دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
جمعه, 11 فروردین,1402

موانع تولید
عذرا مرادی سنت حسنه‌ي نامگذاری سال‌ها از سوی مقام عظمای ولایت، حضرت آیت الله العظمی خامنه‏ ای که اولین بار در پیام نوروزی سال ۱۳۷۸ رخ داد، در راستای ترسیم جهت‏گیری کلی نظام و سیاست‏گذاری مسئولان و مردم و نیز توجه به یک ارزش ویژه و برون رفت از تنگناها و چالش‏های مرتبط با آن است. در اين رويكرد حضرت آیت الله خامنه‏ای به عنوان عالی‏ترین مقام نظام جمهوری اسلامی، با تدابیر حکیمانه‌ي خویش و رصد دقیق مسائل کشور و بررسی شاخص‌های اجتماعی، دینی و فرهنگی و نيز ت...    ادامه »
انقلاب اسلامی؛ خانواده؛ راه آینده
عذرا مرادی قیام مردم ایران به رهبری پیامبرگونه‌ی امام خمینی ره و بر پایه‌‌ی وحدانیت الهی در 22 بهمن 1357 به عنوان «معجزه‌ی بزرگ قرن» در تاریخ اسلام رقم خورد و پیروزی این انقلاب به عنوان نقطه‌ی عطفی تاریخی و سرآغاز دوران جدیدی در تاریخ جهان است. مهم‌ترین ثمرات و برکات انقلاب، شکستن ابهت پوشالی ابرقدرت‏ها، الگوسازی برای ملت‏های مستضعف، خودباوری ملت ایران، آزادی بیان و  اندیشه، شروع بیداری امت اسلام  و صدور انقلاب و مبانی فکری آن است...    ادامه »
جهان نوین پساکرونا
  جامعه جهانی با بروز پدیده‌ی کرونا در یک مقیاس باورنکردنی در عرصه‌های گوناگون زندگی انسانی تحت تأثیر قرار گرفته‌است.  به طوری که اندیشمندان و نظریه‌پردازان زیادی در لایه‌های گوناگون بنیادی؛ راهبردی و عملیاتی این پدیده؛ به دنبال بررسی فرضیه‌های مختلف شکل‌گیری آن هستند. بعضی از اندیشمندان برجسته جهان اعتقاد دارند نظمی که از سوی فاتحان جنگ جهانی دوم بر دنیا تحمیل و اجرایی شد ؛ با کرونا به‌شدت تضعیف شده است و اکنون بسیاری از پایه‌های آن رو ب...    ادامه »
درخشش امید
اکرم نصیری چشم‌ها را که باز می‌کند همه جا ظلمت است و سیاهی. بدنش آزرده است. انگشتان ظریف دست‌هایش را در عمق گِل‌های دیواره فرو برده و با نوک پنجه‌های پا به دنبال جایی محکم‌تر برای ایستادن می‌گردد. به زیر پا نگاهی می‌اندازد، آب اندک اندک بالا می‌آید؛ انگشتانش را بیشتر در دیواره فرو می‌برد، ناگهان در میان امواج قیرگون آب چاه، نوری توجهش را جلب می‌کند، سر را با احتیاط بالا می‌آورد و دایره‌ای درخشنده و سفید بالای سرش می‌بیند. آه!...    ادامه »
نقشه خوان
پیچ کوچه را که رد می‌کند بالای پله‌ای کوتاه، در آهنی نیمه بازی را روبه‌روی خود می‌بیند. تابلویی بزرگ و سبز رنگ که با خط سفید روی آن نوشته: کارگاه خود اشتغالی عمار! پله را که بالا می رود از پشتِ در چوبی نیمه بازی چند دار قالی پیداست و دخترانی که پشت آن نشسته‌اند. صدایی دلنشین در فضا می‌پیچید: «یشکی دوشکی سنجتی پیش رف، دوشکی قهوه‌ای دو تا بیدمشکی، پشتش دارچینی دو تا قهوه‌ای پیش رف، جاشکی پیش رف سفی جا خود، واگشت فیروزه‌ای سه تا...» و دختران ...    ادامه »
چهل تکه
 اکرم نصیری تکه اول: آن روز انقلاب پیامبر (ص) پرده‌های ظلمانی جاهلیت اولی را در هم دریده و رایت آزادگی و انسانیت و عزت را بر بلندای جهان به اهتزاز در آورد. دختران، زیر سایه‌ی انقلاب عظیم پیامبر (ص)، حق آموختن دارند، حق مالکیت دارند، حق ارث دارند، نفقه دارند، امنیت دارند، عزت دارند، حق رأی دارند و همه‌ی حقوق دیگری که زن‌های اروپایی تا قرن 16میلادی، برای داشتن تک تک آن‌ها سال‌ها جنگیدند. تکه دوم: امروز امام روح الله پرده‌ی ‌ظلمت جاهلیت ...    ادامه »
دوباره به پشت سر نگاه کنید!
چیزی به غروب خورشید نمانده، خنکای نسیم، پرده‌های حریرین کاخ را به بازی گرفته است. معاویه سرمست بر تخت تکیه زده و به زمزمه‌ی خنیاگران گوش سپرده، ناگاه هیاهوی زنی او را به خود می‌آورد، صدا در سرسرا می‌پیچد: «سوده همدانی‌ام»، برای احقاق حقی از خود و جمعی از مسلمین آمده‌ام. معاویه در حالی که از شدّت خشم دندان بر هم می‌ساید، می‌پرسد: سوده، بنت عُماره بن أشتَر هَمْدانيّ؟ شاعره‌ای که در بیشه های صفین، در جنگ با علی دشمنان ما را تحریک می‌کرد...    ادامه »
سرمقاله
پیاز عکه به مکه دانه‌ای چند است؟! گرما بیداد می‌کرد و جماعت هر کدام در پناه طاقی و سایه‌ی دیواری به انتظار اذان بودند، تا نماز جمعه را اقامه کنند. در این هنگامه تاجری از شهر عکِّه با مال التّجاره‌ای وارد میدان شد. تاجر مبهوت و هراسان به هرسو نظر می‌کرد خرواری پیاز درشت و آبدار می‌دید و پیاز فروشانی که فریاد می‌زدند: بصل مکه... بصل مکه... ! تاجر بیچاره، محزون، شتران را در میدان رها کرد و به مسجد پناه برد تا چهره‌ی بغض آلودش بیش از این آشکار نشود. دقایقی ما...    ادامه »
سرمقاله
صدای گریه‌ی فاطمه درفضای خانه پیچید. مادر با دست‌های گرم و مهربان آرام تکانش‌ می‌داد و زیر لب لالایی می‌سرود. فاطمه کم کم آرام گرفت و دست‌های گرم مادر روی پاهای فاطمه ایستاد و زیر لب نالید، دخترکم چطور عرصه‌های زندگی را طی خواهی‌کرد با این پاهای ضعیف؛ چطور نشیب و فراز پیش روی را پشت سر‌خواهی گذاشت و بعد قطره اشکی از گوشه‌ی چشمش جاری شد و با تمام وجود فاطمه را به او سپرد که نگاهبان هستی است. فاطمه کودکی و نوجوانی خود را زیر ذره بین دقت‌ها و ...    ادامه »
 آخرين نيايش
كوچه‌ها را يكي پس از ديگري پشت سر‌گذاشت. خورشيد غريبانه به غرب آسمان رنگ غروب مي‌زد و در انتهاي افق پنهان مي‌شد. امشب را به خانه‌ي دخترش مي‌رفت. هُرم گرما‌ي سنگفرشِ كوچه‌ها چهره‌اش را مي‌سوزاند. اين شصت و سومين بهار قرآني بود كه بر سر سفره‌ي رمضان ميهمان خدا مي‌شد. در را كه كوبيد همه به استقبالش ‌آمدند. مرغابي‌ها، كودكان و دختر مهربانش. رنگين‌كمان مهرباني‌اش بر آسمان خانه‌ي كوچك ام‌كلثوم، رنگ رنگ محبت و لطف...    ادامه »
صفحه 1 از 3ابتدا   قبلی   [1]  2  3  بعدی   انتها   
Escort