استاد نوقانی/ تنظیم: شفیقه رأفت
خطبهی ۱۱۴ ادامهی فراز ۵
مولا علی در این خطبه به مهمترین عمل که ایمان و اعتقاد قلبی است اشاره فرموده و در ادامه به توضیح این ایمان میپردازند: «وَ نُؤْمِنُ بِهِ إِیمَانَ مَنْ عَایَنَ الْغُیُوبَ».
ایمان به غیب
قرآن در سورهی بقره، متقین را با وصف ایمان به غیب توصیف میکند:
-«الم. ذلِکَ الکِتابُ لا رَیبَ فیهِ هُدًى لِلمُتَّقینَ. الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» (بقره/ ۱و۲)؛ این کتاب باعظمتی است که شک در آن راه ندارد و مایهی هدایت پرهیزکاران است. (پرهیزکاران) آنها هستند که به غیب (آنچه از حس پوشیده و پنهان است) ایمان میآورند.
مولا هم که مصداق حقیقی متقین هستند میفرمایند:
«وَ نُؤْمِنُ بِهِ إِیمَانَ مَنْ عَایَنَ الْغُیُوبَ وَ وَقَفَ عَلَى الْمَوْعُودِ»؛ ایمان کسى که غیبها را به چشم خود دیده و بر آنچه وعده دادهاند آگاه است (فراز ۵ نهج البلاغه دشتی).
غیب چیست؟
غیب در مقابل شهود است. به عبارت دیگر غیب عبارت است از آنچه از حواس ما پنهان است و شهود آن چیزی است که محسوس و قابل مشاهده است. البته غیب و شهود به دو معناست یکی در عرف عام و دیگر در فرهنگ قرآن. در عرف عام آنچه را که انسان به سادگی نمیتواند درک کند میگوید غیب است. مثلاً اگر از من بپرسند در خیابان چه اتفاقی افتاده، خواهم گفت: نمیدانم و اگر از شما بپرسند فردا چه اتفاقی در شهر رخ میدهد، خواهید گفت: نمیدانم؛ علم غیب ندارم. با اینکه اینهاکه فعلاً از درک حواس ما مخفی است اگر موانع که زمان و مکان است برطرف شود، ظاهر و آشکار خواهد شد. به عبارت دیگر نسبت به این زمان و این مکان، غیب است؛ یعنی دیدنی است ولی از دید ما پنهان است و شنیدنی است ولی فعلاً برای گوش ما شرایط شنیدن مهیا نیست. لذا آنچه با این حواس پنجگانهی ما قابل درک است گرچه بُعد زمان و مکان مانع باشد و فعلاً قابل درک نباشد، اما در واقع غیب نیست. مقصود از غیب در فرهنگ قرآن، چیزهایی است که با حواس ظاهر نمیتوان درک کرد و در عین این که وجود دارد و یک حقیقت است، غیب است. خدا یک حقیقت غیر قابل انکار است ولی غیب است، فرشتگان غیباند، وحی به انبیاء غیب است، چگونگی بعثت بیامبران غیب است و ما نمیتوانیم بفهمیم از چه کانالی وحی به پیامبران انجام میگرفت و چگونه ارتباط با خدا برقرار میشد چون غیب است. سکرات مرگ برای اطرافیان محتضر غیب است چون ما فقط حالت ظاهر محتضر را میبینیم. قرآن میفرماید: «فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ. وَأَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ. وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَلَکِنْ لَا تُبْصِرُونَ. فَلَوْلَا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ. تَرْجِعُونَهَا إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» (واقعه/۸۳تا۸۷)؛ پس چرا هنگامی که جان به گلوگاه میرسد (توانایی بازگرداندن آن را ندارید)؟! و شما در این حال نظاره میکنید (و کاری از دستتان ساخته نیست) و ما به او نزدیکتریم از شما ولی نمی بینید. اگر هرگز در برابر اعمالتان جزا داده نمیشوید، پس او را بازگردانید اگر راست میگویید.
عالم برزخ و قبر نیز غیب است، سؤال نکیر و منکر غیب است، بهشت و جهنم برزخی گرچه در همین دنیاست غیب است، نفخ صور و معاد غیب است، میزان و حساب غیبب است، وعدههای پاداش به نیکوکاران و وعید عذاب به بدکاران غیب است. در زیارت آل یاسین و دعای عدیله به همهی اینها شهادت میدهیم. ایمان به ظهور امام زمان عج و به وجود امام غایب غیب است. گرچه بعد از ظهور مشاهده محسوس خواهد بود ولی فعلاً از دید ما پنهان است و ایمان و اعتقاد به آن ایمان به غیب است.
روایت: امام جعفر صادق ع در این مورد میفرمایند: «من آمن بقیام القائم أنّه حقّ» (کمالالدین و تمام النعمه/ج۲/ص۳۴۰)؛ کسی که ایمان به قیام قائم میآورد آن برحق است.
تا این جا قسمتی از مصادیق ایمان به غیب بیان شد ولی تمام نشد چون حقایق و واقعیتهایی در مورد غیب وجود دارد که قابل درک با حواس نیست ولی باید به آنها ایمان داشت و آنها را باور نمود. مثلاً باید ایمان و باور داشته باشیم که اعمال و رفتار ما در سرنوشت خود ما حتی اولاد ما مؤثر است.
قرآن کریم میفرماید: «وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعَافًا خَافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَلْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا. إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا» (نساء/۹و۱۰)؛ کسانی که اگر فرزندان ناتوانی از خود به یادگار بگذارند از آیندهی آنان میترسند، باید (از ستم دربارهی یتیمان مردم) بترسند! از (مخالفت) خدا بپرهیزند و سخنی استوار بگویند. کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم میخورند، (در حقیقت)، تنها آتش میخورند.
این آیه گویای این حقیقت است که اگر کسی به مال و حق یتیمی که نمیتواند از حقوق و مال خود دفاع کند ظلم کند و او را از مال و حقش محروم نماید، بداند که اثر این کار به اولاد او خواهد رسید و خداوند به زودی همان ستم را به ذریهی او بر میگرداند. لذا ایمان و اعتقاد به این که اعمال ما از بین نمیرود و نتیجهی خوب یا بد آن به خود ما و یا اولاد ما بازمیگردد، یکی از مصادیق ایمان به غیب است چون ما عمل را میبینیم ولی نتیجهی آن پنهان است پس اگر ایمان به غیب داشته باشیم در حین عمل به نتیجهی آن هم یقین داریم.
امام جعفر صادق و امام موسی کاظم ع فرمودند: «خداوند در غصب مال یتیم دو عقوبت را وعده نموده: یکی عقوبت اخروی آتش که اشاره به این است: «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا»؛ کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم میخورند، (در حقیقت)، تنها آتش میخورند و به زودی در شعلههای آتش (دوزخ) میسوزند و عقوبت دیگر دنیوی است که فرمود: «وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعَافًا خَافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَلْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا»؛ کسانی که اگر فرزندان ناتوانی از خود به یادگار بگذارند از آیندهی آنان میترسند، باید (از ستم دربارهی یتیمان مردم) بترسند! از (مخالفت) خدا بپرهیزند و سخنی استوار بگویند.
منظور آیه این است که آن چه به سر یتیمان آورده به سر فرزندانش خواهد آمد.
عوامل دیگری که در زندگی انسان مؤثر است و باید آنها را باور داشته باشیم اثرات بعضی گناهان یا ترک بعضی از اعمال خیر است که نتیجهی آن در همین دنیا به انسان بر میگردد و آن، اذیت و رنجاندن پدر و مادر و قطع رحم است.
- قرآن کریم دربارهی پدر و مادر میفرماید: «وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا» (اسراء/۲۳)؛ و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید؛ اگر یکى از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها [حتى] اف مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى.
- قرآن کریم دربارهی قطع رحم میفرماید: «وَالَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَهُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ» (رعد/۲۵)؛ آنها که عهد الهی را پس از محکم کردن میشکنند و پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده قطع میکنند و در روی زمین فساد مینمایند، لعنت برای آنهاست؛ و بدی (و مجازات) سرای آخرت!
یکی از عوامل مؤثر در طول عمر نیکی به پدر و مادر و صلهی رحم است و بر عکس آنچه عمر را کوتاه میکند و اجل معلق را میرساند رنجاندن پدر و مادر و ترک صلهی رحم است.
به طور کلی از نظر قرآن دو اجل در انتظار انسان است: یکی اجل حتمی که اجل مسمی و معین است و دیگر اجل غیر حتمی که اجل معلق نامیده شده است. قرآن کریم میفرماید: «ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ…» (انعام/۲)؛ سپس مدتی مقرر داشت (تا انسان تکامل یابد) و اجل حتمی نزد اوست (و فقط او از آن آگاه است).
انسان از نظر جسم طبیعی زمان محدود و معینی عمر خواهد کرد و چون جسم فرسوده و ناتوان شود دستگاههای طبیعی بدن از کار میافتد و مرگ حتمی میرسد. اما اجل غیر حتمی یا عوامل طبیعی در آن مؤثر است؛ مانند: تغذیهی ناصحیح، مواد مخدر و مسموم و عدم رعایت بهداشت و غیره و یا عوامل غیر طبیعی.
آنچه را در جهان علم سبب سلامتی و بهداشت و به عبارت دیگر باعث طول عمر یا مرگ زودرس میدانند عوامل طبیعی است که مقداری از آنها تا کنون شناخته شده و بسیاری که هنوز ناشناخته است. آنچه شناختند مانند: تغذیهی صحیح، ورزش، وزن مناسب، رعایت بهداشت و غیره است ولی آنچه ناشناخته است و هیچگاه هم با کنجکاویهای علوم طبیعی قابل رؤیت و شناخت نیست عوامل معنوی و غیبی است که در تمام امور زندگی ما مؤثر است؛ یکی از آنها که در طول عمر یا کوتاهی آن بسیار مؤثراست همین احسان به والدین و صلهی رحم و صدقه است که عمر را زیاد میکند و در مقابل، عاق والدین و قطع رحم موجب فرارسیدن اجل معلق خواهد شد.
پیامبراکرم ص میفرمایند: «انَّ الصَّدَقَهَ وَ صِلَهَ الرَّحِمِ تَعْمُرانِ الدِّیارَ، وَ تَزیدانِ فِى الْاعْمارِ» (تفسیر نور الثقلین/ ج۴/ص۳۵۴)؛ صدقه و صلهی رحم خانه ها را آباد و عمرها را طولانى مىکند.
روایت امام محمد باقر ع فرمودند: «البِرُّ و صَدَقهُ السِّرِّ یَنْفِیانِ الفَقرَ، و یَزیدانِ فی العُمرِ، وَ یَدْفَعانِ عن سَبعینَ مِیتَهِ سُوءٍ» (بحارالانوار/ج۷۴/ص۸۱)؛ نیکى و صدقه دادن پنهانى، فقر را از بین مىبرد، عمر را زیاد و هفتاد مرگِ بد و ناگوار را دفع میکنند.
مولا در ادامهی این فراز بعد از توصیف ایمان به غیب، وصف دیگری از ایمان را با این جمله بیان نمودند:
«إِیمَاناً نَفَى إِخْلَاصُهُ الشِّرْکَ وَ یَقِینُهُ الشَّکَّ»؛ ایمانى که اخلاص آن شرک را زدوده و یقین آن شک را نابود کرده است.
شرک اقسام و مصادیق زیادی دارد؛ یکی از اقسام آن بتپرستی است که شرک جلی یعنی آشکار است ولی چه بسا مؤمنینی که گرفتار شرک خفی یا پنهان هستند که حتی خودشان نمیدانند.
این نوع شرک اکثراً در بین مؤمنین، از نوع شرک در عبادت و عمل است که ریا و سمعه میباشد. چه بسا عبادات و اعمال نیک ما آمیخته به چنین شرکی باشد. ما نماز شب میخوانیم، روزهی مستحبی میگیریم، صدقه و انفاق داریم ولی از اینکه به دیگران نشان دهیم (ریا) و یا به گوش دیگران برسانیم (سمعه) خوشحال میشویم. این حالت با خلوص در نیت و عمل منافات دارد.
امام جعفر صادق ع میفرمایند: «کُلُّ رِیَاءٍ شِرْکٌ إِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِلنَّاسِ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اَلنَّاسِ وَ مَنْ عَمِلَ لِلَّهِ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اَللَّهِ»؛ هر گونه ریایى شرک است. هر که براى مردم کار کند، پاداشش به عهدهی مردم است و هر که براى خدا کار کند، ثوابش بر خداست(اصول کافی، ج۲، ص۲۹۳).
لذا ایمانی با ارزش و سازنده و پذیرفته است که خالص از هرگونه شرکی باشد و اینچنین ایمانی ثمرهی معرفت و شناختی است که به حد یقین رسیده باشد.
مولا علی ع در بیان دیگری میفرمایند: «اِعلَموا أنَّ یَسیرَ الرِّیاءِ شِرک، و أنّ إخلاصَ العَمَلِ الیَقینُ»؛ اى بندگان خدا! بدانی که اندکِ ریا شرک است و اخلاصِ عمل [برخاسته از] یقین است (بحارانوار، ج۷۷، ص۲۹۱).
لذا انسان وقتی شناختش دربارهی ذات خدا و صفات و افعال او به حد یقین برسد و اطمینان داشته باشد که «لامؤثر فی الوجود الاالله» داعی ندارد که در نیت و عبادت و اعمال و گفتارش به غیر او توجهی داشته باشد.
امام علی ع میفرمایند: «بِحُسنِ التَّوکُّلِ یُستَدَلُّ على حُسنِ الإیقانِ»؛ از توکل راستین به یقین راستین پى برده مىشود (میزان الحکمه، ج۱۳، ص۴۵۹، ح۱۲۵۱۴).
لذا کسی که ایمانش از هر گونه شرک و ریا پاک باشد و به حد یقین رسیده باشد، در تمام امور به خدا توکل میکند و تکیه و پناهگاهش اوست و سعی در جلب رضای او دارد چون یقین دارد که اوست «مقلب القلوب» که قلب دیگران را متوجه بندگان خویش میگرداند.
قرآن کریم بیان میکند: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا» (مریم/۹۶)؛ مسلّماً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، خداوند رحمان محبّتی برای آنان در دلها قرار میدهد.
فراز ۶: «وَ نَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً ص عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، شَهَادَتَیْنِ تُصْعِدَانِ الْقَوْلَ وَ تَرْفَعَانِ الْعَمَلَ لَا یَخِفُّ مِیزَانٌ تُوضَعَانِ فِیهِ وَ لَا یَثْقُلُ مِیزَانٌ تُرْفَعَانِ [مِنْهُ] عَنْهُ»؛ و گواهى مىدهیم که خدایى نیست جز خداى یکتا، نه شریکى دارد و نه همتایى. و گواهى مىدهیم که حضرت محمد ص بنده و فرستادهی اوست که درود خدا بر او و خاندانش باد.
این دو گواهى (شهادتین) گفتار را بالا مىبرند و کردار و عمل را به پیشگاه خدا مىرسانند. ترازویى که این دو گواهى را در آن نهند سبک نباشد و اگر بردارند با چیزى دیگرى سنگین نخواهد شد.
امام بعد از این که ایمان را به خلوص از هر گونه شرک و ریا و رسیدن به حد یقین که خالی از هر شک و تردیدی باشد توصیف نمودند، در این جمله اهمیت شهادتین را بیان مینمایند؛ یعنی شهادت به یگانگی خدا و نبوت پیامبر اکرم . هر انسانی تا شهادتین را نگوید و اقرار نکند، مسلمان نیست و تا بر اساس این عقیده که شهادت داده عمل نکند، مؤمن نخواهد بود. لذا هر عمل و کار نیکی بر پایهی عقیده به توحید نباشد، عمل صالح نیست. چون انجام هر کاری نیاز به انگیزه دارد و معمولاً انگیزه و تصمیم در کارها رسیدن به نتیجهی خوب آن کار است.
حال ببینیم تشخیص و ملاک خوب و بد بودن نتیجهی هر کار چه میتواند باشد؟ رضای خدا یا هوای نفس و خوشی آینده و رضای غیر.
اگر رضای خدا باشد حرکت کار در یک جهت انجام میگیرد و آن جهت توحید خالص است و آن عمل، عمل صالح است و اما اگر ملاک خوبی و بدی عمل، منافع خود یا تحسین دیگران باشد آن ملاک نمیتواند ثابت باشد چون تشخیص خوبی و بدی هر کار نفع شخص یا پسند دیگران است و چه بسا با هم تضاد داشته باشد؛ یعنی ممکن است عملی در یک زمان و مکان و منطقه و ملتی خوب باشد حال آن که در زمان دیگر و مکان دیگر و ملت و منطقهای بد تلقی گردد. پس یک حکم ثابت نخواهد داشت.
بعد از مقدمهای که دربارهی اهمیت عقیده به توحید و شهادتین بیان شد معلوم میشود این دو جملهی مولا «شَهَادَتَیْنِ تُصْعِدَانِ الْقَوْلَ وَ تَرْفَعَانِ الْعَمَلَ» اقتباس از قرآن کریم است: «… إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ…» (فاطر/۱۰)؛ سخنان پاکیزه به سوی او صعود میکند و عمل صالح را بالا میبرد.
کلمهی “طیب” عبارت از عقاید حقهای است که زیربنای اعمال انسان باشد و آن توحید است: «أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ. تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا… » (ابراهیم/۲۴)؛ آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیبه» (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزهای تشبیه کرده که ریشهی آن (در زمین) ثابت است و شاخهی آن در آسمان است؟! هر زمان میوهی خود را به اذن پروردگارش میدهد (اعمال صالح که ثمره و نتیجهی توحید است از انسان موحد صادر میشود). یعنی این اعتقاد به شهادتین به سوی خدا بالا میرود و چون اعتقاد قائم به شخص معتقد است لذا معتقد به آن یعنی گویندهی «لا اله الا الله» هم تقرب به درگاه الهی پیدا میکند و عمل صالح یعنی عملی که تصدیقکنندهی چنین اعتقادی باشد در بالا رفتن آن اعتقادات مؤثر خواهد بود. لذا میفرمایند اعمال شایسته، اعتقادات صحیح و حقه را به سوی خدا بالا میبرد.
البته بعضی از مفسرین در این باره گفتهاند: اعتقاد به توحید و شهادتین، عمل صالح را بالا میبرد که به نظرمیرسد هر دو صحیح است؛ چون شهادتین بدون ثمره و نتیجه که اعمال صالح است قرب الی الله پیدا میکند لذا عمل صالح “الکلم الطیب” را بلند میکند و ترفیع درجه میدهد. در مقابل اعمال خوب و شایسته بدون اعتقاد به توحید بیارزش است و قرب الی الله پیدا نمیکند و مورد قبول واقع نمیگردد؛ لذا اعتقاد به شهادتین و عمل صالح لازم و ملزوم و مکمل یکدیگرند؛ همان طور که در سورهی ابراهیم مثال زده درخت بدون ریشه ثبات ندارد با یک باد از جا کنده میشود و میوه و ثمرهی خوب نخواهد داشت و ریشهای خوب که شاخه و میوه ندهد بیثمر خواهد بود.
بیامبراکرم ص نیز میفرمایند: «ثَمَنُ اَلْجَنَّهِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ»؛ قیمت و بهای بهشت لااله الا الله است (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ج۲، ص۲).
لذا در قیامت میزان سنجش اعمال شهادتین است؛ هر عملی با اقرار به یگانگی خدا و نبوت بیامبراکرم سنجیده میشود؛ اگر عملی ظاهراً خوب باشد ولی با هدف غیر الهی، آن عمل بیوزن خواهد بود.
قرآن کریم میفرماید: «وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا» (فرقان/۲۳)؛ و ما به سراغ اعمالی که انجام دادهاند میرویم و همه را همچون ذرات غبار پراکنده در هوا قرار میدهیم؛ یعنی عملی که بر عقیدهی توحید و انگیزهی الهی نباشد مانند ذرات ریزی که در نور آفتاب دیده میشود در هوا پراکنده میگردد.
منابع
*قرآن کریم، ترجمه آیتالله ناصر مکارم شیرازی.
** نهج البلاغه
۱. شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، رضی، ۱۳۶۸.
۲. کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی(کتاب الایمان و الکفر)، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷.
۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۱۵.
۴. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، تهران، دارالحدیث، چ نهم، ۱۳۸۷.





