حوزوی یعنی…

hozavi

مینا قربانی گلخطمی

صرف کردم حوزه را معنا برایم باز شد 

حوزه با عشق علی در جان من دمساز شد

در گمانم کار حوزه ساده بود 

صرف فعل و فاعل آماده بود

راه اما مشکل و دشوار شد 

با ورودم راه هم بسیار شد

حوزه یعنی راه را هموار کن

کوله بارت را ز خوبی بار کن

حوزه یعنی اتفاق تازه ای

حوزه یعنی عشق پر آوازه ای

حوزوی یعنی ز جا برخاستن

حوزوی یعنی ز سستی کاستن

حوزوی یعنی ولایت زنده است

حوزه با عشق علی پاینده است

 حوزوی یعنی که طاهایی شدن

حوزوی یعنی مسیحایی شدن

 حوزه یعنی کربلا را ساختن

پای امر رهبری جان باختن

حوزه یعنی زینبانه زیستن

با حجابش عاشقانه زیستن

حوزه یعنی دختر حیدر شوی

در میان قافله اطهر شوی

حوزه یعنی زندگی ات زینبی ست

در رهش زیباترین ها دیدنی ست

حوزه یعنی یک مدال افتخار

حوزه یعنی آتشی با اختیار

حوزه یعنی حق ز باطل آشناست

هر چه باطل بود زین ره جداست

حوزوی یعنی خمینی ساختن

مکتب عشق حسینی ساختن

حوزوی یعنی مسیرش پر ز نور

حوزه یعنی ایستادن تا ظهور

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا