از لابه لای برگ های زرد قدیمی

7_vije-ertehal

جلوه ی استاد در آینه ی اشعار شاعران         

 

لابه لای کاغذهای زرد و قدیمی، به دنبالِ ردّپای استاد طاهایی می گشتم. آن چه او برای دیگران نگاشته و آن چه دیگران برای او نگاشته بودند. کاغذهای نازک و شکننده را به آهستگی زیرو رو کردم؛ به دنبال خاطرات روزهایی که من نبودم و او بود؛ روزهای مبارزه و تبلیغ، تدریس و تفسیر، گریز و تهدید! روزهایی که آغازگر انقلاب درونی در روحِ زنان ایران شد.

گمان می کردم طاهایی آن روزها گمنامی بوده که هیچ کس قدر او را نمی شناخته، طاهایی امروز طاهایی شده و من باید این کشف را امروز برای دیگران بگویم… امّا…

چشمانم روی برگ های زرد قدیمی درنگ کرد. نامه هایی از دوستانِ دیرین، سروده های آنان که ندیده بودمشان، آن ها که دیگر نبودند، آن ها که نمی شناختمشان… نامه ها نوشته بودند، شعرها سروده بودند، حرف ها زده بودند… و من فهمیدم که طاهایی، همان سال ها طاهایی شده بود. همان سال ها که من هنوز نبودم، از لابه لای برگ های زرد قدیمی…: آن چه را در ادامه می خوانید، گزیده ای است از صدها شعری که شاگردان، همکاران و دوستان استاد در وصف ایشان سروده بودند. گفتنی است، استاد هرگاه کسی برایشان شعری می خواند، به او می گفتند: خوب است از قلم و طبع شعری خود، برای ائمه (علیهم السلام) استفاده کنید.

 

به مناسبت تأسیس مکتب نرجس (س)

به تدبیر و ارادت شد مهیا مکتب نرجس به یمن و میمنت گردید بر پا مکتب نرجس

به نام نامی نرجس مزین گشت این مکتب مباهی باشد از این نام زیبا مکتب نرجس

گرفت از نام مام ارجمند مهدی قائم صفا و رونق و این حمیت والا مکتب نرجس

بنای استواری گشت بنیان اندرین سامان که ماند در جهان تا هست دنیا مکتب نرجس

نباشد مکتب نرجس جدا از مکتب قرآن چه باشد در خراسان و چه بطحا مکتب نرجس

بجست از طبع (فرزین) سال تأسیس بنا گفتا: که جاویدان بود همواره بر جا مکتب نرجس

خانم فرزین – سال ۱۳۴۵

********************************

 

تقدیم به منبع الهام شعرم سرکار بانو طاهایی عزیز

یادت برای من فرح انگیز و دلکش است هر چند جان من ز فراقت در آتش است

خواهم که لحظه ای ببرم خاطرت ز یاد نقش تو بر صحیفه قلبم منقّش است

*******

ماه من ، اختر من، یار دلارای منی گل من، بلبل من لاله حمرای منی

همه شب تا به سحر کار من اندیشه ی تست چشم بی خواب من و حاصل رؤیای منی

یاد روی تو به من عمر جوانی بخشید باغ من، گلشن من دلبر رعنای منی

اختیار از دل من سلب نمودی آسان حاکم همّت و تصمیم و همه رای منی

تویی آن منبعِ الهامِ سرود و غزلم شعر من، دفتر من، طبعِ شکوفای منی

گر جسارت نه بُوَد ساحت قرآن مجید وَر نترسم ز خدا، سوره ی طاهای منی

مکتب نرجس مشهد ز تو پر نور و صفاست خوش سخن، طوطی زیبای شکرخای منی

کاش آگه شوی ای دوست ز احوال دلم که چه سان مونس بیداریِ شب های منی

بی جهت نیست که شمع همه دل ها شده ای چون نظر کرده و خدمت کن مولای منی


مریم حقیقه – ۱۳۴۶


     ******************************

 

به مناسبت تشریف فرمایی سرکار علیه خانم طاهائی مبلغه جامعه زنان خراسان به کاشمر

دهید مژده که آمد مبلغ نسوان برای نشر حقایق ز معنی قرآن

سخنوریست گرانمایه او ز مکتب دین که در قلوب همه زنده می کند ایمان

زنی است عالمه و فاضله که در همه جا صفات عالی او گشته است ورد زبان

برای امر به معروف و نهی از منکر سفر کند همه جا چون مربیان جهان

خوش آمدی تو به این شهر ای مبلغ دین که خیر مقدم تو گفته اند پیر و جوان

زنان کاشمری مفتخر ز آمدنت که شمع محفل ما گشته ای در این سامان

سحاب دانش و دریای فضل و کان ادب به تشنگان فضیلت تو جرعه ای بچشان

خدای داده تو را سینه ای پر از دانش تو هم دریغ نداری و می کنی احسان

به همت تو بسازند مکتب نرجس جزای خیر تو را می دهد امام زمان

سرای آخرت آباد می کنی به عمل بروزگار نماید حمایتت قرآن


مورخه بیست و ششم خرداد ماه ۱۳۴۹

***********

به چند سال اخیر این زمانه طلوع کرده است شمسی در میانه

طلوع کرده است هم چون قرص ماهی بود نام نکوی او طاهایی

برخسارش هویدا نور ایمان دهد تعلیم و هم تفسیر قرآن

بود در مکتب نرجس نمایان همیشه شعله اش باشد فروزان

بود این بانو اولاد پیمبر حمایت خواه او زهرای اطهر

ولی گاهی که هستم در حضورش شدم من عاشق علم نکویش

منم عزّت که مغروق گناهم گناهانم زیاد  و روسیاهم

بود این خواهش من از طهایی کند در منبرش بهرم دعایی

یقین دارم ندارد او گناهی بود در جنّتش مأوا و جایی

برایش از تو خواهم بار الها به جنّت کن مقامش را تو بالا

خداوندا تو هستی حیِّ قادر بکن مهدی قایم را تو ظاهر

ز جدّش فاطمه خواهم شفاعت شفاعت از برای این جماعت

عزت امیدوار طهرانی    9/12/50

 

*************************

حضور سرکار علیه ی عالیه خانم محترمه اشرف خانم طاهائی تقدیم گردد.  

خدایا به امید خودت

بعد ذکر نام معبودی که بی همتاستی کردگار لایزال و قادر یکتاستی

خواهم اندر مدح عقل کل دهم داد سخن آن که اندر مدحت وی ذات حق گویاستی

احمد و محمود ابوالقاسم محمّد مصطفی کز طفیل او زمین و آسمان برپاستی

لازم و ملزوم باشد نام احمد یا علی         کو وزیر و جانشین آن شه والاستی

از پی نام علیّ مرتضی بشنو ز من             نام زهرا را که او انسیّه ی حوراستی

زان سپس خواهم نمایم مدح بانویی که او          خویشتن از پیروان مکتب زهراستی

(بی بی اشرف) آن که می باشد زسادات شریف       شهرت او متّخذ از سوره ی طاهاستی

(بی بی اشرف) آن که در مشهد ز شاهنشاه طوس     کرده کسب هر شرافت کاین چنین زیباستی

خدمتش در راه دین منظور پور عسگری است       کز برای شیعیانش سید و مولاستی

او مدیره ی مکتب نرجس بود، صد آفرین      که تلامیذش سراسر خانم رعناستی

من نه قادر بودم این سان وصف این بانو کنم           مهدی موعود از من شعری اینسان خواستی

تا نثار مقدمت سازم در این ماه برات              من هم آن گفتم که آن حضرت ز من می خواستی 

ای (سعیدی) ز آن که امر شه نمودی امتثال         شکر کن آن ذات پاکی را که بی همتاستی

خانم سعیدی    30/6/52

 

************

معلّم                   

بود زینت خامه نام خدا

که مستغرق رحمتش ما سوی

که در شاخسار وجود بشر

ببار آورد ز علم و دانش گهر

معلم شود شمع و سوزد روان

کند بذل دانش ترا رایگان

کند گوهر جان تو پر ضیاء

 شود رهنمایت بسوی خدا

چو استاد طاهائی و همرهان

کمر بهر خدمت ببسته عیان

«خجسته» طلب کن ز پروردگار

که این یادواره شود یادگار

خانم خجسته

 

**************

لب به سخن باز کن ای ماه من

باز نمایان بنما راه من

زان لب صد شرحه ز شرح فراق

زمزمه سر کن ز سرِ اشتیاق

همره ما «جامعه» آغاز کن

پرده ز چشمانِ دلم باز کن

یک قدح از جام صبوحی بیار

پرده گشا از خم ابروی یار

وصف نما، «ائمه الراشدون»

لب بگشا، «لوکره المشرکون»

جامعه ات دعوت حُسنی بوَد

جرعه ای از جام تولی بود

جلوه ای از معرفت کان عِلم

باب هدی اصل کَرَم خوانِ حلم

نشئه ای از جلوه ی حق در جهان

نقطه ی وصلیست به افلاکیان

باز بزن نغمه ز آل علی

از سخنت نور خدا منجلی

گوشه ی چشمی به «نصیری» نما

دعای خیرت همه را رهگشای

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا