ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه؟

hejab-3

علل بی میلی جوانان به حجاب/مرضیه  اکبریان

مقدمه

حجاب، زن را انسان فرهنگی معرفی می کند که اولین خصوصیت او برقراری ارتباط منطقی و عقلانی با دیگران است. رابطه ی بین زن و مرد را سامان دهی می کند و زمینه ی برتری فرهنگی را بر رفتارهای اقتصادی و مادی آن ها فراهم می نماید. حجاب به دلیل ذخیره کردن منبع معنوی در خود، یکی از قدرت های جامعه محسوب می شود.۱ حجاب حکم عقل است و عقل آدمی حکم می کند هر چه مانع رشد و کمال انسانی است، مردود و منفور و هر آن چه بتواند عاملی برای رشد محسوب شود، مقبول و محبوب است؛ پس موضوع بر می گردد به ارزش گذاری انسان و دیدی که او نسبت به ارزش ها دارد. اگر ما کمال انسانی را کرامت نفس و رسیدن به ارزش های والای انسانی تعبیر کنیم، عقل ما نه تنها مانعی برای حجاب نمی بیند، بلکه آن را پاسدار عفت زن در جامعه می شمارد و رعایت آن را واجب می داند.۲ حال باید بررسی کرد که در جامعه چه اتفاقی افتاده که گاهی حکم عقل زیر پا نهاده می شود؟ یا باید در مبانی عقلی انسان شک کرد و یا باید موضوع را در جای دیگر بررسی کرد. با اندکی تأمل در می یابیم که حکم و قاعده ی عقل تخصیص بردار نیست و در یک زمان نمی شود گروهی بی دلیل از آن سرباز زنند؛ پس باید علت را در بی توجهی و غفلت از ارزش ها جستجو کرد، اما باید دید که این بی توجهی به ارزش های دین از کجا نشأت می گیرد؟

بنابراین در بخش اول این مقاله به دگرگونی ارزش ها پرداخته شده و در بخش های بعدی علل بی حجابی ناشی از دگرگونی ارزش ها مطرح شده است که خود به دو دسته ی علل درونی و علل بیرونی تقسیم می شود و در نهایت به این شبهه پاسخ داده شده که تکلیف خانم های بی حجاب عفیف یا چادری فاسد چیست و حجاب آن ها چه حکمی دارد؟

 

دگرگونی ارزش ها

 در ابتدا باید گفت: اگر چه فطرت زن به پوشش گرایش دارد، ولی نظام تکوین برای استحکام خانواده غریزه ی خودآرایی و جلوه نمایی را در طبیعت او ودیعه نهاده و با ارسال پیامبران، طریقه ی مصرف آن ها را بیان نموده و به او فهمانده جایگاه خودآرایی درونِ خانه و پوشش برای خارج خانه و در برابر نامحرم است. حال اگر فرد بنا به دلایل درونی یا بیرونی از این دو غریزه استفاده ی نا به جا نماید، این یک نوع انحراف از ارزش تلقی می شود.۳ گذشته از عوامل درونی نقش فرهنگ ستیزان را در دگرگونی ارزش ها نباید نادیده گرفت، زیرا آن ها نهایت تلاش خود را برای زدودن ارزش های جامعه ی اسلامی که به ما رسیده است می کنند زیرا به خوبی می دانند که روش و منش انسان از ارزش های او سرچشمه می گیرد و نگرش انسان در موضع گیری او نقش مهمی را ایفا می کند، برای همین به مقابله با اسلام که زن را با رعایت حجب و حیا به اجتماع فراخوانده و حجاب را نشانی از شخصیت او و ارزشی برای زن قرار داده پرداخته اند، چرا که اگر ارزش ها دگرگون شود و خودنمایی برای انسان ارزش شود وی در عمل نیز در این وادی گام بر می دارد و گرایش درونی خود را در راه دیگری به کار می بندد و دست به فسادآفرینی می زند.۴

در دیدگاه لذت پرستانه ی غرب خودآرایی آزادی و عامل پیشرفت و ترقی محسوب می شود و حجاب ارتجاع معرفی می گردد و آن را عامل عقب افتادگی و جهل و عدم توسعه می دانند.۵

حال اگر ما توانستیم در زن و جوان این باور را استوار کنیم که شخصیت و عظمت او در گروِ روح بلند و اندیشه ی والا و قلب پاک اوست و این آگاهی را به او بدهیم که خودنمایی و آرایش ظاهر نمایشگر شخصیت او نیست و دل او را با حق تعالی گره بزنیم، بسیاری از مشکلات در زمینه ی بی حجابی کم می شود و الا برای زن آن پیش می آید که غرب طراحی کرده است،۶ زیرا عامل اصلی در بی بندوباری، ضعف اعتقادی و دینی است و علت العلل بدحجابی و سایر مفاسد جهل و نادانی به فلسفه ی احکام و ارزش های والای انسانی و خلط این ارزش با ضد ارزش هاست.۷

گاهی ممکن است این عدم آگاهی در اثر گزاره های غلطی باشد که خانواده و جامعه به جوان می دهد و یا برخورد غلطی که با جوان صورت می گیرد و او را به واکنش انفعالی وا می دارد که به دلیل اشتباه دیگران به مقابله با دین و ارزش ها برخیزد؛ لذا عوامل و ریشه های بی حجابی را می شود به دو دسته ی: عوامل درونی و عوامل بیرونی تقسیم کرد.

 

عوامل درونی

الف: غریزه ی خودآرایی

بدحجابی پیش از آن که ناشی از میل به تظاهرات جنسی و جلب جنس مخالف باشد، ناشی از میل خودنمایی و جلب توجه عموم است که یکی از طبایع زنان می باشد، اظهار خودآرایی در مجالس زنانه که تا سنین بالا نیز ادامه دارد، تأییدی بر این مطلب است. زمانی که این میل طبیعی به درستی هدایت نشود، مکان آن به دست نهادها و شخصیت های فاقد صلاحیت می افتد.۸ اصولاً روحیه ی زن این گونه است که صیاد است و مرد صید است، او خود را عرضه می نماید و جلوه نمایی می کند؛ گاه ممکن است بر این میل فطری، هوی و هوس غلبه کند که این غلبه، خودنمایی در ملأ عام را به وجود می آورد و گاهی عقل بر انسان غلبه می کند که از این میل عاقلانه بهره برداری کرده و از حجاب و پوشش برای حفظ خود کمک می گیرد؛ لذا اگر تعلیم و تربیت دینی این میل به خودنمایی را حمایت نکند، آن را دچار انحراف می کند و به صورت بدحجابی جلوه گر می شود.۹

ب: بحران هویت

گیدنز دو شاخصه ی «والدین شایسته »و «ایمان مذهبی» را از عوامل مهم در کسب اعتماد به نفس و احساس امنیت در جامعه می داند که این دو عامل باعث می شود فرد بتواند با حوادث غیر منتظره و بحران های جامعه مقابله کند و شهامت خود را در حوادث ناگوار اجتماعی حفظ کند؛ به نظر او بدون ایمان مذهبی فرد فاقد پیله ی حفاظتی و احساس امنیت وجودی می شود و در محیط اجتماعی دست خوش تغییر می گردد و به طرز وسواس گونه ای اسیر نگرانی می شود و به دلیل ترس های احتمالی مقاومت خود را در برابر حوادث و احترام به خویشتن را از دست می دهد؛ به طور متناقضی رفتار و افکار خود را تغییر می دهد۱۰و همواره دنبال ظاهری است که هویت گمشده خود را با آن به نمایش بگذارد. لذا همواره در پی هماهنگی خود با جدیدترین پوشش های جامعه است و برای احراز هویت دست به آرایش و پوشش نامناسب می زند.

 

ج: ضعف ایمان و حیا

انسان در همه ی ابعاد، بی نهایت طلب است و از هر کمالی مطلق آن را می خواهد. بحث لذت طلبی و زیبایی طلبی هم همین طور است. به عبارت دیگر همه ی امیال انسان سیری ناپذیرند. حال بی نهایت طلبی و لذت جویی در مردان از یک سو و جذابیت های مختلف که در زنان مورد توجه قرار می گیرند از سوی دیگر می تواند آسیب پذیری زن را بالا ببرد و اگر مانعی وجود نداشته باشد، زن امنیت خود را از دست خواهد داد. خداوند با وضع حجاب و قرار دادن حیای بالا در زن سلامت او را در جامعه تأمین نموده است؛ اگر حیا در زن تضعیف شود و یا از بین برود سبب می شود که او به عرضه ی خود در جامعه بپردازد و با ظاهری آراسته و ناپوشیده در اجتماع حاضر شود.۱۱

 

د: اظهار غنای مالی

ریشه ی خودنمایی برخی از زنان تفاخر مالی است. آن ها دوست دارند دیگران شاهد برخورداری مالی آن ها باشند و فرقی ندارد بیننده ی آنان زن باشد یا مرد و گاهی این آراستگی زنان برای مردانی که غیرت چندانی ندارند افتخار و رتبه ی اجتماعی محسوب می شود که برای اظهار غنای مالی زنان خود را در معرض دید دیگران قرار می دهند.۱۲

 

هـ: عقده ی حقارت

روانشناسان تحقیرها و برآورده نشدن خواسته ها و امیال را موجب تشکیل عقده ی حقارت در ضمیر ناخودآگاه انسان معرفی کرده اند که این امیال ارضا نشده که در ضمیر ناخودآگاه انباشته شده در نحوه ی انتخاب لباس و حرکت و سخن گفتن ظاهر می شود؛ به عبارت دیگر، خودآرایی و خودنمایی را نوعی «شخصیت پنداری» می داند تا با جلب کردن نظرها و آفرینش جاذبه ها خلأهای درونی خود را بپوشاند.۱۳

 

و: دگرآزاری

برخی به دلیل بیماری سادیسم جنسی که دارند در ملأعام با پوشش نا به جا ظاهر شده و نظر جوانان را به خود جلب می کنند که چون این میل تحریک شده در جوانان غالباً ارضاء نمی شود، دچار بیماری روانی می شوند و به این وسیله آن ها به هدف خود که آزار دیگران است دست می یابند.۱۴

 

ز: غلبه ی روحیه ی راحت طلبی

برخی از افراد برای فرار از مسؤولیت می گویند: حجاب یا هر واجب دیگری سخت است و چون ما را به زحمت می اندازد، ما نمی توانیم آن را انجام دهیم که به آن ها باید گفت: محدودیت لازمه ی هر نوع تربیتی است. ورزشکار شدن، هنرمند شدن و… هم با رنج و زحمت و محدودیت حاصل می شود و انسان با شرایط خاصی انسان است و فقط تحت تربیت ویژه ای می تواند از سطح زندگی انسانی برخوردار باشد.۱۵

نابرده رنج، گنج میسر نمی شود                               مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

 

عوامل بیرونی

الکساندر ماری می گوید: رفتار انسان تنها از نیاز یا انگیزه ی درونی فرد ناشی نمی شود؛ بلکه محیط و نوع نگاه او به آن محیط نیز در این رفتار مؤثر است، انسان ها برای ارضای نیاز به احترام و تأیید و منزلت در پی آن هستند که از یک سو همرنگ دیگران باشند تا مبادا مورد سرزنش و اهانت قرار بگیرند و از سوی دیگر سعی می کنند تا از دیگران عقب نمانند تا حقوقشان ضایع نشود و بدین ترتیب حرمت خود را از دست ندهند و به عبارت دیگر این نیاز به احترام و تأیید است که انسان ها را به پیروی از هنجارها و وابستگی به نیازهای استاندارد شده از سوی جامعه وا می دارد. گاهی این نیاز به احترام پا را فراتر نهاده و به نیاز ممتاز جلوه کردن تبدیل می شود؛ لذا فرد این نیاز را با عواملی ارضا می کند که کمیاب است و هیچ ربطی به نیاز جسمانی ندارد، مثل جواهر لباس فاخر و آرایش جدید و… که نقش اساسی در تولید این نیاز را تولید کنندگان مد بر عهده می گیرند. آن ها قادرند مُدها را یکی پس از دیگری بفرستند و حتی جزیی را که تا امروز مورد تمسخر مردم بود زیبا جلوه داده و مورد توجه مصرف کننده قرار دهند.۱۶

از صحبت های گیدنز می شود به نقش سرمایه داری در تولید بی حجابی پی برد. آن ها وقتی بازار لوازم آرایش آن ها راکند است از تبلیغات وسیعی استفاده کردند تا زنان را به رقابت با هم وادارند و به این وسیله از زن که نیروی ارزان و جذاب بود بهره کشی کنند. آن ها ابتدا روح دین را نفی کردند و سپس روح انسان و خواست و اراده ی او محو شد و زمانی که معنویت و ارزش انسانی از جامعه ای رخت بست و خدا و کمال روحی در آن نقش نداشت، شخصیت انسان مساوی جسم او شد در چنین جامعه ای کسی با شخصیت تر خواهد بود که جنبه های ظاهری او زیباتر و پر زرق و برق تر باشد و لباس دیگر وسیله ای برای حفظ عفاف و حیا نیست بلکه وسیله ای برای عرضه کردن خود و کسب به اصطلاح شخصیت بیشتر می شود.۱۷

 

نقش خانواده در گرایش جوانان به بی حجابی

والدین نقش اساسی در آشنایی کودک با معنای حجاب دارند. دین داری و پای بندی خانواده به انجام اعمال دینی و مذهبی، تأثیر زیادی در گرایش جوان به ارزش ها دارد. وقتی خانواده به یک هنجار دینی یا اجتماعی اعتقاد دارد و آن را به کار می گیرد، فرزندان با آن آشنا می شوند و آن ها نیز آن را به کار می گیرند؛ مشروط بر این که این ارزش با جامعه و خانواده همسو باشد در غیر این صورت تعارض ارزشی برای جوان به وجود می آید که باعث می شود جوان یا نوجوان ارزش های جامعه و خانواده را طرد کنند و برای خود ارزش و هنجار دیگری برگزیند و الگو و معیار خود را در خارج از جامعه و خانواده جستجو نمایند.۱۸

گاهی هم خانواده در اثر ارائه ی الگوهای غلطی نظیر این که کودک و نوجوان باید آزادی کامل داشته باشند تا هر چه خودشان خواستند بپوشند و به این وسیله قدرت تصمیم گیری آن ها بالا برود و یا این که اگر در سال های اولیه ی بلوغ و قبل از آن نوجوان را به حجاب وادار کنیم، عقده ای می شود و یا این که حجاب را به مکان خاصی مثل مسجد و زیارت محدود کنیم، باعث انحراف جوان و نوجوان از ارزش ها می شود؛ در حالی که وظیفه ی اصلی خانواده ارائه ی الگوی مناسب برای پوشش قبل از بلوغ می باشد تا تمرینی باشد برای حجاب در سنین بلوغ و پس از آن.

 

نقش صدا و سیما و رسانه های عمومی

رسانه می تواند نقش بسزایی در گرایش جوانان به حجاب یا بی حجابی داشته باشد. اگر ما جوان را دعوت و امر به حجاب می کنیم باید الگوی مناسبی هم به او ارائه دهیم، در حالی که امروزه سینمای ما بخش عمده ای از برنامه های خود را در مسیر تبلیغ فیلم های محرک احساسی و ارائه ی فیلم هایی که در آن رقابت بین زن با زن برای دل ربایی از مرد و رقابت مرد با زن در خشونت و هم چنین یکسان سازی زن و مرد آموزش داده می شود. دیگر چگونه می توانیم جوان را از بی حجابی نهی کنیم.

بهتر است تأثیر اجتماع در گرایش به بی حجابی را با قضایای هومنز تبیین کنیم. او چند قضیه دارد که منطبق بر حجاب است.

۱ـ قضیه ی موقعیت پاداش: او می گوید از بین رفتار آدمی عملی تکرار می شود که منجر به پاداش شود و هر عملی که پاداش آن کم است احتمال تکرار آن نیز کم است؛ مثلاً زن اگر بیاموزد با جلوه گری کارش بهتر انجام می شود، این عمل را تکرار می کند. حال، اگر پذیرش و استقبال از رفتار خلاف شأن زنی به وسیله ی مرد فراهم شود، طبیعتاً جلوه گری او ادامه خواهد داشت. لذا احساس مطلوبیت پاداشی است که نقش مهمی در تشویق بدحجابی دارد و عکس العمل محیط در طنازی زن بسیار مهم است.

۲ـ قضیه ی انگیزه ی محرک: اگر وجود یک انگیزه و محرک برای عمل و پاداش آن فراهم شود به محض آن که وضعیت جدید شبیه گذشته شود، احتمال تکرار آن وجود دارد و ناظران را به پاسخ گویی به این تحریک می کشاند. جامعه ی ما در خصوص حجاب سهل انگاری کرده، زیرا توجهی به رشد، تحلیل و فلسفه ی حجاب و پاسخ به شبهات جوانان نکرده است در حالی که نسل ما سرعت زیادی در تفکر یافته و از طرفی هنوز رسوبات تفکر فرهنگ مادی گذشته محو نشده و جامعه با تهاجم بیگانه ای که مطلوبیت و جلوه گری زن را به عنوان محرک وارد اذهان می کند مواجه است. این امر به گونه ای تحریک آمیز است که زنانی که تا دیروز ناظر بدحجابی عده ای بودند و کراهت خود را از آن اعلام می کردند را واداشته تا برای پیشبرد کار خود و همراهی با جامه حجاب را کنار بگذارند.

۳ـ قضیه ی محرومیت و اشباع: زنان جلوه گری را برای اهدافی پیش می گیرند، اگر احساس کنند ارائه زیبایی آنان کمکی به پیشبرد مقصدشان نمی کند از آن دست بر می دارند مگر آن که جنبه ی روانی و افسردگی چنان به آنان فشار آورد که این مطلوبیت های سطحی برای آن ها مهم جلوه کند. میزان جلوه گری و طنازی زن برای ایجاد مطلوبیت نزد مرد آموختنی است که به وسیله ی دیگر زنان آموزش داده می شود؛ اما این شبیه سازی روند رو به رشدی دارد و زنان برای سبقت از هم دست به هر کاری می زنند.

۴ـ قضیه ی پرخاش و تأیید: اگر به فردی پاداش مورد انتظارش را ندهند، عصبانی شده و به پرخاشگری مبادرت می کند و اگر نتواند به منشأ این ناکامی حمله کند، هر هدف دیگری را که می شود جای گزین آن می کند. پرخاش امری ارادی است که اگر فرد پاداش بیشتری در برابر آن دریافت کند یا تنبیهی برای او صورت نگیرد، تشویق به پرخاش بیشتر می شود. زن نیز زیبایی خود را قدرتی تلقی می کند که به وسیله ی آن می تواند مرد را ساقط کند و برای این نمایش قدرت هیچ مرجعی را مستحق رسیدگی به تخلف آن نمی بیند. در مورد حجاب یا انجام رفتار غیر اخلاقی و طنازی در کشور ما نه تنها تنبیهی وجود ندارد، بلکه زمانی که فرد خاطی با تذکر دیگران مواجه می گردد او را مورد تهاجم قرار می دهد و با ایجاد جو فشار و پرخاش در صدد بر می آید تا تنبیه طرف مقابل را به تأیید مبدل کنند.

۵ـ قضیه ی عقلانیت: میان دو عمل آن عمل که حاصل ضرب ارزش و نتیجه ی آن بیشتر است، رواج بیشتری دارد. نتیجه: ارزش کار = علم.

حجاب لباس عقل عملی زن و نشان از حاکمیت عقل در رفتار و منش او دارد. حجاب مختص جامعه ای است که برای فرهنگ و رشد ارزش قائل است؛ اما اگر در جامعه ای مقیاس ارزیابی و مقایسه ی انسان ها ظاهری شود و همه بخواهند با ریا، زور و قدرت خود را به رخ دیگران بکشند، دیگر روابط حالت عادی خود را طی نمی کند و هر کس عملی را انجام می دهد که بیشترین بهره را از آن ببرد. زنان نیز سعی می کنند تا با روش های مختلف جراحی و لوازم آرایش شخصیت دیگری برای خود بسازند. آیا این تفکر مساوی با زندگی انسانی است؟ زن به وسعت بهره کشی از خود آگاه نیست و برای همین به این اعمال راضی می شود و به وادی می افتد که راه بازگشت آن بسیار باریک است.۱۹

در مورد نقش تهاجم فرهنگی هم که در میان بحث به آن اشاره شد، در این جا به گفته ی فرانس فانون اشاره می کنیم که، غرب برای تسلط بر کشورهای مسلمان به این دستور قدیمی عمل کرده که زن ها را در دست بگیریم همه چیز به دنبال آن خواهد آمد. آن ها دنیای مادی را برای انسان رقم می زنند که اصل را بر لذت جویی و توسعه و رفاه می گذارد و حرص می آفریند و انسان حریص احساس حقارت کرده و خود را ارزان می فروشد.۲۰

امام خمینی (ره) همیشه سعی می کردند با بزرگ جلوه دادن یاد خدا و توجه به آخرت، مقامات معنوی و تکریم ساده زیستی، دنیاگرایی را تحقیر کنند که نتیجه ی تحقیر دنیاگرایی، شیرین شدن سختی ها و میل به تشکیل خانواده با کمترین هزینه هاست؛ چیزی که متأسفانه امروز در جامعه ی ما وجود ندارد و نبود ازدواج آسان خود به یکی از دلایل گسترش بی حجابی مبدل شده است؛ در حالی که ممکن است در اثر این جلوه گری و دلدادگی هایی که برای جوان حاصل شده نیاز به آن ضروری شده باشد.۲۲

پس باید برای حل این مسأله ایمان را در جامعه تقویت کرد. حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: «المرء بایمانه»: شخصیت انسان در گروی ایمان اوست؛ علاوه بر آن باید فرهنگ اصیل اسلامی در جامعه احیا شود و الگوهای والایی مثل حضرت زهرا (سلام الله علیها) و دختر گرامیشان را به جوانان بشناسانیم و برای او بیان کنیم که ایشان چگونه با حفظ وقار و متانت در جامعه حضور داشتند و ایفای نقش می کردند. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «به زنان دوستی آل علی را الهام کنید و به همین مسائل اندک رهایشان کنید؛ البته، در نظر گرفتن این مطلب که محتوای راستین حب، متابعت و پیروی از محبوب است، «قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی».۲۳

اما صحبت برخی عزیزان که می گویند، گاهی اوقات فردی بی حجاب عفت بیشتری از برخی چادری های به اصطلاح با حجاب دارد را تا حدی قبول داریم. البته با توجه به این مطلب که در مورد خانم های چادریِ بی عفت، چادر دیگر نقش لباس عفت را ندارد و این افراد از چادر و حجاب در همه ی محیط ها استفاده نمی کنند و الاّ دچار فساد و تباهی نمی شدند. آن ها در حقیقت دزدان عفت نام دارند که از چادر برای عدم شناسایی استفاده می کنند و چادر را برای بی عفتی دزدیده اند.۲۴ اما خانم های عفیف بدحجاب در پاسخ اجمالی می گوییم: «از کوزه همان برون تراود که در اوست»؛ زیرا این بی حجابی همان طور که در مطالب گذشته بیان شد دارای دلایلی است که از جمله ی آن جلب توجه عموم است که به دلیل انحراف در میل فطری زن است که تبرج و خودنمایی و بحران هویت که پیدایش و تکامل آن را در تشویق و توجه دیگران به خود جستجو می کند و برای جلب هر چه بیشتر دیگران مدام در حال تلاش است و برای این کار وقت و هزینه ی بسیاری را صرف می کند و همیشه نگران است که نکند رقیبی از راه برسد که از او زیباتر باشد. علاوه بر آن گذر زمان و کاهش زیبایی فرد و ورود افراد جوان و زیبا از نگرانی های دیگر این افراد می باشد که همه ی این عوامل دست به دست هم داده و به این خانم عفیف بی حجاب صدمه می زند و او را از فعالیت مفید محروم می سازد پس در وهله ی اول باید گفت این شخص از ناحیه ی بی حجابی خود آسیب می بیند.۲۵

از طرفی هم باید گفت مسأله ی حجاب یک مسأله ی فردی نیست که تابع خواست فرد باشد؛ بلکه یک مسأله ی اجتماعی است و این خانم عفیف بدحجاب نقش بسزایی را در فساد جامعه ایفا می کند چون شاید ایشان بتواند عفت خود را حفظ کند ولی چشم جوانان را که نمی تواند پاک نگهدارد، و دلیل بر این سخن این است از نظر علم روانشناسی آستانه ی دید در مردان پایین است و این به آن معناست که مردان از ناحیه ی نگاه به نامحرم تحریک پذیرترند و به عبارت دیگر امواج تحریک کننده ی جنسی مردان از راه نگاه زود تحریک می شوند؛ لذا به زنان سفارش شده زمینه ی گناه و انحراف اخلاقی را فراهم نکنند. چون طبق نظر بسیاری از بزرگان حرکات و سکنات انسان گاهی زبان دارند و وضع لباس، راه رفتن و سخن افراد معنادار می باشد. گویی فرد بدحجاب با زبان بی زبانی می گوید: دلت را به من بده، در آرزوی من باش و مرا تعقیب کن؛ پس دیگر نمی شود به این خانم هم حافظ عفت گفت.۲۶

اما در پاسخ تفصیلی باید به تعریف حجاب و عفاف و رابطه ی بین آن ها بپردازیم:

«حجاب» یعنی پوشاندن و منع کردن؛ و «عفت» بر کنترل شهوات و جلوگیری از خروج شهوات از حد اعتدال گفته می شود.

با دقت در مفهوم این دو کلمه مشخص می شود که هر چند معنی هر دو در اصلِ بازداشتن و منع کردن است، اما عفاف، ناظر به صفت درونی و بازداشتن غرایز و تمنیات سرکش نفس حیوانی است حال آن که حجاب، به مفهوم ایجاد پوشش در برابر نامحرم است. پس به خوبی روشن می شود که دامنه ی عفت وسیع تر از حجاب می باشد که اعم از عفت در کلام، فکر، نگاه ، معاشرت و عفت در ستر و حجاب است و این به معنای گسست مفهومی بین حجاب و عفاف است.

بین حجاب و عفاف گسست بیرونی نیز وجود دارد؛ به این معنا که این دو امر از نظر وجود و تحقق بیرونی دو امر پیوسته نیستند که اگر حجاب بود بتوان باور قطعی پیدا کرد که فرد محجوب ـ به ویژه حجاب پوشش ـ دارای عفاف نیز هست و یا از نبود حجاب بتوان نبود عفاف را به طور قطع نتیجه گرفت. زیرا داشتن حجاب ظاهر بدون عفاف باطن نه تنها ممکن و شدنی است، بلکه نمونه های فراوانی هم دارد؛ به ویژه در جوامع اسلامی که حجاب نوعی ارزش و هنجار اجتماعی شمرده می شود. حتی افرادی که به آرایه ی خلقی عفاف آراسته نیستند به نوعی حجاب اجباری تن می دهند تا از فشار اجتماعی بکاهند و از کیفر قانونی بگریزند و با این انگیزه حجاب را حفظ کنند که با محجوب نمایی جامعه را دچار غلط انگاری نسبت به رفتارهای خود نمایند تا بتوانند از پیگردها و مراقبت های خانوادگی، قانونی و اجتماعی مصون باشند و جرایم را با سهولت بیشتری انجام دهند.

 تا این جا در صدد پاسخ گویی به حجاب خانم های غیر عفیف بودیم. اما در مورد خانم عفیف بی حجاب باید گفت: از آن طرف عفاف بدون حجاب را ـ دست کم ـ می توان تصور کرد (توجه شود که می توان تصور کرد) و یا کسانی را در نظر گرفت که دارای شرافت طبع، پاکدامنی، خویشتن داری و وفاداری به خانواده هستند، لیکن به دلیل سنت های اجتماعی، خانوادگی و احیاناً مذهبی حجاب پوششی و ظاهری ندارند؛ اما براساس سرشت انسانی و به حکم عقل از نوعی عفاف و شرافت روحی برخوردارند و تن به ذلت و آلودگی نمی دهند و از جاذبه آفرینی های کاذب و هوس آلود بیزارند.۲۷ البته همان طور که بیان شد این نمی تواند مؤید مسأله ی عدم پوشش و حجاب باشد و ما چون در مقام بیان رابطه ی حجاب و عفاف هستیم، ناگزیریم اقسام روابط را بیان کنیم. باید دقت داشت که مطلب بالا در مورد زنان مسلمان و غیر مسلمان می باشد و یا افرادی که در جوامعی غیر از ایران به سر می برند؛ چون گفته شد که به دلیل سنت اجتماعی و یا مذهبی دارای پوشش کمتر هستند و در مورد سنت خانوادگی هم عرض شد که یکی از علل بی حجابی تربیت ناصحیح خانواده است که این افراد با ارائه ی دلیل و الگوی مناسب در برابر حکم حجاب تسلیم شده و آن را قبول می کنند.

علاوه بر این با وجود گسست هایی که بین حجاب و عفاف بیان شد این دو با هم ارتباط خوبی دارند و هر چند در تحلیل عقلی و برخی نمودهای عینی تفکیک پذیرند، اما در آموزه های دینی حجاب تجسم و بازتاب بیرونی عفاف شناخته می شود و یکی از نشانه های عفاف نوع پوشش، رفتار و گفتار فرد است.

 رابطه ی حجاب و عفاف چنین است که در عرف جوامع اسلامی بین حجاب و عفاف این همانی می بینیم یعنی حجاب بدون عفاف و عفاف بی حجاب را در جامعه نمی توان تصور کرد. از طرفی برای محقق شدن عفت در جامعه نیاز به ابزاری است که این ابزار همان حجاب است. علاوه بر آن که حجاب یک اخلاق ترویج یافته از سوی انبیاست. پس حجاب دیگر یک پوشش نیست، بلکه حافظ و نشانگر یک اعتقاد و یک اخلاق حسنه ی الهی و مفسر عدالت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی خاص است که برخاسته از مکتب انبیاست؛ هر چند در کنار این امر، حافظ زن از چشم گزنده ی مردان بوالهوس نیز می باشد.۲۸ با این تعابیر باید گفت: عفاف ثمره ی حیا و پوشش است و بدون این پوشش تحقق عفاف امری مشکل و تا حدی غیر ممکن است.

وقتی زن پوشیده از منزل خارج می شود افراد فاسد و مزاحم جرأت تعرض به او را پیدا نمی کنند و بیماردلانی که به دنبال شکار می گردند، از او چشم می پوشند و فکر بهره کشی از او به مخیله شان نمی رسد.۲۹ اما وقتی خانم با پوشش کم ظاهر شود هر چند که قصد نامشروعی ندارند و در فکر حفظ عفت خود هم هست، پیامی که لباس او به طرف مقابل منتقل می کند این مصونیت را می شکند و او را به حریم خود هر چند به طور ناخواسته دعوت می کند. این به آن دلیل است که این رفتار و پوشش نادرست حکایت از آن دارد که این خانم در صدد عرضه ی زیبایی خود است و این خودآرایی همراه با طنازی و خودنمایی حکایت از آن دارد که او اهل عفت نیست وگرنه این گونه گوهر گران بهای عفت خود را به آسانی در معرض دید نگاه های تجاوزکارانه و خائنانه به حراج نمی گذاشت. یک میوه فروش ممکن است گوجه ی خرابش را در بیرون مغازه در معرض دید و دست دیگران قرار دهد اما یک طلا فروش نه تنها گوهر نابش را بیرون مغازه نمی گذارد بلکه آن را در جعبه ی آینه محافظت می کند. ارزش گوهر عفاف زن حتی با طلا نیز قابل قیاس نیست که زن با نمایش گذاشتن زیبایی خود چوب حراج به آن بزند و با قیمت نازل آن را در دسترس همگان قرار دهد. لذا در قرآن بیان شده که حجاب اسلامی برای آن است که زنان به عفاف و پاکی شناخته شوند و از تعرض و جسارت هوس رانان مصون بمانند.۳۰ «ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ» (احزاب/۵۹)

این خانم عفیف بی حجاب خواسته یا ناخواسته عفت خود را در معرض زوال قرار داده است و نمی تواند بگوید من عفیف هستم و دیگران به فکر خود باشند چون او با پوشش خود و با زبان بدن و لباس این گفته ی خود را نفی می کند و پوشش او از ضعف حیای وی حکایت می کند. او به کارشناسان امور دینی این پیام را می دهد که من ناآگاهانه و ناخواسته عفتی را که در فکر حفظ آن هستم و در ذهن و فکر خود، در مقام صیانت از آن می باشم در معرض تاراج راهزنان عفت قرار داده ام! مرا دریابید و فکری برای حمایت از من بکنید. پادرمیانی کنید و رابطه ی قطع شده ی من را با اسلام وصل کنید، چون برای وصل کردن آمدید نی برای فصل کردن آغوش خود را باز کنید و به من پناه دهید تا آن طور که بایسته و شایسته است اسلام را بشناسم و با خدای خود آشتی نمایم چون «و من عرفنی عشقنی…».

کلام آخر! اگر ما در کانون خانواده حجاب را رعایت کنیم، مرد دیگر در جامعه با دیدن افراد بدحجاب از طرق مختلف ارضاء نمی شود و در او نوعی گرسنگی جنسی به وجود می آید که برای اشباع آن چاره ای جز کانون خانواده نمی یابد لذا در محیط خانواده توجه تام خود را به همسرش معطوف می کند. پس اگر از افرادی هستید که می گویید نقد را بچسبیم و نسیه را رها کنیم یعنی دنبال پاداش اخروی نیستیم، برای بهره بردن از لذت دنیا و زیبایی آن کار کنیم که توجه مردان به خانواده معطوف شود و به این وسیله همه از امیال فطری خود لذت کامل را ببریم.

 

پی نوشت ها:

۱.     سیمین دخت بهزادپور، می خواهم درباره ی حجاب بدانم، تهران، مؤسسه ی فرهنگی هنری نقش سیمرغ، ۱۳۸۵، ص۱۳۶.

۲.     ستار هدایت خواه، زیور عفاف، مشهد، معاونت و پرورشی اداره کل آموزش و پرورش خراسان، ۱۳۷۴، ص۹۶.

۳.     محمد شجاعی، در و صدف، تهران، محیی، بهار ۷۸، ص۱۲۸.

۴.     فتحیه فتاحی زاده، حجاب از دیدگاه قرآن و سنت، قم، دفتر تبلیغات حوزه قم مرکز انتشارات، ۱۳۷۶، ص۱۸۳.

۵.     یوسف علیپور باغبان نژاد «اصغر رضایی»، حجاب آزادی یا اسارت، تبریز، احرار، بهار ۸۳، ص۱۳۱.

۶.     فتحیه فتاحی زاده، همان، صص۱۸۷-۱۸۶.

۷.     محمد شجاعی، همان، ص۹۹.

۸.     نشریه حوراء، پوشش و آرایش آسیب ها و راهبردها، دی ماه ۸۳، شماره ۹، ص۷.

۹.     یوسف علیپور باغبان نژاد، همان، ص۱۲۸.

۱۰.              مریم رفعت چاه، کتاب زنان فصلنامه ی شورای فرهنگی اجتماعی زنان، هویت انسانی زن در چالش و مد، شماره ۳۸، صص۱۷۳-۱۷۲.

۱۱.              محمد شجاعی، همان، ص۱۸۹.

۱۲.              یوسف علیپور باغبان نژاد، همان، ص۱۳۰.

۱۳.              فتحیه فتاحی زاده، همان، ص۱۸۴.

۱۴.              یوسف علیپور باغبان نژاد، همان، ص۱۳۷.

۱۵.              محمد شجاعی، همان، ص ۹۸.

۱۶.              کتاب زنان، حجاب و عفاف ۳، ص۱۴۷.

۱۷.              محمد شجاعی، همان، ص ۲۸.

۱۸.              مرتضی زین آبادی، کتاب زنان، جامعه پذیری حجاب، صص۲۰۲-۲۰۱.

۱۹.              سیمین دخت بهزادپور، همان، صص۱۴۴-۱۴۱.

۲۰.              مهدی مهریزی، آسیب شناسی حجاب، تهران، جوانه ی رشد، ۱۳۷۹، ص۱۳۴.

۲۱.              نشریه ی حوراء، صص۶-۵.

۲۲.              زهرا آیت اللهی، زن و خانواده، تهران، روابط عمومی فرهنگی اجتماعی زنان، ۱۳۸۱، ص۲۲۹.

۲۳.              آل عمران، ۳۱.

۲۴.              صبرالله شیرازی، پوشش زن در اسلام، محمد محمدی، بی جا، پایدار، بی تا، ص۴۸.

۲۵.              عباس رجبی، مجله ی معرفت، حیا و خودآرایی و نقش آن ها در ساخت روانمان، شماره ۸۷.

۲۶.              ابراهیم حسینی، معرفت، عفاف و مصونیت اجتماعی، شماره ۸۵.

۲۷.              فصلنامه ی تخصصی بانوان شیعه، حجاب و رابطه ی آن با تکامل اجتماعی، شماره ۱۱.

۲۸.              همان.

۲۹.              حمیده عامری، پژوهش های قرآنی، گستره ی عفاف به گستردگی زندگی، شماره ۲۶-۲۵.

۳۰.              ابراهیم حسینی، معرفت، ش۸۵.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا