سایه ای بر آفتاب

sayeie

زن و آموزش/ زهرا طهرانیان

اسلام با تأکید فراوان به لزوم توسعه آموزش در کنار سایر دستورات اسلامی از قبیل نماز، روزه، حج و…، طلب علم را جزء فرایض شمرده است و برای عالمان و دانش آموختگان ارزش والایی قرار داده است. «… قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» (زمر/۹)؛ «بگـو آیا کسـانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟ تنها خردمندان متذکر می شوند». «…یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ» (مجادله/۱۱)؛ «خدا آن هایی را که ایمان آوردند و کسانی را که دانش داده شده اند درجه ها بالا می برد و خدا به آن چه می کنید آگاه است».

حساسیت ویژه ی نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بر فراگیری علم و دانش مسلمانان شامل قشر و جنس خاصی نبود تمام اقشار جامعه در اسلام اعم از زن و مرد کودک و جوان و… موظف به کسب علم بودند. (مرتضی مطهری، ۱۳۸۲، ص۲۵۷)

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَهٍ» (محمد رضا حکیمی، ج۱، ص۷۰)؛ «کسب علم بر هر زن و مرد مسلمانی واجب است».

لذا در جهت تحقق این هدف، ایشان تأکید می فرمایند که هر کسی که سه دختر یا سه خواهر داشته باشد و آنان را تعلیم دهد و ادب بیاموزد و در مورد آنان پروای خداوند داشته باشد بهشت بر او واجب می گردد». (حس طغرانگار، بی تا: ص۷۰) این امر بستری مناسب را برای حضور اجتماعی و فرهنگی زنان که نقش مؤثری را در توسعه ی فرهنگی جامعه دارند فراهم نمود.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در صدر اسلام با نگرش عادلانه، بخشی از وقت خود را برای آموزش های دینی زنان اختصاص می دادند چنان چه در روایت آمده است: «زنی نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد ای رسول خدا! مردها از سخنان شما استفاده می کنند، روزی هم برای ما تعیین فرما تا به محضرتان بیاییم تا از آن چه خداوند به شما می آموزد به ما نیز بیـاموزی. پیـامبر فـرمود: فلان روز در فلان جا گـرد آیید. در روز موعود زنان جمع شدند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به جمع آنان رفت و تعالیم خدا را به آنان آموزش داد». (محمد محمدی ری شهری، ص۵۱۱، ح۵۷۴۹) شواهد تاریخی و روایی بسیاری در دست است که نشان می دهد زنان عرب از آغاز دوران تمدن اسلامی از فضای خوبی برای فراگیری علوم برخوردار بوده اند، بنابراین در رشته های مختلف مانند: علوم قرآن، حدیث، فقه و لغت و بسیاری دیگر از معارف و دانش ها درخشیدند و حتی بسیاری از شخصیت های مرد و زن در محضر ایشان آموزش دیدند. (عبدالواحد وافی، ۱۳۸۳: ص۴۱) شیوع جهل و بی سوادی در میان زنان برخی از ملل اسلامی در دوره هایی از حیات تاریخ اسلام، ناشی از نظام تربیتی اسلام نبوده است، بلکه به سبب انحراف مسلمانان از قواعد اصیلی بوده که اسلام در شئون تعلیم و تربیت بنیاد نهاد.

از اساسی ترین کارهای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) تلاش برای ریشه کنی جهل و نادانی مردم و شکوفایی عقل و فطرت ایشان بوده است. هیچ جامعه ای در مسیر اصلاح به سامان نخواهد رسید مگر آن که یکایک افراد آن اعم از زن و مرد از اخلاق و فرهنگی متعالی بهره مند گردند؛ از این رو در مسیر اصلاح فرد و جامعه، اصلاحات اخلاقی و فرهنگی بر دیگر اصلاحات مقدم است.

«هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبینٍ» (جمعه/ ۲؛ آل عمران/ ۱۶۴)؛ «او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آن ها می خواند و آن ها را تزکیه می کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می آموزد و مسلماً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند».

در این جهاد فرهنگی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با تلاشی بی امان، در نهایت مهربانی و دلسـوزی به تعلیم و تبلیغ معارف دیـن و تربیت دین بـاوران پـرداخت. «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ»( توبه /۱۲۸)؛ «به یقین رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنج های شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است».

اُمُّ الائمه حضرت زهرا (سلام الله علیها) به عنوان یک بانوی پرورش یافته در مکتب نبوی هم چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمایانگر جلوه ای از علم حکمت و تلاش خستگی ناپذیر در مقام تعلیم و تربیت می باشد. روزی زنی نزد ایشان آمد و سؤالات متعددی را در طی رفت و آمدهای زیاد از حضرت پرسید به طوری که در آخر از این سؤالات پی در پی خود شرمگین گشت و عذرخواهی نمود. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: «باز هم بیا و سؤال هایت را مطرح کن تو هر قدر سؤال کنی من ناراحت نمی شوم…» (محمد قاسم نصیرپور، ۱۳۷۲: ص۵۹)

توجه ویژه و خاص به تربیت و آموزش زنان در این مکتب الهی حاکی از اهمیت و حساسیت جایگاه و نقش این گروه در تأثیرگذاری و انسان سازی در جامعه است.

امام خمینی (ره) می فرماید:

«نقش زنان در عالم از ویژگی های خاصی برخودار است، صلاح و فساد یک جامعه از صلاح و فساد زنانِ آن جامعه سرچشمه می گیرد. زن یکتا موجودی است که می تواند از دامن خود افرادی به جامعه تحویل دهد که از برکاتشان یک جامعه، بلکه جامعه ها به استقامت و ارزش های والای انسـانی کشیده شوند و می تواند بلعکس آن باشد». (مؤسسه تنظیم آثار امام خمینی، ج۲۲، ص۱۲۵)

در نگاه مترقی اسلام از آن جا که علـم و دانش و فرهنگ از طریق دیگـر انسان ها آموختـه می شود و مجموعه ای است که نسل به نسل انتقـال می یـابد باید بر روی عوامل انسانی تأثیـرگذار در این مقوله از جمله جامعه ی زنان، سرمایه گذاری زیادی نمود زیرا فرهنگ، فراهم آورنده ی ارزش هاست تا کودکان جامعه در این بستر سره را از ناسره تشخیص دهند و بتوانند در آینده هدف هایی عالی برای خود برگزینند. (منوچهر محسنی، ۱۳۷۶: ص۸۲) گام هایی که در راستای تقویت و تحکیم مبانی اعتقادی و معنوی و رشد فضائل اخلاقی و ارتقای علمی و شکوفا کردن و پرورش استعدادهای زنان برداشته می شود منجر به تقویت ساختار ارزشی و فرهنگی جوامع می گردد و موجب پیشرفت و توسعه ی فرهنگی جوامع خواهد شد.

در دهه های اخیر، جهان نظاره گر توجه محافل بین المللی به مسائل زنان و توانمندسازی آنان برای مشارک مؤثر در روند توسعه ی پایدار بوده است. تأثیرات ناشی از فرآیند جهانی شدن فرهنگ و پیامدهای آن بر هویت ملی و مذهبی ملت ها اثرگذار بوده است؛ به ویژه تأثیر الگوهای جهانی بر وضعیت زنان و دختران و موقعیت آنان را در زمینه ی تغییر الگوها به سمت غربی شدن، با بحران مواجه کرده است. نظام آموزشی جدید بر مبنای سکولار و فردگرایی به سرعت و بدون بومی سازی و بستر سازی لازم الگوبرداری شده و همواره در برقراری ارتباط با فرهنگٍِ دینی، جامعه ی دین داران و مراکز علوم دینی را با چالش های جدی مواجه کرده است (عبدالرسول هاجری، بی تا: ص۱۵۴)؛ چرا که غایت آموزش در جهان امروز به معنای دریافت تخصص مورد نیاز برای توسعه ی اقتصادی و رفاه مادی است در حالی که در نگرش دینی تکامل انسان در مسیر تعلیم و تعلّم هدف است و بدیهی است که رسیدن به این مقام لزوماً با توسعه معاش و حصول مدرک و مقام همراه نیست.

در نگرش فمینیستی آموزش زنان و افـزایش فـرآیند سطح آگاهـی آنـان باعث دفاع زنان از حقوق فردی و ملی آن ها می شود. (محمد علی راجی راد، ۱۳۸۲: ص۱۶۹) لذا بر این نکته اصرار دارند که با پرورش آموزگاران فمینیست و حذف نمادهای جنسیتی از کتاب ها و رشته های تحصیلی و حق برابری و تساوی تحصیل دختران و پسران می توان زنان را به حقوق از دست رفته شان برگرداند. (نوشین احمدی خراسانی، ۱۳۸۲: صص۲۴-۲۰)

شعار برابری فرصت ها میان زن و مرد از پر سر و صداترین شعارهای طرفداران حقوق زنان است که در زمینه ی تحصیل و آموزش هم مطرح می گردد. البته فراهم کردن امکانات و شرایط مناسب برای زنان و مردان و کودکان و نوجوانان و… جهت رسیدن به کمال مطلوب از اهم وظایف هر نظامی است، اما در نظر نگرفتن ویژگی روحی، روانی، جسمی و… و حکم راندن به برابری و انکار تفاوت ها و تناسب ها در پس پرده ی شعار برابری، ظلمی پنهان به جامعه به ویژه به زنان است برقراری تساوی در نحوه ی آموزش و تحصیل رو به تزاید دختران بدون در نظر گرفتن شرایط، دوگانگی میان نقش خانوادگی و تحصیل دختران به وجود می آورد و همین تضاد سبب بروز عوارض و تبعاتی هم چون تحمیل فشار مضاعف کار بر زنان شده و تحکیم خانواده ها و میزان ازدواج را در معرض خطر قرار داده است.

البته عملکرد فمینیست ها در دهه های اخیر در این مسأله حایز اهمیت است؛ زیرا آن ها سعی نموده اند تا با ورود به کتاب های دانشگاهی و تأسیس رشته هایی در خصوص مطالعات فمینیستی به طور مداوم و آکادمیک اظهار دارند که ظلم به زنان در ماهیت ازدواج و خانواده نهفته است و هر ساله تفکرات خود را به میلیون ها دانشجو القاء نمایند و در متنِ بسیاری از کتاب های دانشگاهی ازدواج، به عنوان مسأله ای مضر برای سلامتی جسم و روح زنان مطرح می شود. یک استاد جامعه شناس دانشگاه تگزاس در این خصوص کتاب های بیست دانشگاه را در رشته های خانواده و زنان بررسی نموده و به این نتیجه رسیده که اکـثر این کتاب ها به طور مستقیم یا غیـر مستقیم ازدواج و تشکیل خانواده را غیر ضروری می دانند. (مریم فرهمند، بی تا: ص۱۰۰) با این توصیفات به نظر می رسد که باید در هدف از تحصیل، و نحوه ی آموزش و کیفیت و کمیت آن در مورد زنان در کشورهای اسلامی به ویژه ایران با تأمل و آسیب شناسی لازم از یکسری پیامدهای سوء جلوگیری نمود.

 

دختران در دانشگاه های ایران

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در پی تأکیدات قانون اساسی و اراده ی حاکمیت نظام جمهوری اسلامی مبنی بر فراگیری نظام آموزش و پرورش برای دختران در دو سطح کمی و کیفی و اعتماد اقشار مختلف مردم به نظام آموزش و پرورش، به تدریج میزان فارغ التحصیلان دختر در مقاطع مختلف به خصوص مقطع متوسطه افزایش یافت و به تعداد برابر با پسران رسید. (مریم حقیقت گو، ۱۳۸۴: ص۲۸۲) طبیعی است که با فارغ التحصیل شدن دختران در مقطع متوسطه، انگیزه ی ورود به دانشگاه و کسب مدارج علمی بالاتر برای آن ها بیشتر شد.

روند افزایش نسبی دانشجویان دختر که هماهنگ با شرایط عمومی جامعه در دهه ی هفتاد بود، توسط دولت به عنوان یکی از شاخص های توسعه ی انسانی مورد حمایت قرار گرفت. البته تقویت این موضوع با مصوبات مختلف دولتی و شورای عالی انقلاب فرهنگی در زمینه ی رفع محدودیت پذیرش داوطلبان دختر در بعضی از رشته های دانشگاهی در سال ۱۳۶۸فراهم شد. (فاطمه علی عسگری، ۱۳۸۵: ص۱۰)

به انگیزه ی توجه بیشتر به مسائل زنان در سال ۱۳۷۰ دفتر امور زنان شکل گرفت و در دولت هشتم این دفتر به مرکز تبدیل شد تا مسائل زنان را دقیق تر پیگیری نماید. در این راستا این مرکز موظف شد نیازهای آموزشی فرهنگی. خـاص زنـان را شنـاسـایی و طرح های منـاسب را بر حسب مورد از طریق دستگاه های اجرایی مربوطه تهیه نماید و برای تصویب به هیئت وزیران ارائه کند، که با تشخیص بودجه های مناسب در راستای محرومیت زدایی از دانش آموزان دختر فعالیت های لازم انجام گرفت. (مریم حقیقت گو، بی تا: ص۳۰۵)

در راستای این فعالیت ها نسبت ورود دختران به کل جمعیت دانشجویان از ۲۸ درصد در سال ۱۳۵۷، به ۳۷ درصد در سال ۱۳۷۴ و به ۶۲ درصد در سال ۱۳۸۱ و به ۶۹ درصد در سال ۱۳۸۵ رسید. شایان ذکر است و بنا به گزارش روابط عمومی شورای فرهنگی اجتماعی زنان این سیر صعودی از سال ۷۹ قوت گرفته به طوری که تا پایان سال ۱۳۸۰، ۷۴ درصد دختران در پزشکی و ۷۵ درصد در رشته ی هنر مشغول به تحصیل شدند. (مرکز امور مشارکت زنان، ۱۳۸۳: ص۱۶)

البته طبیعی است که ورود رو به رشد دختران در مقطع آموزش عالی مانند بسیاری از پدیده های دیگر اجتماعی معلول عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و… است که توجه به این دسته از عوامل در تحلیل چرایی این پدیده ی اجتماعی راه گشا خواهد بود. در مقابل این امر مهم موافقان و منتقدانی به تحلیل و تفسیر پرداخته اند، امّا با این وجود فقدان پژوهش های جدی و به چالش کشیدن این موضوع اجتماعی از منظرهای مختلف کاملاً مشهود است. این در حالیست که در همان سال ها بنا به گزارش مرکز امور مشارکت زنان چندین پژوهش ملی و کلان درباره ی موضوعات و مسایلی از قبیل: اشتغال زنان، مشارکت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زنان ،سن ازدواج، فرار دختران از خانه، خشونت خانگی علیه زنان و… صورت گرفت (مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری، ۱۳۸۴: صص۷۵-۵۷) که صرف نظر از رویکردها، یافته ها و جهت گیری ها، اهتمام پژوهشگران و دستگاه های حمایت گر به موضوعات اجتماعی به خصوص در حوزه ی مسایل زنان قابل تقدیر است. اما به رغم آن که تغییرات در ترکیب جنسیتی در دانشگاه ها از بسیای از پدیده های اجتماعی مشهودتر و ملموس تر است، پژوهش های بایسته و در خور این موضوع صورت نگرفته است.

البتّه در مورد ماهیت این پدیده ی اجتماعی دیدگاه هایی مطرح شده است؛ از جمله این که افزایش ورود دختران در دانشگاه ها در راستای فراگرفتن علم و دانش است که از توصیه های اسلام و قانون اساسی کشورمان است لذا از این زاویه یک امر مثبت و قابل دفاع ارزیابی می شود.

شکی نیست که فراگیری علم در رأس فضیلت های اسلامی و انسانی است و حجم وسیعی از آیات و روایات وارده در ترغیب و تشویق به دانش اندوزی اختصاص یافته، و این امر به عنوان یک ارزش مسلم و بدون مناقشه مورد تأکید است؛ امّا نکته ی دارای اهمیت این است که علم در آموزه های اسلامی یک وسیله است که ارزشمندی آن با جهت و هدف غایی آن سنجیده می شود. در ادبیات دینی و اسلامی ما، مهم ترین هدف و غایت در فرایند تعلیم و تعلم قرب و بندگی حق تعالی است و از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که: «مَن تَعَلَّمَ العِلمَ لِغَیرِالله تَعالی فَلیَتَبَوَّأ مَقعَدَهُ مِن نار» (محمد محمدی ری شهری، بی تا: ص۴۰۰)؛ «هر که دانش را برای غیر خدا بیاموزد جایگاهش دوزخ است».

و از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که:

«مَنْ تَعَلَّمَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِیماً وَ قِیلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ» (همان)؛ «هر کس برای خدا علم بیاموزد و برای خدا به آن عمل کند و برای خدا به دیگران آموزش دهد، در ملکوت آسمان ها از او به بزرگی یاد شود. و گفته شود: برای خدا آموخت برای خدا عمل کرد و برای خدا آموزش داد».

از ایـن دسته آموزه هـای دین بـه دست مـی آید که دانش به خودی خود ارزش و فضیلت محسوب نمی شود مگر در صورتی که از باب عبودیت و با قصد قربت آموخته شود.

با این توصیفات به نظر می رسد میان آن چه در نظام آموزش عالی و حتی در نظام آموزش و پرورش وجود دارد با آن چه تحت عنوان علم ارزشمند مورد تأکید و تأیید روایات است، هم پوشانی کامل وجود ندارد و نمی توان مدعی شد که جریان آموزش عالی در کشور ما با تمام تنوعات و گرایشات متفاوت، از مصادیق تعلیم و تعلّم ارزشمندی است که آموزه هـای اسلامی آن را ترویج می کند. از آن جایی که نظام آموزش عالی و تحصیلات دانشگاهی ما که برگرفته از نظام های غربی است، تعلیم و تعلّم را به عنوان یک ارزش ابزاری لحاظ می کند که غایت و هدف آن به کارگیری علم و دانش در جهت کسب ثروت و تصرف در عالم است و در واقع نهاد یا ابزاری برای تنظیم و بهبود زندگی دنیوی انسان هاست. در این راستا در جامعه ی مدرن، مشاغلی که تخصصی تر است از ارزش مادی و اجتماعی والاتری برخوردار است و مطلوبیت بیشتری دارد، امّا آموزه های دینی یک ملاک اساسی را مورد تأکید قرار می دهد و آن توجه به جهت و هدف، در علم آموزی است و در مرتبه ی بعد توجه به مصالح کلی جامعه در برنامه ریزی های اجتماعی را می توان به عنوان یکی دیگر از ملاک های مورد تأکید در دین مطرح نمود. (مرتضی آوینی، ۱۳۸۱: ص۱۵۶)

البته این مطلب به معنای نفی ارزشمندی نظام آموزش در جامعه ی مدرن نیست، بلکه بیانگر تأکید این نظام تحصیلی بر دست یافتن به اهداف ارزش های جامعه ی سرمایه داری و لیبرال است.

از نگاه دیگر می توان برای تحلیل این پدیده ی اجتماعی یعنی توسعه ی روز افزون زنان تحصیل کرده و تشویق آنان به اشتغال تغییر در الگوهای حاکم بر بازار کار را مطرح کرد. روشن فکران غربی در تحلیل عصر اطلاعات به سه عامل مهم در جذب و استخدام زنان در نظام اشتغال جدید اشاره می کنند: نخست امکان پرداخت مزد کمتر به زنان در مقایسه با مردان، دوم انعطاف پذیری زنان در مقـام نیـروی کار و در آخر مهارت های ارتباطی آنان که در اقتصاد فعلی، روز به روز مهم تر می شود. (ماهنامه حوراء، ۱۳۸۵: ص۹ به نقل از: کاستلز مانوئل، ج۲، حسن چاوشیان، ۱۳۸۰: ص۲۱۱)

بدین ترتیب تقسیم جنسیتی اشتغال بین کار سنتی مردان در تولید و کار سنتی زنان در خانه داری و معاشرت اجتماعی در چارچوب پدر سالاری تغییر می یابد، لذا زنان در مشاغل چند مهارتی که نیازمند خلاقیت و تحصیلات است گمارده می شوند. در واقع بخشی از عوامل تأثیرگذار در ورود روز افزون دختران به دانشگاه ها را باید در نیاز بازار به توانایی آنان دانست. طبیعی است وقتی بازار کار به نیروی تحصیل کرده ی زنان نیازمند است این نیاز برای گروهی از آنان دغدغه و انگیزه ی ورود به دانشگاه ها می شود.

به دنبال اشتغال بی رویه زنان با کاهش کارآمدی و اقتدار نهاد خانواده در اجتماع هم مواجه می شویم؛ از طرف دیگر شعار استقلال اقتصادی و رسیدن به پست های اجتماعی جامعه ی زنان را به غفلت وا می دارد و با حاکمیت یافتن ارزش های مادی و دنیوی و نگرش اومانیستی که معلول حاکمیت تفکر لیبرالی و تمدن مدرنیته است، ارزش های معنوی تحت الشعاع قرار گرفته و جامعه را آهسته آهسته به قهقرا سوق می دهد؛ گرچه تفکر مدرنیته شعار مبارزه با تبعیض جنسی را سر می دهد اما در اصل در پی حاکمیت ارزش های لیبرالی است که اصولا هویت های گوناگون دو جنس را بر نمی تابد چرا که خانواده و تفکیک نقش های جنسیتی عملاً استیلاطلبی افسار گسیخته ی نظام سرمـایه داری را بـه چالش می کـشد. به دنبال این عوامل، تضعیف نهاد خانواده و تحقیر نقش های متفاوت میان زن و مرد، در قالب ارزش های فمینیستی، توسط فرهنگ و تمدن غربی به طور خزنده و پیوسته در کشورمان پیگیری شد. البته در ایـن خصوص یعنی در تحقیر نقش ها و کار ویژه های زنان، تبلیغات رسانه ها، سمینارها و همایش هـا و الگـوپردازی های جهت دار بی تـأثیر نبوده است. (مشارکت زنان و دولت هشتم، صص۳۶-۲۴) لذا زنان و دختران با ترجیح نقش های غیر جنسیتی بر نقش های ویژه زنان به دنبال حضور و نقش آفرینی در عرصه هایی شدند که عمدتاً هنجارهای جامعه ی مدرن و نظام لیبرالی را تداعی می کند.

این پدیده تبعات متعددی را به دنبال داشته از جمله: بالا رفتـن سن ازدواج و تغییر در ملاک های انتخاب همسر و… طبیعی است که با افزایش دختران تحصیل کرده ملاک های هنجاری جامعه در خصوص انتخاب همسر استحاله گردد و با وجود کثرت دختران مجرد شاهد تشکیل خانواده هایی بودیم که میزان تحصیلات زنان از مردان بیشتر است و بدیهی است که این امر به گفته ی کارشناسان در بسیاری موارد به ایجاد تنش منجر خواهد شد. از طرفی بعد از ازدواج زنان تحصیل کرده ی شاغل در خانواده که به واسطه ی در آمد و استقلال اقتصادی قدرت مضاعفی یافتند، ساختار اقتدار در خانواده ی هسته ای را تغییر دادند (محمد حسین پناهی، بی تا: ش ۲۲، صص۲۷-۲۴) و الگوی تقسیم کار خانگی و الگوهای تربیتی بعضاً عوض شد و به تبع آن شاهد کاهش تعهد و مدیریت مردان و تضعیف الگوی رایج تقسیم کار در خانواده ی هسته ای بودیم. لذا بحران های ناشی از این نوع ازدواج ها و دشواری تطبیق کار و زندگی، کاهش نرخ باروری و پیر شدن جمعیت و افزایش طلاق، همه و همه الگوی خانواده ی هسته ای را که حداقل خانواده ی به جا مانده از این نهاد دیر پاست، در معرض تغییر قرار خواهد داد، (البته در صورتی که هر چه سریعتر راهکار جبرانی ارائه نشود).

با این توصیفات به نظر می رسد ما با فقدان مدیریت و مهندسی فرهنگی اجتماعی در بدنه ی حاکمیت و دولت مواجهیم؛ و زیرا سیاست دولت ها بر تمرکز بر حوزه ی آموزش عالی بوده است که با افزایش دانشگاه ها و تأسیس نهادهای موازی آموزش عالی و افزایش پذیرش دانشجو، بدون توجه به نیـازهای اجتمـاعی بـر این مشـکلات دامن زده است. البته رویکرد دولت ها از یک سو تحت تأثیر برنامه های توسعه قرار دارد که یکی از شاخص های مهم آن آموزش در معنای عام و آموزش دختران در معنـای خاص آن است. (عبدالرسول هاجری، بی تا: ص۱۵۴) و از سوی دیگـر فشارهای بین المللی و سازمان های وابسته از قبیل یونسکو و گزارش خواهی و رصد این قبیل نهادها در ایجاد وضع موجود بی تأثیر نبوده است؛ امّا باید اذعان نمود که این نوع عملکرد، مشکلاتی را برای خود دولت هم پدید آورده است. زیرا بخشی از زنان تحصیل کرده در قالب گروه های فشار به صورت سازمان دهی شده و نهادهای غیر دولتی به بیان مطالبات خود خواهند پرداخت و به دلیل ناکار آمدی سیستم از پاسخ گویی به خواسته های آنان، تنش و اصطکاک دایمی میان این گروه و حاکمیت، قابل ملاحظه است. از طرف دیگر تحصیل دختران در بسیاری از رشته ها، صرف نظر از فرصت های شغلی ممکن، هیچ تناسبی با نیازهای شخصی و صنفی آنان پیدا نمی کند، بر این اساس و به دلیل وجود جو کاذبِ لزوم ورود تمام دختران به دانشگاه، هزینه های سنگین ملی و سرمایه ی عمر و جوانی تعداد زیادی از دختران به هدر می رود که مدیریت و مهندسی فرهنگی مطلوبی را در این راستا می طلبد. لذا گرچه نظام آموزش مدرن لوازم و اهداف مخصوص به خود را دارد امّا برخی از عناصر و اجزاء این نظام قابل تعدیل و جای گزینی است و توجه به ارزش ها و هنجارهای دینی در این حیطه می تواند جلوی بسیاری از این معضلات را بگیرد.

 

فهرست منابع

۱ . مرتضی مطهری، بیست گفتار، تهران، صدرا، چاپ نوزدهم، ۱۳۸۲، ص۲۵۷.

۲. محمد رضا حکیمی، الحیاه، احمد آرام، ج۱، ص۷۰.

۳ . حسن طغرانگار، حقوق سیاسی اجتماعی زنان ….، ص۷۰.

۴ . محمد محمدی ری شهری، منتخب میزان الحکمه، ص۵۱۱، ح۵۷۴۹.

۵ . عبدالواحد وافی، تساوی زن و مرد در حق آموزش و فرهنگ، مهدی بهزادیان، ماهنامه حوراء، شماره ۸، ۱۳۸۳، ص۴۱.

۶ . محمد قاسم نصیرپور، زندگانی فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، تهران، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۲، ص۵۹.

۷.  مؤسسه تنظیم آثار امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۲، ص۱۲۵.

۸ . منوچهر محسنی، مقدمات جامعه شناسی، تهران، نشر دوران، چاپ پانزدهم، ۱۳۷۶، ص۸۲.

۹. عبدالرسول هاجری، فمینیسم و چالشهای پیش رو، ص۱۵۴.

۱۰. محمد علی راجی راد، موانع مشارکت زنان در فعالیتهای سیاسی اقتصادی ایران پس از انقلاب، تهران، کویر، چاپ اول، ۱۳۸۲، ص۱۶۹.

۱۱. نوشین احمدی خراسانی، فصل زنان، ج ۳، تهران، توسعه، ۱۳۸۲، صص۲۴-۲۰.

۱۲ . مریم فرهمند، واگردهای فمینیستی در ازدواج، ص۱۰۰.

۱۳ . مریم حقیقت گو، تحصیلات دختران سندی ماندگار و مایه افتخار، نشریه پیام زن، ش۱۵۷، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه، ۱۳۸۴، ص۲۸۲.

۱۴ . فاطمه علی عسگری، آشنایی با شورای فرهنگی اجتماعی زنان ، تهران، روابط عمومی شورای فرهنگی اجتماعی زنان، چاپ اول، ۱۳۸۵، ص۱۰.

۱۵ . مرکز امور مشارکت زنان، وضعیت زنان در آموزش عالی، خبرنامه زنان، ش ۴۳، تهران، ۱۳۸۳، ص۱۶.

۱۶ . مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری، مشارکت زنان و دولت هشتم، تهران، روزنو، ۱۳۸۴، صص۷۵-۵۷.

۱۷. محمد محمدی ری شهری، منتخب میزان الحکمه، همان، ص۴۰۰.

۱۸. مرتضی آوینی، توسعه و مبانی تمدن غرب ،تهران، نشر ساقی، چاپ سوم، ۱۳۸۱، ص۱۵۶.

۱۹. ماهنامه حوراء، ترکیب جنسیتی در دانشگاهها، ش ۲۲، ۱۳۸۵، ص۹ به نقل از: کاستلز، مانوئل، عصر ارتباطات، ج۲، حسن چاوشیان، انتشارات طرح نو، ۱۳۸۰، ص۲۱۱.

۲۰. مشارکت زنان و دولت هشتم، صص۳۶-۲۴.

۲۱ . محمد حسین پناهی، جریانی اتفاقی و برنامه ریزی نشده، حوراء، ش ۲۲، صص۲۷-۲۴.

 

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا