رایه الهدی (قرآن نسخه ی شفا و رحمت)

         

استاد نوغانی

 

به امر حق، امیر عشق شد وزیر عقل کل             ابوالفتوح گشت جانشین خاتم رسل

رسید رایه الهدی به دست هادی سبل                  که لطف طاعتش بود نعیم دائم الاکل

چکیده

ناآرامیم و وقتی ناآرامیم یعنی از چیزی رنج می بریم، رنج و درد حکایت از وجود بیماری در جسم و روح انسان دارد. درد جسمی تشخیصش راحت است. لااقل به سهولت درمی یابیم کدام قسمت بدن درد دارد و در نتیجه به کدام پزشک باید مراجعه کرد. اما درد اضطراب، بی قراری و ناآرامی مربوط به کدام قسمت روح است؟ این درد از کجا برمی خیزد؟ با نگاهی به آیات و روایات در می یابیم قلب مرکز آرامش و سلامت روح و یا بالعکس امراض مختلف است. قلب که در برخی تعابیر آن را روح خوانده اند جای مشخصی ندارد که بگوییم درد از این ناحیه بر می خیزد. در بسیاری از موارد تشخیص نوع درد ممکن و یا راحت نیست، چه رسد به درمان آن. لذا با مراجعه به آیات و روایات ابتدا انواع بیماری های قلب را بر شمرده و آن گاه برخی راه های درمان آن بیان می گردد. در شماره ی قبل واژه های مختلف و منشاء بیماری های آن آورده شد. در این شماره انواع قلب های بیمار که شامل ۸ قسم، قلب مطبوع، قلب غافل، قلب اثیم، قلب نابینا و ناشنوا و … است و علاج و درمان بیماری های آن ذکر می گردد. درمان واقعی بیماری های قلبی و روحی را تنها در شفاخانه ی قرآن و کلام اهل بیت (علیهم السلام) می توان یافت.

 

قرآن و بیماری های قلب

در سوره ی بقره  آیه ی ۱۰ می خوانیم: «فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا» دل های آنان مریض است پس خدا بر مرض ایشان بیفزاید. و در سوره ی انفال آیه ی ۴۹ آمده است «و الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ» و کسانی که در قلب هایشان مرض است. پس قلب هم بیمار می شود و باید بیماری های آن را شناخت و درمان کرد.

 

انواع قلب های بیمار

۱ـ قلب مطبوع و مختوم: سوره ی اعراف، آیه ی۱۰: «کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلَىَ قُلُوبِ الْکَافِرِینَ»؛ هم چنین خدا دل های کافران را مهر می زند. «طبع» به نقشی می گوید که برگردانده اند. «مختوم» یعنی ختم شده و مهر زده شده. قلوبی که بر اثر کفر و جهل و تجاوز و سرکشی و تکبر مهر زده و مختوم می گردد، لذا بر اثر این بیماری ها طریق هدایت را از دست می دهد پس خداوند او را به حال خود در گمراهی وا می گذارد.

بقره، آیه ی ۷: «خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَهٌ»؛ مهر می زند بر قلب ها و گوش ها و بر چشم ها پرده می زند، لذا از فهم و درک حقایق محجوبند.

۲ـ قلب غافل: «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ» (کهف/۲۸) ای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از کسی که قلب او را از یادمان غافل کردیم پیروی نکن. قلب غافل قلبی است که در اثر پیروی از هوای نفس به بیماری غفلت مبتلا شده است.

۳ـ قلب اثیم: قلبی که کتمان شهادت حق می کند. هر کس کتمان کند شهادت به حق را قلبش گنهکار است و روح و قلبش گرفتار گناه شده است. اعضا و جوارح تابع قلب اند. صورت های ذهنی از قلب نشات می گیرد. «وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ» (مطففین/۱۴؛ بقره/۲۸۳)

۴ـ قلب نابینا و ناشنوا: قلبی که بینایی و شنوایی خود را در اثر اطاعت از هوای نفس از دست داده است. «أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ» (جاثیه/۲۲) ای پیامبر کسی که هوای نفس را معبود خود قرار داد خداوند با داشتن علم او را گمراه کند و بر گوش و دل و قلب او مهر زند و جلو چشم او پرده اندازد که حقایق را نمی بیند و نمی شنود.

۵ـ قلب متخاصم: قلبی که به بیماری نفاق و دشمنی با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و پیروان حق گرفتار شده و با دروغ و نفاق با آن ها برخورد می کند. «وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ» (بقره/۲۰۴) بعضی از منافقین به گفتار دلفریب خود تو را به شگفت آورند تا به وسیله ی دروغ و فریب به مال و مقام دنیا برسند و خدا را گواه گیرند بر آن چه در دلشان است و این افراد بدترین دشمنان اسلام و مسلمین هستند.

۶ـ قلب قسی: قلبی که به بیماری قساوت و سختی دل گرفتار است؛ «قَسَتْ قُلُوبُکُم» (انعام/۴۳)

۷ـ قلب ضیق: قلب تنگ، قلبی که ظرفیت خود را بر اثر گناه از دست داده است. «یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً» (بقره/۷۴)

۸ـ قلب شیفته (عَمی): قلبی که عاشق و دلبسته ی محبت ها و زیبایی های مجازی شده، او بنده ی نفس و دنیا می گردد. معشوق به هر طرف رو کند او هم به همان جانب رو می کند. هر چه هشدارش دهند از خدا نمی ترسد و از هیچ ناصح و پند دهنده ای نصیحت نمی پذیرد و عشق چشم دل او را کور کرده و قلبش را بیمار می سازد. «فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوب» (حج/۴۶)

 

درمان بیماری های قلبی و روحی

علاج و شفای بیماری ها در قرآن و احادیث ائمه (علیهم السلام) می باشد: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا» (اسراء/۸۲) ما آن چه را از قرآن نازل می نمودیم شفا و رحمت است برای مؤمنین لکن برای کافران و ظالمان به جز زیان و خسران نتیجه و بهره ای ندارد.

قرآن شفای امراضی است که مانع از رشد فضائل اخلاقی و رسیدن به سعادت و رستگاری می شود. آیات قرآن به شرط عمل به دستورات آن درمان می کند و صحت و سلامت را که رحمت است به انسان باز می گرداند و این اثرات برای مؤمنین به قرآن و دستورات آنست. اما برای غیر مؤمن جز افزودن خسران و زیان نتیجه ای ندارد.

چون با سوء اختیار خود را درمان ننموده، روز به روز بر شقاوت و کفر و بیماریش افزوده می شود. فطرت و روح سالم را به کلی از دست می دهد و چه خسران و خسارتی بیشتر از آن که قرآن کریم فرموده است: «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً» (فرقان/۴۴) «ای پیامبر! گمان می کنی که ایشان می شنوند و تعقل و تفکر دارند؟ اینان مگر چارپایانند بلکه گمراه تر از حیوانات».

امام علی (علیه السلام) درباره ی رجوع به قرآن برای درمان بیماری های روحی و روانی و قلبی چنین می فرمایند: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِی لَا یَغُشُّ وَ الْهَادِی الَّذِی لَا یُضِلُّ وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِی لَا یَکْذِبُ وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِیَادَهٍ أَوْ نُقْصَانٍ زِیَادَهٍ فِی هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَهٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِکُمْ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلَالُ» (نهج البلاغه، ص۲۵۲)

«آگاه باشید همانا این قرآن پنددهنده ای است که خیانت و فریب در آن نیست و راهنمایی است که گمراه نمی کند و سخن گویی است که در سخنش هیچ دروغی نیست و دروغی نمی گوید. کسی با قرآن و در مجالس قرآن حاضر نمی شود و نمی نشیند مگر آن که بر زیادتی و نقصان برمی خیزد. بر هدایتش افزوده می شود و از جهل و گمراهیش کاسته می شود. بدانید هیچ کس را با داشتن قرآن و عمل به آن فقر و نیازی به علوم دیگر و مکاتب دیگر نیست و بدون قرآن بی نیاز نیست پس درمان امراض روحی و جسمی خود را از قرآن بخواهید. و در شداید و گرفتاری ها از قرآن استعانت و یاری بطلبید. زیرا در قرآن، درمان بزرگ ترین بیماری ها یعنی کفر و نفاق و سرکشی و گمراهی است».

مولی در این فراز مهم ترین و بزرگترین بیماری ها را بیماری های روحی و قلبی بیان نموده اند؛ چون منشاء بیماری جسمی هم چه بسا بیماری های روحی و روانی باشد.

کفر، نداشتن عقیده و ایمان به یک قدرت مافوق قدرت های پوشالی است که انسان را از درون متزلزل و فاقد یک تکیه گاه محکم می نماید. نفاق ام الامراض است و یک حالت روحی است. آثار نفاق عبارتنداز: دو رویی، دو شخصیتی و دو زبانی.

 یعنی تجاوز و سرکشی که از روی تکبر و خودخواهی حکایت می کنند. منشاء ظلم و خیانت  و تجاوز به حق دیگران یکی دیگر از بیماری های قلبی و روحی است که عاقبت، انسان را به هلاکت می اندازد.

ضلال: یعنی گمراهی و بی هدف بودن، خود یکی دیگر از بیماری هاست که آدمی را از صراط مستقیم توحید که فطری هر انسان است جدا کرده و وی را در راه های انحرافی سرگردان می کند و عاقبت هم به مقصد نرسیدن را به دنبال دارد.

امام علی (علیه السلام) در توصیه به فرزندشان امام حسین (علیه السلام) راه های درمان قلب را چنین بیان می فرماید:

«أَحْیِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَهِ وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَهِ وَ قَوِّهِ بِالْیَقِینِ وَ نَوِّرْهُ بِالْحِکْمَهِ وَ ذَلِّلْهُ بِذِکْرِ الْمَوْتِ» (حسین بن محمد تقی نوری، ۱۴۰۸: ج۲، ص۱۰۲) پسرم قلبت را با گوش فرا دادن و پذیرفتن پند و نصیحت، زنده کن. اما کدام موعظه؟ چه کسی قلب را زنده می کند؟ بهترین موعظه پند و نصیحت قرآن است. به عنوان مثال در یکی از دستورات قرآنی آمده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» (حجرات/۱۲)

می فرماید: از گمان بد اجتناب کنید که انسان را به گناهان کبیره گرفتار می کنند. تهمت، غیبت، دشمنی و کینه. حال ممکن است بگوییم که بعضی از گمان ها هم درست نیست چون تجسس در امور مؤمنین سبب اختلاف می شود.

در همین آیه ی کوتاه سه نصیحت و موعظه دارد، درباره سه بیماری مهلک قلبی که اگر درمان نشود موجب خسارت های بزرگ اجتماعی خواهد شد که یکی از آن ها بدگمانی است. بدگمانی یکی از بیماری های روحی و روانی است که انسان را به گناهان کبیره گرفتار می کنند. تهمت، دشمنی، کینه، منشأش بدگمانی است و همین سوء ظن انسان را در تجسس زندگی خصوصی دیگران وا می دارد که همین خودش گناه بزرگی است.

همین تجسس باعث غیبت می شود و گاهی به تهمت نیز کشیده می شود.

«وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَهِ… نفس را با زهد و بی اعتنایی به دنیا بمیران».

اگر نفس و روح انسان تحت ولایت شیطان قرار گیرد، نفس اماره می شود که انسان را به سوی بدی ها می کشاند و خواهش های نفسانی را به انسان القا می کند. لذا مولی می فرماید: علاج چنین قلبی به این است که با زهد و پارسایی و بی اعتنایی به دنیا با او مبارزه کنیم تا چنین نفسی در وجودت از بین برود. قال علی (علیه السلام): «صَلاحُ النَّفس مُجَاهدَه الهَوی»، (آمدی، ۱۳۸۲: ص۲۴۱) اصلاح سرکشی نفس مبارزه با خواهش های نفسانی است.

 «وَ قَوِّهِ بِالْیَقِینِ»: و دلت را با یقین قوی و نیرومند کن. یکی از بیماری های دل و قلب شک است. به ویژه در امور اعتقادی؛ اگر انسان ایمانش به حد یقین برسد، هیچ گاه خدا را معصیت نمی کنند چون به عظمت و قدرت خدا یقین دارد و در همه حال خود را در محضر خدا می بیند. پس ممکن نیست نافرمانی کنند.

علی (علیه السلام) در یکی از سخنان خود می فرمایند: «یُسْتَدَلُّ عَلَى الْیَقِینِ بِقِصَرِ الْأَمَلِ وَ إِخْلَاصِ الْعَمَلِ وَ الزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا»: دلیل بر یقین افراد این است که آرزوهایش کوتاه باشد و اخلاص درعمل داشته باشد و نسبت به دنیا بی اعتنا و بی رغبت باشد. (حسین بن محمد تقی نوری،۱۴۰۸: ج۱۱، ص۲۰۱)

«وَ نَوِّرْهُ بِالْحِکْمَهِ» پسرم قلبت را نورانی کن به نور حکمت، حکمت بالاتر از علم است یعنی شناخت حقیقت اشیا. قرآن کریم درباره ی حکمت می فرماید: «یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً» (بقره/۲۶۹) خدا به هر کس که بخواهد حکمت می دهد و هر که را حکمت داده شود به تحقیق خیر بسیار داده شده است.

لذا از سخن مولی این چنین استنباط می شود که حکمت را خدا به قلب کسی عنایت می کند که آن قلب با پند و نصیحت و موعظه زنده و سالم گردیده و از رذائل پاک شده و با زهد و بی اعتنایی به دنیا نفس سرکش را در وجودش مهار نموده و با رسیدن به یقین قلب نیرومند گردیده و برای دریافت حکمت و تابش نور آن آماده گردیده است. لذا باید برای چنین قلب سالمی شکر کرد. قرآن کریم در این مورد می فرماید: «وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ»(لقمان/۱۲) «وَ ذَلِّلْهُ بِذِکْرِ الْمَوْتِ» (محمد باقر مجلسی، ۱۳۸۶: ج۷۰، ص۲۸۰) و نفس چموش و سرکش را با یاد مرگ رام کن و افسارش را در اختیار بگیر، چون نفس انسان مانند حیوان سرکشی است که اگر از آن آنی غافل شود و افسارش سست گردد، دوباره به چموشی می پردازد. لذا انسان باید به یاد مرگ نفس را رام کند. یاد مرگ بهترین داروی شفابخش نفس بیمار و سرکش است. (دشتی، خطبه ی ۱۹۸، فراز۴و۵)

 

فهرست منابع:

۱ـ قرآن کریم.

۲ـ نهج البلاغه دشتی.

۳ـ حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسایل، قم، مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) الاحیاء التراث، ۱۴۰۸.

۴ـ عبدالواحد بن محمد آمدی، غررالحکم و دررالکلم، قم، ۱۳۸۲.

۵ـ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، بی جا، المکتبه الاسلامیه، ۱۳۸۶هـ.ق.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا