سرابی در برهوت بی عدالتی

sarab

نقصان انسانیت در بیاینه‌ی حقوق بشر / مائده رضایی

 «شِیعَهَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ؛ ای پیروان ابوسفیان، اگر دین ندارید و از رستاخیر نمی‌ترسید در دنیاتان آزاده باشید». (موسوی مقرم، ص۲۷۵)

این، سخن امام حسین(علیه‌السلام) خطاب به لشکریان  یزید است که پس از کشته شدن کودک شیرخواره و تشنه کامش در تنهایی و بی‌یاوری بر زبان حضرت جاری شده است. با خواندن و شنیدن این نوع عبارات که هر انسانی را تنها با عنوان انسانیّتش خطاب می‌کند چه می‌فهمید؟ آیا در نمی‌یابیم که نخستین محرّک ما بر رفتار انسانی، دین و ایمان است و در صورت ضعف یا فقدان دین نوبت به محرّک نهایی یعنی انسانیت می‌رسد؟ آیا نمی‌توان دریافت که تأثیر دین بر رشد و کمال انسان بسی‌ژرف‌تر و پرشتاب‌تر از علمکرد وجدان بشری یا التزامات قانونی چون کنوانسیون حقوق بشر است؟ البته اگر بپذیریم که بیانیه‌ی حقوق بشر یا هر مکتب غیر الهی از حداقل انسانیت برخوردار باشد. این فرضیه‌ای است که در این مقاله در پی بررسی آنیم.

توصیه‌ به رعایت حقوق انسانی در متون اسلامی به ویژه قرآن کریم بسیار است و اصولاً دعوت اسلام ابتدا بر احیای صفات فردی و اجتماعی انسان آغاز و با نزول آیات هدایت بر آن صفات افزوده شد و انسان جاهل را از ژرفای چاه حیوانیت نه تنها به مرز انسانیت رساند، بلکه بر حرکت او تا صعود به ستاک کمال استمرار بخشید. در مقابل در بیانیه‌ی حقوق بشر سیر تکاملی انسان تا مرز جدایی از حیوانیّت متوقف می‌گردد.

اینک شواهدی را از دیدگاه اسلام به نسبت به حقوق بشر برای حرکت در مسیر تکاملی در حوزه‌های اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، بهداشتی و… مورد بررسی قرار می‌دهیم و پس از آن نظرات بیانیه را با آن مقایسه می‌کنیم.

۱ـ حوزه‌ی اعتقادی

الف) توحید: اسلام در حوزه‌ی اعتقادی در عین این که انتخاب عقیده را اجباری نمی‌داند: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی» (بقره/۲۵۶) توصیه به آزاد اندیشی و خردورزی و ترک تقلید از گذشتگان نابخرد و تعصب نابه جای قومی می‌کند: «وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فی‏ قَرْیَهٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّهٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ*‌ قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدى‏ مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آباءَکُمْ…» و این گونه بود که پیش از تو در هر شهری که بیم دهنده‌ای می‌فرستادیم مترفان (و ثروتمندان آسایش طلب) می‌گفتند ما پدرانمان را بر دینی یافتیم و ما نیز از [فرهنگ] بازمانده‌شان پیروی می‌کنیم. بگو حتی اگر [اعتقادی] هدایت‌گرتر از آنچه پدرانتان داشتند، بیاورم؟!…» (زخرف/۲۴-۲۳)

اسلام پس از انتخاب توحید، مؤمنان را در جهت تقرب به ذات اقدس اله و عشق به او دعوت می‌کند و راهکارهای عبادی و اخلاقی بسیاری چون شب زنده‌داری «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً: بخشی از شب را برای عبادت بیشتر بیدار باش امید که پروردگارت تو را به جایگاه ستوده‌ای برساند» (اسراء/۷۹) و اخلاص: «بَلى‏ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّه: آری،‌ هر کس از سر نیکی روی خود را تسلیم خدا کند پاداش او نزد پروردگارش است…» (بقره/۱۱۲) را معرّفی می‌کند و روشن است که انسان از طریق عبادت به دانش و آگاهی ناب می‌رسد: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقینُ: آن قدر پروردگارت را پرستش کن تا دانش قطعی به تو رسد». (حجر/۹۹)

 ـ بی‌توّجهی به توحید در بیانیه‌ی حقوق بشر

اما بیانیه‌ی حقوق بشر تنها بر آزادی اندیشه و عقیده تأکید دارد و راه روشنی برای انتخاب عقیده‌ی صحیح فرا روی انسان نمی‌گذارد. در مادّه ۱۸ آمده است: «هر شخصی حق دارد از آزادی اندیشه، وجدان و دین بهره‌مند شود» و لازمه‌ی این حق را «آزادی در تغییر دین یا اعتقاد و نیز آزادی اظهار دین یا اعتقاد می‌داند». (سایت حقوق برای همه، متن بیانیه حقوق بشر)

با این وصف، کنوانسیون نامبرده ارزشی برای فکر و عقیده‌ی برتر، قائل نشده و بشر را در مرز آزادی عقیده، از مسیر و حرکت رو به کمال در حوزه‌ی اعتقادی باز داشته است و در واقع نه تنها با این کار او را در وادی سردرگمی وانهاده، بلکه با الزامات بین‌المللی حقّ کمال را از او گرفته است. زیرا در واقع همگان را ملزم به احترام به عقاید یکدیگر کرده و یکی از اهداف آموزش و پرورش را گسترش دوستی میان تمام گروه‌های دینی قرار داده است (رک: ماده۲۶) و دولت‌ها را موظّف به اجرای آن کرده است. ‍(رک: همان،‌ مقدمه)

بدیهی است که دستاورد آزادی عقیده چیزی جز ظهور نحله‌ها و عرفان‌های کاذب و نظام‌ها و مکاتب سیاسی مبتنی بر انکار مبدأ هستی چون کمونیست، لائیک و… نبوده است. متأسّفانه اجرای این بیانیه در کشورهای اسلامی موجب تضعیف ایمان توحیدی و تعطیل احکام پاسداری از آن (کیفر مرتد، جهاد و…) شده است.

از نظر قرآن کریم، ایستایی در آزادی عقیده بدون انتخاب راه صحیح، از بت‌پرستی بدتر است. زیرا بت‌پرست یا از روی نادانی یا به علت تقلید از فرهنگ قومی، اعتقاد شرک را برگزیده. امّا کسی که خود را در انتخاب هر عقیده‌ای آزاد می‌انگارد، در واقع از روی علم و آگاهی از خواسته‌های نفسانی پیروی می‌کند و چنین کسی عالمانه گمراهی را انتخاب کرده است «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدىً مِنَ اللَّه: چه کسی گمراه‌تر از آن است که به جای هدایت خدا از خواهش نفس پیروی کند؟!» (قصص/۵۰) و «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَهً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ: آیا دیدی آن کس را که میل نفس خود را خدای خود قرار داد و خداوند او را با وجود آگاهی گمراه نمود و بر گوش و دلش مهر زده و بر دیدگانش پرده افکند پس بعد از خداوند چه کسی او را رهنمون خواهد شد، آیا نمی‌اندیشید؟!» (جاثیه/۲۳)

اگر کسی بر ما ایراد وارد کند که بیانیه‌ی حقوق بشر آزادی انجام مراسم دینی و تبلیغ اندیشه و اعتقادات را به رسمیت شناخته است، (رک: ماده۱۹) پس بر پیروان اسلام است که از این فرصت و یا حمایت بیانیه، به تبلیغ گسترده اسلام بپردازند.

در پاسخ می‌گوییم تبلیغ دین توحیدی، همراه با دشمنی با شرک است. مبلغ اسلام نمی‌تواند در عین حال که به کفر و شرک به دیده‌ی احترام می‌نگرد به تبلیغ اسلام بپردازد. زیرا لازمه‌ی تبلیغ، دعوت مشرکان به خردورزی و اثبات فساد اعتقادی آنان است.

 ۲ـ معاد

اعتقاد به معاد پاسخ به پرسشی نهفته در اعماق وجود انسان است که سرانجامش چه و به کجاست. انسان بدون آگاهی از سرنوشت و آینده‌اش،‌ همواره در آشفتگی روحی به سر می‌برد، مگر خود را با اندیشه‌های سوفسطایی نهیلیسم و ماتریالیستی آرام سازد که «وَ قالُوا ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْر: گفتند: چیزی جز زندگی دنیامان نیست می‌میریم و زنده می‌شویم و چیزی جز روزگار ما را از بین نمی‌برد» (جاثیه/۲۴) و یا هدف زندگی را در این دنیا خلاصه کند. و به اهداف گذرا و خودساخته دل‌خوش کند.

به این دلیل دعوت به باور معاد از پیام‌های اوّلیّه‌ی پیامبران بوده است تا انسان را از پوچی رهانده و به حیات معقول سوق دهند. قرآن کریم بارها با یادآوری معاد، به هدفدار بودن زندگی بشر اشاره کرده «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُون: آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و شما به سوی ما باز نخواهید گشت؟!» (مؤمنون/۱۱۵)

و اصولاً هدف از آفرینش جهان را معاد دانسته است: «ما خَلَقْناهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ*‌ إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ میقاتُهُمْ أَجْمَعینَ؛ آن دو [آسمان و زمین] را جز به حق و راستی نیافریدیم ولی بیشترشان نمی‌دانند. بدون شک روز جداسازی، زمان گردهمایی همگان است». (دخان/ ۴۰-۳۸ و انبیا/۱۱۶)

باور به معاد علاوه بر نجات انسان از پوچی، رهاوردهای تربیتی نیز در پی دارد. رهاوردهایی چون صداقت و راستی (بقره/۸) عدالت‌خواهی و ظلم‌ستیزی، رسیدگی به نیازمندان، ایتام و درماندگان (ماعون/ ۴-۱)، عدالت اقتصادی (مطففین/۶-۴) درستکاری (همان/۱۲)، نوع دوستی و رشد فضایل اخلاقی (دهر/۱۰-۷) و… .

و اصولاً سعادت و کمال انسان وابسته به اعتقاد به معاد است. چنان که فلاسفه‌ی متقدّم چون سقراط بر این باور بودند. (رک: مصباح یزدی، ص۱۰۸) فیلسوف برجسته‌ی معاصر علّامه محمّد تقی جعفری، حیات معقول را مبتنی بر پذیرش معاد می داند و خاطرنشان می سازد: «وقتی اثبات شد [که] این حقیقت است که هیچ عملی بدون عکس‌العمل نخواهد بود، [انسان] با جدی گرفتن این حقیقت، پایداری حیات معقول خود را تضمین می‌نماید». (جعفری، ص۴۱۰)

 ـ پوچ گرایی در بیانیه

در هیچ بخشی از بیانیه اشاره به کمال و سعادت جاودان بشر و اهتمام بر تأمین آن نشده است. بیانیه تنها سعادت انسان‌ها را در آزادی، عدالت و صلح در جهان معرّفی کرده (رک: بیانیه حقوق بشر، مقدّمه) و هدف نهایی آموزش و پرورش را تأمین این سعادت دانسته است. (رک: همان، ماده۲۶)

 اهمال‌کاری نسبت به اخلاق فردی در بیانیه

اخلاق وجه ممیّزه‌ی انسانیّت از حیوانیت است و به همین دلیل مورد توجّه همه‌ی ادیان الهی، مکاتب بشری و بلکه جوامع و افراد انسانی است. از دیرباز فلاسفه‌ی بزرگی چون سقراط، افلاطون، ارسطو و… به امور اخلاقی اهتمام ورزیده و مکتب و فلسفه‌ی اخلاقی ویژه‌ای بنیان گذاشته‌اند. (رک: مصباح یزدی، ص۱۳به بعد) در این زمینه اخلاق در طول تاریخ ادیان الهی نیز روند رو به رشدی داشته تا بعثت نبیّ مکرّم اسلام که به حدّ تمام و کمال رسیده. چنان که حضرت(صلی الله علیه وآله) یکی از اهداف نبوّتش را به سرآمد رساندن برترین‌های اخلاقی معرّفی می‌کند: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ». (نهج الفصاحه، cd گنجینه روایات)

موضوع اخلاق، نفس انسان و هدف آن پاکسازی نفس است. قرآن کریم رسیدن به این هدف را مساوی با رستگاری می‌داند: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها» (شمس/۹) پاکی نفس با دور کردن صفات و خویهای پست و زشت محقّق می‌شود و در این حالت فرد به جایگاه انسانیّت می‌رسد. انسانیّت مراتب و درجاتی دارد که در سطح کلان نخستین درجه‌اش باور به خدا و فرمانبرداری از او، سپس پاکی از زشتی‌ها و مرتبه‌ی بعد و سرآمد آن اتّصاف به همه‌ی فضائل و صفات نیک اخلاقی است. (رک: شیخ الاسلام، ۱۳۳۴/۲) و در سطح جزئی نسبت به شمار فضایل کسب شده و رذایل دور شده، درجات جزئی‌تر خواهد شد. با این وجود هر فضیلت اثر و جایگاه خاص خود را در تکوین انسانیّت دارد به طوری که بدون آن انسانیّت، ناقص است. در این زمینه سرور انسان‌ها امام علی(علیه السلام) اتّصاف به حتّی یک فضیلت و دوری از یک رذیلت را نیز بستگی به اهمّیّت، تمام مردانگی دانسته‌اند. (رک: همان، ص۱۳۴۱-۱۳۳۳)

برخی از صفات انسانی عبارتند از: راستی زبان، نیکوکاری، همت، شرم، بخشش و کمک به نیازمندان، دوری از ریا و منت نهادن، نیازردن دیگران، گذشتن از حق خود، حق‌شناسی و قدردانی، تحمل آزار و لغزش دیگران، دوری از حرام‌خواری، دوراندیشی، رعایت عفت، وفای به عهد، رضایت از تقدیر، عفت کلام، آبرومندی، دوستی پایدار، گشاده‌رویی، عشق به مردم و… . (همان)

 نسبت عقل و انسانیت

برای رسیدن به انسانیّت، تعقّل و خردمندی لازم است و هر چه عقل نیرومندتر باشد به همان نسبت انسانیّت نیز ارتقا می‌یابد. امیرمؤمنان علی(علیه‌السلام) می‌فرماید: «مروۀ الرجل عَلَى قَدْرِ عَقْلِهِ؛ انسانیّت مرد به اندازه‌ی خرد اوست». (همان، ۱۳۳۹/۲)

نخستین مرحله‌ی انسانیّت تعقّل و خردورزی در یافتن اوّلین پرسش فطری و پی بردن به مبدأ جهان هستی است. بی‌توجّهی به این پرسش، انسان را از مرز انسانیّت فرو می‌آورد و به حیوانیّت می‌رساند. لذا قرآن کریم جاهلان متعصّب را به علّت بی‌فکر‌ی به حیوان و به علّت تعصب به پست‌تر از حیوان تشبیه می‌کند: «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (اعراف/۱۷۹)

مرحله‌ی دوم انسانیّت، درک مصالح و مفاسد است که از آن به رشد عقلی تعبیر می‌شود. اگر انسان همه جانبه‌نگر باشد و تعقّل را در این درک به نحو کامل انجام دهد، پی به ارتباط مصالح و مفاسد فردی و اجتماعی خواهد برد.

صفات اخلاقی فردی و اجتماعی مهم‌ترین مصالح و مفاسد انسانی هستند، بلکه وجه مشترک مفهوم انسانیّت از دیدگاه ادیان و مکاتب فکری می‌باشند.

 

تعامل ایمان و اخلاق

ایمان و اخلاق دو مرحله از انسانیّت و توأم و همراهند به این دلیل نخستین پیام انبیاء دعوت به هر دو بوده است. برای مثال از نخستین آیات نازل بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) دعوت به توحید، معاد، اعتراض بر نابسامانی‌های اخلاقی و اجتماعی است: «فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ* وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَهُ* فَکُّ رَقَبَهٍ* أَوْ إِطْعامٌ فی‏ یَوْمٍ ذی مَسْغَبَهٍ* یَتیماً ذا مَقْرَبَهٍ؛ عقبه را رعایت نکرد چه می‌دانی که عقبه چیست؟ آزاد کردن برده یا غذا دادن در خشکسالی به یتیم خاک نشین یا درمانده خویشاوند». (بلد/ ۱۵-۱۱)

ایمان و اخلاق بر هم تأثیر می‌گذارند، اعتقاد دفینه‌های اخلاقی را بیدار می‌سازد. زیرا امور ضدّ اخلاقی غالباً از بی‌دینان یا جاهلان به احکام و توصیه‌های دین سر می‌زند: «أَ رَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ* فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ* وَ لا یَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکینِ؛ آیا منکر دین را دیدی؟! او کسی است که کودک بی‌پدر را وا می‌نهد و کسی را بر غذا دادن به درمانده ناتوان تشویق نمی‌کند». (ماعون/۳-۱)

شهید مطهری درباره‌ی نقش ایمان در بهبود روابط اجتماعی می‌نویسد:

«آن چیزی که بیش از هر چیز حق را محترم، عدالت را مقدّس، دل‌ها را به یکدیگر مهربان و اعتماد متقابل را میان افراد برقرار می‌سازد، تقوا و عفاف را تا عمق وجدان آدمی نفوذ می‌دهد، به ارزش‌های اخلاقی اعتبار می‌بخشد، شجاعت مقابله با ستم ایجاد می‌کند و همه‌ی افراد را مانند اعضای یک پیکر به هم پیوند می‌دهد و متحد می‌کند، ایمان مذهبی است». (مطهری، ص۳۴)

شهید در ادامه شاهد بر این مدّعا را تجلیّات انسانی می‌داند که در حوادث برخاسته از احساسات مذهبی بوده‌اند. (رک: همان)

رعایت مسائل اخلاقی نیز زمینه و امکان پیوند به مبدأ هستی را آسان‌تر می‌سازد به این دلیل قرآن کریم فروتنی مسیحیان صدر اسلام را عامل پذیرش دعوت نبی اکرم(صلی الله علیه وآله) معرفی می‌کند: «مردمی را که محبت بیشتری به مسلمانان دارد کسانی هستند که می‌گویند ما مسیحی هستیم، زیرا بعضی از آنان کشیش و راهب هستند و به این دلیل که تکبر ندارند و هرگاه آیات نازل بر رسول را بشنوند می‌بینی که چشمانشان به علت شناخت حق لبریز از اشک می‌شود در آن حال می‌گویند پروردگارا، ایمان آوردیم پس ما را از شاهدان ثبت کن». (مائده/۸۳-۸۲)

از میان عوامل انگیزش اخلاق انسانی چون عاطفه، قانون، وجدان، اجبار، ایمان هیچ عاملی چون ایمان راستین تأثیرگذار و محرّک نیست زیرا ایمان حاصل معرفت به مبدأ هستی، احساس مسئولیّت در برابر او، عشق و رنگ‌پذیری از صفات اوست.

 خدایی شدن: شاخصه‌ی کمال انسان

اعتقاد و اخلاق انسانی گرچه دو عامل مکمّل انسانیّت هستند امّا همه‌ی صفات کمال انسان نیستند. بلکه کم‌ترین مرتبه‌ی آنند. از نظر اسلام کمال انسان تنها با رنگ خدایی گرفتن تحقّق می‌پذیرد. در این جایگاه که با عبودیت حاصل می‌شود، انسان دست به کارهای خدا  می‌زند: «عَبْدی أطِعْنِی تَکُنْ مِثْلی أَقُولُ لِشَیْ‏ءٍ کُنْ فَیَکُونَ تَقُولُ لِشَیْ‏ءٍ کُنْ فَیَکُونَ؛ بنده‌ام، از من فرمان بر تا همانند من باشی، به چیزی می‌گویم: به وجود آ، پس به وجود می‌آید. تو نیز به چیزی می‌گویی: به وجود آ، پس به وجود می‌آید». (انوار سنیه، CD جامع الاحادیث)

انسان کامل از دانش حقیقی برخوردار است زیرا مبدأ دانش‌ها، خداوند است که در هسته‌ی عقل او با او سخن می‌گوید. (رک: نهج‌البلاغه، خطبه همام: کَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِم)، از صحنه‌های آزمون‌های سخت، موفق و سربلند خارج شده و  به مقام رهبری سایر انسان‌ها رسیده است. «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره/۱۲۴)

اوست که آرمان‌های جامعه‌ی بشری چون عدالت، آزادی و صلح پایدار را برقرار می‌کند و کسی جز او توان چنین کاری را ندارد و اگر بدون اقتدا به او، داعیه‌ی رهبری و تحقق آرمان‌ها را بکند، دروغگو و ستمگری بیش نیست که: «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»

اثبات کننده‌‌ی این مدّعا شواهدی از نقض حقوق بشر است که در صفحات پیش نقل کردیم.

 ـ خلأ کمال انسان در بیانیه‌ی حقوق بشر

گرچه بیانیه‌ی حقوق بشر به ظاهر منشوری حقوقی است و تنها به حقوق مشترک انسان‌ها نظر دارد، امّا برخاسته از مبانی اعتقادی و اخلاقی است. از لحاظ اعتقادی و فکری مبتنی بر نفی اصالت یا انفعال مبدأ هستی، خداوند متعال (رک: فلسفه حقوق بشر، ص ) و در ادامه اعتقاد به اصالت انسان (= اومانیسم) است. (رک: وکیلی، ص۱۲۹) و از لحاظ اخلاقی بر مبانی عدالت، آزادی و صلح دوستی استوار است. (رک: بیانیه حقوق بشر، مقدّمه)

با این مبانی یک رکن انسانیّت یعنی اعتقاد به مبدأ هستی در بیانیه فراموش شده. در نتیجه، پشتوانه و عامل اجرایی اصیل و مستحکمی را از دست داده است. لذا ضمانت اجرایی آن، تنها عواطف بشری وجدان اخلاقی و آزاد اندیشی، قانون و اجبار خواهد بود امّا نظر به تجربه‌ی تاریخی جنایات علیه بشر، مدوّنان بیانیه، تنها ضامن اجرایی را حاکمیّت قانون دانسته‌اند، تا ضرورتی به اعمال زور نباشد. (رک: بیانیه حقوق بشر، مقدمه)

امّا رکن دوم انسانیت که فضایل اخلاقی است اشاره به همه‌ی فضائل ندارد و علاوه بر آن فضائل مطرح با ابهامات بسیاری رو به روست و غالباً به برخی از فضائل اجتماعی چون برادری، صلح دوستی، آزادی، عدالت، تکریم و احترام، تفاهم، رعایت حریم دیگران نظر دارد و در خصوص اخلاق فردی تنها به کرامت (رک: همان، ماده۱) و آزادی (رک: همان، ماده۱۹) اشاره دارد.

تغایر مفهومی بسیاری از مفاهیم اخلاقی، در میان فلاسفه‌ی غرب وجود دارد و تلقّی نادرست مدوّنان و مدافعان بیانیه از برخی مفاهیم چون آزادی، مسائل ضدّ اخلاقی و ضدّ انسانی وسیعی را در سطح جهان موجب شده است. برای مثال از دیدگاه نیچه (۱۹۰۰-۱۸۴۴م) فیلسوف آلمانی عدالت به خودی خود فاقد معناست و تنها پس از تأسیس قانون، موجودیّت می‌یابد و پیش از آن هیچ تجاوز، بهره‌کشی و… به خودی خود غیر عادلانه نیست (صانعی، ص۱۶۱) البته نیچه، نیهیلیست و معتقد به نسبیت اخلاق است. (همان، ص۱۸۶)

اما مفهوم عدالت از دیدگاه پدیدارشناسانی چون‌ هارتمان فیلسوف آلمانی (۱۹۵۰-۱۸۸۲) به معنای تساوی در حقوق و تکالیف است که اساس زندگی اجتماعی را تشکیل می‌دهد. (همان، ص۳۰۵)

عدالت مورد نظر بیانیه چنان که از موادّ آن و نیز از مادّه‌ی دو کنوانسیون رفع تبعیض از زنان (cedaw) به دست می‌آید به معنای تساوی در حقوق بدون در نظر گرفتن تفاوت‌هاست. این معنا، موجب تضییع سرمایه‌های مادّی و معنوی بسیاری در جهان شده است. برای مثال در باب حقوق زن، باعث تضعیف احساسات مادری و تبدیل این جایگاه والا به نقشی اجتماعی و هم سطح سایر وظایف و نقش‌های اجتماعی چون اشتغال شده است.

بازتاب اجرای cedaw در کشورهای غربی و بعضاً اسلامی به تضعیف خانواده انجامیده و تعبیر جنگ علیه خانواده نظریه‌ای است که از جانب متفکّران غرب، پدید آمده است. (رک: گاردنر)

در خصوص تباهی سرمایه‌های مادی زن نیز می‌توان به الزام او به پرداخت نیمی از نفقه کودک (رک: بیانیه حقوق کودک) اشاره کرد این، در حالی است که او در برابر زحمات مادّی خود هیچ حقّی ندارد.

در مقابل، مرد خانواده تنها با پرداخت نیمی از هزینه‌ی زندگی، نیم دیگر را در تفریح، خوش گذرانی و اسراف در تأمین نیازهای شخصی می‌کند.

تعریف عدالت به برابری و تساوی در واقع مترادف دانستن آن به بی‌نظمی و آشفتگی است. در حالی که از نظر اسلام عدالت به معنای راستی، درستی و قرار دادن هر چیزی به جای خود است. (رک: نهج البلاغه، کلمات قصار)

واژگان آزادی و صلح در بیانیه نیز با چالش معنایی روبه روست. اثبات تلقّی نادرست آن‌ها در بیانیه و ذکر شواهد خارج از موضوع مقاله است امّا ناگزیر از اشاره‌ای به بارزترین شواهدیم. برای مثال حقّ آزادی بیان مذکور در بیانیه توجیهی برای رهبران سیاسی غرب چون آنگلا مرکر صدر اعظم آلمان در حمایت از اهانت روزنامه نگاران به نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله) و جریحه دار کردن احساسات و عقاید ۲ میلیارد مسلمان جهان شده است. (رک: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، شبکه۷ (خبر)، ۱۳۸۸)

شیوه‌ی حمایت از صلح و امنیّت در بیانیه نیز منجر به توسعه‌ی تروریست دولتی و اشغال کشورهای ضعیف و بلکه رو به توسعه به بهانه‌ی براندازی نظام‌های حکومتی جائر شده است. برای نمونه می‌توان از اشغال عراق نام برد که تنها مجوّز امریکا و انگلیس برای حمله به این کشور، نقض حقوق بشر و تهدید امنیّت از سوی نظام بعث بود. این، در حالی بود که خود سیاستمداران غربی به پرورش و حمایت دیکتاتوری چون صدّام ملعون در طی ۳۰ سال پرداخته بودند (واحد تحقیقات اقتصاد سیاسی، ص۵۶) و در سال‌های آخر، خروش و قیام ملّت عراق را علیه آن رژیم در خیزش‌هایی چون انتفاضه‌ی شعبانیه دریافته بودند. لذا با اقدامات بین‌المللی و طرح مسأله‌ی جنگ، فرصت قیام فراگیر را از ملّت عراق ربودند و اگر احزاب عراقی با دولت‌مردان غرب، هم‌دست نمی‌شدند، بدون شک مردم با قیام مردمی، رژیم بعث را ساقط و نظامی اسلامی چون ایران، بنا می‌نهادند. آن‌گاه طعم استقلال، آزادی، امنیّت و صلح واقعی را می‌چشیدند.

نمونه‌های دیگر حمایت از تروریست از سوی مدافعان حقوق بشر نسل‌کشی فلسطینیان بی‌پناه به دست دولت یهودی اسرائیل در طی نیم قرن اخیر است، تحریک شورشیان و حمایت از آنان در جمهوری اسلامی ایران، حمایت از عاملان انفجارات در کشورهای اسلامی به ویژه کشورهای تحت اشغال، حمایت از نظریه‌ی جنگ تمد‌ّن‌ها از سوی ‌هانتیتگتون، افزایش جنگ افزارهای هسته‌ای و انواع جنایات علیه بشریّت که نمونه‌هایش را جفری رابرتسون در کتابش یاد کرده است.

البته مدافعان بیانیه از جمله جفری رابرتسون، تلقّی نادرست مدوّنان را از مفاهیم آزادی، عدالت و صلح را عامل جنایات نمی‌دانند. بلکه عامل را نقض موادّ بیانیه از سوی سیاستمداران و حاکمان و یا برخی از مکاتب فکری چون طرفداران جنگ، و قصور و کوتاهی کمسیون دفاع از حقوق بشر در صدور بیانیه‌های کیفری و تعارضات میان موادّ بیانیه با حقوق بین الملل می‌دانند. (رک: همان، ص۱۲۱، ۸۴، ۱۳۲)

امّا واقعیت غیر از این است، مهم‌ترین عامل همان تلقّی نادرست مدوّنان از مفاهیم نامبرده است. زیرا بسیاری از جنایات با سکوت یا حمایت یا پذیرش ناظران بر اجرای بیانیه روبه رو بوده است. البته روشن کردن این مدّعا نیاز به تحقیقات بیشتری دارد.

 تناقضات اخلاقی بیانیه

نکته جالب توجّه، تناقضات اخلاقی موجود در خود بیانیه است. برای مثال در مادّه‌ی ۱ افراد بشر را ملزم می‌کند تا «با یکدیگر با روحیه‌ای برادرانه رفتار کنند» و مخاطب آن عموم افراد بشر است. امّا این، تنها تکلیف فردی موجود در بیانیه، در اولویت پس از آزادی فردی است. زیرا در مادّه‌ی ۲۹ بند ۱ «حس مسئولیت (وظایف) فرد را تنها در برابر جامعه‌ای می‌داند که رشد آزادانه و همه جانبه او را ممکن می‌سازد». این مادّه چیزی جز القای رذایل اخلاقی و ضدّ انسانی پستی چون تنگ نظری در کمک، هدایت و ترقی سایر جوامع و افراد بشری، خودخواهی، و بی‌مسئولیّتی نسبت به جوامع نیست.

چنین مادّه‌ای درست برخلاف سنّت الهی هدایت و ارسال پیامبران بلکه برخلاف سیره‌ی عقلاست. در طول تاریخ بشر پیامبران بسیاری ظهور کردند که برای هدایت جوامعی غیر از جامعه‌ی خودشان ارسال شده بودند بلکه حتّی برای کمک و حلّ مشکلات سیاسی و اجتماعی آنان چون ارسال ذی القرنین به جامعه‌ی مورد هجوم یأجوج و مأجوج، یونس به نینوا، ابراهیم به حجاز و فلسطین، لوط به سدوم و… و نبوّت سنگین‌ترین وظایف بوده است. مبلغّان دین نیز از سر احساس وظیفه به بهای جان خود، رنج دوری از میهن و مشکلات غربت را تحمّل می‌کرده‌اند تا افراد و جوامع بیگانه را ارشاد و هدایت کنند.

و اینک پرسشی از مدافعان حقوق بشر داریم: آیا کسی که در کشور خود پزشکی ماهر شده، نسبت به جوامع محروم از پزشک هیچ وظیفه‌ای ندارد، آیا باید شاهد بیماری و مرگ و میر در آن جامعه باشد؟ و مادّه‌ی ۲۹ بیانیه را به عنوان سند برائت ذمّه‌ی خود و حجّتی در برابر مردم عالم- اگر خدا را نپذیرید- ارائه کند؟ آیا به اعتقاد شما، این پزشک تنها حقّ کمک دارد نه وظیفه؟! آیا وظیفه باید تنها بر عهده‌ی دولت‌ها باشد؟ آن هم دولت‌هایی همخوان با مبانی اومانیستی بیانیه موظّف به کمک هستند؟! این دولت‌ها چگونه می‌توانند به استناد موادّ این بیانیه، به تربیت نیروهای مسئولیّت‌پذیر و با مرّوت بپردازند؟ اصولاً انسان دست پرورده‌ی بیانیه جز با انگیزه‌ی منافع ماد‌ّی کمکی خواهد کرد؟!

سخن در به چالش کشاندن مواد بیانیه بسیار است و ما به این مقدار بسنده می‌کنیم و خواننده‌ی آزاداندیش را به قضاوت منصفانه فرا می‌خوانیم.

نتیجه

هدفمان اثبات انسانیت حداقلی در کنوانسیون بین‌المللی حقوق بشر بود که بررسی‌ها و پژوهش ما را به نتیجه عکس رساند پس انسانیت در بیانیه نقص بسیاری دارد.

پیشنهاد

از همه‌ی پژوهشگران با مروت می‌خواهیم که با تعمق بیشتر در مبانی، مواد و دستاوردهای عملی بیانیه بین‌المللی حقوق بشر، قضاوت عادلانه‌ای در مقایسه با دیدگاه اسلام نسبت به حقوق و وظایف انسان‌ها بلکه در مقایسه با وجدان و عقل سلیم بشری بکنند.

 فهرست منابع:

*قرآن کریم.

* سید رضی، نهج البلاغه.

۱ـ بیانیه حقوق بشر، (Hyuman vights convention)www.un.com

۲ـ شیخ الاسلام، حسن، هدایه العلم و دررالکلم، قم، نشر انصاریان، ۱۳۷۳.

۳ـ موسوی مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، قم، نشر شریف رضی، ۱۳۷۲.

۴ـ صانعی دره بیدی، فلسفه اخلاق و مبانی رفتار، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۸.

۵ـ زنجانی، عمید، مصاحبه پیرامون حقوق بشر، فصل نامه حوزه، ش۱۲۹/۱۲۸، ۱۳۸۴.

۶ـ جفری رابرتسون، جنایات علیه بشریت، مترجم دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ۱۳۸۳.

۷ـ طبرسی، فضل، مجمع البیان، بیروت، بی‌نا، بی‌تا.

۸ـ مطهری، مرتضی، انسان و ایمان، قم، انتشارات اسلامی، بی تا.

۹ـ حر عاملی، الانوار السنیه فی الاحادیث القدسیه، سی دی جامع الاحادیث مؤسسه نور.

۱۰ـ پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، سی دی گنجینه روایات، مؤسسه نور.

۱۱ـ وکیلی،‌ هادی، نقد مبانی اومانیستی حقوق بشر غربی، کتاب نقد، ش۳۶، ۱۳۸۴.

۱۲ـ واحد تحقیقات اقتصاد سیاسی [هند]، ناگفته‌های جنگ علیه عراق، ترجمه: محمد رضا امین، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چ۲، ۱۳۸۶.

۱۳ـ ویلیام گاردنر، جنگ علیه خانواده، ترجمه معصومه محمدی، تهران، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، ۱۳۸۶.

۱۴ـ جعفری، محمد تقی، حقوق جهانی بشر، تهران، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، ۱۳۸۵.

۱۵ـ مصباح یزدی، محمد تقی، دروس فلسفه اخلاق، تهران، نشر اطلاعات، ۱۳۶۷.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا