از کنار دیوار بلند و طولانی میگذرد و به این میاندیشد که حضورش در این منطقه چه آیندهای برای او رقم خواهد زد؟ کم کم به انتهای دیوار میرسد. دانههای ریز برف آرام و خنک بر رویش مینشیند و آتش افروختهی درونش را که بر پوست صورتش دویده فرو مینشاند. ناگاه خود را در پارک «زوکوچی» مییابد، به سختی از گروههای به هم فشردهی معترضین عبور میکند. انبوه زنان و مردان با صورتهایی که از شدّت سرما سرخ شده در کنار هم ایستادهاند و رو به پلیس فریاد می زنند. بخار نفسهایشان در هوا می پیچد.
مارک آلن رافالو، دیگر نمیاندیشدکه با حضورش در صف اوّل معترضان جنبش ضد وال استریت برای بازیگر، کارگردان، تهیّه کننده و فیلمنامهنویس معروف آمریکایی چه سرنوشتی رقم خواهد زد. از دور به دیوارهی بلند محلهی وال استریت مینگرد، دیوارهای که بین نود و نه درصد مردم زحمتکش و محروم و یک در صد حاکمان مرفّه و سودجو فاصله ای انکار ناپذیر ایجاد کرده است. و باز به چهرهی معترضین خیره میشود. تعدادی از معترضین بر روی مقواهای بزرگ شعار مینویسند: «وقتی ثروتمندان پول فقرا را میدزدند، نام آن را معاملهی تجاری میگذارند!»، «وقتی فقرا از خود دفاع میکنند، نام آن خشونت گذاشته میشود!»، «وال استریت را نابود کنیم، پیش از آن که دنیا را نابود کند!» باورش نمیشود؛ چه طور ممکن است که بزرگترین بازار بورس جهان و منطقهی پر نفوذ اقتصادی نیویورک به تسخیر این مردم عادّی بی دفاع در آمده باشد. مردمی که در میان آنها جوانان مصمّم دانشجو ،کارگر، کارمند، آتشنشان، معلّم، استاد دانشگاه، زن و مرد و پیر و جوان و حتّی کودکان دیده میشوند. مارک تنها آمده بود تا دلیل اعتراض این مردم را بفهمد؛ امّا حالا میان آنها نشسته است. قدری جلوتر میرود. گروهی از میانسالان که پختهتر به نظر میآیند به تحلیل وضع موجود پرداختهاند. یکی از آنها ایدئولوژی جنبش وال استریت را برای تازه واردها تبیین میکند. مارک به دقّت گوش میسپارد. او میگوید: مدل تجمع ما، استقرار شبانهروزی در مقابل ساختمان وال استریت است، با هدف افزایش تعداد تظاهرات کنندگان و رسیدن به خواستههایمان. دیگری ادامه میدهد: ما این مدل را از تظاهرات مصر و اسپانیا الهام گرفتهایم. اسم این جنبش را هم «وال استریت را تسخیر کنیم» گذاشتهایم. مارک به سراغ جمعی دیگر میرود. آنها چند لپ تاب را روی جعبهای گذاشته و اوضاع را کنترل میکنند. شاید اینجا اتاق فکر جنبش وال استریت باشد. مارک سلام میکند. بچهها برایش جا باز میکنند. یکی از جوانترها با خوشحالی میگوید: «هی پسر! این مارک آلن بازیگر محبوب منِ». مارک کمی خود را جمع و جور میکند، امّا بچهها صمیمانه او را در میان میگیرند و جدیدترین اطّلاعات را در مورد جنبش به او نشان میدهند. تلویزیون آمریکا معترضین را جمعی شورشی ولگرد معرفی میکند. یکی از جوانان ناخواسته فریاد میزند: امّا این درست نیست! این یک اعتراض آرام است توسّط نود ونه درصد از همین مردم زحمتکش جامعه. از آن سوی جمعیت همهمهای به گوش میرسد. همه به آن سمت میدوند. مارک با آنها همراه میشود. کسی یکی از مقواهایی که روی آن نوشته شده «به کار بانک مرکزی پایان دهیم!» به دستش میدهد. مارک به زحمت خود را به صف جلو میرساند. پلیس ضد شورش با شوک الکتریکی به جوانان، زنان و کودکان حمله و چند نفر را دستگیر میکند. زن جوانی را روی آسفالت خیابان میکشند و با چکمه گلویش را میفشارند و او همچنان شعار میدهد. مارک به سوی پلیس یورش میبرد امّا کسی او را به عقب میکشد. مرد میانسالی است: هی جوان! تو خیلی بهتر میتونی به جنبش خدمت کنی» و بعد با انگشت جوانانی را که با لپتاپ مشغول انعکاس خبر به دنیا هستند، نشان میدهد. مارک متوجه منظور او میشود و با گوشی خود از جمعیت و دستگیر شدگان عکس میگیرد و بعد شروع به تایپ نامهای میکند؛ او این گونه مینویسد: «بعضی از مردم این حرکت را مورد نقد قرار میدهند و مطالب جعلی و دروغین در مورد اعتراض کنندگان و لباسشان یا مشاغلشان و اینکه قیافهشان چه طور به نظر میرسد بیان میکنند، این نشان میدهد که ما به عنوان یک ملّت چه قدر سطحی فکر میکنیم. آنها فراموش کردهاند که این آدمها وقت و زندگیشان را گذاشتهاند تا برای ارزشهایی ایستادگی کنند که روزگاری برای همهی ما مورد احترام بود و به خاطر دموکراسی برای همه، این حرکت را انجام دادهاند. آنها فراموش کردهاند که این آدمها مجبور شدهاند در یک پارک وسط شهر منزل کنند، بدون این که اجازه داشته باشند چادر بزنند یا از دیگر امکانات معمولی یک کمپ برخوردار باشند. آنها دور از خانه و محلّهی راحت خودشان زندگی میکنند تا از آزادی، برابری و قانون حمایت کنند و دستیابی به آنها را جشن بگیرند. آیا هنوز ذرّهای شرافت در وجودمان هست که با ذلّتهایی که به ما روا میدارند، به مقابله برخیزیم؟ اگر چنین است همین امروز وقتش رسیده که صدایمان را به گوش دولتمردان آمریکایی برسانیم. من همه را به شرکت در این حرکت مردمی دعوت میکنم تا بتوانید شأن انسانی خود و دسترنج کاری را که در این جامعهی کاپیتالیستی میکنید، به دست آورید. هر کدام از ما شأن و عظمت خودمان را داریم. مقام و درجهی انسانیتان را فراموش نکنید. حتّی اگر جامعهی اطرافتان به شما بگوید که هیچ نیستید. در همهی شهرهای مهم و اصلی آمریکا مانند وال- استریت معترضان گرد هم بیایند. حرفتان را در رسانهها بزنید. بیکار نشستن و بیتفاوت بودن، کار سادهای است اما هر بار که این کار را بکنید قلبتان بیشتر میشکند». دقایقی بعد نامهی مارک آلن رافالو بر روی سایت پر مخاطب اوست. در همین حال مارک متوجّه جوانی میشود که صحبتهای یک روحانی مسلمان را به انگلیسی ترجمه میکند. مارک به طرف او میرود: «این دیگه کیه؟» او پاسخ میدهد: رهبر مسلمانان. مارک میپرسد «چی میگه؟» جوان با لبخندی مهربان جواب میدهد: «راجع به وال استریت صحبت میکنه». «چی!؟» «بیا بخون، ترجمه کردم» مارک با تعجّب و به سرعت شروع به خواندن میکند:
مردم آمریکا در واقع به حاکمیت اقلّیت یک درصدی بر اکثریت نود و نه درصدی معترض هستند که مالیات و پول مردم آمریکا را هزینهی به راه انداختن جنگ در افغانستان و عراق و حمایت از رژیم صهیونیستی میکنند. نکتهی اساسی آن است که، این سرمایهداری نه تنها دست آوردی برای رفاه مردمی نداشته، بلکه به گسست بنیاد خانوادهها و ساختار اجتماعی و تبدیل مردم به افرادی صرفاً مادّی بدون توجّه به حقوق انسانی و متعالی منجر شده است. در صحنهی بینالملل سران آمریکا با ادّعای رفاه جهانی و کمک به ملّتها به اشغال سایر کشورها پرداختهاند اما در عمل همچنان از برخی حاکمان دیکتاتور حمایت کرده و حتی در این راه، در برابر ملّتها قرار گرفته اند. اکنون ملتهای غربی دریافته اندکه این ادّعاها، صرفاً فریبی برای تأمین منافع سرمایهداران بوده و نه برای ارتقای جایگاه جهانی ملّت آمریکا و یا کمک به سایر ملّتها که موجب شده آنها حاکمیت طبقهای محدود بر سراسر جامعه را بپذیرند. ممکن است حکومت آمریکا با شدّت عمل، این جنبش اعتراضی را سرکوب کند، امّا نمیتواند ریشههای آن را از بین ببرد. ریشههای این حرکت در آینده آن چنان گسترش خواهد یافت که نظام سرمایهداری آمریکا و غرب را زمین خواهد زد. مارک به جوان نگاه میکند: «اون که مسلمانِ پس چرا…؟» جوان صحبت مارک راقطع میکند، جعبهای را جلو میکشد و به او اشاره میکند که بنشیند. مارک به طرف او خم میشود تا حرفهایش را بهتر بشنود، جوان که اشتیاق او را میبیند با هیجان سخن میگوید. برق نگاهش را از میان نور رقصان شعلههای آتش میتوان دید: «ببین مدل حرکت اعتراضی ما بر اساس الگوی اعتراضی جوانان مسلمان میدان التّحریر مصر برنامه ریزی شده و مدل حرکت مسلمانان خاورمیانه بر اساس الگوی اعتراضی مردم مسلمان ایران. حرکتی که آیت الله خمینی شروع کرد و آیت الله خامنهای آن را ادامه داد. متوجّه منظورم هستی؟» مارک بدون این که جواب او را بدهد چشمهایش را بر هم میگذارد. دریاچهای راکد و آرام در ذهنش نقش میبندد و قطرهای آب که موجی در دل آبهای راکد دریاچه ایجاد میکند. از آن موج موجی بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر برمیآید و… لبخندی بر لبهای مارک نقش میبندد. او اینک به خوبی میفهمد دلیل دشمنیهای آمریکا و اسرائیل با اسلام و انقلاب ایران چیست.
********
حلقهی اوّل امواجِ قدرتِ نرم جمهوری اسلامی ایران، ابتدا از کشورهای تونس، مصر، یمن، بحرین و لیبی جوشش یافت. حلقهی دوم موج انقلاب اینک آنگونه که رهبر معظّم انقلاب فرمودند اسپانیا و اروپا را در قالب تظاهراتِ گسترده در مینوردد. در جنبشها و تحرّکات اسپانیا و انگلیس، موج بیداری برآمده از ایران و بحرانِ مالی حاکم بر اقتصاد اروپا، مردم را علیه حاکمیت ناکارآمد شوراند. دو عاملی که نقش کاتالیزور را برای انتقال امواج به این منطقه ایفا نمودهاند. مردم مادرید حرکت این امواج را به زیبایی ترسیم میکنند. آنها میگویند: به سبکِ انقلاب جوانانِ مصری در میدانِ اصلی مادرید چادر خواهند زد تا به خواستههایشان برسند و این میدان را میدانِ پوئِرتا دِل سُل (Puerta del Sol square): میدانِ التحریر مینامند. در انتقال این جوشش به لندن و انگلیس که با ابزارهای سایبری مثلِ فیس بوک ساماندهی میشد، دولت انگلیس مجبور شد تا برای کنترل اوضاع، اینترنت و شبکهی تلفن همراه را قطع کند».
حرکت امواج قدرت نرم به سوی حلقهی سوم با اشغالِ والاستریت به عنوانِ نمادِ حاکمیت بورس و ابرشرکتها در اقتصادِ آمریکا شکل گرفت. امروز این اعتراضات به سرعت سراسر نیویورک، واشنگتن و بسیاری از شهرهای آمریکا را درمینوردد. پلیس سعی به مهار این جنبش دارد اما موج گستردهی اعتراضات هر بار، با دستگیریها و خشونتهای پلیس حیاتی تازه مییابد. آن چه قابل تأمل است جایگاه رهبری انقلاب اسلامی به عنوان رهبر (leader) این تحرکات و انقلاب اسلامی ایران به اعتراف دوست و دشمن، به عنوان منشاء صدور انقلابهای امروز در منطقهی اسلامی- عربی است، که در سطح استراتژیک، به عنوانِ یک مدل مطرح است. مدلی که سایر کشورها دوست دارند از مشی او تبعیت کنند؛ چرا که او را کشوری الهامبخش و تحسینبرانگیز میدانند. درتبیین تأثیرگذاری انقلاب اسلامی بر موج خروشندهی بیداری اسلامی، باید به اشتراکات فراوان سیاسی و فرهنگی میان ایران به عنوان عامل محرّک و جنبشهای سیاسی منطقه به عنوان عوامل متأثّر از این تحرّکات توجّه داشت. عواملی چون ایدئولوژی و عقیدهی مشترک و دشمن مشترک، که علیرغم اختلافات مذهبی کوچک زمینههای وحدت آفرین گستردهای ایجاد کردهاند. انقلاب اسلامی ایران علیرغم شیعی بودن، به دلیل خدا محوری، توحید محوری و توجّه به نبوّت و معاد وقبله و کتاب مشترک توانسته است در میان کشورهای اسلامی شیعی و غیر شیعی منطقه، عامل وحدت آفرین و سکّاندار جبههی اسلام و مسلمانان به شمار آید. جنبشهای اسلامی در مواجهه با جبههی صهیونیسم بینالملل دارای دشمن مشترکی هستند به محوریت آمریکا، که در صدد تسلّط بر جغرافیای منطقه و به حاشیه راندن ایدئولوژی اسلامی است. رهبران جنبشهای اسلامی با الگو پذیری از تعبیر معمار پیر انقلاب امام(ره) که فرمودند: «دشمن مشترک ما امروز اسراییل و آمریکا و امثال اینهاست که میخواهند حیثیت ما را از بین ببرند و ما را تحت ستم دوباره قرار بدهند. این دشمن مشترک را دفع کنید» هم نوایی خود را با اهداف ضد استعماری و ضد استکباری جمهوری اسلامی ایران اعلام کردند. از سوی دیگر وحدت مسلمانان به عنوان رمز پیروزی، تداوم و توسعهی انقلاب به جهان اسلام عامل مؤثّر دیگری در گرایش نهضتهای اسلامی به آن بوده است. ایران با به نمایش گذاردن الگوی مدیریت جدید سیاسی با عنوان مردمسالاری دینی و مدیریت دینی توانسته است فراتر از تمامی الگوهای مدیریتی فرسوده چون کاپیتالیسم، سوسیالیسم،… و کلیهی الگوها با برچسب دمکراسی گام بردارد و خط بطلان بر این الگوهای ناکارآمد بکشد که این باعث اعتماد بیشتر جنبشها به ایران به عنوان کانون مدیریت و الگوی کارآمد شده است؛ به گونهای که جنبشها، حرکت خود را با افتخار متأثّر و ملهم از الگوی ایران میدانند. حال آن که خود این کشورها الگوی حرکت آفرین جنبشهای غربی بودهاند.
ابعاد و گسترهی تأثیرگذاری انقلاب اسلامی بر جنبشهای اسلامی هم در بعد سیاسی و هم در بعد فرهنگی قابل توجّه و تأمل است، در بعد سیاسی تجدید حیات سیاسی اسلام در گسترهی جغرافیای اسلامی و حتّی جهان غرب در قالب ایدئولوژی مبارزه و مقاومت و زمینه سازی ایجاد حکومت اسلامی تجلّی یافته و در بعد فرهنگی میتوان از اشاعهی فرهنگ جهاد، شهادت و ایثار به عنوان اصول اساسی مبارزه در تمام لایههای این امواج یاد کرد. انتفاضه خود بارقهای از نور و بازتابی از پیروزیهای بزرگ انقلاب است. شعارهای لاشرقیه و لاغربیه، اللهاکبر، هیهات منالذّله، الموت لآمریکا و اسراییل،… از جمله شعارهای صادراتی انقلاب اسلامی است. بسیار ظریف و قابل تأمّل است که در جنبشهای اروپا و آمریکا ما شعارهایی چون «الشعب یرید اسقاط وال استریت» را میشنویم.
امروز انقلاب اسلامی ایران به عنوان پدیدهای فراملّی، مرزهای جغرافیایی جهان اسلام را در نوردید و در سطح کلان، فرهنگ، سیاست و نظام حاکم بر روابط بینالملل را دستخوش تغییرات بنیادین نمود. تأثیرات گستردهی این امواج در لایههای اول (کشورهای اسلامی منطقه) و لایههای بعد (اروپا و آمریکا) تحوّلاتی ایجاد نمود. چون حیات مجدّد اسلام در عرصهی جهانی، که علیرغم توطئههای گستردهی اسلام هراسی و اسلامستیزی، گرایش روز افزون مردمی برای تشرّف به دین اسلام را شاهدیم. تجدید حیات احساسات آزادیخواهانه و استقلالطلبانه در بین مستضعفان و محرومان جهان چه در قالبهای اسلامی و چه در جستوجوی تحقّق دمکراسی حقیقی از دیگر نمودهای این تأثیرات است. گرایش عمیق به مذهب و انواع معنویتها و فروپاشی اندیشههای لیبرالیستی، اومانیستی علیرغم تبلیغات گسترده برای اشاعه و ثبات آنها، گرایش شدید به حجاب و تجلّی آن به عنوان نماد و پرچم برافراشتهی تقابل با کشورهای لیبرال و لائیک و نیز ناکارآمدسازی راهبردهای نرم و سخت لیبرال دموکراسی و سرمایهداری به محوریت اسرائیل و آمریکا را میتوان از دیگر تأثیرات انقلاب ایران بر شمرد.
حقیقت تأثیرگذاری انقلاب اسلامی بر جهان اسلام و مستضعفان جهان را میتوان در فرمایش امام موسى کاظم (علیه السّلام) دریافت نمود که میفرمایند: «رَجُلٌ مِن أهلِ قُم یَدعُو النّاسَ إلَى الحَقِّ یَجتَمِعُ مَعَهُ قَومٌ کَزُبَرِ الحَدیِدِ؛ مردى از قم مردم را به حق فرا می خواند و گروهى استوار، چون پارههاى آهن، پیرامون او گرد می آیند. بادهاى سخت آنها را نمىلرزاند، و از جنگ و مبارزه به ستوه نمىآیند، و از دشمن نمىهراسند».
پس از هر انقلاب و سقوط نظامهای ناکارآمد در بحبوحهای که مردم انقلابی به خوبی میدانند که چه چیزی را نمیخواهند باید الگوسازی داشته باشند تا همانگونه که در انقلاب کردن و تغییر حاکمیت از آن تبعیت کردهاند، در دولتسازی و نظامسازی نیز از او تبعیت کنند و باید به خوبی مشخّص کنند و بدانند که چه میخواهند. در این برهه از زمان مسألهی نظامسازی به عنوان نقشِ انحصاری و کار ویژهی ایران اسلامی به عنوانِ الگودهندهی آن جوامع، مشخص میشود. تأکید مقام معظّم رهبری حضرت آیت الله خامنهای بر مسألهی نظامسازی از همین منظر است. برای ما زمانْ زمانِ نظامسازی است و برای جنبشهای مردمی، زمانْ زمانِ انتخابِ الگو.