سراج منیر

edalat

آبروی عدالت / نسرین هژبری

ابن ابی الحدید معتزلی در توصیف شخصیت مولایمان علی (علیه‌السّلام) چنین می­نویسد:

«امتیازات انسانی علی(علیه‌السّلام) از لحاظ عظمت و جلال و شهرت در آن حدّ اعلاست که شرح‌کردن و بحث و تفصیل‌دادن آن‌‌ها ناروا و بیهوده است… . من چه بگویم در حقّ مردی که بنی‌امیّه با در دست گرفتن زمامداری اسلام در شرق و غرب سعی کردند نور او را خاموش کنند؛ امّا این اقدامات، تنها عظمت شخصیت علی(علیه‌السّلام) را بر همگان آشکار ساخت… در حقیقت این همه نابکاری‌های بنی‌امیّه مانند پوشیدن آفتاب با کف دست بود! …

من چه بگویم در‌باره­ی مردی که همه­ی فضیلت‌ها به او منتهی می‌شود و هر مکتب و گروهی خود را به او منسوب می‌سازند؟ آری! اوست رئیس همه‌ی فضیلت‌ها و مردی است که اهل همه­ی مذاهب غیراسلامی به او محبّت می­ورزند و حتّی فلاسفه ­ای که از ملّت اسلامی نیستند، او را تعظیم می­نمایند» ( ابن ابی الحدید ۱۷۰۱۶/۱).

نوابغ و بزرگان زیادی تاکنون سعی در ترسیم شخصیت علی(علیه‌السّلام) نموده ­اند. با تمام این تلاش ­ها تنها شعاعی از خورشید شخصیت امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) در جان مولو­ی‌ها، ابن‌ابی‌الحدیدها، شبلی شمیل­ ها، میخائیل نعیمه­ ها و جرج جرداق‌ها تافته است. بهترین تعبیر در معرّفی این بزرگوار، سخن رسول گرامی اسلام(صلّی‌الله‌علیه‌‌و‌آله) است که فرمود: «اگر کسی بخواهد بشناسد حضرت آدم(علیه‌السّلام) را در علمش، نوح(علیه‌السّلام) را در تقوایش، ابراهیم(علیه‌السّلام) را در حلمش، موسی(علیه‌السّلام) را در هیبتش و عیسی(علیه‌السّلام) را در عبادتش، به صورت علی­بن ابیطالب(علیه‌السّلام) بنگرد». ما با تأسّی به رسول‌اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌‌و‌آله) اضافه می­ کنیم: هرکس عدالت را می­جوید به رفتار علی (علیه‌السّلام) بنگرد. آن‌گاه که در جنگ صفّین لشکریان معاویه آب فرات را بر روی لشکریان او بستند و آنان را در معرض هلاک قرار دادند و پس از آن با فرمان علی(علیه‌السّلام)، فرات به دست لشکریان علی افتاد. خودِ علی(علیه‌السّلام) برخلاف نظر لشکریان، فرات را در اختیار آنان گذاشت و آن‌گاه که قاتل خود را ­بخشید و آن‌گاه که با دشمنانش به عدالت رفتار نمود آبروی عدالت را در مقابل مدّعیان دروغین عدل و دادگری در تاریخ خرید. این همان محبّت آمیخته با عدالت است که بدون چشیدن طعم آن نمی­توان چنین شخصیّتی را شناخت. به نظر ما راه شناسایی این شخصیّت والا، منحصر در این است که یک یا چند امتیاز و عظمت روحی او را در اندیشه‌ی کسانی مطالعه کنیم که خود به اضافه‌ی درک آن امتیاز و عظمت، طعم آن را نیز تا حدّی چشیده باشند و به آیینی غیر از آیین او معتقد باشند تا حقّانیت این گوهر تابناک بیش از پیش بر همگان آشکار شود.

برای تحقّق این مقصود عدالت علی(علیه‌السّلام) را در کلام اندیشمندان مسلمان، مسیحی و مادّی مورد بررسی قرار می‌دهیم.

عدالت علی(علیه‌السّلام) در کلام اندیشمندان اهل تسنّن

خداوند در قرآن می­فرماید: «اَم یَحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله»؛ «یا این‌که نسبت به مردم (پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) و خاندانش) و بر آن‌چه خدا از فضلش به آنان بخشیده حسد می‌ورزند»؟

ابن حجر در صواعق از امام باقر(علیه‌السّلام) نقل کرده که فرمود:«سوگند به خدا ما آن مردم هستیم» (ابن حجر،ص‌152/91) فقیه ابن مغازلیدر مناقب از ابن عبّاس نقل کرده است که:«این آیه درباره­ی پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) و علی (علیه‌السّلام) نازل شده است» (ابن مغازلی، ص ۲۶۷، ۳۱۴).

آیه‌ی مذکور در صدد اثبات کلّی همه­ی فضایل امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) از جمله عدالت ایشان است. هم‌چنین پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) در خصوص عدالت آن حضرت فرمود:

«اَقضی اُمّتی علیٌ»؛ علی(علیه‌السّلام) در قضاوت و داوری از همه­ی مردم برتر است.( خوارزمی، ص ۸۱، ج ۶۶- الریاض النضره، ۳/۱۴۷- بغوی، ۴/۱۸۰ ، ح ۴۷۸۷ و …).

خوارزمی در کتاب مناقب، از جابر روایت می­کند که وی می­گوید: «حضور پیامبر اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) بودیم که علی‌بن ابی‌طالب(علیه‌السّلام) وارد شد. پیامبر فرمودند: «برادرم به‌سوی شما آمد». سپس متوجّه کعبه شد و با دستش بر آن زد، سپس فرمود: به آن کسی که جان من در دست اوست سوگند که این شخص و شیعیان او هستند که در روز قیامت رستگارانند و سپس گفت: «انه اولکم ایماناً معی، و اوفاکم بعهدالله، و اقوامکم بامرالله، و اعدلکم فی‌الرعیه، و اقسمکم بالسّویه، و اعظمکم عندالله مزیّه»؛ او در میان شما نخستین کسی است که در ایمان همراه من شد و وفادارترین شما به پیمان خداوند است و از همه ­ی شما در انجام دستورات الهی استوارتر است، و عادل‌ترین شما در رفتار با مردم است و در تقسیم درست و مساوی اموال از همه­ ی شما داناتر است و در کمالات و فضایل از همه­ ی شما نزد خداوند با عظمت تر است».

جابر می­گوید: «در همین زمان بود که آیه­ی کریمه­­ی «إنَّ الذینَ آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیرالبریّه» در شأن علی(علیه‌السّلام) نازل شد و از آن پس هرگاه علی(علیه‌السّلام) در مجلسی داخل می‌شد اصحاب پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) می ­گفتند: « قد جاء خیرالبریّه»:  بهترین آفریده‌ی خداوند آمد.

از این قبیل احادیث در اثبات فضیلت مولایمان بسیار است. اما افسوس که تدبّرکنندگان در این احادیث بسیار کم‌اند.

محمّد عبده، بزرگ‌ترین روحانی و دانشمند عالم تسنّن، معاصر سیّد جمال‌الدین اسد‌آبادی می­ گوید:

«درهنگام مطالعه‌ی نهج‌البلاغه گاهی یک عقل نورانی را می­دیدم که شباهتی به مخلوق جسمانی نداشت. این عقل نورانی از گروه ارواح و مجرّدات الهی (ملکوتیان) جدا شده و به روح انسانی پیوسته و آن روح انسانی را از پوشاک‌های طبیعت تجرید نموده تا ملکوت اعلا بالا برده و به عالم شهود و دیدار روشن‌ترین انوار نایل ساخته است و با این وصف شگفت‌انگیز پس از رهایی از عوارض طبیعت در عالم قدس آرمیده است؛ در لحظات دیگری صدای گوینده­ ی حکمت را می­شنیدم که واقعیّات صحیح را به پیش‌تازان و زمامداران گوشزد می­کرد و موقعیّت­ های تردیدآمیز را برای آنان نشان می­داد و از لغزش­ های اضطراب‌آور بر حذرشان می­ داشت و آنان را به دقایق سیاست و طرق کیاست راهنمایی می­ کرد و آنان را با مقام واقعی ریاست آشنا می­ساخت و به عظمت تدبیر و سرنوشت شایسته بالا می ­برد» ( محمد عبده، ص ۷).

کار عقل نظری تنها هدف‌گیری و انتخاب وسیله است. این فعالیّت کاری به این ندارد که آیا این هدف از ارزش­های عالی است یا مربوط به سودجویی انسان­‌ها و هم‌چنین کاری با ماهیّت وسیله ندارد که آیا این وسیله از نظر واقعیّت و ارزش بالاتر از هدف است یا پایین‌تر از آن. با توجّه به این ویژگی­ هاست که محمّد عبده قید نورانی را به عقل اضافه کرده ­است تا بفهماند که علی(علیه‌السّلام) عقل راهنمایی شده به وسیله‌ی وجدان پاک الهی است که شباهتی به مخلوق جسمانی ندارد. به‌راستی که علی(علیه‌السّلام) به حق مصداق این سخن است:

علی(علیه‌السّلام) از معجزات پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) بود چون معجزه‌ی عصا برای موسی و زنده‌کردن مردگان برای عیسی(ع) (‌محمد بن اسحاق واقدی، ص۱۱۱) . تعبیراتی که محمّد عبده در باره‌ی وجود مبارک علی(علیه‌السّلام) به کار برده‌است بیانگر نظرات فیلسوفانه‌ی اوست. در واقع محمّد عبده معتقد است علی(علیه‌السّلام) گرچه ظاهراً در بین انسان‌ها زندگی می‌کند امّا هیچ شباهتی به انسان‌های عادّی ندارد؛ بلکه او متعلّق به عالم ملکوت است. صفاتش، اخلاقش، حکومت‌داری و سیاست‌مداری او، همه و همه الهی و ملکوتی است.

منظور محمد عبده از جملات «صدای گوینده ­ی حکمت را می­شنیدم که واقعیات صحیح را …» اشاره به فلسفه ­ی افلاطون در مدیریت اجتماعی است. افلاطون معتقد بود متصدّیان امور زندگی اجتماعی مردم باید حکیم باشند تا مردم را با واقعیات صحیح، راهنمایی و توجیه کنند. با این روش دو گروه حاکم و مردم از یکدیگر وحشت و هراسی نخواهند داشت. تعبیر جالبی که محمد عبده درباره­ی علی(علیه‌السّلام) آورده. این است که کلمه­ی حکمت را به‌جای فلسفه ذکر کرده­ است؛ زیرا آن‌چه انسان‌ها را رو به آرمان‌‌های تکاملی پیش می‌برد، حکمت است نه فلسفه. حکمت مسائل کلّی را که فلسفه درباه­ی انسان و جهان به دست آورده است در جهت تکامل انسان به کار می ­گیرد. محمّد عبده در این بخش از سخنانش از زمامداری علی(علیه‌السّلام) تمجید می‌کند و معتقد است روشی که امام در حکومت بر مردم و سیاست در پیش گرفته‌است مطابق نظرات بزرگانی چون افلاطون است که معتقد بود والیان باید حکیم باشند تا بتوانند زیردستان خود را با مدیریت صحیح آشنا سازند تا در پرتو این تعلیمات جامعه‌ای ایده‌آل برپاکنند. امّا واقع این است که گرچه افلاطون فیلسوفی گران‌قدر بود و نظریات نابی در باب حکومت و مدیریت اجتماعی داشت، امّا هیچ‌گاه نتوانست مطابق علی(علیه‌السّلام) که با تکیه بر تعالیم قرآن و سنّت پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) در باب زمامداری نظریه‌پردازی کرد سخن بگوید و همانطور که محمد عبده در سخنانش اشاره کرد علی (علیه‌السّلام) ملکی بود که چند روزی میهمان کره‌ی خاکی شد و جهانی را با نور وجود و تعالیم بی نظیر خویش روشنی بخشید.

در تأیید روش امام (علیه‌السّلام) که حکمت را لازمه‌ی حکومت والی می دانست قرآن مجید نیز حکمت را در آیات فراوانی مورد عالی‌ترین تمجید و هدف بعثت پیامبران الهی معرّفی کرده­است. ( بقره/ ۱۵۱- ۱۲۹، ۲۳۱، ۲۵۱- آل عمران / ۴۸، ۸۱، ۱۶۴و …)

آیات فوق علّت بعثت پیامبران را تکامل انسان­ها به وسیله­ی حکمت بیان فرموده ­است و واضح است که از مصادیق بارز حکمت پایبندی به عدالت در تمامی امور می­باشد. محمد عبده به این مضمون با جمله­ی: «و آنان (پیشروان) را به دقایق سیاست… » اشاره می­کند. جلال الدین محمد مولوی نیز در این باره گفته ­است:

زان به ظاهر کوشد اندر جاه و حکم

تا امیران را نماید راه حکم

تا بیاراید به هر تن جامه­ای

تا نویسد او به هرکس نامه­ای

تا امیری را دهد جان دگر

 تا دهد نخل خلافت را ثمر

کلام مولانا و محمد عبده پاسخ به این اتّهام بنی‌امیه است که معتقد بودند علی سیاست نمی­داند. آری سیاستی که منظور آنان بود فدا کردن همه­ ی ارزش‌ها به عنوان وسیله در راه رسیدن به هدف بود. علی(علیه‌السّلام) اصول چنین مدیریتی را می­دانست.

 به عنوان نمونه او جریان حکمین و بلند‌کردن قرآن‌ها بر سر نیزه و جریان زمامداری خلفا را پیش‌بینی کرده بود و قبل از وقوع از آن­ها مطّلع بود امّا هرگز از آن نوع سیاست استفاده نکرد؛ زیرا حکمت و تقوا و هدف‌داری در زندگی و پای‌بندبودن جدّی به حق و عدالت طعم حیاتی خود را به علی(علیه‌السّلام) چشانیده‌بود. او خود بارها به همین نکته اشاره کرده­است که: «اگر تقوا نبود از سیاست‌مدارترین مردم بودم (ر.ک علامه جعفری ۴۲۸-۴۲۳). یکی از جلوههای عدالت فریادرسی مظلومین است . علی(علیه‌السلام) در این زمینه نیز سرآمد عدالت‌خواهان جهان بود. آن حضرت در زمان زمامداریش بر ۵۰ کشور امروز دنیا حکومت میکرد، با این وصف به خیابانها میآمد تا کار خیری انجام دهد و یا به دادخواهی برسد و مظلومی را یاری کند. روایت کردهاند که سعیدبن قیسر همدانی آن حضرت را در گرمایی شدید زیر سایهی دیواری یافت. پرسید: یا امیر‌المؤمنین! آیا در این گرما برای انجام کاری بیرون آمده‌ای؟ پاسخ داد: بیرون آمدم تا ستم‌دیدهای را یاری رسانم. هم چنین روایت شده است که: علی(علیه‌السّلام) هر بامداد در بازارهای کوفه گردش میکرد در حالی که چوب دستی کوچکی بر دوش داشت که دو لبه بود و آن را (السیبه) میخواندند. آن حضرت در هر بازار میایستاد و بانگ برمیآورد:

ای حبران! نیک‌خواهی را مقدّم شمرید و به آسانگیری برکت جویید و به خریداران نزدیک شوید و خویشتن را به بردباری بیارایید و از دروغ و سوگند دوری کنید و از ستم کناره گیرید و با ستمدیدگان با انصاف رفتار کنید و از ربا دوری کنید که خداوند فرموده است:

(أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدین‏). (هود / ۸۵)

در این میان اگر ستمی میدید در برابر آن میایستاد یا اهانتی علیه کسی میدید آن را به او باز میگرداند و یا اگر نیازمندی مییافت نیازش را روا میکرد. (عباس نژاد/ ۱۷۴)

زمانی حضرت از کنار بازار خرما فروشان رد میشد. کنیزی را دید که میگرید. علّت را از و پرسید؛ کنیز پاسخ داد: مولایم یک درهم به من داد تا خرما بخرم، مولایم خرماها را نپسندید. اینک آمدهام تا خرما را پس دهم امّا فروشنده خرما را نمیگیرد. علی(علیه‌السّلام) را به سینه او زد. مردم به فروشنده گفتند: او امیرالمؤمنین است مرد پشیمان شده و گفت: از من راضی باشد. حضرت فرمود: از تو راضی میشوم اگر درست رفتار کنی و حقوق مردم را به تمام و کمال ادا کنی (مجلسی/۴۱،۴۸)

گاه به خاطر انجام کار خیر به وی اهانت میشد امّا او پاداشی را که از خدا انتظار داشت بسیار بزرگتر از توقّع شکر و سپاس از مردم میدانست. البته بر همگان از دوست و دشمن واضح است که غیر از این رفتار، از افتخار شیعه، مولای کائنات علی (علیه السلام) توقّع نمیرفت.

کلام را در این بخش با سخن ابن‌ابی­الحدید معتزلی در وصف شجاعت و دلاوری آن حضرت که لازمهی عدالت است  خاتمه می­دهیم:

« به فصاحت بنگر که چه سان خود را در اختیار علی(علیه‌السّلام) نهاد و زمامش را به دست او سپرد! منزّه خدایی که این مرد را چنین مزایای پربها و ویژگی­های گرانمایه بخشید! نوجوانی از فرزندان عرب مکّه با آن که آمیزشی با حکیمان نداشت، در آشنایی به حکمت از افلاطون و ارسطو سرآمد، و گرچه معاشرتی با داشمندان علم اخلاق ننمود از سقراط به مسائل اخلاقی آگاه‌تر شد و هرچند در میان دلاوران عرب بود، امّا دلاورترین بشر روی زمین گردید. به خلف احمر گفتند:«کدام دلیرترند، علی یا عنبسه یا بسطام؟ پاسخ داد: عنبسه و بسطام را با افراد بشر سنجند نه با آن کس که از حدّ بشریت فراتر است. به خدا سوگند! اگر علی نهیبی به آنان زند، هر دو قالب تهی می­کنند پیش از آن که به آنان بتازد»(ابن ابی­الحدید ۱۶۶/۱۶). ابن ابی الحدید معتزلی از شارحان اهل تسنّن نهج البلاغه است که همواره فصاحت و بلاغت آن حضرت را که به طور عجیبی در کتابش نمود پیدا کرده، ستوده است و شاید همین هوش و نبوغ سرشار علی‌(علیه‌السلام) بود که ابن ابی الحدید را ترغیب کرد به شرح نهج البلاغه بپردازد تا خود نیز جرعهای از این دریای بیکران نوشته باشد.

عدالت علی(علیه‌السّلام)در کلام اندیشمندان مسیحی:

 جرج جرداق مسیحی عدالت علی (علیه‌السّلام)را با جملاتی از نهج البلاغه این گونه توصیف می ­کند:

«این مال نه از آن من است و نه از آن تو. به کسی نمی­ توانیم بیشتر از حقّش بدهیم به من می­گویید پیروزی را با ستم به افراد ملّت به دست آورم؟ به خدا سوگند ! مادام که ستارگان در آسمان به دنبال یکدیگر روانند، این کار را نمی­کنم. طلحه و زبیر گفتند: یا علی به شرطی با تو بیعت می­کنیم که در خلافت با تو شریک باشیم! علی اموالی را که احتکارگران به ناروا به دست آورده بودند از چنگشان خارج ساخت، همان طور که پوست چوب‌دستی را می­کنند».

ما از رفتار و گفتار علی چیزهای بسیاری آموختیم. فرزند ابوطالب با تمام وجودش آزادی و عدالت را درک کرده بود و با الهام از آن ادراک عمل کرد. در فعّالیت­هایش کوچک‌ترین مسأله­ ی اساسی مربوط به حریت و آزادی انسان اجتماعی از نظرش دور نماند. او تا آخرین حد از آزادی افراد در چارچوب آزادی اجتماعی و اصلاح و صرفه­ی آن و هدف وجودی آن، پاسداری نمود.

در زمانی که شاهدیم چگونه متفکّرین یونان قدیم و قرون وسطای اروپا بدون توجّه به صلاح و صرفه‌ی جامعه و آزادی اجتماعی و عمومی به آزادی افراد توجّه می­نمایند و همین نحوه­ ی تفکّر باعث می­شود که فرد خود را از جامعه ممتاز دانسته و به استثمار حقوق جامعه سوق داده‌شود و در جای دیگر گروهی از متفکّران را می­بینیم که بدون توجّه به آزادی فردی و حقوق او، به صلاح و مصلحت اجتماعی می­پردازند و به آن توجه دارند و به این ترتیب فشار و ناراحتی بر وجدان، و بیگاری افراد را روا می­دارند؛ در این بین فرزند ابوطالب یک‌جا و به‌طور همه جانبه به آزادی فردی و صلاح و مشورت اجتماعی می­نگرد، نه این را محروم می­سازد و نه آن را آزار و اذیّت می­رساند؛ بلکه چنان میان آن دو هماهنگی ایجاد می­کند که فرد در آن اهلیّت استفاده از آزادی را پیدا می­کند و جامعه را از وجود افراد بهره­مند می­گردند… .

آری علی(علیه‌السّلام) صدای عدالت انسانیت است» . ( جرج جرداق، ص  197-196)

جبران خلیل جبران می­گوید: «علی(علیه‌السّلام) مانند آن پیامبران بود که به جامعه­هایی مبعوث می‌شدند که جامعه­ی آنان نبود، در زمانی زندگی می­کردند که زمان آنان نبود، در میان مردمی بودند که شایستگی آن پیامبران را نداشتند خدا را در این کار حکمتی است که خود داناست».

علی(علیه‌السّلام) در میان دشمنان بسیار گوناگون و مردم نادان زندگی می­کرد و با این حال هیچ‌گاه با آنان با حیله رفتار نکرد بلکه در اجرای اصول عدالت همواره سخت گیر بود.

عدالت علی(علیه‌السّلام) در کلام اندیشمندان مادّی

شبلی شمیل از پیشتازان مکتب مادّی‌گری می­گوید:

«پیشوا علی­بن‌ابی‌طالب بزرگ بزرگان، یگانه نسخه­ای است که نه شرق و نه غرب، نه در گذشته و نه امروز صورتی مطابق این نسخه ندیده است».

شبلی‌الشمیل، پزشک لبنانی که از نویسندگان و ادیبان بزرگ عرب در قرن حاضر به شمار می­رود، معتقد به امور ماورای طبیعی و ادیان نیست و به همه چیز با دید علمی می­نگرد و با وجود این که صدها سقراط و افلاطون و ارسطو و آکونیاس و دکارت و  زمامداران گوناگون و… را دیده است درباره­ی مولای متّقیان چنان‌که دیدید این‌گونه اظهار نظر می­کند. از دیدگاه او علی(علیه‌السّلام) نمونه‌ی کامل انسانیت است. او این نسخه­ی بی نظیر را مقیّد به موردی از فضایل نمی­کند بلکه به طور کلّی معتقد است امام شیعیان در همه‌ی جهات از همه­ی اندیشمندان شرق و غرب برتر است.

مرحوم شهریار در ادبیات زیر سخن شبلی‌الشمیل را تضمین کرده و چنین سروده است:

یکی به گفته شبلی الشمیل زندیق

ببین که گفته به وصف علی خطابی فصل

علی است نسخه­ ی فردی که شرق و غرب جهان

دگر ندید سوادی از او مطابق اصل

شاید اگر برخی از مسلمانان نیز انصاف او را داشتند احادیث پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) را درباب فضایل علی(علیه‌السّلام) منکر نمی‌شدند. به هر حال آن چه که خواندید قطرهای بود از دریای بیکران شخصیت مولای متّقیان علی (علیه‌السّلام) امیدواریم که خداوند منّان به رحم و رأفتش این کوشش ناچیز را بپذیرد و ما را از متمسّکین به ولایتش قرار دهد.

 

فهرست منابع:

۱.ابن ابی‌الحدید معتزلی، شرح نهج‌البلاغه، چاپ مصر،۱۳۷۸.

۲.ابن حجر، الصّواعق المحرقه فی الرد علی اهل البرع و الزندقه، مکتبه القاهره ، ۱۳۵۸ هـ .

۳.ابن مغازلی، مناقب امیرالمومنین(علیه‌السّلام) ، انتشارات اسلامیه، تهران، ۱۳۹۴هـ.

۴.ابن ندیم، محمدبن اسحاق، الفهرست، تحقیق منتجب منیوی استادیار دانشگاه تهران، چاپ دوم ۱۳۹۳هـ / ۱۹۷۳ م، افست چاپخانه‌ی مروی- تهران.

۵.جرداق، جرج، صدای عدالت و انسانیت، ترجمه‌ی عطا محمد سردار نیا، سیدهادی خسروشاهی، انتشارات فراهانی، تهران،۱۳۷۹.

۶.جعفری تبریزی، محمد تقی، علی(علیه‌السّلام) در کلام خالق و مخلوق، نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۷۹.

۷.خوارزمی، مناقب خوارزمی، بی جا، ۱۳۲۱هـ .

۸.عباس نژاد، محسن، سیره‌ی امام علی(علیه السّلام)، بنیاد پژوهشهای قرآنی حوزه و دانشگاه، مشهد،۱۳۸۸.

۹.عبده، محمد، شرح نهج البلاغه، چاپ مصر، بی تا.

۱۰.مجلسی، محمّد باقر، بحاراانوار، مؤسسه الوفاء، الطبعه الثانیه، بیروت، ۱۴۰۳.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا