نسیان و راههای پیشگیری از آن/زهرا ماندگاران
معنای نسیان
فراموشی در عربی معادل«نسیان» است و نسیان که از مادّهی«نسی» است در لغت به معنای از یاد بردن و فراموش کردن چیزی است که قبلاً در ذهن بوده (فراهیدی،ج۷،ص۳۰۴)؛ به عبارت دیگر زوال علم و آگاهی است (داورپناه،ج۱۵،ص۲۲۴)؛ طبق این معنا نسیان ضدّ ذکر و حفظ میباشد (ابن منظور،ج۱۵،ص۳۲۲).
راغب اصفهانی در معنای نسیان مینویسد: « نسیان آن است که انسان محفوظِ در ذهن خود را از یاد ببرد به واسطهی ضعف قلب یا غفلت و یا از روی قصد تا اینکه مطلب از روی قلب او محذوف شود و از یادش برود (راغب اصفهانی،ص۸۰۳)
در قرآن واژه ی «نسیان» 45 بار با اشکال مختلف به کار رفته و در مجموع به سه معنا آمده است:
۱. فراموشی طبیعی: این فراموشی در اختیار انسان نیست ؛ در این صورت کسی که چیزی را فراموش نماید معذور و غیر مسئول خواهد بود، زیرا فراموش کردن امری است که از عهدهی انسان خارج میباشد و خدا و رسول هم آن را گناه نمیدانند.(نجفی،ج۴،ص۳۶۱)
طبق بیان نورانی پیامبر اسلام(صلّیاللهعلیهوآله) درحدیث رفع:«رُفِعَ عَنْ أُمَّتِی تِسْعَهٌ الْخَطَأُ وَالنِّسْیَان…» (صدوق،ج۲،ص۴۱۷،حدیث۹ومجلسی،ج۲،ص۲۸۰). این نوع نسیان از انسان برداشته شده و برآن مؤاخذه نمیشود.
2- فراموشی در اثر سوء اختیار: این نوع فراموشی در اثر عدم اعتناء و اشتغال به اموری حاصل میشود که انسان را از وظیفهی خود باز میدارد (مصطفوی،ج۱۲،ص۱۱۵)؛ از جمله اینکه قرآن میفرماید:« وَ إِذَا مَسَّ الْانسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثمَُّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَهً مِّنْهُ نَسىَِ مَا کاَنَ یَدْعُواْ إِلَیْهِ مِن قَبْل…» (زمر،۸) هنگامیکه انسان را زیانی رسد، پروردگار خود را میخواند و به سوی او باز میگردد، امّا هنگامیکه نعمتی از خود به او عطا کند، آنچه به خاطر آن قبلاً خدا را میخواند، از یاد میبرد.
۳- رویگردانی و ترک نمودن از روی عمد: در برخی موارد فراموشی به ترک کردن موضوع مورد نظر از روی عمد و اختیار اطلاق میشود؛ یعنی خود موضوع فراموش نمیشود، بلکه در واقع نتیجهی فراموشی که عدم توجّه و ترک موضوع باشد حاصل میشود(همان).
چنانچه خداوند عزّوجل میفرماید: «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ … »(انعام،۴۴) آری هنگامیکه اندرزها سودی نبخشید، و آنچه را به آنها یادآوری شده بود، فراموش کردند…».
روشن است که فراموشی اگر طبیعی باشد، انسان معذور بوده و عقاب کردن چنین شخصی درست نیست؛ امّا اگر فراموشی در اثر سوء اختیار و از روی عمد باشد، انسان معذور نیست و خداوند در قبال این فراموشی او را عقاب خواهد کرد، چرا که شخص با اختیار خودش مقدّمات فراموشی را فراهم نموده و به عمد، اوامر خدا را ترک کرده است (راغباصفهانی،ص۸۰۳).
فیومی نیز در مصباح المنیر میگوید: «نسیان مشترک است میان دو معنی: یکی ترک از روی غفلت و دیگری ترک از روی عمد (فیومی،ج۲،ص۶۰۴). نسی و نسیان هم به معنی فراموش کردن میآید و هم به معنی اهمال و بیاعتنایی؛ و فراموشی که خداوند مذموم دانسته نسیانی است که اصل آن از روی تعمّد بوده (و بی اعتنایی کرده تا از یاد رفته است) (قرشی،ج۷،ص۶۲). فراموشی در اصطلاح قرآنی غالباً به معنای بیاعتنایی به خدا و اوامر او اطلاق میشود (طباطبایی،ج۷،ص۸۹).
در کلام عرب استعمال نسیان در معنای«بی اعتنایی» و «ترک کردن» شایع است (ابن عاشور،ج۶،ص۹۷).
برخی ازعوامل نسیان
۱.شیطان
شیطان درگمراه ساختن آدمی از کوچکترین امور آغاز میکند و گام به گام پیش میرود تا به هدفش دست یابد. روشهای فریب و مکر او گوناگون است و مهمترین آنها آراستن دنیا، زیبا نمایاندن گناهان به انسان، برانگیختن آرزوها و خواهشها در قلب او، و انگیختن او به جانب آنها و آمیختن حق به باطل است.
چیرگی شیطان هنگامیکامل میشود که انسان نام پروردگارش و گواه بودن او را بر خود و جزا و پاداش و گستردگی رحمتش، و سختی عذاب او و دیگر چیزهای همانند اینها را از یاد ببرد، زیرا یاد خداست که انسان را از گناه باز میدارد و حفظ میکند و او را به فرمانبرداری و توبه وا میدارد (مدرسی،ج۱۵،ص۲۱۰).
کسانی که کاملاً در اختیار شیطان و وسوسههای او قرار میگیرند، خدا را به کلّی فراموش میکنند؛ چنانکه در قرآن میخوانیم: «اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّه؛ (مجادله،۱۹) شیطان بر شما چیره شده، یاد خدای بزرگ را از خاطرتان برده».
هرگاه کسی یاد خدا را فراموش کند نه تنها در خطا و گمراهی خود باقی میماند بلکه بدون نجات دهندهای در بند شیطان گرفتار میشود و این اسارت و بندگی شیطان، او را از گودالی به دیگری تا اسفلالسّافلین دوزخ میکشاند (مدرسی،همان،ص۲۱۲).
۲.فسق
روح و روان انسان دارای نیروی شهوت است و به تمایلات طبع رغبت دارد و از آن مرتبه تعبیر به نفس امّاره میشود و پس از ارتکاب گناه و ارضای خاطر حالت ندامت و پشیمانی بر انسان رخ میدهد؛ به این نیروی روانی نیز نفس لوّامه گفته میشود، یعنی پس از ارتکاب گناه، وجدان، انسان را ملامت و سرزنش میکند و این عقوبت روانی است و چنانچه مکرّر به آن گناه و گناهان دیگر اقدام نماید، نیروی ملامت وجدان از تأثیر ساقط خواهد شد، تا آنجا که نفس لوّامه نیروی کیفر و ملامت خود را از دست داده قساوت بر وجدان او عارض شده، نور فطرت خاموش و بی اثر خواهد شد» (حسینی همدانی، ج۷،ص۹۵).
بهطوری که بی اعتنایی به امر پروردگار در نظرش آسان میشود همچنان که اثر تذکّرهای انبیاء(علیهالسّلام) هم در دلش کمتر میگردد، و خلاصه در هر تکراری امکان معصیت در نظرش قویتر و اثر تذکّرات ضعیفتر خواهد شد (طباطبایی،ترجمهی موسوی همدانی،ج۸،ص۳۸۵).
« فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِیسٍ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ؛ امّا هنگامى که تذکّراتى را که به آنها داده شده بود فراموش کردند، (لحظهی عذاب فرا رسید و) نهى کنندگان از بدى را رهایى بخشیدیم و کسانى را که ستم کردند، بهخاطر نافرمانیشان(فسق میکردند) به عذاب شدیدى گرفتار ساختیم». (اعراف،۱۶۵)
نسیان در اینجا حالت فراموشی و زوال علم و آگاهی است و تذکّر در این مورد نیز عبارت از توجّه به منع پروردگار است(حسینی همدانی، همان). البتّه منظور فراموشی و نسیان واقعی نیست چون در آن صورت تکلیفی بر آنها نبود، بلکه منظور نادیده گرفتن و بی اعتنایی آنها به فرمان خدا و موعظههای دیگران است، که آنچنان بی اعتنا بودند که گویا فراموش کردهاند (جعفری، ج۴،ص۲۵۴).
۳-رفاه
رفاه، مایهی غفلت و فراموشی است (قرائتی،ج۱۰،ص۱۴۹)، و انسان های کم ظرفیّت به هنگام رفاه، مشکلات قبلی خود را فراموش میکنند و این انسان فراموشکار وقتی طوفان حوادث فرو نشست، دوباره گرفتار غفلت و غرور میشود(قرائتی،همان). و کسی که به خاطر رفاه خدا را فراموش کرد، به سراغ غیر او میرود و دچار شرک میشود(همان).
چنانچه خداوند عزّوجل میفرماید:« وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَهً مِنْهُ نَسِیَ ما کانَ یَدْعُوا إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً… ؛ هنگامیکه انسان را زیانی رسد پروردگار خود را میخواند، و به سوی او بازمیگردد، امّا هنگامیکه نعمتی از خود به او عطا کند آنچه را به خاطر آن قبلاً خدا را میخواند به فراموشی میسپرد، و برای خداوند شبیههایی قرار میدهد…». (زمر،۸)
فراموشی های زیانبار
۱- فراموش کردن خدا
فراموشی خداوند از ناحیهی انسانها و غفلت از یاد او درآیات متعدّدی بیان شده که بدترین نوع فراموشی شمرده میشود (مصطفوی،ج۱۲،ص۱۱۵)؛ قرآن در مورد فراموشی منافقان میفرماید: « … نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُون؛ و خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد، (و رحمتش را از آنها قطع نمود) به یقین، منافقان همان فاسقانند. (توبه،۶۷)
منظور از فراموش کردن خدا، این بود که خداوند لطف و عنایت و رحمت خود را به سبب نفاقشان از آنها دریغ کرد گویا که آنها را فراموش کردهاست و میدانیم که فراموشی در حقّ خدا معنا ندارد و خدا هیچ چیز را فراموش نمیکند و همه چیز در او به صورت علم حضوری محقّق است. (قرائتی،همان)
۲-فراموش کردن اعمال گذشته(گناه)
برخی انسانها به تصریح قرآن کارهای گذشتهی خویش را فراموش میکنند که قرآن در توبیخ ونتیجهی فراموشی آنها میفرماید: « وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ …؛ چه کسی ستمکارتر است از آنها که به هنگام یادآوری آیات پروردگارشان از آن روی میگردانند، و آنچه را با دست خود انجام داده فراموش میکنند… ».(کهف،۵۷)
در این صورت ستمکارترین انسان کسی است که هر چه قرآن را در یاد او بیاورند و در مقابل او قرار دهند، به آن توجّه نکند و از آن، رو برگرداند و از سرانجام گناهان و کفر و معاصی که به اختیار خود قبلاً انجام داده فراموش کند و هیچ درآن نیندیشد.(شیخطبرسی،ج۳،ص۵۳۸ ).
چراکه مقصود از «نسیان پیش فرستادهها» بی مبالاتی دراعمالی از قبیل اعراض از حق و استهزاء به آن است که میدانند حق است.(طباطبایی،ج۱۳،ص۴۶۲)
۳-فراموش کردن قیامت
سرچشمهی اعمال فاسد، غفلت ازمعاد است(مکارم شیرازی،ج۱۹،ص۲۶۴)، زیرا کسی که فراموش کند که برای تمام حرکات و سکنات و بهویژه هوای نفسش در برابر خدا حسابرسی میشود، تعادل و ضابطههای خود را در زندگی از دست میدهد و با حق مخالفت میورزد و ازهوای خود پیروی میکند.(همان،ص۳۰۹)
در روز قیامت به کفّار گفته میشود:«وَ قیِل الیَومَ نَنسَاکُم نَسیِتُم لِقَاءَ یَومِکُم هَذا؛ امروز شما را بهنحوی فراموش میکنم که شما اعتقاد به روز قیامت را فراموش نمودید».(جاثیه،۳۴)
«نسیان» در این آیه،کنایه است از اعراض و بی توجّهی؛ چرا که نسیان خدا در قیامت از کفّار به این است که خدا از ایشان اعراض میکند و آنان را در شداید و اهوال قیامت وا میگذارد. و نسیان کفّار نسبت به روز قیامت به این است که دردنیا از یاد قیامت و آماده شدن برای آن روز اعراض میکردند.(طباطبایی،ج۱۸،ص۲۷۵)
و نیز در آیهی دیگر میخوانیم: « إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِساب؛ آنان که از راه خدا منحرف شوند، بدان سبب که روز حساب را از یاد بردهاند، به عذابی شدید گرفتار میشوند».(سورهی ص،۲۶) این جمله نهی از پیروی هوای نفس را تعلیل میکند به اینکه این کار باعث می شود انسان از روز حساب غافل شود و فراموشی روز قیامت هم عذاب شدید دارد و منظور از فراموش کردن آن بیاعتنایی به امر آن است.(همان،ج۱۷،ص۲۹۷) این آیهی شریفه دلالتی است به اینکه هیچ ضلالتی از سبیل خدا، و یا به عبارت دیگر هیچ معصیتی از معاصی منفک از نسیان روز حساب نیست(همان،ص۲۹۸) و به این حقیقت اشاره میکند که گمراهی از طریق حق از فراموشی «یوم الحساب» سرچشمه میگیرد و نتیجهاش عذاب شدید الهی است.(مکارم شیرازی،ج۱۹،ص۲۶۴) چرا که ایمان به معاد کافی نیست، باید انسان یاد معاد باشد، در این آیه میخوانیم: ایمان هست ولی معاد را فراموش می کنند.(قرائتی،ج۱۰،ص۱۰۰) درحالی که میدانند یاد معاد کلید نجات است و غفلت از آن، مایهی گرفتاری است.(همان،ج۹،ص۳۰۹)
۴- خود فراموشی
اصولاً یکی از بزرگترین بدبختیها و مصایب انسان خود فراموشی است؛ چرا که ارزشها و استعدادها و لیاقتهای ذاتی خود را که خدا در او نهفته و از بقیهی مخلوقات ممتازش ساخته، به دست فراموشی میسپرد.
قرآن کریم در بیان رابطه و ملازمه بین فراموش کردن خدا و فراموش کردن خویش میفرماید:«وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ و چون کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند و او(نیز) آنان را دچار خود فراموشی کرد آنان نافرمانانند»(حشر،۱۹) قابل توجّه اینکه قرآن در اینجا به روشنی میگوید: فراموشکردن خدا سبب خودفراموشی می شود».(طباطبایی،ج۱۹،ص۳۷۷)
دلیل آن نیز روشن است، زیرا از یک سو وقتی انسان خدا را فراموش کرد، اسمای حُسنا وصفات علیای او را که صفات ذاتی انسان است و ارتباط مستقیم نیز با آن دارد فراموش میکند، یعنی فقر و حاجت ذاتی خود را از یاد میبرد،(همان،ص۳۷۸) و از سوی دیگر فراموش کردن پروردگار سبب میشود که انسان در لذّات مادی و شهوات حیوانی فرو رود و هدف آفرینش خود را به دست فراموشی بسپارد و در نتیجه از ذخیرهی لازم برای فردای قیامت غافل بماند.(مکارم شیرازی،ص۵۴۰) نتیجهی همهی اینها این میشود که واقعیت و هویّت انسانی خویش را فراموش کند.(همان،ص۵۴۱)
راه کارهایی برای پیشگیری از نسیان:
۱- بسیار یاد کردن خدا و مداومت بر آن
چون عوامل نسیان و غفلت در زندگى مادّى بسیار فراوان است و تیرهاى وسوسهی شیاطین از هر سو به طرف انسان پرتاب مىگردد براى مبارزه با آن راهى جز“ ذکر کثیر“نیست.(مکارم شیرازی،ج۱۷،ص۳۵۱) زیرا یاد خداوند، زمانى در انسان مؤثّر است که مستمرّ و بسیار باشد.(قرائتی،ج۹،ص۳۷۸) کلمهی” ذکر” در مقابل” نسیان” به معناى بهیادداشتن است، و آن عبارت است از اینکه آدمى نیروى ادراک خود را متوجّه یاد شده کند، حالا یا به اینکه نام او را ببرد یا صفات او را به زبان جارى کند. خلاصه چیزى به زبان بگوید، که حکایت از آن مذکور کند، این یکى از مصادیق ذکر است، (وگرنه مصداق مهمتر از آن این است که در قلب به یاد او باشى).(طباطبایی،ج۱۶،ص۴۹۲) به این ترتیب قرآن همهی مؤمنان را موظّف مىکند که در همه حال به یاد خدا باشند.(مکارم شیرازی،همان)
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید خدا را بسیار یاد کنید»(احزاب،۴۱)
زیرا هدف از ذکر، هدایت است و هدایت مجموع دو امر است: سعى انسان یعنى تسبیح و ذکرش و رسیدن توفیق و رحمت از سوى خدا به او؛(مدرّسی،ج۱۰،ص۲۸۳) زیرا مؤمن باید دائماً در هر حالی که هست از ذکر غافل نشود،(طیّب،ج۱۰،ص۵۱۰) ذکر کثیرى که در همهی اعمال انسان پرتوافکن باشد و نور و روشنایى بردل او بپاشد.(مکارم شیرازی،همان)
۲- مداومت بر ذکر ویاد خدا
تردیدى نیست که هر گاه انسان به یاد خدا باشد، حتماً خدا هم به یاد او خواهد بود و چنین کسی به یقین گمراه و دوزخى نخواهد شد؛ و چه سعادت و مقامى از این بالاتر؟(نجفی،همان،ج۱،ص۳۲۵) گواه بر این معنا آیهی « فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ؛ به یادم باشید تا به یادتان باشم»(بقره،۱۵۲)است. بدیهى است که هر چه انسان بیشتر به یاد خدا باشد خدا هم بیشتر به یاد او خواهد بود. اصل کلمهی ذکر در لغت به معناى توجّه و تنبّه قلب است نسبت به آن شیئى که انسان آنرا در نظر دارد.(نجفی،ج۱،ص۳۲۵)
نتیجه
زیانبارترین نسیان از جهت شدّت، فراموش کردن پروردگار متعال است که روشنترین و نیرومندترین وجود و آفرینندهی زمین و آسمان میباشد. نتیجهی این نسیان، غفلت از خود و فراموش کردن سعادت و خوشبختی خود خواهد بود؛ همانطور که نسیان در امور مادّی موجب محرومیت ازآثار و فواید دنیوی است. نیز فراموشی در امور معنوی و روحانی موجب محرومیت از رسیدن به مرتبه عالی کمال و سعادت خواهد شد و این معنی آخرین مرتبهی بدبختی انسان است. شیطان، فسق و رفاهطلبی عوامل مؤثّری برای ایجاد نسیان و حتّی تشدید آن در وجود انسان شود.
فهرست منابع و مآخذ
* قرآنکریم ،ترجمهی ناصر مکارم شیرازی، تهران: طلاقه آفاق، چاپ سوم،۱۳۸۸.
۱.ابن عاشور، محمّد بن طاهر، التحریر و التنویر، بیروت: مؤسّسهی التّاریخ، چاپ اول،۱۴۲۰ق.
۲.ابن منظور، محمّد بن مکرم، لسان العرب، بیروت: دار صادر، چاپ سوم،۱۴۱۴ق.
۳.اصفهانی، حسین بن محمّد راغب، المفردات فی غریب القرآن، دمشق: دارالعلم الدّار الشّامیه، چاپ اول،۱۴۱۲ ق.
۴. حسینی همدانی، سیّد محمّد حسین، انوار درخشان، تهران: کتاب فروشی لطفی، ، چاپ اول،۱۴۰۴ ه .
۵. داور پناه، ابو الفضل، تفسیر انوار العرفان فی تفسیر قرآن، تهران: صدر، چاپ اول، ۱۳۷۵.
۶. صدوق، محمد بن علی، خصال ، مترجم یعقوب جعفری، قم: کوثر،چاپ ششم، ۱۳۸۲.
۷. طباطبائی، سیّد محمّد حسین، المیزانفیتفسیرالقرآن، قم: جامعهی مدرّسین حوزه علمیه قم،چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
۸. طباطبایی، سیّد محمّد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم سیّد محمّد باقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامیجامعهی مدرّسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم،۱۳۷۴.
۹ طبرسی، فضل بن حسن، ترجمهتفسیرجوامع الجامع، مشهد: بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، چاپ دوم، ۱۳۷۷.
۱۰. طیّب، سیّد عبدالحسین، تفسیر اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸.
۱۱. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم: هجرت، چاپ دوم،۱۴۱۰ ق.
12. فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، بی جا: بی نا، بی تا.
۱۳. قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن،چاپ یازدهم،۱۳۸۳.
۱۴. قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، قم: انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم،۱۳۷۱.
۱۵. متّقی مدرّسی، سیّد محمّد، تفسیر هدایت، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامیآستان قدس رضوی،چاپ اول،۱۳۷۷.
۱۶. مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الأئمه الأطهار، تهران: انتشارات اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۶۳.
۱۷. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات قرآن الکریم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰.
۱۸. ——————، تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، چاپ اول،۱۳۸۰.
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول،۱۳۷۴.
۲۰. نجفی خمینی، محمّدجواد، تفسیرآسان، تهران: انتشارات اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.