سراج منیر
نقش امام حسین (علیهالسّلام) در بیداری اسلامی
*استاد نسرین هژبری
تاریخ بشر تاکنون صحنهی بروز و ظهور نهضتهای بیشماری بودهاست که برخی عمری کوتاه داشته و به سرعت پس از شکلگیری فرو پاشیدهاند، بعضی دیگر چند صباحی در تغییر حکومتها کوشیده و تنها تعداد کمی توانستهاند تغییرات اساسی در سرنوشت ملّتها ایجاد کنند. با نگاهی گذرا به تاریخ جهان به جرأت میتوان گفت هیچ قیامی همچون قیام کربلا در سرنوشت بشر تأثیرگذار نبودهاست. شاید تا قبل از گسترش موج بیداری اسلامی باور این سخن برای غیر مسلمانان سخت به نظر میرسید امّا اکنون تلاش سران استکبار برای فروپاشی کشورهای اسلامی، به خصوص کشورهای شیعه نشین خود مؤید این است که آنها قبل از ما این حقیقت را دریافتهاند.
در این میان تنها نهضتی که شعار بازگشت به اطاعت خدا و رهایی انسان از قید و بند بندگی طاغوت را در عمل محقّق ساخت، نهضت عاشورا بود. رهبر شهید این نهضت، مادرش شهیده و پدرش شهید آزادی، جدّش بهترین مخلوق خداوند و ذریّهاش از پاکان روزگار بودند.
اینک نویسنده در این گفتار با پیگیری وقایع قبل و بعد از نهضت امام حسین (علیهالسّلام) در ۳ بخش سیرهی عملی اعراب قبل از ظهور اسلام، سیرهی عملی مسلمانان پیش از قیام امام حسین (علیهالسّلام) و انگیزهی قیام امام حسین (علیهالسّلام)، شخصیّت آن بزرگوار را به عنوان مؤثّرترین فرد در بیداری اسلامی معرّفی میکند.
سیرهی عملی اعراب قبل از ظهور اسلام
پیش از اسلام اوضاع سیاسی اجتماعی اعراب در شبه جزیرهی عربستان به شدّت تحت تأثیر نظام طبقاتی و قبیلگی بود. ظلم و ستم در بین آنها بیداد میکرد. امرار معاششان از طریق بردهداری، حمله، غارت و ویرانگری شهرها بود. و از آن رو که «خردمندان طبیب را به جایی میفرستند که بیمار هست!» خداوند سبحان نیز پیامبر را در مکّه مبعوث کرد زیرا در دنیای آن روز، بیمارتر از اهل مکّه وجود نداشت (علّامه عسگری،۱۱/۱۶).
این وضع نابسامان پس از بعثت پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) ناگهان دگرگون شد. اعراب جاهلی در پناه اسلام تبدیل به مجاهدانی شدند که به شوق شهادت در جنگها از یکدیگر پیشی میگرفتند. نور اسلام و قرآن پهنهی عربستان را منوّر ساخت و جسم و جان مردم را صفا بخشید. ولی افسوس که این وضع دیری نپایید و بسیاری از آنها پس از رحلت رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) گمراه شدند. در واقع شرایط به گونهای تغییر کرد که احیای دین پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) جز با قیام امام حسین (علیهالسّلام) ممکن نبود.
سیرهی عملی مسلمانان پیش از قیام امام حسین (علیهالسّلام)
اینک با توجّه به اینکه عملکرد مسلمانان در زمان امام حسین (علیهالسّلام) ، دستاورد خلافتِ خلفای پس از پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) بود، برای روشنشدن انگیزههای قیام امام حسین (علیهالسّلام) با رجوع به قرآن به تبیین سیرهی آنان میپردازیم:
به شهادت قرآن، عدّهای از مسلمانان در زمان پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) انواع معاصی از قبیل تهمت و افترا، تجارت و لهو، نفاق و دورویی، ترور پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) و سرپیچی از آن حضرت را مرتکب شدند.
خداوند در سورهی نور چنین میفرماید: «همانا کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کردند جماعتی توانمند از شما بودند، آن را به زیان خود ندانید…» (نور،۱۱). در واقع داستان إفک یا «تهمت» که بنا بر روایتی در مورد «امّالمؤمنین عایشه» و بنا بر روایت دیگر در مورد «ماریهی قبطیه» است شاهد خوبی بر این ادّعاست که این گروه از نسبت دادن هیچ تهمتی به پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) اِبا نداشتند و البتّه در آینده نیز با جعل روایت و ساختن افسانههای دروغین این کار را ادامه دادند.
در سورهی جمعه نیز به داستان پراکنده شدن مسلمانان از اطراف پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) در حالی که ایشان مشغول خواندن خطبهی نماز جمعه بودند، اشاره شدهاست:
«هنگامی که تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند پراکنده شده و به سوی آن میروند و تو را ایستاده به حال خود رها میکنند! بگو آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است و خداوند بهترین روزی دهندگان است» (جمعه،۱۱).
علامت نفاق و دورویی این گروه در سورهی توبه نیز چنین آمده است: «گروهی از اعراب بادیه نشین که پیرامون شما هستند منافقند و گروهی از اهل مدینه نیز نفاق ورزیده و کار کشتهاند! تو آنان را نمی شناسی. ما آنها را میشناسیم، به زودی آنان را دوبار عذاب میکنیم، سپس به سوی مجازات بزرگی فرستاده میشوند».
علاوه بر این صفات، گناه ترور پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) نیز از افتخارات این عدّه است آنجا که رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) با سپاهیان از غزوهی تبوک بازمیگشتند و در مسیر به درّهای رسیدند، پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) از این توطئه با خبر شد و در حالی که سپاه از درون درّه میرفت پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) مسیر کوه و گردنه را در پیش گرفت و فرمود تا عمّار و حذیفه با او باشند، عمّار افسار شتر را کشیده و حذیفه آن را میراند در بین راه شتر پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) را رم دادند ولی حذیفه و عمّار آن را کنترل کردند… پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) نام آنها را برای عمّار و حذیفه فاش نمود و فرمود: « آنان را پوشیده دارید»! (ابوبکر احمد بیهقی…..).
جریان حدیث دوات و قلم نیز که تفصیل آن در کتب شیعه و سنّی آمده است فضایل این گروه را تکمیل مینماید، آنجا که پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) در هنگام فوت تقاضای دوات و قلم نمود تا با وصیّتش هدایت جهانیان را تضمین کند امّا خواستهی رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) اجابت نشد.
با این اوضاع و احوال، مسلمانان با خلیفهی اوّل بیعت کردند و خاندان پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) را در عزای آن بزرگوار تنها گذاشتند. در این دوره خونهای بسیاری به ناحق ریخته شد، مسلمانان از کتابت حدیث منع گردیدند، تحریف سنّت پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) به حدّ اعلای خود رسید و نظام طبقاتی و امتیازات نژادی در اسلام برای اوّلین بار شکل گرفت. با آغاز خلافتِ خلیفهی سوّم، سیطرهی بنیامیّه بر مسلمانان شدّت گرفت. علی (علیهالسّلام) بارها خطر سلطهی اموی را به مسلمانان گوشزد مینمود و میفرمود: «و آن هنگام است که قریش آرزو میکند در برابر دنیا و مافیها یکبار مرا ببینند، هر چند به قدر کشتن شتری باشد (لحظاتی اندک) تا آنچه اینک اندکش را از آنان میخواهم و به من نمیدهند، بپذیرم… وقتی فتنهها رو آورند، حق و باطل را به هم میآمیزند (راه تشخیص را میبندند) و چون پشت کنند و از بین روند، آگاه کنند و حق را روشن سازند» (خطبهی ۹۱).
و نیز: «ای مردم به زودی زمانی فرا رسد که اسلام وارونه شود چنانکه یک ظرف وارونه شود و محتوای آن بریزد» (خطبهی ۱۰۱) و نیز: «دایرهی حکومتش همگانی است و گرفتاری آن برای خاصّه است، بلای آن دامنگیر آگاهان و بینایان است و کوردلان را هدف خود نمیگیرد» (خطبهی ۹۱). و یا: « به خدا سوگند، پیوسته زمام حکومت را به دست دارند تا جایی که تمام حرامهای الهی را حلال سازند و همهی پیمانهای خدا را بشکنند و خانهای گلی و خیمهای پشمینه نماند جز اینکه به ظلم آنها گرفتار آید… و سوء رفتارشان آنان را پراکنده سازد» (خطبهی ۹۶).
به راستی که امیر سخن، حقّ مطلب را در پیشبینی وقایع دوران حکومت بنیامیّه و پس از آن ادا کرده بود و چنان شد که آن حضرت فرمود با به خلافت رسیدن معاویه، حرمت احکام اسلام از بین رفت و حرامی باقی نماند مگر آن که حلال شد، نخبهها و نیکان را به شهادت رساندند و عدل و مساوات از میان رفت.
میراث خلافت معاویه برای مسلمانان عبارت بود از:
الف) لعن و سبّ علی (علیهالسّلام).
ب) جعل حدیث علیه علی (علیهالسّلام).
ج) به قتل رساندن بیگناهان، بریدن دست و پا و به نیزه کردن سرها مانند سر عمرو بن حمق خزاعی و… .
د) مسموم کردن مسلمانان: عملی که بعدها سایر خلفا هم از او پیروی کردند، او امام حسن (علیهالسّلام) و مالک اشتر را مسموم کرد و سعد بن وقّاص و عبدالرّحمن بن خالدبن ولید را که بهترین یاوران خود او بودند با سم به قتل رساند.
هـ) موروثی شدن خلافت.
و) دامن زدن به آتش امتیازات نژادی و فضیلت عرب بر عجم و قریش بر غیر قریش.
ی) تربیت مسلمانان مبتنی بر اینکه پیروی از اسلام وابسته به اطاعت از خلیفهی وقت است. نتیجهی این اعتقاد در زمان یزید آشکار شد آنگاه که او ارتش خود را برای جنگ با عبداللهبنزبیر به مکّه فرستاد، زمانی که سپاهیان او رو به کعبه که قبلهشان بود میایستادند و نماز میخواندند و سپس همان قبله را با منجنیق به توپ میبستند! همچنین هنگامی که عبدالملک لشکر دیگر به سرکردگی حجّاج به جنگ عبدالله بن زبیر فرستاد، وقتی لشکریان سستی میکردند، حجّاج فریاد میزد: «الطّاعه، الطّاعه»؛ یعنی، «اطاعت خلیفه، اطاعت خلیفه» و آنان میگفتند: «اجتمعت الطّاعه والحرمه فغلبتِالطّاعهالحرمه»؛ یعنی «اطاعت خلیفه با حرمت خانهی خدا جمع شد، امّا اطاعت خلیفه بر حرمت خانهی خدا برتری یافت» (یعقوبی،۲۵۲ـ ۲۵۱/۲). همچنین به سبب همین اطاعت بود که یزید در سال دوّم حکومتش سه روز جان و مال و ناموس اهل مدینه را بر سربازانش حلال کرد (طبری،۱۱/۷ـ ابن اثیر،۴۷/۳ـ ابنکثیر،۲۲۰/۸ـ یعقوبی، ۲۵۱/۶).
ز) تغییر مرکز حکومت اسلامی از مدینه به شام توسط معاویه. این عمل سبب شد مسلمانان، صحابه و تابعین را ملاقات نکنند و عقاید و احکام اسلامی را از آنها فرا نگیرند. او بدین طریق اهل شام را چنان بار آورد که جز انجام نماز و روزه چندان فرقی بین حکومت او و حکومت قیصری پیش از او نمیدیدند.
اکنون که شرایط جهان اسلام و احوال مسلمانان قبل از قیام سیّدالشّهدا (علیهالسّلام) روشن شد به تبیین انگیزههای قیام آن حضرت و نقش او در بیداری اسلامی میپردازیم.
انگیزهی قیام امام حسین (علیهالسّلام)
شاید پس از توضیح وقایع قبل از قیام عاشورا، سخن گفتن از انگیزهای قیام تحصیل حاصل باشد چرا که به قول شهید مطهری سؤال از اینکه چرا امام حسین (علیهالسّلام) قیام کرد مثل این است که بگوییم چرا پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) در مکّه قیام کرد و با قریش سازش نکرد؟ چرا امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) رنج حمایت از پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) در بدر و حنین و احد و احزاب و لیلهالمبیت را متحمّل شد؟ چرا ابراهیم (علیهالسّلام) به تنهایی در مقابل نمرود قیام کرد و چرا موسی تنها با برادرش هارون به دربار فرعون رفت؟ و چرا… ؟ (مطهری، ۲۱/۲).
با این وجود باید هر جا و هر روز از فلسفهی قیام عاشورا، سخن گفت زیرا که بهراستی یادش اکسیر حیات را در جانهای مردهی مسلمانان جاری خواهد ساخت. اگر امروز جهان شاهد جنبش همگانی مسلمانان شیعه و سنّی است، باید بداند این بیداری و جنبش، ثمرهی قطرات خون تک تک یاران اباعبدالله است که همچون آب حیاتبخش، زندگی با عزّت را تا ابد برای مسلمانان به ارمغان آوردند آن حضرت فلسفهی قیامش را زمانی که برای اوّلین بار با لشکر حرّ روبهرو میشود، چنین بیان مینماید: «ای مردم! پیغمبر خدا (صلّیاللهعلیهوآله) فرمود: «هرکس سلطان سرکشی را ببیند که حرامهای خدا را حلال میکند و در میان بندگان خدا با گناه و ستم حکومت میکند و هیچ مقابلهای با او نکند، نه با گفتار و نه با کردار، بر خداست که او را در روز قیامت با آن سلطان ظالم در یکجا محشور کند. آگاه باشید که این ستمکاران شیطان را اطاعت کردند و اطاعت رحمان را ترک گفتهاند. فساد را ظاهر و حدود شرعی را تعطیل کردند. اموال مسلمین را خود برداشته، حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کردهاند، در این حال من سزاوارترین کسی هستم که باید قیام کند».
یعنی دیگر کسی نماندهاست؛ نه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)، نه فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها)، نه امام حسن (علیهالسّلام). یگانه کسی که از اهل بیت (علیهم السّلام) مانده، حسینبن علی (علیهالسّلام) است که اگر قیام نکند همهی کارهای دستگاه خلافت را امضا کردهاست. از اینرو میفرماید: «من سزاوارترین کسی هستم که باید قیام کند».
در سخنان آن حضرت صحبت از فتح و کشورگشایی و پیروزی بر خصم نیست، هر چه هست قیام در برابر سلطان جائر است. چنانکه قرآن نیز فلسفهی قیام مصلحین الهی را در آیات ۱۱۶ و ۱۱۷ سورهی هود همین مطلب میداند و در سورهی سبأ آیهی ۳۴ درد اصلی مخالفین مصلحین الهی را، یکی از بارزترین خصوصیات حاکمان ستمگر، یعنی تمایل به نظام ظالمانهی زندگی و پایمال کردن حقوق مظلومان میداند و میفرماید: «هیچ بیمدهندهای را پیش از تو در قریهای نفرستادیم جز اینکه افراد خوشگذران آنجا گفتند: ما پدران خود را بر راهی یافتهایم و از آثارشان پیروی میکنیم و…».
به راستی اگر قیام امام حسین (علیهالسّلام) نبود و اگر عزاداریهای مسلمانان در هر محرم و صفر یاد آن حضرت را زنده نگاه نمیداشت، اکنون ما شاهد فریادهای مسلمانان دردکشیده از جور حاکمان جائر در سراسر دنیا بودیم؟
در کتاب سموّالمعنی از شهرستانی در ملل و نحل نقل شده که: «تمام مشکلات و گرفتاریهایی که بر تاریخ اسلامی گذشته است، در عقیده باشد یا سیاست، سرچشمهی آن در حوادث تاریخ صدر اسلام است». اگر امروز تمامی مسلمانان یکپارچه در برابر هتّاکی به ساحت مقدّس پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) لب به اعتراض گشودند، دانسته یا ندانسته از قیام سرور شهیدان الهام گرفتند. آنها که حسین (علیهالسّلام) را شناختند با عشق او و یاد شجاعتش از حریم پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) دفاع میکنند و آنها که او را هنوز نشناختهاند، روایت حماسهاش را شنیدند که حاضر نشد رأی و عقیدهاش را بفروشد و با دست خالی و قلبی مطمئن به خدا در مقابل تمام طاغوت زمانهاش ایستاد و به شهادت رسید.
جان کلام اینکه ما امام حسین (علیهالسّلام) را شهید بیداری میدانیم زیرا نهضت او سه خصوصیّت داشت که در سایر نهضتها یافت نمیشود و این سه عامل اکنون جهانی را از خواب غفلت بیدار کردهاست:
۱- هدف او مقدّس و به دور از خودخواهی و هواپرستی بود و در دفاع از مظلوم هر جا و هر زمانی که فرصت یافت قیام کرد تا مصداق این آیه باشد: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَهً مِّنْهُمْ… »؛ فرعون در زمین برتریجویی کرد و اهل آن را به گروههای مختلفی تقسیم نمود؛ گروهی را به ضعف و ناتوانی میکشاند… (قصص/۴).
۲- در میان یأس مطلق و تاریکی ظلم و استبداد حرکتش همچون ستارهای درخشید و جامعهی مردهی مسلمانان را حیات داد. خداوند فرمود: «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرینَ»؛ چه بسیار گروههای کوچکی که به فرمان خدا بر گروههای عظیمی پیروز شدند و خداوند با صابران است (بقره/۲۴۹).
۳- نهضت او بصیرتی نافذ داشت که پرده از چهرهی ناپاک امویان برداشت و رؤیای کثیف موروثی شدن خلافت را بر آنان حرام کرد.
آری قیام امام حسین (علیهالسّلام) با این ویژگیها جاودانه شد و هر که در تاریخ جاودانه باشد تا ابد ذکرش در جهان طنین انداز است.
منابع
*قرآن کریم.
*نهجالبلاغه.
۱- حسینی، ابوالقاسم علیبنموسیابنطاووس، الطرائف فی معرفه مذاهبالطوائف، چاپخانهی خیّام، قم: ۱۴۰۰هـ.
۲- عیّاشی، تفسیر عیّاشی، دارالفکر، بیروت، بی تا.
۳- ابوبکر احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، دارالکتب العلمیه، بیروت، بی تا.
۴- ابو عبدالله فخرالدّین محمّد بن حسین قرشی رازی، التفسیرالکبیر، دار احیاءالتراثالعربی، بیروت، بی تا.
۵- المیرزا محمد المشهدی، تفسیر کنز الدقائق، مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ۱۲۹۳ – 1380.
۶- حاکم حسکانی، شواهد التّنزیل لقواعدالتفصیل، تحقیق محمّد باقر المحمودی، مؤسسه الاعلی للمطبوعات، بیروت، چاپ اول،۱۹۷۲م.