بگذار بار تو بر دوش کشند تا رستاخیز
*استاد نوغانی تنظیم: شفیقه رأفت
مقدمه: در این سلسله مباحث نامهی ۳۱ مولا به فرزندشان امام حسن (علیهمالسّلام) مورد بررسی قرار گرفته است در شمارهی قبل در فرازهایی از خطبه آمده: بعد از آن که دانستی تمام امور به دست پروردگار است، باید به دستورات او که به صورت امر و نهی نازل شده، توجّه کنی و اگر در نظام خلقت دگرگونیهایی پیش آمد که ندانستی و نفهمیدی، بر جهالت و نادانی خود حمل کن و بدان که حکمت و مصلحتی در کار بوده که تو هنوز نمیدانی. بنابراین جوان باید خود را برای این دگرگونیها آماده سازد، تا در هنگام مواجه شدن با ناملایمات آن، برایش غیرمترقّبه نباشد و بتواند استقامت ورزد. اینک ادامهی خطبه را پی میگیریم.
فراز ۵۷: وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ وَ آفَهُ الْأَلْبَابِ فَاسْعَ فِی کَدْحِکَ وَ لَاتَکُنْ خَازِناً لِغَیْرِکَ وَ إِذَا أَنْتَ هُدِیتَ لِقَصْدِکَ فَکُنْ أَخْشَعَ مَا تَکُونُ لِرَبِّکَ.
میفرمایند: فرزندم! بدان که عُجب و غرور ضدّ صواب و درستی و آفت عقل است. در زندگی نهایت کوشش و تلاش را داشته باش، امّا آنچه را به سبب کوششت به دست میآوری برای دیگران ذخیره مکن و هرگاه که به مقصد خود رسیدی و راه راست را یافتی، در برابر پروردگارت کمال فروتنی و خشوع را داشته باش.
توضیح: عُجب یکی از بیماریهای روانی است که بیشتر جوانان در معرض آن قرار میگیرند و یکی از صفات ناپسند است به معنای خودپسندی و غرور و نقطهی مقابلش خضوع و خشوع است. در تعریف عُجب علمای علم اخلاق گفتهاند: عُجب حالت و صفت زشتی است که در هر کس باشد خود را به جهت کمالی که در خود گمان میکند بزرگ میشمارد، خواه آن کمال را حقیقتاً داشته یا نداشته باشد، مثل صاحبان زر و زور و تزویر که میپندارند اینها کمال است و به خود میبالند. فرق میان عُجب و کبر در این است که تکبّر از صفات انسانی است؛ یعنی، پای غیر در میان است و شخص متکبّر خود را از دیگران برتر میپندارد یا میداند، ولی عُجب صفت ذهنی است و پای غیر در بین نیست. شخص معجَّب پیش نفس خود گرفتار غرور و خودپسندی گردیده، عُجب موجب خودستایی او میشود که قرآن کریم از آن نهی فرموده است. «فَلَاتُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى»؛ خود ستایی نکنید زیرا خداوند پرهیزکاران را بهتر میشناسد. (نجم، ۳۲)
«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ»: آیا ندیدی آنهایی را که خود ستایی میکنند (این تعریف از خود ارزشی ندارد) بلکه خدا هر کس را بخواهد و شایسته بداند میستاید.(نساء، ۴۹)
عُجب موجب تکبّر میگردد و انسان دارای عُجب خود را از دیگران برتر میشمارد، مانند شیطان که اوّل گرفتار عُجب شد و پیش نفس خود گمان کرد که هیچ یک از فرشتگان مانند او خدا را عبادت نمیکنند. این عُجب سبب تکبّر او در برابر سجده بر آدم شد و به کفر و معصیت خدا منتهی گردید.
ریشهی بسیاری از صفات رذیله عُجب است. امام صادق (علیهالسّلام) میفرمایند: «العُجبُ نَبات ، حَبُّها الکُفر، وأرضها نِفَاق، و ماؤها البَغى، وَأغصانها الجَهل، و وَرَقُهَا الضَّلالَه، و ثَمَرُها اللَّعنه والخُلود فى النَّار»؛ عُجب درخت و گیاهی است که دانهاش کبر و بزرگ بینی خود و زمینش نفاق، و آبش جهل و فساد در عقیده و شاخههایش نادانی، نفهمی و برگش ضلالت و میوهاش لعنت و جاودانگی در آتش است.
راه درمان عُجب:
معالجهی عُجب به اینست که انسان در نفس خود بررسی کند و ببیند چه عاملی در او سبب عُجب و خودبینی شده؟ آیا علم و دانش، یا عبادت و زهد یا شجاعت یا سخاوت و یا به حسب و نسبش مغرور شده یا جمال و زیبایی یا نیرو و قدرت؟ هرچه او را وادار به عُجب نموده، به وسیلهی خشوع و خضوع با آن مبارزه کند و با داروی تواضع آن را معالجه نماید. قرآن کریم از زبان لقمان میفرماید: «وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»؛ پسرم با بی اعتنایی از مردم روی مگردان و با عُجب و غرور بر زمین راه مرو، به درستی که خداوند هیچ متکبّر به خود نازندهای را دوست ندارد. (لقمان، ۱۸)
شخص معجّب را نه خدا دوست دارد و نه مردم، چون عُجب و خود برتر بینی، خودستایی میآورد و خودستایی انسان را از چشم دیگران میاندازد و برعکس، تواضع و خضوع انسان را بلند و محبوب میگرداند.
رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) میفرمایند: «انَّ التَّواضُعَ لا یَزیدُ الْعَبْدَ الَّا رَفْعَهً فَتَواضَعُوا یَرْفَعُکُمُ اللَّهُ»: تواضع، شخص متواضع را سربلند و مقامش را بالا میبرد. پس، تواضع کنید تا خدای متعال مقام شما را بلند گرداند. (بحار الانوار/ ج ۷۲/ ص ۲۱۹)
لذا مولا میفرمایند: «اعجاب ضد الصواب و آفه الالباب»؛ خودبینى ضدّ درستى و راستى و آفت خردها است.
فرزندشان حضرت موسی بن جعفر (علیهالسّلام) هم فرمودهاند: «اَنَّ اللهَ جَعَلَ التَّواضعَ آلَه الْعَقلِ وَ جَعَلَ التّکبُّرَ مِن آلهِ الْجَهلِ». (بحار الانوار/ ج۷۵/ ص ۳۱۲).
میفرمایند: «فَاسْعَ فِی کَدْحِکَ وَ لَا تَکُنْ خَازِناً لِغَیْرِک… ». در این جمله سفارش میکنند به نهایت تلاش و کوشش در زندگی. چون بعضی افراد به ویژه جوانانی که در خانوادههای مرفّه نشو و نما کردهاند عُجب و غرور مانع از تلاش و کوشش در زندگی آنان میشود و یا ننگ و عار دارند که در راه کسب معاش به کارهای معمولی و متعارف و پر زحمت تن دهند و همیشه فکر میکنند که باید دیگران تلاش کنند و آنها نتیجهی دسترنج آنان را در راه رفاه و آسایش خود صرف کنند که این هم یک نوع تکبّر و خود برتر بینی است. علی (علیهالسّلام) که این سفارش را به فرزندشان میکنند خودشان با اینکه داماد پیامبر و خلیفهی مسلمین بودند، وقتی از کار خلافت و قضاوت و مبارزه در میدانهای جنگ فارغ میشدند به امور کشاورزی میپرداختند. نهال غرس مینمودند و چاه حفر میکردند و در راه خدا وقف مینمودند تا دیگران بهرهی آن را ببرند و این برای امّت یک درس عملی بود.
میفرمایند: «وَ لَا تَکُنْ خَازِناً لِغَیْرِک»؛ آنچه را به دست میآوری در راه خدا انفاق کن و خزانه دار غیر مباش. کسانی که مالی را جمع میکنند در حقیقت عمّال دیگران و خزانهدار ورثه هستند. ورثه هم از دو حال خارج نیستند: یا آن مال را در راه خدا و کار خیر مصرف میکنند که در این صورت حسرتش برای صاحب مال است. یا در راه معصیت صرف میکنند که اگر مال را از طریق حلال به دست آورده باشد که وزر و وبالش متوجّه او خواهد شد و اگر از طریق حرام جمع کرده باشد که علاوه بر حسرت، عذاب و عقابش را هم خواهد دید.
علی (علیهالسّلام) در حکمت ۴۲۹ میفرمایند: «إِنَّ أَعْظَمَ الْحَسَرَاتِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ حَسْرَهُ رَجُلٍ کَسَبَ مَالًا فِی غَیْرِ طَاعَهِ اللَّهِ فَوَرِثَهُ رَجُلٌ فَأَنْفَقَهُ فِی طَاعَهِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَدَخَلَ بِهِ الْجَنَّهَ وَ دَخَلَ الْأَوَّلُ بِهِ النَّار»؛ بزرگترین حسرتها در روز قیامت حسرت مردی است که مالی را از طریق گناه گرد آورد و آن را شخصی به ارث برد که در راه اطاعت خدای سبحان بخشش کرد و با آن وارد بهشت شد و گرد آورندهی اولی، وارد جهنم گردید.
پس نتیجه این شد که سعی و کوشش برای وسعت در زندگی و توسعه در مال خوب است ولی به شرط این که اوّلاً از طریق حلال باشد و ثانیاً حقوق الهی که سبب حلّیت مال است پرداخته شود؛ ثالثاً مال حلال را در راه رضای خدا مصرف کند و به فکر ذخیره کردن برای وارث نباشد چون خدا کفیل وارث است. میفرمایند: «وَ إِذَا أَنْتَ هُدِیتَ لِقَصْدِکَ فَکُنْ أَخْشَعَ مَا تَکُونُ لِرَبِّک»؛ هرگاه در سعی و کوششت به مقصد و خواستهات رسیدی با خضوع و خشوع فراوان شکر رسیدن به مقصد را به جای آور.
این دستور شاید به منظور این است که اوّلاً اگر کمک و یاری خداوند نباشد هیچ کوشش و تلاشی انسان را به مقصد نمیرساند و دانستن این امر مانع میشود از این که انسان فقط به نیرو و سعی و تلاش خود متّکی و مغرور شود و موجب عُجب گردد.
ثانیاً: این درس را به ما میآموزد که هرگاه نعمتی یا رحمتی و یا هدایتی از جانب خدا به انسان برسد باید شکر آن را به جای آورد و شکر در هر موردی وضع خاصّی دارد. در این جا شکر همان خضوع و خشوع و اظهار تذلّل است که ضدّ عُجب و غرور میباشد.
در فرازهای ۵۸ ،۵۹ و ۶۰ مولا میفرمایند: «وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ طَرِیقاً ذَا مَسَافَهٍ بَعِیدَهٍ وَ مَشَقَّهٍ شَدِیدَهٍ وَ أَنَّهُ لَا غِنَى بِکَ فِیهِ عَنْ حُسْنِ الِارْتِیَادِ وَ قَدْرِ بَلَاغِکَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّهِ الظَّهْرِ فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِکَ فَوْقَ طَاقَتِکَ فَیَکُونَ ثِقْلُ ذَلِکَ وَبَالًا عَلَیْکَ وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَهِ مَنْ یَحْمِلُ لَکَ زَادَکَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ فَیُوَافِیکَ بِهِ غَداً حَیْثُ تَحْتَاجُ إِلَیْهِ فَاغْتَنِمْه و… »؛ پسرم بدان راهی بسیار دور و پر مشقّت در پیش داری و در این راه از حسن انتخاب راه صحیح و تلاش فراوان و اندازهگیری زاد و توشه به مقدار کافی بینیاز نخواهی بود. با توجّه به اینکه باید در این راه سبکبار باشی، بیش از تاب و تحمل خود بار بر دوش مگیر که سنگینی آن بر تو وبال خواهد بود.
«وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَهِ مَنْ یَحْمِلُ لَکَ زَادَک» هرگاه نیازمندی را یافتی که بتواند زاد و توشهی تو را تا روز رستاخیز با خود ببرد و فردای قیامت که به آن نیازمند شدی به تو برساند آن را غنیمت شمار و این زاد را بر دوش او بگذار.
«أَکْثِرْ مِنْ تَزْوِیدِهِ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَیْه»؛ و تا میتوانی چنین زاد و توشهای را هرچه بیشتر فراهم ساز و همراه او بفرست، شاید که در روز نیازمندی او را بطلبی و نیابی.
فراز ۶۱: «وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَکَ فِی حَالِ غِنَاکَ لِیَجْعَلَ قَضَاءَهُ لَکَ فِی یَوْمِ عُسْرَتِک»؛ و غنیمت بدان کسی را که در حال بی نیازی و توانگریت (در این دنیا) از تو قرض بخواهد تا در روز سختی و تنگدستیات (در روز قیامت) ادا نماید.
فراز ۶۳: «وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ عَقَبَهً کَئُوداً الْمُخِفُّ فِیهَا أَحْسَنُ حَالًا مِنَ الْمُثْقِلِ وَ الْمُبْطِئُ عَلَیْهَا أَقْبَحُ [أَمْراً] حَالًا مِنَ الْمُسْرِعِ وَ أَنَّ [مَهْبِطَهَا بِکَ] مَهْبِطَکَ بِهَا لَا مَحَالَهَ إِمَّا عَلَى جَنَّهٍ أَوْ عَلَى نَارٍ فَارْتَدْ لِنَفْسِکَ قَبْلَ نُزُولِکَ وَ وَطِّئِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِکَ فَلَیْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ وَ لَا إِلَى الدُّنْیَا مُنْصَرَفٌ وَ اعْلَمْ أَنَّ الَّذِی بِیَدِهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قَدْ أَذِنَ لَکَ فِی الدُّعَاءِ وَ تَکَفَّلَ لَکَ بِالْإِجَابَهِ وَ أَمَرَکَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِیُعْطِیَکَ وَ تَسْتَرْحِمَهُ لِیَرْحَمَک».
میفرمایند: پسرم بدان که پیش روی تو گردنه های صعب العبور وجود دارد که برای عبور از آن ها سبکباران حالشان به مراتب بهتر از سنگین باران است و عقب ماندگان و کندروان حالشان بسیار بدتر از شتابندگان میباشد و همانا مکان و منزل تو در آن سرا یا در بهشت است و یا در دوزخ؛ بنابراین قبل از رسیدنت به آن جهان برای خود وسایلی مهیّا ساز و منزل آخرتت را پیش از ورود در آن آماده نما، چون بعد از مرگ عذر پذیرفته نیست و راه بازگشتی به دنیا وجود ندارد، لذا راه چاره مسدود است.
توضیح: در این چهار فراز مولا اشاره دارند به سفر آخرت که همهی ما مسافر این راه هستیم و چارهای نیست جز طی نمودن این راه پر خطر و منزل گزیدن به دیار دیگر. پس برای مصون ماندن از گرفتاریها و خطرات آن دستوراتی فرمودند که اگر رعایت شود به سلامت مسیر آخرت را طی نموده و به منزل مقصود که بهشت است خواهیم رسید.
امام نکات مورد نیاز را در چهار جمله خلاصه نمودند:
یک: حسن انتخاب راه و مسیر سفر، انسان اگر در سفر راه و مسیرش مشخّص نباشد و هدفش معلوم نگردد به مقصد نمیرسد. اگر صراط مستقیم را از راههای انحرافی که او را دور از هدف مینماید تشخیص ندهد، گمراه و حیران و سرگردان خواهد شد. پس باید با کوشش صحیح و تلاش فراوان در طلب راه خوب و مسیر سعادت گام بردارد و با پیروی از هوی و هوس و اغوای شیاطین در هر بیراههای قدم نگذارد.
دو: تهیّهی زاد و توشهای مناسب با آب و هوای مسیری که در پیش داری و چون مسیر، سفر آخرت است زاد و توشهی آن تقوا و پرهیز از گناه و انجام وظایفی که از او خواستهاند میباشد. قرآن هم همین زاد و توشه را که تقواست به ما آموخته و معرّفی نموده؛ آن جا که میفرماید: «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى» (بقره، ۱۹۷) و مولا (علیهالسّلام) هم در خطبهی ۲۸ میفرمایند:« فَتَزَوَّدُوا فِی الدُّنْیَا مِنَ الدُّنْیَا مَا [تُحْرِزُونَ] تَحْرُزُونَ بِهِ أَنْفُسَکُمْ غَدا»؛ در دنیا از امکانات آن توشه برگیرید که در سفر آخرت خود را با آن حفظ نمایید.
سه: سبکبار بودن از وزر و وبال گناه و معاصی و وابستگی و علاقههای دنیوی که مانع از رسیدن به منزل مقصود است مانند مال و ثروتی که اندوخته شود و مقام ریاست که انسان را به خود مشغول و وابسته کند، موانعی است که بار انسان را از حدّ توان سنگینتر میکند و مانع کمال انسان و پرواز او به سوی آخرت میگردد. علاقههای دنیا انسان را وابسته به خود میکند و او را از سفر آخرت غافل مینماید.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاهِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ»؛ آنهایی که امید دیدار ما را ندارند و به همین دنیا دل بستهاند از آیات ما بیخبر و غافلند (یونس،۷).
چهار: چهارمین چیزی که انسان در سفر به آن نیاز دارد رفیق شفیق و کمک و یاوری امین و خوب و سبکباری است که در هنگام گرفتاری به کمک انسان بشتابد و امانتی که به عنوان ودیعه به او سپرده شده به انسان بازگرداند و چون او سبکبارتر است و زودتر به منزل خواهد رسید خانه را آماده سازد و به استقبال رفیق و دوست و همسفرش بیاید و این چنین رفیق همراه و امینی که بتواند به عهدش وفا کند فقرا و مستضعفین با ایمان هستند که خداوند به آبروی آنها و شفاعت آنان ثروتمندان را میبخشد و در قیامت و بهشت با آنها همنشینشان میکند به شرط این که در این دنیا ثروتمندان با آنها دوست و رفیق باشند و در مال و امکانات خود آنها را شریک نمایند و از ثروتشان به قدر امکان به عنوان ودیعه به دست آنها بسپارند تا در روز وانفسا که نه اولاد و نه همسر و نه مال ومقام فریادرس انسان نیست (که قرآن می فرماید: یَوْم لا یَنْفَعُ مالٌ وَلابَنُونَ ) این افراد مؤمن سبکبار و سبکبال به کمک دوستانشان بشتابند.
روایت: امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: چون روز قیامت شود عدّهای از مردم برخیزند و تا در بهشت میرسند که داخل بشوند مأموران بهشت به آنها گویند: شما چه کسانی هستید؟ گویند: ما فقرا هستیم. گویند: آیا قبل از حساب میخواهید وارد بهشت شوید؟ گویند به ما چیزی ندادید که حسابش را بخواهید. خطاب میرسد از جانب خداوند عزّ و جل که میفرماید: راست میگویند! داخل بهشت شوید ( اصول کافی،جلد ۳، ص ۳۶۴).
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «الفُقَراءُ مَلَکوتُ الجَنَّهِ وَ الناسُ مَشتاقُونَ اِلیَ الجَنَّه و الجنَّهُ مُشتاقَهُ اِلیَ الفُقَراءِ» (بحار الانوار/ ج ۷۲/ ص ۴۹).