دستانی کوچک و چشمانی منتظر

یتیم و یتیم‌نوازی در قرآن / زهرا غلامی

انسان موجودی است اجتماعی که زندگی اجتماعی او از فطرتش سرچشمه می­گیرد. او بخشی از این اجتماعی بودن را در ساختار خانواده که کوچک­ترین واحد اجتماع است، می ­آموزد. پیوند پایه­ های بنیادین این واحد را خداوند بر دل­ ها نهاده است. با وجود این است گاهی حوادث و مسایل و مشکلات، والدین را از کودکان جدا می­کند و یا سبب می­شود والدینی با قرار دادن کودک خویش در کنار معابر و اماکن مختلف، طفل بی­سرپرستی را تحویل جامعه می‌دهند.

بی­گمان اسلام به عنوان آیینی جهانی که برای تمام بخش­های جامعه ­ی انسانی برنامه دارد،‌ درباره­ ی “یتیمان” و چگونگی سرپرستی و مسائل مرتبط با ابعاد مادی و معنوی آن­ ها سخن­ ها دارد.

یتیم، در لغت از ریشه ­ی “ی ت م” به معنای تنهایی و یگانگی اشتقاق یافته است. بنابراین، یتیم به معنای تنها و یگانه و بی­مانند می­باشد(ابن منظور، ج۲، ص۱۸۹۹) که به جدایی کودک از پدر یا از دست دادن او (فراهیدی، ج۳، ص۱۹۹۴) (قبل از بلوغ) اطلاق می­ شود (قرشی، ج۷، ص۲۵۹).

این واژه در اصطلاح جامعه ­شناسی معنای گسترده­ تری دارد و محدود به از دست دادن پدر نیست. زیرا عوارض ناشی از محرومیت از مادر به مراتب بیش از پدر است (کی­نیا، ج۱، ص۲۱۸).

در همین راستا “یتیمان غیر واقعی” یا “سرپرست­داران بی­سرپرست” کسانی هستند که پدر و مادر یا هر دو والدین آن­ها لاقید بوده و یا بر اثر اختلافات، خانواده را به کانونی از نامهربانی ­ها تبدیل کردند و کودک دائماً در معرض فشارهای عصبی قرار داشته و یا اولیای آن­ ها مال­اندوز بوده و برای کودکانشان اهمّیتی قائل نیستند (بابایی و دیگران، ص۱۳).

نگرش اسلام به یتیم

مسأله ­ی یتیم جایگاهی بس شگفت ­انگیز و البته ناشناخته در قرآن کریم، به ویژه در نخستین سوره­ های نازل شده دارد. طوری که با بسیاری از مفاهیم کاملاً اساسی هم­چون دین و دینداری، ایمان و آخرت، سخت گره خورده است (مرادی زنجانی و لسانی فشادکی، ص۱۷۴).

بیست و دو آیه از قرآن کریم مشتمل بر کلمه ی یتیم و مشتقات آن می باشد. این مشتقات در سوره­ های ماعون، آیه‌ی۲، ضحی آیات۶و۹، بلد آیه­ ی ۱۵، فجر آیه­ ی۱۷­، انسان آیه ­ی ۸، حشر آیه­ ی ۷، کهف آیه­ ی ۸۲، اسراء آیه­ ی ۳۴، انفال آیه ­ی ۴۱، انعام آیه ی ۱۵۲، نساء آیات ۲،۳،۶،۸،۱۰،۳۶،۱۲۷ و بقره آیات۸۳،۱۷۷،۲۱۵،۲۲۰ آمده است.

با تدبّر در این آیات به وضوح درمی­یابیم که یکی از  اوّلین معیارهای دینداری، یتیم­ نوازی است و نیز اعمال و عبادت انسان اگر به همراه یتیم ­نوازی نباشد، پوچ و کاذب است و صاحب این اعمال در آخرت دست خالی در محضر ربوبی درخواهد آمد (همان، ص۱۶۶).

اسلام توجّه دارد که یتیم یک انسان است و باید از نوازش و محبّت اشباع شود. یتیم مانند یک برّه نیست که صبح با گلّه به چراگاه برود و شب برگردد. از این جهت روایات اصرار دارند که اطفال یتیم در محیط خانواده ­ها، در کنار کودکان همان خانواده ­ها تربیت شوند (مطهّری، ص۱۶۶).

لزوم توجّه به یتیمان

از آن‌جا که دوره­ی آغازین زندگی از نظر پرورش و پناه دادن به کودک، اهمّیت بیشتری دارد، باید او در این دوره از توجّه خاصی برخوردار باشد تا تلخی یتیمی را فراموش کند و خلأ ناشی از فقدان والدین را از یاد ببرد.

۱.  ابراز محبّت به یتیمان

در زندگی انسان­ ها خلأها و کمبودهایی وجود دارد که جز از طریق محبّت و دوستی نمی‏توان آن را جبران کرد. در این میان، کودکان یتیم بیشترین نیاز را احساس می­ کنند زیرا آن­ ها که در اثر از دست دادن پدر یا مادر از سرچشمه ­ی مهر و محبّت دور افتاده­اند بیش از هر چیز به نوازش و محبّت محتاجند و برای این احساس عاطفی و روحی خواه ناخواه در انتظار پاسخ هستند. از سوی دیگر، وجود چنین افرادی در هر جامعه غیر قابل اجتناب است، زیرا هیچ جامعه ­ای خالی از حادثه نیست (مهدوی کنی، ص۴۹۹و۵۰۰).

استاد مطهّری اهل ایمان را در پیوند مهربانی و عواطف متبادل میان خودشان، به پیکر زنده­ای مانند کرده ­اند که چون عضوی به درد آید، دیگر اعضا با تب و بی ­خوابی با او همراهی می‏ کنند (مطهری، ص۲۵).

در توصیه ­ای از رسول اکرم‌(ص) می­خوانیم:«أَحِبُّوا الصِّبْیَانَ وَ ارْحَمُوهُمْ»؛کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنان مهربان باشی. (حرعاملی، ج۱۵، ص۲۰۱).

پیشوایان دین نه تنها خود به کودکان و بالاخص یتیمان، محبّت می­ کردند بلکه دیگران را نیز به این امر ترغیب می­نمودند. حضرت علی‌(علیه‌السّلام) نیز در وصیّت به فرزندان خود، شفقت و مهربانی به ایتام را متذکّر شدند (نهج‌البلاغه، نامه ۴۷/۴).

حضرت رسول اکرم‌(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ضمن بیان این مطلب که محبّت به یتیم و نوازش او حقّ مسلم اوست، اثرات این عمل را که عبارت است از رقّت قلب سخت­دل و رواشدن حاجت شخص محبّت کننده، نیز بیان نموده­اند (نهج‌الفصاحه، ص۶، ح۲۷).

۲. اکرام یتیمان

انسان به صرف انسانیت در دیدگاه اسلام دارای احترام و کرامت است:«وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏آدَمَ»؛ و به­ راستی انسان را گرامی داشتیم (اسراء/۷۰).

زمانی که کسی مورد احترام و عنایت نیکو قرار گیرد یعنی در آن احترام، هیچ نقصانی وجود نداشته باشد می­گویند آن فرد، مورد اکرام است (راغب اصفهانی، ص۶۵۹). لذا احترام به شخصیت انسانی هر فرد از جمله اموری است که اسلام بر آن تأکید دارد.

پیامبر عظیم الشأن اسلام‌(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می­فرمایند:«أَکْرِمُوا أَوْلَادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا آدَابَهُمْ»؛ فرزندان خود را احترام  کنید و با روشی پسندیده تربیتشان نمایید (حرعاملی، ج۱۵، ص۱۹۵).

و چون طفل یتیم که پدر و حامی خود را از دست داده، نباید احساس خواری و حقارت کند و نیز برای جبران کمبود عاطفی­اش بیش از هر شخص دیگری به این اکرام و احترام نیازمند است (مکارم شیرازی و همکاران، ج۲۶، ص۴۶۳).

و این درست در مقابل چیزی است که در جوامع دور از ایمان و اخلاق هم­چون جامعه­ ی عصر جاهلیت دیروز و امروز رواج داشته و دارد، که نه تنها به انواع حیله ها برای تملّک اموال یتیمان متوسّل می­شدند بلکه خود او را در جامعه چنان تنها می­ گذاشتند که درد یتیمی و فقدان پدر را به تلخ­ترین صورتی احساس می ­کرد (همان، ص۴۶۴).

رسول اکرم‌(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در سخنان خود چنین سفارش نموده­ اند:«أَکْرِمُوهم(الاَیتام) ککرامه أَوْلَادَکُمْ …»؛ یتیمان را همان­گونه اکرام و احسان کن که فرزندت را (قزوینی، ج۲، ص۱۲۱۷، ح۳۶۹۱).

و هم­چنین حضرت بهترین و محبوب­ترین خانه را این­گونه معرّفی نمودند: «اَحَبُّ بُیُوتِکُم اِلَی اللهّ، بَیتٌ فیهِ یتیمٌ مُکرَمٌ»؛ محبوب­ترین خانه ­های شما در پیشگاه خداوند، خانه ­ای است که در آن یتیمی مورد اکرام و احترام باشد (نهج‌الفصاحه، ص۱۶، ح۸۸).

برخی از مفسّران با توجّه به مفاد آیه ­ی مبارکه­ ی ذیل و مابعد آن (ضحی/۱۸-۲۰)، عدم اکرام یتیم و اعمال دیگری که در آیات بعد متذکّر شده است را حاکی از دوری افراد مال­دوست از خداوند دانسته، نتیجه­ اش را گرفتاری در چنگال مجازات الهی ذکر می­ کنند (مکارم شیرازی و دیگران، ج۲۶، ص۴۶۳).

و نیز: «کَلاّ َبَلْ لاتُکْرِمُونَ الْیَتیمَ»؛ نه چنین است بلکه شما یتیم را گرامی نمی ­دارید (فجر/۱۷).

علّامه طباطبایی با دقّت در مضامین آیات بعد، تفسیر این آیه را چنین بیان می­کنند که علاقه­ ی آنان به مال باعث می­شود که حتّی به یتیم هم احترام نگذاشته، مال او هم اگر به دستشان رسید، بخورند (طباطبایی، ج۲۰، ص۶۶۳).

برخی از مفسّران نیز شأن نزول آیات مذکور را در مورد امیّه بن خلف دانسته ­اند که حقّ ارث یتیمی را که تحت سرپرستی­اش بود، نداد (میبدی، ج۱۰، ص۴۸۷).

و هم­چنین اکرام یتیم را به معنای احسان به او ذکر کرده ­اند (همان).

۳. احسان به یتیمان

احسان یکی از مکارم اخلاق است که در شریعت اسلام بر آن تأکید شده است (حسینی دشتی، ج۱، ص۶۵۳.).

واژه­ی «احسان» از ریشه­ی «حُسن» به معنای هر چیز سرورآور و خوشایند است که از آن­ ها با عنوان زیبایی و نیکویی تعبیر می­ شود. پس احسان «نیکی کردن» است که دو قسم می­ شود: بخشش به دیگران و انجام دادن کار خوب (حسین بن محمد راغب اصفهانی، ص۱۹۰و۱۹۱). چرا که این فرمان حضرت حق است: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ …»؛ به یاد آرید آن هنگام را که از بنی ­اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان نیکی کنید. (بقره/۸۳).

فخر رازی معتقد است که ظاهر آیه دلالت بر وجود حکم احسان به یتیمان در دین یهود می­نماید (فخر الرازی، ج۳، ص۱۶۹) ولی از آن­جا که پیمان و میثاق موجود در آیه دربردارنده ­ی اصول ثابت دین الهی است که انسان نیز بدان پایبند می­ باشد (قرائتی، ج۱، ص۱۸۳) و احسان به افراد مذکور نیز موجب همبستگی بین افراد و تحت حمایت قرار گرفتن ضعفا و بقای ملّت­ ها می­گردد (مکارم شیرازی و دیگران، ج۱، ص۳۳۳) و از آنجا که علاّمه معتقد است جمله‌ی « وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا » امر یا خبری به معنای امر است و تقدیر  آن «احسِنوا بالوالدین احساناً» می‏باشد (طباطبایی، ج۱، ص۳۲۹) نتیجه می­ گیریم که رعایت این امر بر همگان واجب است.

منابع:

 نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، موسسه بوستان کتاب، چاپ ششم، ۱۳۸۷.

 نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بی جا، بی نا، چاپ بیست و دوم، ۱۳۶۹.

 ۱.       ابن منظور، محمّد بن مکرم ، لسان العرب، بیروت، مؤسسه فؤاد، الطبعه‌الاولی، ۱۴۰۸ﻫ ق، ج۱۵، ص۴۳۵.

۲.       مسعود، جبران، فرهنگ الفبائی رائد، ترجمه رضا انزابی نژاد، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ سوم، ۱۳۸۰.

۳.       بابایی و دیگران، ناصر و … ، نگرشی بر پدیده بی سرپرستی.

۴.       حرعاملی، محمد بن حسن، وسایل‌الشیعه الی تحصیل مسائل‌‌‌‌‌‌‌‌‌الشریعه، بتصحیحه و تحقیقه و تذلیله: محمد الشیرازی مع تعلیقات تحقیقه سماحه الحجه ابی الحسن الشعرانی،‌ بیروت لبنان، داراحیاء التراث العربی، ۱۳۸۵.

۵.       رازی، فخر،  التفسیر الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العرفی، الطبعه الثالثه، بی تا.

۶.       راغب اصفهانی، حسین بن محمد،  ‌المفردات فی غریب القرآن، ترجمه حسین خداپرست.

۷.       طباطبایی، محمد‌حسین، ترجمه تفسیر‌المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۳.

۸.       فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب‌العین، تحقیق مهدی المخزومی و ابراهیم السامرایی، بی­جا، اسوه، الطبعه‌الاولی، ۱۴۱۴ ﻫ ق.

۹.       قرائتی، محسن، تفسیر نور، قم، موسسه راه حق، چاپ دوم، ۱۳۶۷.

۱۰.    قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامی، چاپ سیزدهم، ۱۳۷۸.

۱۱.    کی نیا، مهدی، مبانی جرم شناسی، بی جا، مؤسسه‌ی انتشارات و چاپ دانشگاه، ۱۳۶۰.

۱۲.    مرادی زنجانی و  لسانی فشادکی، حسین و محمد علی ، روش تحقیق موضوعی در قرآن کریم، زنجان، قلم مهر، چاپ دوم، ۱۳۸۶.

۱۳.    مطهری، احمد،  رابطه دوستی  و محبت، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۶۷.

۱۴.    مطهری، مرتضی، ولاء و ولایتها، تهران، انتشارات صدرا، چاپ ششم، ۱۳۷۰.

۱۵.    مهدوی کنی، محمدرضا،  نقطه­های آغاز در اخلاق عملی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ بیست و پنجم، ۱۳۸۸.

۱۶.    میبدی،‌ ابوالفضل رشید الدین،  کشف الاسرار و عده الابرار معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری، به سعی و اهتمام: علی اصغر حکمت.

۱۷.    ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا