رایهالهدی(بررسی خطبه۸۶ نهج‌البلاغه)

 

    پرهیز از ریا و همنشیی با اهل معصیت/ استاد نوغانی/  تنظیم: شفیقه رأفت/ 

 فراز ۱۱: «وَاعْلَمُوا أنّ یَسیِرَ الرِّیاءِ شِرْکٌ، وَمُجالِسَهَ أهْلِ الْهَوَى مَنَسَاهٌ للِاْیمَانَ وَمحَْضرَهٌ لِلشّیْطان»؛ آگاه باشید ریا کارى و تظاهر هر چند هم کم باشد شرک است، همنشینى با هواپرستان ایمان را به‏دست فراموشى می‌سپارد و شیطان را به حضور می‌کشاند».

انسان چون موجودی با شعور ومختار است،  هرکاری که انجام می‌دهد هدف دارد. اگر آب می‌خورد برای رفع تشنگی است و اگر دست به طعام دراز می‌کند برای رفع گرسنگی است و اگر گرسنه نباشد برای لذت و رفع اشتهای کاذب است؛ به عبارت دیگر بعضی اهداف، صادق ومتعالی است و پاسخ‌گوی نیاز انسان است و بعضی کاذب و پست و پاسخ‌گوی خواست وهوا پرستی‌های او می‌باشد. در عبادت و اعمال خیری که انسان‌ها انجام می‌دهند هم همین اهداف منظور است؛ یا هدف انجام تکالیف الهی و رضای خداست، همان‌طور که خداوند در شان اهل‌بیت علیهم السلام می‌فرماید: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلىَ‏ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا اِنمََّا نُطْعِمُکمُ‏ْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکمُ‏ْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورا»(انسان/۸و۹)؛ «و غذاى (خود) را با این‌که به آن علاقه (و نیاز) دارند، به مسکین و یتیم و اسیر مى‏ دهند (و مى ‏گویند:) ما شما را به خاطر خدا اطعام مى ‏کنیم و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمى ‏خواهیم» و یا هدف، منافع مادی ومدح و ثنای مردم ومحبوبیت وشهرت بین آنان است؛ مانند کسانی که عقیده به خدا ندارند؛ اگر کار خوبی انجام می‌دهند، هدف آن یا کسب ثروت یا ارضای نفس و یا شهرت است وپاداش آن‌ها همان رسیدن به اهداف دنیوی است. گاهی هدف هم خدا واجر و پاداش اخروی وهم نشان دادن به دیگران و کسب موقعیت‌های مادی واجتماعی و شهرت یافتن در نیکو‌کاری است.

اولی هدفی متعالی و صادق و پاسخ‌گوی فطرت پاک وسالم انسان است؛ چرا که انسان فطرتاً شکر منعم را بر خود لازم می‌داند و دومی هدفی پست و کاذب و نشأت گرفته از هوی وهوس‌ها وخود پرستی‌ها‌ست. اولی اخلاص است و انجام دهنده‌ی آن مخلص می‌باشد، دومی ریا و تظاهر است و انجام دهنده‌ی آن مرائی و متظاهر است که نوعی شرک می‌باشد.

ریا به دو صورت ممکن است انجام شود؛ یکی به وسیله‌ی نشان دادن؛ یعنی عبادت یا انفاق یاهرکار نیک وخوب و با ارزشی را به چشم دیگران کشیدن که از ماده‌ی رؤیت است ودیگری به وسیله‌ی شنواندن و به عبارت دیگر به گوش دیگران رساندن که سمعه گفته‌می‌شود و از ماده‌ی سمع است.

منشأ ریا

علت بیماری ریا نفاق، طمع یا جلب محبت ومدح وثنای دیگران است. منافق دارای دوچهره است؛ در ظاهر چهره‌ای مقدس‌مآبانه ودر باطن شیطان صفتانه؛ بنابراین وقتی بین مردم است تظاهر به عبادت وتقدّس می‌کند در حالی که در خلوت از هیچ حرام و نامشروعی ابا ندارد. «إِنَّ الْمُنَافِقِینَ یخُادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ وَ إِذَا قَامُواْ إِلىَ الصَّلَوهِ قَامُواْ کُسَالىَ‏ یُرَاءُونَ النَّاسَ وَ لَا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیل»(نساء/۱۴۲)؛ «منافقان مى‏خواهند خدا را فریب دهند در حالى که او آن‌ها را فریب مى‏دهد و هنگامى که به نماز برمى‏خیزند، با کسالت برمى‏خیزند و در برابر مردم ریا مى‏کنند و خدا را جز اندکى یاد نمى‏نمایند». در این آیه ریا کاری یکی از اوصاف منافقین شمرده‌شده که برای فریب دادن خدا ومردم تظاهر به عبادت می‌کنند.

طمع منشأ دیگری برای ریاست. بعضی افراد نیازمند برای جلب کمک های افراد نیکو‌کار تظاهر به دینداری می‌نمایند تا مورد توجه آن‌ها قرار‌گیرند ودر واقع عبادت خدا را با منافع دنیوی خود معامله می‌کنند؛ غافل از این که خدا «رزاق»و «ذُو‌الْقُوَّهِ الْمَتِین» است. «‌إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو‌الْقُوَّهِ الْمَتِین»(ذاریات/۵۹)؛ «خداوند روزى‏دهنده و صاحب قوّت و قدرت است». اگر خدا را با این اوصاف جمال وکمال بشناسند وعبادت را خالصانه فقط برای او انجام دهند، خداوند هم امور دنیوی آن‌ها را کفایت می‌کند. هم‌چنین اجر وپاداش اخروی آنان با ریا وتظاهر از بین نمی‌رود و دچار شرک عملی نمی‌گردند.

علت دیگر ریا جلب توجه واعتماد مردم وطلب مدح وثنای آن‌هاست. بعضی افراد برای کسب موقعیت‌های اجتماعی تظاهر به زهد وتقوا می‌کنند، از جمله در کار‌های عام المنفعه شرکت می‌کنند که چون با هدف خالصی انجام نمی‌شود، عمل خود را باطل واجر خود را ضایع می‌نمایند.

قرآن کریم در آیات متعدّدی انسان‌ها را از ریا در امور مختلف برحذر داشته‌است:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏ کَالَّذی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لا‌یَقْدِرُونَ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ لا‌یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین‏»؛(بقره/۲۶۴) «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! بخشش‌هاى خود را با منّت و آزار، باطل نسازید! همانند کسى که مال خود را براى نشان‌دادن به مردم، انفاق مى‏کند و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمى‏آورد؛ (کار او) همچون قطعه سنگى است که بر آن، (قشر نازکى از) خاک باشد (و بذرهایى در آن افشانده‌شود) و رگبار باران به آن برسد (و همه‌ی خاک‌ها و بذرها را بشوید) و آن را صاف (و خالى از خاک و بذر) رها کند. آن‌ها از کارى که انجام داده‏اند، چیزى به دست نمى ‏آورند؛ و خداوند، جمعیت کافران را هدایت نمى ‏کند».

«فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ الَّذینَ هُمْ یُراؤُنَ وَ یَمْنَعُونَ الْماعُون‏»؛ (ماعون/۵تا۸) «در نماز خود سهل‏انگارى مى ‏کنند، همان کسانى که ریا مى ‏کنند و دیگران را از وسایل ضرورى زندگى منع مى ‏نمایند».

«وَ لَا تَکُونُواْ کاَلَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَارِهِم بَطَرًا وَ رِئَاءَ النَّاسِ وَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ  وَ اللَّهُ بِمَا یَعْمَلُونَ محُیط»؛(انفال/۴۷) «‌و مانند کسانى نباشید که از روى هوى پرستى و غرور و خودنمایى در برابر مردم از سرزمین خود به (سوى میدان بدر) بیرون آمدند و (مردم را) از راه خدا بازمى‏ داشتند (و سرانجام شکست خوردند) و خداوند به آن‌چه عمل مى ‏کنند، احاطه (و آگاهى) دارد».

نشانه‌های ریا

ریا از بیماری های روحی پنهان است که گاهی خود انسان هم از آن غافل و بی‌خبر است وخیال می کند در همه‌ی کارها‌یش خلوص دارد؛ لذا برای این که هر کسی خلوص عمل خود را محک بزند باید علامات ریا را بشناسد. در روایات نشانه‌هایی برای مرائی ذکر شده است:

قال علیّ علیه السلام: «للمرائی أربع علامات: یکسل إذا کان وحده، و ینشط إذا کان فی الناس، و یزید فی العمل إذا اثنى علیه، و ینقص منه إذا لم یثن علیه» « ریاکار و متظاهر چهار نشانه دارد: در تنهایى کسل است، در میان مردم با نشاط، چون تعریفش کنند بیشتر کار کند و هر گاه تمجیدى نباشد از عمل بکاهد». (مشکینی، ۱۴۲۴، ص۳۴۳)

برای ریا کار چهار نشانه است؛ در تنهایی در انجام عبادت کسل و سست است. نشاط او در عبادت زمانی است که در بین مردم است. هرگاه در کار خیر از او تعریف وتمجید کنند بر کار خود می افزاید و اگر از او قدردانی نشود از کار خود کم می کند.

«عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَعْمَلُ الشَّیْ‏ءَ مِنَ الْخَیْرِ فَیَرَاهُ إِنْسَانٌ فَیَسُرُّهُ ذَلِکَ فَقَالَ لَا بَأْسَ مَا مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ هُوَ یُحِبُّ أَنْ یَظْهَرَ لَهُ فِی النَّاسِ الْخَیْرُ إِذَا لَمْ یَکُنْ صَنَعَ ذَلِکَ لِذَلِک(کلینی، ۱۳۸۲، ج۲، ص۲۹۷) «زراره گوید: از امام باقر† پرسیدم راجع به مردى که کار خیرى می‌کند و شخصى او را مى ‏بیند و او خوشش مى ‏آید، فرمود: عیبی نیست بر کسی که دوست دارد خوبی‌اش میان مردم نمایان شود به شرط آن‌که عمل را به آن قصد انجام ندهد».

جراح مدائنی از امام صادق علیه السلام† از تفسیر این آیه (کهف/۱۱۰) سؤال کرد: «فَمَن کاَنَ یَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدَا؛ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَهِ رَبِّهِ أَحَداً قَالَ الرَّجُلُ یَعْمَلُ شَیْئاً مِنَ الثَّوَابِ لَا یَطْلُبُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ إِنَّمَا یَطْلُبُ تَزْکِیَهَ النَّاسِ- یَشْتَهِی أَنْ یُسْمِعَ بِهِ النَّاسَ فَهَذَا الَّذِی أَشْرَکَ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ ثُمَّ قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ أَسَرَّ خَیْراً فَذَهَبَتِ الْأَیَّامُ أَبَداً حَتَّى یُظْهِرَ اللَّهُ لَهُ خَیْراً وَ مَا مِنْ عَبْدٍ یُسِرُّ شَرّاً فَذَهَبَتِ الْأَیَّامُ أَبَداً حَتَّى یُظْهِرَ اللَّهُ لَهُ شَرُّا». (کلینی،۱۳۶۲، ج۲، ص۲۹۴) امام صادق† فرمودند:«کسی که کار خوب که اجر وپاداش دارد انجام می‌دهد ولی خالص و قربه الی الله نیست بلکه برای این است که مردم اورا متعبد و نیک بدانند ومیل دارد که مردم کار اورا بشنوند وبدانند، این چنین کسی در عبادت پروردگارش شریک قرار داده است». سپس سخن خود را ادامه دادند و فرمودند: «هیچ بنده‌ای نیست که عبادت وکار خوب خود را که برای خدا انجام‌داده پنهان ومخفی نگهدارد از دیگران مگر این که بعد از گذشت ایام خدا خوبی‌های او را آشکار‌کند و هیچ بنده‌ای نیست که کار بد خود را نزد مردم پنهان می‌کند مگر این که بعد از گذشت ایام خداوند شرور باطن اورا آشکار می‌گرداند».

«َالْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ قَالَ وَ مَا الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ قَالَ یَصِلُ الرَّجُلُ بِصِلَهٍ وَ یُنْفِقُ نَفَقَهً لِلَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ فَکُتِبَ لَهُ سِرّاً ثُمَّ یَذْکُرُهَا وَ تُمْحَى فَتُکْتَبُ لَهُ عَلَانِیَهً ثُمَّ یَذْکُرُهَا فَتُمْحَى فَکُتِبَ لَهُ ریاء.»(همان،باب ریا، ص۲۹۶) امام باقر علیه السلام† فرمودند: «نگهداری عمل ازخود عمل خالص مشکل‌تر است راوی عرض‌کرد نگهداری عمل چیست؟ فرمودند: شخص برای خدای یگانه و بی‌شریک عبادت و کار خیری انجام می‌دهد که اجر وثواب دارد، سپس کارش را بر زبان می‌آورد، پس برایش ثواب عمل آشکار نوشته‌می‌شود (که ثوابش کمتر از عمل پنهان است) باز مکرّر بر زبان‌ می‌آورد تا آن عمل را محو نموده و برایش ریا می‌نویسند. (علاوه بر این که ثواب ندارد مستحق عقاب هم می‌شود).

با توجه به بیانات معصومین† علیهم السلام مردم در اعمال خود چهار دسته اند: اول اولیای خدا که نیّتشان در هرکاری فقط رضای خدا وقرب اوست و از فهمیدن یا نفهمیدن مردم هیچ اثری نمی‌گیرند، دوم: مؤمنینی که عمل را اگر چه خالصانه برای خدا انجام می‌دهند و فقط از او انتظار جزا و پاداش دارند ولی اگر مردم از کار آن‌‌ها مطلع شوند قلباً خوشحال می‌شوند که به فرموده‌ی امام باقر† علیه السلام ریا محسوب نمی‌شود. سوم: افرادی که ابتدا عمل را خالصانه و مخفی انجام می‌دهند ولی بعد به نحوی آن را به اطلاع دیگران می‌رسانند و همین کار، از خلوص وثواب عمل آن‌ها می‌کاهد واگر مکرر آن را ظاهر کنند عملشان آمیخته به شرک خواهد شد. گروه چهارم افرادی هستند که کار را از همان ابتدا به قصد مدح وثنا وخوشایند مردم انجام می‌دهند، این ها ریا کار و مشرکند و جزعقوبت در دنیا وآخرت نتیجه‌ای از کارهای خود نمی‌برند.

پرهیز از همنشینی با اهل معصیت

«َومُجَالَسََه أََهْلِ الْهَوَى مَنْسَاهٌ لِلاْیمَانِ َوَمحْضرَه لِلشَّیْطَانِ؛ همنشینى با هواپرستان ایمان را به‏دست فراموشى می‌سپارد و شیطان را به حضور می‌کشاند». مقصود از اهل هوی، اهل معاصی هستند که در مجالس‌شان از لهو و لعب، دروغ وتهمت وغیبت ابا وامتناع ندارند. آیات الهی ومقدّسات دین و احکام آن را انکار و یا استهزاء می‌نمایند. در آیات و روایات ایجاد شبهه می‌کنند و به پیشوایان دین توهین نموده و تهمت می‌زنند.

معلوم است همنشینی با چنین افرادی و حضور در مجالس آن‌ها در دل و قلب انسان مؤمن اثر می‌گذارد. و ایمان او را به خدا و معاد سست می‌کند. همنشینی با اهل معصیت اگر ادامه پیدا کند قبح معصیت و عظمت گناه را در نظر انسان کوچک و بی‌اهمیت می‌نماید و دل انسان را تیره وتار می‌گرداند وکم کم او را از یاد خدا و فکر مرگ غافل می‌کند. از قلب چنین انسانی نور ایمان خارج می‌گردد و همین زمینه را برای حضور شیطان و وساوس شیطانی آماده می‌کند و انسان را به گناهان بزگتری می‌کشاند. در حدیثی از ابی عبدالله† علیه السلام چنین آمده‌است: «وَ مَا اجْتَمَعَ‏ ثَلَاثَهٌ مِنَ‏ الْجَاحِدِینَ‏ إِلَّا حَضَرَهُمْ عَشَرَهُ أَضْعَافِهِمْ مِنَ الشَّیَاطِینِ فَإِنْ تَکَلَّمُوا تَکَلَّمَ الشَّیْطَانُ بِنَحْوِ کَلَامِهِمْ وَ إِذَا ضَحِکُوا ضَحِکُوا مَعَهُمْ وَ إِذَا نَالُوا مِنْ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ نَالُوا مَعَهُمْ فَمَنِ ابْتُلِیَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ بِهِمْ فَإِذَا خَاضُوا فِی ذَلِکَ فَلْیَقُمْ وَ لَا یَکُنْ شِرْکَ شَیْطَانٍ وَ لَا جَلِیسَه»(کلینی،۱۳۶۰، ج۲، ص۱۸۷)؛ «سه تن از منکران حق گرد هم نیایند جز آن که با آن‌ها ده برابر از شیاطین حضور یابد و اگر سخنى گویند با آنان در گفتگو شوند و اگر بخندند با آن‌ها بخندند، و اگر به دوستان خدا بد گویند با آن‌ها هم آواز شوند اگر از مؤمنین در مجلس آن‌ها گرفتار شد، چون به این چیز‌ها پرداختند آن مؤمن باید برخیزد وکناره گیرد و شریک و همنشین شیطان نشود». قرآن کریم نشستن در چنین مجالسی که در آن آیات الهی را استهزا می‌کنند و به پیشوایان دین توهین می نمایند، نهی فرموده است: «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی‏ حَدیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی‏ جَهَنَّمَ جَمیعاً. (نساء/۱۴۰) و خداوند (این حکم را) در قرآن بر شما نازل کرده که هر گاه بشنوید افرادى آیات خدا را انکار و استهزا مى ‏کنند، با آن‌ها ننشینید تا به سخن دیگرى بپردازند! و گر نه، شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و کافران را همگى در دوزخ جمع مى ‏کند».

«وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذینَ یَخُوضُونَ فی‏ آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی‏ حَدیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرى‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»(انعام/۶۸)؛ هر گاه کسانى را دیدى که آیات ما را استهزا مى ‏کنند، از آن‌ها روى بگردان تا به سخن دیگری بپردازند! واگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیت ستمگر منشین!

 

منابع

* قرآن کریم.

* * نهج‌البلاغه.

۱.کلینی، محمد‌بن‌یعقوب، الکافی، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۲.

۲. مشکینى، على، تحریر المواعظ العددیه، قم، الهادی، ۱۴۲۴.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا