استاد شایسته خو- دکتر سیدی نوقابی
مرحومه حاجیه خانم خدیجه میردامادی که در این مقاله به بررسی سبک زندگی و شخصیتی ایشان، با تکیه بر مصاحبهها و اطلاعات اندکی که در برخی کتب و مقالات به ایشان پرداخته شده است؛ روزگاری تنها با تکیه بر اعتقادات ژرف اسلامی خود با همسر، فرزندان همسر و فرزندان مشترک با همسرشان در خانهای کوچک و امکاناتی بسیار اندک در زمانهی خود به تربیت فرزندان و نقش مادری پرداخت که پرنورترین ماحصل این سبک زندگی مشترک و صبر بر مصایب، حضرت آیتالله سید علی خامنهای رهبر مسلمین میباشد.
۱. ولادت و کودکی
بانو خدیجه میردامادی، تنها فرزند آیتالله سیدهاشم نجفآبادی میردامادی از همسر نخست بود. وی در ۱۶ ثور (اردیبهشت) ۱۲۹۳ در نجف اشرف به دنیا آمد. مادر خدیجه، بیبیسکینه زود از دنیا رفت و این کودک در آستان فقدان محبت مادر، از چشمهی مهر مادربزرگ خود، بیبی، مادر حاج سیدهاشم، سیراب شد. مؤانست بیپایان این دو مانع از توجه حاج سیدهاشم به تنها دختر خود نبود. وی خدیجه را بسیار گرامی میداشت؛ و این توجهات موجب شد که شرایط تربیتی خدیجه جایگاه ویژهای بیابد. اولین و مهمترین دوران زندگی انسان، دوران کودکی است؛ چرا که در این زمان فرد با اجتماع ارتباط بر قرار میکند و ارتباطات اجتماعی او شکل میگیرد. به عبارتی آموزشهای دوران کودکی از دو نظر اهمیت دارند: نخستین آنها اثرپذیری کودکان از محیط آموزشی و سپس دوام تأثیرهای یادگیری در این دوران.
توسعهی شخصیت، موفقیت ارتباطی، خلاقیت عملکردی، اعتماد به نفس، مهارتهای اجتماعی تاثیرآموزش در دوران کودکی است که به فرد کمک میکند تا شخصیتی سالم و متعادل داشته باشد. آموزش مهارتهای اجتماعی، خلاقیت، تفکر منطقی و مسئولیتپذیری در بزرگسالی فرد نتیجهی توسعهی شخصیت است مانند قبول مسئولیتهای سخت در سنین اندک. مورد بعد خلاقیت عملکردی فرد است که به گونهای میتوان آن را در زندگی به چگونگی روش حل مسأله و توانایی برخورد با مصایب و خطرات پیشامدی تلقی نمود به عنوان مثال زمانی سه فرزندت در تبعید یا زندانهای ساواک محبوس باشند اما اندکی به دل آنها و خود و خانواده رعب و یا سستی وارد نکنی. تأثیر سوم خلاقیت و پرورش ذهن و جایگزینی مهارتهای گوناگون در موقعیتهای متفاوت است مثلاً استفاده از شعر و حدیث یا آیات در موقعیتهای کلامی و رفتاری یا چگونگی برخورد با ساواک. اعتماد به نفس، چهارمین تأثیر قابل ملاحظهی فردی است که نمونهای از آن را میتوان در رفتار بانویی دید که در عین پوشش کامل به امور منزل، خرید و تربیت فرزندان میپردازد، سرانجام مهارتهای اجتماعی مانند همکاری، احترام به دیگران، تعامل مؤثر و… که در مجموع با مطالعهی زندگی حاجیه خانم میردامادی به عینیت این موارد میرسیم.
۲. ازدواج
انتخاب صحیح و هم راستا با تقیدات و فرهنگ که به اصطلاح هم کفو بودن را تداعی میکند، به طرفین زندگی مشترک علاوه بر بخشیدن حس آرامش، سبب ارتقاء معنوی و اجتماعی نیز میگردد. این رشد اخلاقی، اجتماعی و معنوی نتیجهی خود را به بهترین نحو در ثمره ازدواج که همانا فرزند باشد نمایان میدارد.
ازدواج خانم میردامادی با آقا سید جواد خامنهای در شرایطی بود که آقا سید جواد در آستانهی چهارمین دههی زندگیشان بودند که با ضایعهی فوت همسرشان که از ایشان سه فرزند دختر داشتند روبرو شدند. دومین ازدواج ایشان با بانو میردامادی بود که از ایشان هم صاحب چهار فرزند پسر و یک دختر به ترتیب با نامهای: سید محمد، سید علی، بدرالسادات، سید هادی و سید محمدحسن شدند.
۳. سبک زندگی
سبک زندگی اسلامی بر اساس آموزههای دین اسلام و اصولی که بر پایهی قرآن و سنت پیامبر(ص) و بر محورهای: بندگی و عبودیت خدا؛ رعایت اخلاق اسلامی؛ رعایت حقوق اجتماعی؛ خانواده و روابط اجتماعی؛ ترغیب، ترویج و فراگیری علم و دانش؛ سلامت و مدیریت تعامل؛ رعایت اقتصاد و حقوق انسانی؛ رعایت انصاف؛ صلح وایجاد جامعهای متعادل و آرام استوار است. این گونه راه و روش زندگی به فرد کمک میکند تا در تمام جنبههای زندگی خود، از راهنمایی اصول دینی و ارزشهای اسلامی استفاده کند.
یکی از ارکان مهم سبک زندگی اسلامی آمادهسازی زمینههای رشد همسران میباشدکه شرط اصلی آن سادهزیستی و قناعت است، عدم توجه به زرق و برقها و قبول شرایط زندگی و داشتن آرامش برای ساختن آسایش مهمترین قدم و کلید موفقیت یک زندگی مشترک است؛ که در زندگی مشترک بانو میردامادی به چشم میخورد. مدیریت خانه و ایجاد ساماندهی؛ حمایت از اعضای خانواده؛ ایجاد محیط زندگی مثبت؛ تسهیل فرصتهای یادگیری و رشد؛ ساخت و تقویت ارتباطات خانوادگی از نمونه فعالیتهایی است که از رفتار ایشان اکتساب میشود.
الف. مدیریت خانه و ایجاد ساماندهی
زنان به عنوان مدیران خانه، مسئولیت تنظیم برنامهها، مدیریت وظایف خانگی و ایجاد سازماندهی در خانه را دارند. این کارها میتوانند به خانواده احساس نظم و ترتیب داده و به آرامش روحی و جسمی اعضای خانواده کمک کند. انتخاب سبک زندگی ساده و تداوم بر آن، نیاز به روح والا، ایمان و زهد دارد که در زندگی مشترک این دو بزرگوار (پدر ومادر آقا) به چشم میخورد. تن دادن به این نوع زندگی، نه از سر اجبار، بلکه یک انتخاب بود و چون همسر او نیز به این گزینش شیوهی زندگی احترام میگذاشت، در فرزندان نیز روحیهی منفی پدید نمیآورد. او برای تأمین معاش یا رفع گرفتاریهای طبیعی به کسی مراجعه نمیکرد. ارتباطات او محدود بود و هرگز برای گشایش زندگی، تن به گسترش مناسبات خود با دیگران نداد (بهبودی، شرح اسم، ص۱۸).
ب. حمایت از اعضای خانواده
زنان با حمایت، مراقبت و ابراز عشق و محبت به اعضای خانواده، به رشد روحی و عاطفی آنها کمک میکنند. این حمایت و ارتباط نزدیک با فرزندان و همسر میتواند به ایجاد اعتماد و آرامش در دل خانواده کمک کند. مقام معظم رهبری(حفظه الله) به نقش تشویقی مادر در این راه پر مخاطره که عملاً زندهکردن دین اسلام در جهان طاغوت و ظلم بود اشاره کرده و میفرمایند: «… از ناداری خود هرگز با کسی سخن نمیگفت. همیشه رنج خود را با شیوههای گوناگون پوشیده میداشت. نکات اولیهی قرائت قرآن و قواعد زبان عربی را از مادر آموختم؛ کما اینکه روح دلیری و نستوهی را نیز او در من دمید. مادر به خاطر بازداشتهای پیاپی من و حملات ساواک به منزل، رنج بسیار کشید؛ اما در برابر دژخیمان مهاجم، با پایداری و صلابت میایستاد؛ جوابشان را میداد و با آنها مجادله میکرد. او حتی مشوق من در ادامهی این راه پر دردسر نیز بود (حسینی خامنهای، علی؛ خون دلی که لعل شد، صص۸ و ۹)».
ج. ایجاد محیط زندگی مثبت
زنان میتوانند با ایجاد محیط زندگی سرشار از انرژی مثبت؛ به آرامش و خوشبختی خانواده کمک کنند. بعبارتی عشق به همسر و فرزندان همانند چتری بر کاشانهی زیبای خانواده است.
زهرا میردامادی: «خونهی پدر میخواست بره، اجازه میگرفت. روضه خونهی همسایه میخواست بره اجازه میگرفت آقا من دارم میرم. غذای مرتب، برای غذا، ترکا خیلی مقید به غذا بودن. برعکس مثلاً عربا اونجور نیستن. بعد این خواهر من مقید بود برای آقا شبها آبگوشت درست کنه. روزها حتما یه پلوی صافی خیلی خوبی درست کنه. خیلی مقید بود، زنها کو حالا اینجوری فکر مرداشون هستن. خیلی مقید بودن برا غذاشون. سبزی خوردن مثلاً مرتب بذارن. با اون سنشون. با اون پلهها»!!!
د. تسهیل فرصتهای یادگیری و رشد
زنان میتوانند فرصتهای یادگیری و رشد را برای اعضای خانواده فراهم کنند، آنها میتوانند به عنوان مربیان و راهنما عمل کنند، در حالی که این تجربهها و یادگیریها میتواند به ارتقای آرامش و رشد فردی و خانوادگی کمک شایانی کند. در مورد فرزندان خانم میردامادی با اطمینان میتوان گفت ایشان در کنار آقا سید جواد آقا نخستین مربیان فرزندان به شمار میرفتند چه در بعد آموزش عملی و چه در آموزش نظری و دینی. اما این آموزش صرفاً به فرزندان و اهل خانه تحدید نمیگشت بلکه هم درسها، شاگردان آقا سید جواد و بعد زنان همسایه که به گونهای از خانم میردامادی درس قرآن و احکام میآموختند، آموزش اسلام و باورهای اعتقادی از این خانه به جاهای دیگر ساطع میشد.
او گاهی در میان گفتههای خود تأکید میکرد که این سخن «حدیثی» است، یعنی بر روایات ثقه استوار و از پیرایههای خرافی به دور است. متن اصلی روایت او بر آیات قرآن تکیه داشت.
و. ساخت و تقویت ارتباطات خانوادگی
در این ساختار زنان میتوانند به عنوان پلی بین اعضای خانواده عمل کنندو ارتباطات بین خانواده را محکم و تعمیق بخشند، آنها میتوانند با برگزاری جلسات خانوادگی، بحث و گفتگوهای سازنده و تشویق به اشتراک گذاری احساسات و تجارب، به ایجاد همبستگی و آرامش در خانواده کمک کنند.
«بانو خدیجه در گفتار و رفتار عوامگریز بود. حشر و نشری گزیده داشت و ترجیح میداد با زنانی نشست و برخاست کند که ویژگیهای نزدیک به او داشته باشند، سیدمحمدحسن کوچکترین فرزندشان میگوید: مادرم تنها یک نفر را با تمام وجود «خانم» خطاب کرد و او همسر امام خمینی(رحمه الله) بود. خانم میردامادی از دیدارش با همسر امام(رحمه الله) در اوایل دههی چهل چنین میگوید: «امام که به ترکیه [تبعید] شدند، خانمشان آمدند مشهد و به منزل ما. من گریه کردم و گفتم: از حضرت رضا(علیه السلام) بخواهید که خدا آقا را نجات دهد. گفتند: من برای همین آمدهام به مشهد. گفتم: نذری [بکنید]، ختمی بگیرید برای این کار. گفتند: همهی این کارها را کردهام».
۴. استقامت بانو میر دامادی
«فَاستَقِم کَما اُمِرت وَ مَن تابَ مَعَکَ وَ لا تَطغَوا إنَّه بِما تَعمَلونَ بَصیرٌ (هود/۱۱۲)»: پس ای پیامبر همانگونه که فرمان داده شدهای پایداری کن و نیز هرکسی که با تو به سوی خدا بازگشته است پایداری کند و سرکشی نکنید، که او به آنچه میکنید بیناست.
بانو میردامادی با توجه به نقش مادری و همسری که داشتند به نوبهی خود، شخصیتی متدین، تأثیرگذار و مدبر بودند؛ اهمیت این شخصیت به روشهای تربیتی و محیطی که ایشان در آن رشد کردهاند متوجه است. در ضمن آنکه با توجه به سن اندکشان تأثیرپذیری ایشان از آقا سید جواد خامنهای هم غیر قابل انکار است.
الف: ساواک، زندان و تبعید
مادرانی که فرزندانشان زندانیان سیاسی و یا تبعیدشدگان سیاسی هستند، احساسات و تجربیات پیچیدهای را تجربه میکنند که برای هر شخص نیز بسته به عوامل متعدد به گونهای خاص بروز و نمایان میگردد. در این حالت اعمالی نظیر پناه بردن به فعالان حقوق بشر و حقوق اجتماعی، دولت و سیستم قضایی، برگزار کردن جلسات عمومی و… از مادران در این دورهها دیده میشود. ولی در حاجیه خانم میردامادی، به قراین تاریخی تنها صبر، توسل و توکل را نظاره گر بودیم.
این ویژگی در دورهی مبارزهی پسرانش با حکومت پهلوی، بارها، چه در برخورد با مأموران دستگاه امنیتی و چه در ملاقات با پسران زندانیاش بروز داشت. میگویند «در این موارد دیده نشد که زبان التماس به کار برد و در برابر اهانت یا درشتگوییهای مأموران کوتاه بیاید. کسی یاد ندارد بانو خدیجه در میان خانواده یا نشستهای خویشاوندی از زندان رفتن فرزندان خود شکوه کرده باشد. او در برابر اظهار ترحم دیگران میایستاد و به آنان گوشزد میکرد که این اقدام دلسوزی ندارد؛ مبارزه کرده، در راه خدا زندان رفته؛ اگر افتخار نمیکنید، به ترحم شما هم نیازی نیست».
ب: دوران بعد از زندان
با اوجگیری اعتراضات در سال ۱۳۵۷، تبعید و زندانیشدن فرزندان خصوصاً سید علی به پایان رسید؛ مقام معظم رهبری(حفظه الله) پس از انقلاب عضوی از شورای انقلاب، امام جمعهی تهران و معاون وزیر دفاع شدند، ایشان در دوران نمایندگی مجلس در سال ۱۳۶۰، هدف یک ترور قرار گرفتند و در سال ۱۳۶۸ رهبر مسلمین جهان گشتند.
آقا گفتند: یک روزی مادرم به من گفتند: «سید علی ،کار تو مثل داستان یوسف میماند، یا زندانی یا تبعید، پس کی من میخواهم حکومت تو را ببینم»؟ میگوید: «مادرم از دنیا رفت و ندید، متوجه شدید، بله یوسف را کی عزیز کرد»؟ «یا أیُّها العَزیز مَسَّنا و أهلَنَا الضُّر وَ جِئنا بِبِضاعَه مُزجاه فَاوفِ لَنَا الکَیل وَ تَصَدق عَلَینا إنَّ اللهَ یَجزِی المُتَصَدِقین(یوسف/۸۸)»؛ آقا زندان و تبعیدیهایش را کشید و هر روز یک جایی یک شهری و یک زندان، الان هم که عزیز شده، عزیز مصر هم به گردش نمیرسد (جلیلی، سید جمال، ص۱۹).
فوت حاجیه خانم خدیجه نجف آبادی میردامادی، تنها دو ماه بعد از رحلت جانسوز رهبر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(رحمه الله) اتفاق افتاد، در مصاحبهها عنوان شده که ایشان در پی عارضهی قلبی جان به جان آفرین تسلیم کردند.
نتیجهگیری
انسان در جریان زندگی خود بالطبع با پستی و بلندیهایی روبرو میشود که او را می پرورد. با مطالعهی زندگی سرکار خانم خدیجه میردامادی و سختیهایی که از ابتدای کودکی تا پایان عمر ایشان دیدند؛ فراغها، صبرها، مقاومتها و ایمانها که سرانجام آن تنها یک فرزند بس که تمام مسلمین عالم به او اقتدا کنند و تمام رهبران و دستگاههای سیاسی دنیا از سیاست، اقتدار، کیاست و روش حکومتداری او در عین قالب اسلامی به زبان بیایند، این نتیجهی تربیت صحیح دینی- اسلامی است. تُعِزُّ مَن تَشاء وَ تُذِلُّ مَن تَشاء.