مهدیه رحیمی/ مریم مکاری
مقدمه
امروزه اگرچه جوامع انسانی توانستهاند به لحاظ صنعتی، سیر صعودی داشته باشند ولی به دلیل حاکمیت فرهنگ غرب، از نظر معنویت و تفکر دینی سیر نزولی پیداکردهاند. این در حالی است که در فرهنگ اسلامی به دلیل وجود نگاه دو بعدی، جسمی و روحی به انسان، نه تنها رشد صنعت با معنویت تعارضی نداشته بلکه ابزار خوبی در کمال انسانی نیز هست.
زن به عنوان انسانی لطیف و عاطفی و نیز سازندهترین عنصر خانواده و جامعه و همچنین به دلیل بهرهمندی از مقام مادری و انسانسازی نقشی اساسی در ارتقای معنویت جامعه دارد. اما این که چگونه میتواند به ایفای این نقش بپردازد، سؤالی است که این مقاله درصدد پاسخ به آن است. این جستار کوشیده است پاسخ را از آیات و روایات معصومین ع استخراج نموده و به منظور دسترسی بهتر به پاسخ از میان عوامل رشد معنویت تنها به چهار عامل مهم تقوا، عفت، خودباوری و الگوی معنوی، بسنده نماید.
۱. تقوا
تقوا به معنای خویشتنداری در برابر گناه و حفظ نفس از مخالفت اوامر و نواهی خداوند است. تقوای راستین آن است که انسان نه تنها از گناه پرهیز کند، که از نزدیک شدن به گناه و اعمال و رفتار شبههناک نیز دوری جوید (خمینی،۱۳۹۴، ص ۲۰۶). بنابراین تقوا را میتوان به یک نیروی توانمند و عامل بازدارندهی درونی تشبیه کرد که انسان را در برابر فوران خواستهها، طغیان غرایز و فشار امیال نفسانی یاری نموده و از انحرافات وکجرویها باز میدارد.
علی ع در این باره میفرماید: «ان التقوی فی الیوم الحِرزْ و الجُنَّه» (نهج البلاغه، خطبهی ۱۹۱)؛ همانا تقوا امروز پناهگاه و حفاظ است. در قرآن کریم نیز تقوا به لباس تشبیه شده است: «و لباسُ التقوی ذلک خیرٌ» (اعراف/ ۲۶)؛ لباس تقوا بهتر است.
خاصیت لباس این است که انسان را از سرما، گرما و گزند حوادث حفظ میکند و عیوب احتمالی او را میپوشاند. تقوا همین خاصیت را دارد و به همان دلیلی که باید از لباس حفاظت کرد تا آلوده، مندرس و نجس نشود و در معرض باد و باران قرار نگیرد، باید از تقوا و عفت هم محافظت کرد تا خود و فرزندان و جامعه در معرض آسیب قرار نگیرند.
در اسلام خانواده مکلف است جهانبینی صحیح الهی و اسلامی را که در عرف به نام «اصول دین» معروف است، به فرزندان بیاموزد و آنان را با اصول قوانین دینی (احکام شرعی) آشنا کند و از اعمال و رفتار ممنوع (محرمات) پرهیز دهد. بدیهی است که خانوادهای که خود مهذب و اهل تقوا نباشد نمیتواند فرزندان خود را به لباس تقوا آراسته سازد.
از نظر دین اسلام، خانواده مسئول نگهبانی از ارزشهای دینی، مکتبی، اخلاقی و ملی و مأمور آموزش آن به اعضای خود است (حسینی، ۱۳۸۴، ص ۱۵). پیامبر اکرم میفرماید: «کلکمْ راعٍ، وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ» (مجلسی، ۱۳۶۴، ج۷۲، ص۳۸)؛ هر یک از شما مسئول هستید و دربارهی افرادی که به سخن شما گوش میدهند بازخواست خواهید شد.
در اسلام مسئولیت اجتماعی یک مسؤولیت فراگیر و عام است که شامل همهی افراد جامعه و خانوادهها میشود. در این دین «همه مسئول همه» هستند.
در این میان زن باتقوا نیز تمایلاتش مبتنی بر ارزشهای الهی بوده و فکر و رفتارهایش صبغهی معنوی میگیرد. چنین زنی میتواند به وظایفش نسبت به خود و خانواده و جامعه به بهترین شکل عمل کند. کمالات باطنی و معنوی زن به عنوان مادر بر کودک، چه در دوران بارداری و چه در شیردهی و کودکی و پس از آن، اثر مستقیم خواهد گذاشت؛ مادر مهذّب فرزند خویش را با کمالاتی که خود کسب نموده تربیت خواهد نمود. مادر خودساخته و باتقوا به دلیل پیوند عاطفی با اعضای خانواده میتواند با رفتار پسندیده و نیکو بر فرزندان اثر بگذارد وآنها را نیز به خودسازی ترغیب کند.
پس میتوان گفت اثرگذاری زنان در جامعه بیش از مردان است زیرا آنان تربیتکنندهی جامعهی انسانی هستند و به دیگر سخن میتوانند در دامن خود انسانهایی را پرورش دهند که شایستهی مقام خلیفهاللهی باشند.
امام صادق ع فرمودند: «یک زن شایسته برتر از هزاران مرد ناصالح است» (حر عاملی، ۱۴۴۴ ق، ح ۲۱).
۱. خودباوری
زنان باید با ارزش وجودی خود آشنا باشند که «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» (جوادی آملی، ۱۳۹۵، ص ۱۸۱).
خداوند متعال جلوهای از جمال خود را در وجود زن به تجلی آورده و برای او که آیت حق و نشانهی قدرت و حکمت پروردگار جهان است، در فرایند تعلیم و تربیت نسل، جایگاه ویژه قرار داده است. زن مظهرعاطفه، مهر و محبت است که همگی از مظاهر جمال حقاند و این عوامل، خمیرمایهی اصلی رشد و تربیت نسل صالح را تشکیل میدهند (جوادی آملی، بیتا، ص ۱۳۷).
زن باید به نقش خود در خلقت واقف باشد و بداند که به عنوان اصلیترین رکن خانواده مسئولیت خطیر تربیت فرزندان و به نوعی تربیت جامعه به دوش او گذاشته شده است.
زن اگر به نقش مربیگونهی خود آگاه باشد، میتواند فرزندانی را به جامعه تحویل دهد که حاضر باشند جانشان را فدای باورهای دینی و ارزشهای جامعه کنند. کودکانی که با ایمان، درستکار و عدالت خواه و امین تربیت میشوند و با همین صفات در جامعه ظاهر میگردند جامعهای با این مزایا را میسازند.
۲. عفت
یکی از عوامل رشد معنویت زن که در تعالی جامعه بسیار مؤثر است، رعایت عفت در پوشش است. ازآن جا که زن موجودی لطیف با جاذبههایی خاص است که میتواند جنس مخالف را به سوی خود بکشاند، اسلام جهت مصونیتبخشی به او برخی قوانین خاص را برای مراودات و معاشرتهای او پیش بینی کرده و آنان را به رعایت آنها مکلّف ساخته است.
زنان و مردان هر کدام به گونهای میتوانند در تحکیم عفت عمومی مشارکت کنند؛ اما زنان به دلیل میل به خودنمایی که به صورت طبیعی در وجودشان قرار داده شده و قطعاً کارکردی حکیمانه و خاص داشته بیشتر مکلف به رعایت حریمها هستند. در واقع ممکن است زنان مدیریت این میل ذاتی را به دست هوا و هوس بسپارند و به گونهای عمل کنند که موجبات تحریک مردان نامحرم را در جامعه فراهم سازند و اجتماع را به فساد و تباهی بکشند. از این رو قرآن، سفارشهای ویژهای برای زنان نسبت به مدیریت این میل نموده و او را از بعضی حرکات و سکنات نهی نموده است: «یَا نِساءَ النَّبِیِ لَستُنَّ کَاحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ اِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَیَطمَعَ الَّذِی فِی قَلبِهِ مَرَضٌ وَ قُلنَ قَولاً مَعروفًا» (احزاب/ ۳۲)؛ ای همسران پیامبر، شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید. پس به گونهای هوسانگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید.
قرآن از راه رفتنی که محرک و مهیج بوده و پیام بیبندوباری داشته باشد نهی کرده و به زنان فرموده است: «وَلا یَضرِبنَ بِأرجُلِهِنَّ لِیُعلَمَ ما یُخفِینَ مِن زِینَتِهِن» (نور/ ۳۱)؛ و پاهای خود را [ به گونهای به زمین] نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته میدارند، معلوم شود.
در تفسیر نمونه در خصوص آیهی ۳۳ سورهی احزاب که میفرماید: «لا تبرجن تبرج الجاهلیه الأولی… » آمده است: «همچون جاهلیت نخستین، در میان جمعیت ظاهر نشوید و اندام و وسایل زینت خود را در معرض تماشای دیگران قرار ندهید… » (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۱۷، ص۲۸۷).
قرآن کریم در بیانی زیبا، در عین احترام به استفادهی زن از حق طبیعی خود در سخن گفتن و گفتگو با دیگران، آنان را از «خضوع در قول»[۱] نهی کرده و فرموده است: «فَلَا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَیَطمَعَ اَلَّذِی فِی قَلبِهِ مَرَضٌ وَقُلنَ قَولاً مَّعرُوفًا» (احزاب/ ۳۲)؛ به گونهای هوسانگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و به شیوهای پسندیده سخن بگویید.
در سورهی مبارکهی نور، نوع دیگری از حجاب رفتاری، به زنان و مردان مؤمن توصیه شده و آن فرو هشتن چشم از نگاه آلودهی زنان به مردان و مردان به زنان است: «قُل لِلمُومِنینَ یَغُضُّوا مِن اُبصَارِهِم وَیَحفَظُوا فُرُوجَهُم ذَلِکَ أزکَی لَهُم اِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصنَعُونَ وَقُل لِلمُومِنَاتِ یَغضُضنَ مِن اُبصَارِهِنَّ وَیَحفَظنَ فُرُوجَهُنَّ…» (نور/ ۳۰ و۳۱)؛ به مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و دامن خویش را حفظ کنند، این برایشان پاکیزهتر است، خداوند از آنچه انجام میدهند، آگاه است… و به زنان باایمان بگو چشمهای خود را (از نامحرمان) فروگیرند و دامان خویش را حفظ کنند.
با توجه به توصیههای اسلام، زن میتواند با ایفای صحیح نقش خود، مانع از کشانده شدن جامعه به سمت بیبندوباری و فساد شود. بیبندوباری عبارت است از: «آسوده بیان کردن و رفتار کردن، زندگی کردن بدون در نظر گرفتن مرز و حقوق دیگران» (سلطانی مجد، ۱۳۸۴، ص۴۷)؛ وقتی زن بدون رعایت حریم پوشش و عفاف در جامعه حضور پیدا کند، حساسیت به ارزشهای اسلامی را از بین میبرد و بیبندوباری را به فرهنگ تبدیل نموده و در حقیقت به دیگران میگوید شما نیز اینگونه آرایش کنید و لباس بپوشید و این از گفتن با زبان مؤثرتر است؛ زیرا در عین این که همان معنا و مفهوم را منتقل میکند، با عمل خود به دیگران نیز جرأت میدهد این کار را انجام دهند.
با توجه به این که وضع ظاهری، یکی از ابزارهای ارتباط میان انسانهاست، بیگمان حضور زن در جامعه به هر کیفیت و با هر گونه پوشش، خالی از ارتباط با بیننده و بدون پیام به وی نخواهد بود.
از این رو قرآن در آیهی حجاب به زنان سفارش کرده با حجاب وارد اجتماع شوند تا به این وسیله به مخاطبان خود پیام عفت و پاکدامنی را منتقل کنند و خود را از گزند نگاههای آلودهی نامحرمان حفظ کنند. اما اگر زن با پوششی که حاکی از خویشتنداری و عفت نیست، در عرصهی عمومی حاضر شود و زیباییهای خود را به نمایش گذارد، در واقع گویی با زبان بدنش دارد با دیگران سخن میگوید و به مخاطب خود پیامهایی میدهد که خود نیز از بازگو کردن آن با زبان گفتار شرم دارد.
قرآن کریم در بحثی تحت عنوان “تبرّج”، زنان را از حضور در جامعه با آرایش ظاهری و پوششی که سبب ارتباط غیر گفتاری او با مردان نامحرم میشود و پیامهای فاسدی به آنان منتقل میکند، نهی کرده است. در یک جا خطاب به زنان فرموده: «وَلاَ تَبَرّجنَ تَبَرُجَ الجَاهِلیَه الاُولَی» (احزاب/ ۳۳)؛ ای زنان [در برابر نامحرم] ظاهر نشوید و خودنمایی نکنید، مانند خودنمایی دوران جاهلیت نخستین.
درآیهی دیگر نیز که در خصوص پوشش زنان سالمند است، میفرماید: «غَیرَ مُتَبَرِجاتٍ بِزینَه» (نور/ ۶۰)؛ زنان [در برابر نامحرمان] با زینتها و آرایشهایشان خودنمایی نکنند.
۴. الگوی معنوی
جایگزینی الگوهای معنوی تأثیر بسیار زیادی بر رشد زنان در جامعهی انسانی دارد. تأسی از این الگوها نه تنها درک افراد را بالا میبرد بلکه باعث ارتقای جایگاه آنان نیز میشود و مودت، صفا، عشق و ایثار را در جامعه گسترش میدهد که این موضوع، برای ثبات جامعه و تحکیم بنیان خانواده بسیار مهم است.
فقدان اسوهی حسنه در طی طریق کمال، بدان معناست که انسان اسیر شیطان گشته و خلأ وجودی «اسوهی حسنه» را در همهی ابعاد اعم از فردی ـ اجتماعی با اسوههای سیئه پر میسازد: «من لم یکن له شیخٌ فشیخه الشیطان».
در این میان تشخیص الگوهای درست از الگوهای صوری و کاذب بسیار اهمیت دارد؛ زیرا گاهی الگوهای نادرست در نقش الگوی صحیح ظاهر میشوند تا باطل را حق جلوه دهند. قرآن کریم از این موضوع پرده برداشته و همسر نوح و همسر لوط را با این که همسران پیامبر بودند، شقی و دوزخی معرفی کرده است.
بدین ترتیب جامعهی سعادتمند یا منحرف یک خاستگاه تربیتی دارد که در آن مادران، محور سعادت و انحراف افراد جامعه هستند. به این ترتیب بانوانی که از الگوهای سالم و متکامل تبعیت کردهاند انسانهای سالم، متعهد و شایسته تربیت میکنند و در نتیجه جامعهی سالم شکل میگیرد. در مقابل، مادرانی که از الگوهای ناصحیح پیروی کردهاند، با تربیت انحرافی مبدأ شرور به حساب میآیند و نتیجهی چنین تربیتی به وجود آمدن اراذل و جنایتکاران است.
بنابراین لازم است الگوهای کامل را به زنان معرفی کرد تا از آنها سرمشق بگیرند و با پیروی از ایشان راه سعادت وکمال را طی کنند. از میان زنان عالم، حضرت زهرا به عنوان زنی که دارای والاترین مقام کرامت و معنویت و تقواست، بهترین الگو برای زنان است.
نتیجه
زنان نقشی اساسی در ارتقای معنویت جامعه دارد. آنان با تربیت فرزندان، هویت آنان را شکل میدهند و به عنوان مربیان انسان، تأثیر زیادی در جوامع میگذارند. بنابراین نقش برجستهای در رشد و گسترش معنویت در اجتماع دارند که نمیتوان آن را نادیده گرفت؛ زنان با رعایت پوشش و حجاب خود و نیز با برخورد اجتماعی مناسب در رفتار وگفتار با مردان میتوانند جلوی فساد و بیبندوباری را در جامعه بگیرند و همچنین با نهادینه ساختن ارزشهای معنوی در نفس خویش و انتقال آن به فرزندان در جهت ارتقای معنویت جامعه قدم بردارند.
منابع
* قرآن کریم
** نهج البلاغه
۱. سلطانی مجد، علی؛ تفاوت آزادی و بیبندوباری، مجله درسهایی از مکتب اسلام، ش۱۰، ۱۳۸۴.
۲.جوادی آملی، عبدالله؛ توحید در قرآن، قم، اسراء، ۱۳۹۵.
۳. ………………………….؛ زن در آینه جلال و جمال، قم، نشر اسراء، بی تا.
۴. حر عاملی؛ وسایل الشیعه، تحقیق و نشر مؤسسه اهل بیت ع، چاپ دوم، ۱۴۴۴ ق.
۵. حسینی، سید محمد؛ گناه و ناهنجاری، قم، دارالغدیر، ۱۳۸۴.
۶. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، مترجم ابوالحسن موسوی، تهران، کتابخانه ولی عصر، ۱۳۶۴.
۷. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴.
[۱]. نهی دراین آیه، به خضوع درقول تعلق گرفته، نه به اصل «قول» پس آیه به زنان نگفته لاتقلن؛ دم فروبندید وبا هیچ مردی سخن نگویید و با کسی ارتباط کلامی نداشته باشید، بلکه گفته است لاتخضعن بالقول؛ با ناز کرشمه که شیوهی خاصی از ادای کلام است، سخن نگویید.