استاد رثایی
مقدمه
بحث در این فراز از زیارت آل یاسین است که به حضرت ولیعصرS خطاب میکنیم که شما را شاهد میگیرم تا گواهی دهید که من معبودی جز خدای یگانه ندارم.
در این عبارات به وحدانیت مطلقهی خداوند اقرار میکنیم که لازمهی ایمان انسان هم در جنبهی خالقیت است هم ربوبیت و هم عبودیت. البته لازم است برای آن که این ابعاد توحید کامل شود، اقرار کنیم به فرشتگان مقرب که واسطهی فیض الهی هستند و نیز به کتابهای آسمانی و به رسالت همهی انبیای الهی به ویژه نبوت حضرت خاتم الانبیاء ص و این که بعد از ایشان نبوت و آیینی نیست و هدایت جامعه بر عهدهی ائمهی دوازدهگانه ع است.
ما همواره این گواهی را از امام زمان خود میخواهیم و به گونهای اعتقادات حقهی خود را در شبانهروز باید به امام خود عرضه بداریم تا همواره مورد تأیید ایشان باشیم. ما تا وقتی که در این عالم زندگی میکنیم نیاز به تداوم ایمان داریم.
این اقرارها در ادامه به این ترتیب بیان میشود:
«اُشْهِدُکَ یَا مَوْلای، اَنِّی اَشْهَدُ...»؛ مولای من، تو را شاهد میگیرم که گواهی میدهم...
مفهوم شهادت
شهادت، شاهد، شهید و سایر مشتقات آن بر سه موضوع حضور و علم و اعلام (آگاهی دادن و بازگو کردن) دلالت دارند. شاهد کسی است که در واقعهای حضور داشته و با هشیاری و توجه، ناظر آن بوده باشد و سپس از آن خبر دهد.
شاهد گرفتن امام ع بر عقاید و باورهای خود، با توجه به حضور و علم و اطلاع آن حضرت از وضعیت زائر در دنیا، و خبر دادن از او در قیامت است.
دلایل گواه بودن ائمهی اطهار ع بر امّت، در آیات و روایات چنین آمده است:
خداوند میفرماید: «وَ کذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ اُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیدا» (بقره/ 143)؛ بدین گونه شما را امتی میانه قرار دادیم تا شما گواه بر مردم باشید و رسول خدا ص بر شما گواه باشد.
امام باقر ع میفرمایند: «نَحْنُ الاُمَّةُ الْوَسَطَ وَ نَحْنُ شُهَداءُ اللهِ عَلی خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ فِی اَرْضِهِ» (کلینی، 1363، ج1، ص191)؛
کیفیت اطلاع و آگاهی امامان ع از عقاید و اعمال مردم در روایات به دو گونه بیان شده است:
الف. قسمتی از احادیث دلالت دارد بر این که خداوند متعال برای امام، ستونی از نور قرار داده که در آن اعمال بندگان را مینگرد، همانطور که شخص در آینه به اشیاء نظر میکند (صفارقمی، بیتا، 454).
ب. روایات زیادی دلالت دارد بر این که اعمال بندگان بر پیامبر اکرم ص و ائمهی اطهار ع عرضه میگردد که در قرآن کریم نیز از آن یاد شده است: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ اِلَی عَالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنْتُمْ تَعمَلُونَ»؛ و بگو عمل کنید که البته خدا و رسول او و مؤمنان، عمل شما را میبینند و به زودی به سوی دانای پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد که شما را به آنچه انجام میدادید، آگاه خواهد ساخت (توبه/ 105). امام صادق ع در تفسیر این آیهی شریفه فرمودند: «مقصود، رسول خدا ص و ائمه ع میباشند که اعمال بندگان هر پنج شنبه بر آنان عرضه میشود» (صفارقمی، بیتا، 44).
در عصر حضور حضرات معصومین ع، مکرر بعضی از دوستان و شیعیان خدمت این بزرگواران مشرف میشدند و عقاید خود را به محضرشان عرضه میداشتند که اگر صحیح است به مُهر قبول و پذیرش نایل آید و بر آن ثابت و پابرجا باشند و اگر لغزش و خطایی دارد در مقام اصلاحش برآیند.
عبدالعظیم حسنی که از امامزادگان واجبالتعظیم و از محدثین بزرگوار است، میفرماید: بر آقای خودم امام هادی ع وارد شدم. ایشان تا مرا دیدند، فرمودند: «مَرْحَبَا بِکَ یَا اَبَا الْقَاسِم، اَنْتَ وَلیُّنَا حَقّا»؛ خوش آمدی ای اباالقاسم! همانا تو به حق و درستی، ولی و دوست ما هستی و ولایت ما خاندان را داری.
به ایشان عرض نمودم: ای پسر رسول خدا، هر آینه من میخواهم دینم را بر شما عرضه بدارم تا اگر مورد رضایت خاطر شماست و شما میپسندید، بر آن ثابت بمانم تا به لقای خدای عزوجل نایل آیم. گفتم من میگویم و معتقدم خدای تبارک و تعالی واحد است و یکتا... و میگویم و معتقدم همانا پیامبر اکرم ص، بنده و رسول او و خاتم انبیاست و... و میگویم و معتقدم که امام و جانشین و ولی امر بعد از او علی ع و... تا حضرت جواد ع را گفتم.
حضرت فرمودند: بعد از من پسرم حضرت حسن امام و حجت است و مردم نسبت به جانشین بعد از او چه وضعی پیدا میکنند؟
به حضرت هادی ع عرض کردم: ای مولای من مگر چگونه است امر او که چنین میفرمایید؟
حضرت فرمودند: چون او دیده نمیشود و بردن نام او هم روا نیست تا خروج نماید و زمین را از قسط و داد و عدل و دادگری مملو نماید آن گونه که از جور و ظلم و ستم و بیداد پر شده باشد.
عبدالعظیم حسنی گوید: گفتم و اقرار نمودم و معتقد شدم. سپس عرضهی اعتقاداتم را ادامه دادم؛ معاد، میزان، بهشت، جهنم، همه حق است و... معتقدم که فرائض واجب، نماز، زکات و... میباشد. چون سخن به این جا رسید، حضرت فرمودند: «یَا اَبَاالْقَاسم، هَذا وَ اللهِ دِینُ اللهِ الَّذِی ارْتَضاهُ لِعِبادِهِ فَاَثْبِتْ عَلَیه، ثَبَّتَکَ اللهُ بِاالْقَولِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الآخِرَة»؛ به خدا قسم! آنچه گفتی همانا دین خداست؛ آن دینی که برای بندگانش برگزیده. پس بر این عقاید و باورها ثابت باش. خداوند تو را بر قول ثابت و درست و عقاید صحیح و سالم، در زندگی دنیا و آخرت ثابت و پابرجا بدارد (کمال الدین و تمام النعمة، بیتا، ص 379).
خوشا به حال تو ای عبدالعظیم! ای بندهی شایستهی حق! ای محبوب ولی خدا! ای معتقد به دین حق! ای دارندهی عقاید حقه و درست! خوشا به حال تو ای کسی که به افتخار دعای امام معصوم ع، نسبت به ثبات قدم بر عقاید حقه نائل آمدی و مدال پر افتخار «اَنتَ وَلیِّنا حَقّا» به دست حجت خدا و ولی کردگار، حضرت هادی ع، بر سینهات نصب گردید. تو و این همه لطف؟ به یقین شایسته بودهای؟
ما اگر عبدالعظیم حسنی نیستیم و آن بینش و منش و افکار و رفتار را نداریم، او را که محبوب ولی خداست، دوست داریم و میخواهیم روش فکری و عملی او را داشته باشیم و کاری کنیم تا کاردار حق به ما کارنامهی قبولی دهد. میخواهیم به گونهای زندگی کنیم که حجت پروردگار، مدال افتخار به سینهی ما نصب کند. میخواهیم به نحوهای رفتار کنیم که از ما راضی باشد.
«اُشْهِدُکَ یَا مَوْلای...»
در ادامه بعد از چهل سلام حضرت اجازه میدهند که در محضرشان عریضهای را عرض کنیم. آن عریضه شکایت از خود و دیگری نیست، بلکه زبان حال عاشقی است که اعتقادات خودش را در محضر معشوقش بر زبان میآورد. مولای من! شما را گواه میگیرم تا بر من ولایت داشته باشی.
شهادت یعنی یافتن نه فقط دانستن.
آقای من شما را شاهد میگیرم بر یافتههای خودم.
گویا به دنبال این همه سلام، زائر و سلامدهنده، خود را در محضر مولای خود میبیند. لذا در این مقام برآمده تا عقاید خود را بر آن حضرت عرضه بدارد و آن وجود مقدس را به شهادت و گواهی بطلبد. به تعبیر دیگر این معتقدات و باورها را به حضرتش سپرده و آن شاهد هستی را در صحت و درستی آنها به گواهی و شهادت میطلبد.
یابن الحسن! مولای من! در این جا خود شما امام معصوم و حجّت حق، این حقایق را به من تعلیم میدهی آنگونه که معلم، مطالبی را به شاگردش میآموزد که بگوید و عرضه بدارد و از معلم هم گواهی صحتش را بخواهد.
آری «اُشْهِدُکَ یَا مَوْلای، اَنِّی اَشْهَدُ اَنْ لا إلهَ إلا الله».
منابع
* قرآن کریم
1. شیخ صدوق؛ کمال الدین و تمام النعمة، تهران، دارالکتب الإسلامیة، بیتا.
2. صفار قمی، محمد بن حسن؛ بصائرالدرجات، قم، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، بیتا.
3. کلینی، محمدبنیعقوببناسحاق؛ الکافی، ج 1،تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1363.
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 44