دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
جمعه, 10 فروردین,1403

خطبه‌ي ۱۴۷ درباره‌‌ي پیامبراکرم ص، قرآن و اهل بیت ع


خطبه‌ي ۱۴۷ درباره‌‌ي پیامبراکرم ص، قرآن و اهل بیت ع

استاد نوقانی/ تنظیم: شفیقه رأفت

این خطبه دارای چهار فصل است. فصل اول هدف بعثت پیامبراکرم ص را بیان می‌کند. فصل دوم اخباری از آینده‌ي امت اسلام را گوشزد نموده و فصل سوم پند و موعظه است. فصل چهارم بیان می‌کند که رستگاری و سعادت در متابعت از اهل‌بیت ع است. در گفتار پيش رو به شرح فصل اول می‌پردازیم:

فصل اول: هدف بعثت نبی اکرم ص

«فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّيْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ بِقُرْآنٍ قَدْ بَيَّنَهُ وَ أَحْكَمَهُ لِيَعْلَمَ الْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ وَ لِيُقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ وَ لِيُثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْكَرُوهُ فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ وَ خَوَّفَهُمْ مِنْ سَطْوَتِهِ وَ كَيْفَ مَحَقَ مَنْ مَحَقَ بِالْمَثُلَاتِ وَ احْتَصَدَ مَنِ احْتَصَدَ بِالنَّقِمَاتِ» (نهج‌البلاغه، خطبه‌ي 147)؛ خداوند حضرت محمّد ص را به حق برانگيخت تا بندگان خود را از پرستش دروغين بت‌ها رهايى بخشيده به پرستش خود راهنمايى كند و آنان را از پيروى شيطان نجات داده به اطاعت خود كشاند با قرآنى كه معنى آن را آشكار كرد و اساسش را استوار فرمود تا بندگان عظمت و بزرگى خدا را بدانند كه نمى‌دانستند و به پروردگار اعتراف كنند، پس از انكارهاى طولانى اعتراف كردند و او را پس از آن كه نسبت به خدا آشنايى نداشتند به درستى بشناسند.

پس خداى سبحان در كتاب خود بى آن كه او را بنگرند خود را به بندگان شناساند و قدرت خود را به همه نماياند و از قهر خود ترساند و اين‌كه چگونه با كيفرها ملّتى را كه بايد نابود كند از ميان برداشت و آنان را چگونه با داس انتقام درو كرد.

در این فصل مولاي متقیان حضرت علی ع هدف بعثت نبی اکرم ص را بیان نموده و به وضع مردم از جهت ایمان و اخلاق قبل از بعثت اشاره دارند.

به طور کلی بحث نبوت شامل دو بخش عامه و خاصه است و هر یک از این دو بحث یا درباره‌ي اثبات نبوت عامه و خاصه است یا درباره‌ي هدف از آن‌ها که در این خطبه و خطبه‌های دیگر آمده است. لذا در این بحث فقط به هدف بعثت انبیاء اشاره می‌شود.

قبل از توضیح خطبه‌ي ۱۴۷ به عنوان مقدمه فرازهای ۳۴ و۳۵ خطبه‌ي اول را که بیانگر هدف بعثت انبیاء است می‌آوریم:

«وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ، أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ؛فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ)، (نهج‌‌البلاغه، خطبه‌ي 1)؛ و خداى سبحان از فرزندان او پيامبرانى برگزيد. خدا پيمان وحى را از پيامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند. آن گاه كه در عصر جاهليت‌ها بيشتر مردم پيمان خدا را ناديده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدايان دروغين روى آوردند و شيطان، مردم را از معرفت خدا بازداشت و از پرستش او جدا كرد. خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود و هر چند گاه، متناسب با خواسته‌هاى انسان‌ها، رسولان خود را پى در پى اعزام كرد تا وفادارى به پيمان فطرت را از آنان بازجويند و نعمت‌هاى فراموش‌شده را به‌ياد‌آورند و با ابلاغ احكام الهى، حجّت خدا را بر آن‌ها تمام نمايند و توانمندى‌هاى پنهان‌شده‌ي عقل‌ها را آشكار سازند و نشانه‌هاى قدرت خدا را معرّفى كنند.»

در بیانات فوق به چند مورد از انحراف مردم اشاره شده است:

1. عهد و پیمان خدا را تغییر داده و بدل نمودند؛ یعنی عهد و پیمان فطری توحیدی را که خداوند در عالم ذر از انسان گرفت و فرمود: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ برَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ‌الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ. أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ  أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ» (اعراف/ 173-172، ترجمه‌ي مكارم)؛ و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریّه‌ي آن‌ها را برگرفت و آن‌ها را گواه بر خویشتن ساخت، (و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا، گواهى مى دهیم. (خداوند چنین کرد، مبادا) روز رستاخیز بگويید: ما از این، غافل بودیم و از پیمان فطرى بى‌خبر ماندیم! یا بگويید: پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، ما هم فرزندانى بعد از آن‌ها بودیم. (و چاره‌اى جز پیروى نداشتیم) آیا ما را به آن‌چه باطل‌گرایان انجام دادند مجازات مى‌کنى؟.

 بر اساس این عهد و پیمان، خدا انسان را بر فطرت پاک توحیدی که در سرشتش نهاده، خلق کرده. لذا خدا‌پرستی و ستایش و پرستش و شکر منعم و گرایش به معبود و عشق به کمال مطلق جزء تمایلات عالی و گرایش‌های فطری انسان است که برای اثبات آن دلیل و برهان لازم نیست؛ یعنی از بدیهیات است و از بین‌رفتنی نیست ولی از مسیر حق و صراط مستقیم منحرف‌شدنی است.

لذا می‌فرماید مردم این میثاق فطری را بدل کردند به بت‌پرستی و خضوع و خشوع در مقابل معبودهای باطل و پوشالی و خیالی که به دست خود ساخته بودند یا به قدرت رسانده بودند. آن‌ها را ولی‌نعمت خود می‌دانستند و برای آن‌ها قربانی می‌کردند تا رضایتشان را جلب نمایند یا حداقل آن‌ها را وسیله‌ي قرب به خدا می‌دانستند. چنان‌كه در سوره‌ي مبارکه‌ي زمر می‌فرماید: ‌«...وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى..» (زمر/ 4، ترجمه‌ي مكارم)؛ »و آن‌ها که غیر خدا را اولیای خود قرار دادند و دلیلشان این بود که: این‌ها را نمی‌پرستیم مگر به خاطر این‌که ما را به خداوند نزدیک کنند.

2. حق خدا شناختند و شریک برای حقوقی که به خدای سبحان اختصاص داشت قائل شدند: «وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ. فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا  قَالَ هَذَا رَبِّي  فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ. فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي  فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ. فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ  فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ. إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا  وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (انعام/ 79-75؛ ترجمه‌ي مكارم)؛ و اين چنين، ملكوت آسمان‌ها و زمين (و حكومت مطلقه‌ي خداوند بر آن‌ها) را به ابراهيم نشان داديم (تا به آن استدلال كند) و اهل يقين گردد. هنگامى كه (تاريكى) شب او را پوشانيد، ستاره‏اى مشاهده كرد، گفت: «اين خداى من است؟» امّا هنگامى كه غروب كرد، گفت: «غروب‏كنندگان را دوست ندارم» و هنگامى كه ماه را ديد كه (سينه‌ي افق را) مى‏شكافد، گفت: «اين خداى من است؟» امّا هنگامى كه (آن هم) غروب كرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمايى نكند، مسلّماً از گروه گمراهان خواهم بود» و هنگامى كه خورشيد را ديد كه (سينه‌ي افق را) مى‏شكافت، گفت: «اين خداى من است؟ اين (كه از همه) بزرگتر است!» امّا هنگامى كه غروب كرد، گفت: «اى قوم من از شريك‌هايى كه شما (براى خدا) مى‏سازيد، بيزارم! من روى خود را به سوى كسى كردم كه آسمان‌ها و زمين را آفريده. من در ايمان خود خالصم و از مشركان نيستم!».

حق عبادت، اطاعت، حاکمیت، قانون‌گذاری، مالکیت و ولایت، حقوقی است که اختصاص به ذات اقدس احدیت دارد و اگر کسی در این امور دخالت کند یا دیگری را دخالت دهد شریک برای خدا قرار داده.

3. همتا و شریکانی مثل لات و عزی و بت‌های دیگر یا قدرت‌های زر و زور یا انواع ارباب را شریک در خالقیت و رازقیت و افعال اختصاصی پروردگار قرار می‌دادند.

4. چون فطرت سالم را از دست داده بودند جا برای نفوذ افکار و خلق و خوی شیطانی در وجود شان باز شده بود. لذا خداوند پیامبران را مبعوث فرمود تا بشر را از شرک و بت‌پرستی بازدارند و به خدای حقیقی که گمشده‌ي او در طول تاریخ است، رهنمون باشند. لذا مولا در این فراز از خطبه‌ي یک، به پنج مورد هدف بعثت انبیاء اشاره نمودند.

اهداف بعثت انبیاء

*«لِيَستَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ»؛ پیامبران مبعوث شدند تا بشر را به عهد و پیمانی که از او گرفته شده و در سرشت و فطرت او نهاده‌اند ارجاع دهند و آنچه در نهاد اوست که همان اقرار و اعتراف به توحید و ربوبیت پروردگار است از او بخواهند. این هدف در تبلیغ رسالت حضرت ابراهیم  ع در آيات بالا کاملاً مشهود است.

*«وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ»؛ تذکر دهند و یادآوری کنند نعمت فراموش‌شده يعني هدايت را که مهم‌ترین نعمت‌هاست. چون هدف از خلقت انسان رسیدن به کمال انسانیت می‌باشد و رسیدن به کمال، میسر نیست جز با هدایت و راهنمايی پروردگار و این نعمت هدایت از سه طریق به انسان رسیده است:

1. تکوین یعنی فطرت و خلقت بشر بر اساس توحید و معرفت‌الله نهاده شده.

2. از طریق عقل که حجت باطنی انسان است و عقل سالم به ربوبیت و خالقیت الله شهادت می‌دهد. انسان وقتی نیاز خود و امثال خود را در تمام مراحل زندگی احساس می‌کند و فطرت از درون او را به موجود بی‌نیازی می‌خواند، عقل در جستجوی آن موجود بی‌نیاز به تکاپو می‌افتد و درمی‌یابد که باید موجود بی‌نیازی باشد که او و امثال او را هستی و وجود بخشیده و هدایت نموده است.

3. از طریق هدایت تشریعی و حجت خارجی که پیامبران هستند. لذا پیامبران مبعوث شدند تا نعمت هدایت را که انسان فراموش کرده و یا غافل از آن گردیده و سایر نعمت‌های الهی را متذکر شوند و انسان غافل را به یاد نعمت‌های الهی بیندازند.

وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ»؛ سومین هدف بعثت، اتمام حجت بر بندگان بوده تا این که نگویند ما با وظیفه و تکالیف الهی آشنا نبودیم. قرآن کریم می‌فرماید: «رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کانَ اللّهُ عَزیزاً حَکیماً» (نساء/ 163، ترجمه‌ي مكارم)؛ پیامبرانى که بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده بودند تا بعد از این پیامبران، حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند، (و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند، توانا و حکیم است.

وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ»؛ چهارمین هدف بعثت را برانگیختن و به حرکت آوردن دفینه‌های عقل بشر که در جاهلیت و حکومت غرایز گرفتار بود، بیان نمودند. پیامبران آمدند تا عقل بشر را که اسیر غرایز شهوات است آزاد کنند و به اندیشیدن وادارند.

وَ يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ»؛ پنجمین هدف بعثت انبیا این که به انسان آیات قدرت الهی را نشان دهند. زیرا انسان اگر از اسارت هوی و هوس‌ها و غرایز اشباع شده، آزاد گردد و با تعقل و تفکر به جهان آفرینش نظر کند خدای خود را با تمام صفات می‌شناسد و فطرت به او اقرار و اعتراف دارد و عقل در مقابل او سر تعظیم فرود می‌آورد.

هدف نبوت عامه

اما در خطبه‌ي ۱۴۷ که ترجمه‌ي آن گذشت مولا علی ع اول اشاره به هدف نبوت عامه دارند بعد به نبوت خاصه؛ چون هر یک از انبیا که مبعوث شدند علاوه بر آن هدف نبوت عامه که در آن مشترک بودند بنا به شرایط زمانی و مکانی هدف خاص نیز داشتند. مثلاً هدف حضرت ابراهیم ع بت‌شکنی بود تا افکار و عقاید مردم زمان خود را از قید و بند پرستش ماه و ستاره و بت‌ها آزاد کند و به خدای یگانه توجه دهد.

هدف حضرت موسی ع مبارزه با ظلم و ظلم‌پذیری بود و آزادی از قید و بند قدرت‌های پوشالی مانند فرعون بود که مردم را استثمار نموده و مردم تن به اسارت آن‌ها داده بودند.

هدف حضرت عیسی ع زهد و مبارزه با خشونت بود؛ چون بنی‌اسرائیل در آن زمان حضرت موسی برای مبارزه با فرعون و ظلم‌ستیزی، خشن بار آمده بودند و این خشونت خلق و خوی آن‌ها شده بود.

هدف پیامبراکرم  ص تزکیه و تعلیم و تربیت و رشد انسان‌ها بود. چنان كه قرآن کریم در سوره‌ي آل‌عمران می‌فرماید: «لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنينَ إِذ بَعَثَ فيهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ» (آل‌عمران/ 164، ترجمه‌ي مكارم)؛ خداوند بر مؤمنان منت نهاد (نعمت بزرگی بخشید) هنگامی که در میان آن‌ها، پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آن‌ها بخواند و آن‌ها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.  چون قبل از اسلام خوی جاهلیت مانند تعصب و تکبر و خودخواهی آن‌ها را به جنگ‌های قومی و قبیله‌ای مشغول کرده بود و به تفاخر و تکاثر نسبت به یکدیگر می‌پرداختند. لذا پیامبراکرم ص مبعوث شدند تا به وسیله‌ي قرآن کریم آن‌ها را از این افکار و خوی و خلق ناپسند تزکیه و پاک کنند و با تعلیم و تربیت و رشد انسانیت از آن‌ها سلمان و ابوذر بسازند.

لذا مولا علی ع در این خطبه اشاره به هدف مشترک همه‌ي انبیا نموده و می‌فرمایند: «لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّيْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ»؛ تا بندگان خود را از پرستش دروغین بت‌ها آزاد و رها سازد و به پرستش خود هدایت کند و آنان را از پیروی شیطان نجات داده به اطاعت خود وادارد.

هدف نبوت خاصه

«بِقُرْآنٍ قَدْ بَيَّنَهُ وَ أَحْكَمَهُ» (نهج‌البلاغه، خطبه‌ي 147، ترجمه‌ي دشتي). در این جا مولا با توجه به قرآن هدف نبوت پیامبراکرم ص را در سه بخش بیان می‌کنند:

1.  آیات توحیدی که از جهت اعتقادی انسان را تزکیه و تعلیم و تربیت می‌کند.

2.  آیات احکامی که قوانین و احکام و تکالیف انسان را به او می‌آموزد.

3. آیات اخلاقی که روابط فردی و اجتماعی انسان را بیان می‌کند.

رسیدن به هدف بعثت پیامبراکرم ص که تعلیم و تزکیه و رشد انسان‌هاست، به وسیله‌ي قرآن می‌باشد که آیات آن واضح و روشن و دستورات و احکام آن محکم و متقن است واشاره می‌فرمایند به آیاتی که به وضوح، خدا را با صفات ثبوتیه و مخصوص معرفی نموده و خود را به بندگان نمایانده به طوری که گویا او را می‌بینند ولی نه به طور مستقیم و با چشم. چون خدا جسم نیست که قابل رؤیت باشد. چنان‌كه در قرآن کریم آمده: «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبير» (انعام/ 103، ترجمه‌ي مكارم)؛ چشم‌ها او را نمى‏بينند ولى او همه‌ي چشم‌ها را مى‏بيند. و او بخشنده‌ (‌ي انواع نعمت‌ها و با خبر از دقايق موجودات) و آگاه (از همه) چيز است.

 بندگان از آثار قدرتش و صفات ربوبیتش که خود را در قرآن معرفی نموده او را می‌شناسند. چنان‌كه می‌فرماید: «قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْها وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفيظ» (انعام/ 104)؛ دلايل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد. كسى كه (به وسيله‌ي آن، حق را) ببيند، به سود خود اوست و كسى كه از ديدن آن چشم بپوشد به زيان خودش مى‏باشد و من نگاهبان شما نيستم (و شما را بر قبول ايمان مجبور نمى‏كنم).

هشدار و برحذر بودن از نافرمانی خدا

در آخر فصل اول مولا علی ع هشدار می‌دهند و از نافرمانی خدا برحذر می‌دارند: «وَ كَيْفَ مَحَقَ مَنْ مَحَقَ بِالْمَثُلَاتِ وَ احْتَصَدَ مَنِ احْتَصَدَ بِالنَّقِمَات» (نهج‌البلاغه، خطبه‌ي 147، ترجمه‌ي دشتي)؛ که چون حجت بر بندگان تمام شد و خدا را به ربوبیت و علم و قدرت شناختند از نافرمانی و معصیت آن‌ها برحذر داشته و پیامد معصیت و نافرمانی اقوام گذشته را در قرآن بیان نموده تا درس عبرت برای آیندگان باشد و بدانند چگونه آن‌ها را به سبب کفر و طغیان ریشه‌کن نمود به طوری که نام و نشانی از آن ها باقی نماند. چنان‌كه می‌فرمایند: «وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْقُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبْرَةً، أَيْنَ الْعَمَالِقَةُ وَ أَبْنَاءُ الْعَمَالِقَةِ[1]؟ أَيْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَ أَبْنَاءُ الْفَرَاعِنَةِ؟ أَيْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ الرَّسِّ[2] الَّذِينَ قَتَلُوا النَّبِيِّينَ وَ أَطْفَئُوا سُنَنَ الْمُرْسَلِينَ وَ أَحْيَوْا سُنَنَ الْجَبَّارِينَ؟ أَيْنَ الَّذِينَ سَارُوا بِالْجُيُوشِ وَ هَزَمُوا [الْأُلُوفَ] بِالْأُلُوفِ وَ عَسْكَرُوا الْعَسَاكِرَ وَ مَدَّنُوا الْمَدَائِنَ» (خطبه‌ي 182، فراز 2، ترجمه‌ي دشتي)؛ مردم! براى شما در تاريخ گذشته درس‌هاى عبرت فراوان وجود دارد. كجايند عمالقه(1)و فرزندانشان (پادشاهان عرب در يمن و حجاز)؟ كجايند فرعون‌ها و فرزندانشان؟ كجايند مردم شهر رس (درخت‌پرستانى كه مدت طولانى حكومت كردند) آن‌ها كه پيامبران خدا را كشتند(2) و چراغ نورانى سنّت آن‌ها را خاموش كردند و راه و رسم ستمگران و جبّاران را زنده ساختند؟ كجايند آن‌ها كه با لشكرهاى انبوه حركت كردند و هزاران تن را شكست دادند و سپاهيان فراوانى گرد آوردند و شهرها ساختند؟ پس عاقبت نافرمانی و معصیت خدا، نابودی و ریشه‌کن شدن است. این سنت تغییرناپذیر آفرینش است.

منابع

قرآن کریم

- نهج البلاغه 



[1]. عمالقه: از فرزندان سام بن نوح و پادشاهان عرب در یمن و حجاز بودند.

[2]. اصحاب الرس از بقایای قوم ثمود (صالح پیامبر) بودند که به علت فساد و سرکشی، زمین آن‌ها را فروبرد.

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 42


تعداد امتیازات: (1) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (835)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort