استاد نوقانی/ تنظیم: شفیقه رأفت
ادامه نامه ۶۹ مولا علی ع
فراز(۵): «وَ اعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ الْمُؤْمِنِينَ أَفْضَلُهُمْ تَقْدِمَةً مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ وَ مَالِهِ؛ [وَ إِنَّكَ] فَإِنَّكَ مَا تُقَدِّمْ مِنْ خَيْرٍ يَبْقَ لَكَ ذُخْرُهُ، وَ مَا تُؤَخِّرْهُ يَكُنْ لِغَيْرِكَ خَيْرُهُ. وَ احْذَرْ صَحَابَةَ مَنْ يَفِيلُ رَأْيُهُ وَ يُنْكَرُ عَمَلُهُ، فَإِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِهِ»؛ و بدان، بهترين مؤمنان، آن بود كه جان و خاندان و مال خود را درراه خدا پيشاپيش تقديم كند، چه آن را كه پيش فرستى براى تو اندوخته گردد و آنچه را كه باقى گذارى سودش به ديگران میرسد. از دوستى با بیخردان و خلافکاران بپرهيز، زيرا هر كس را از آنکه دوست اوست میشناسند.
اوصاف مؤمنین
در این فراز مولا یکی از صفات مؤمنین را برای حارث بیان میفرماید: «وَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ الْمُؤْمِنِينَ أَفْضَلُهُمْ تَقْدِمَة مِنْ نَفْسِهِ وَأَهْلِهِ وَمَالِهِ»؛ بدان برترين مؤمنان کسانى هستند که خود و خانواده و اموالشان را تقديم (به پروردگار و جلب رضاى او) مىکنند (آنها از همه در اين راه پیشگامترند).
زیرا مؤمن حقیقی کسی است که خود را مالک هیچچیز نداند و مالکیت حقیقی را از آن خدا که ولینعمت و خالق و صاحباختیار است بداند. اگر انسان به این مرتبه از ایمان برسد دیگر انفاق، بلکه ایثار جان و مال و اولاد در راه هدف که رضای خدا و قرب الی الله است برای او آسان میگردد.
امام صادق ع در حدیث خود به عنوان بصری فرمودند: حقیقت عبودیت و بندگی در سه چیز است. «مَا حَقِيقَةُ الْعُبُودِيَّةِ- قَالَ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ أَنْ لَا يَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ مِلْكاً لِأَنَّ الْعَبِيدَ لَا يَكُونُ لَهُمْ مِلْكٌ يَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ يَضَعُونَهُ حَيْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ- وَ لَا يُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِيراً وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِيمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ يَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْكاً هَانَ عَلَيْهِ الْإِنْفَاق» (طبرسى، ص 326)؛ اول اینکه بنده آنچه را خدا به او بخشیده ملک خود نداند، زیرا بندگان مالک نیستند، بلکه مال را از آن خدا میبینند و هرکجا خدا فرمان داد مصرفش میکنند؛ دوم، بنده امور خودش را تدبیر نمیکند؛ سوم، تماموقت خود را صرف انجام اوامر خدا و ترک نواهی او کند؛ بنابراین، هرگاه بنده چیزی را که خدا به او بخشیده ملک خود نداند، انفاق در راه خدا بر وی آسان گردد و هرگاه تدبیر امورش را به دست مدبّر واقعی سپرد، سختیهای دنیا برایش آسان میشود و هرگاه بنده به امر و نهی خدا گردن نهد، هیچگاه با مردم جدال نمیکند و به آنان فخر نمیفروشد. هرگاه خداوند به بنده این سه خصلت را عطا فرمود، دنیا و شیطان و مردم در نظرش خوار میشود و به خاطر مال جمعکردن و فخرفروشی به دنبال دنیا نمیرود و از مردم عزت و مقام نمیطلبد و اوقاتش را هدر نمیدهد، این اولین درجهی پرهیزکاران است.
در سورهی مبارکهی بقره هم صفات متقین را بعد از ایمان به غیب و اقامهی نماز، انفاق ازآنچه خدا به آنان روزی فرموده توصیف میفرماید: «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ» (بقره/۳)؛ آنکسانی که به جهان غیب ایمان آورند و نماز برپایدارند و از هر چه روزیشان کردیم درراه خدا انفاق کنند.
«فَإِنَّکَ مَا تُقَدِّمْ مِنْ خَيْر يَبْقَ لَکَ ذُخْرُهُ، وَمَا تُؤَخِّرْهُ يَکُنْ لِغَيْرِکَ خَيْرُهُ»؛ هرچه از کارهاى خير را از پيش بفرستى براى تو ذخيره خواهد شد و آنچه (از مال و ثروت) باقى بگذارى خيرش براى ديگران خواهد بود (و حسابش بر تو). شاهد مثال از قرآن کریم: «وَما تُقَدِّمُوا لاِنْفُسِکُمْ مِنْ خَيْر تَجِدُوهُ عِنْدَ اللهِ هُوَ خَيْراً وَأَعْظَمَ أَجْراً» (مزمل/۲۰)؛ و (بدانيد) آنچه از کارهاى نيک براى خود از پيش میفرستید آن را نزد خدا به بهترين وجه و بزرگترین پاداش خواهيد يافت.
«ما عِنْدَکُمْ يَنْفَدُ وَما عندالله باقٍ» (نحل/۹۶)؛ آنچه نزد شماست از بين میرود و آنچه نزد خداست باقى میماند.
«وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ» (بقره/۱۱۰)؛ و هر كار خيرى را براى خود از پيش مىفرستيد، آن را نزد خدا (در سراى ديگر) خواهيد يافت؛ خداوند به اعمال شما بيناست.
آداب دوستی
«وَ احْذَرْ صَحَابَةَ مَنْ يَفِيلُ رَأْيُهُ وَ يُنْكَرُ عَمَلُهُ، فَإِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِهِ»؛ از دوستى با بیخردان و خلافکاران بپرهيز، زيرا هر كس را از آنکه دوست اوست میشناسند. در این جمله مولا طریق رابطه و دوستی با دیگران را میفرمایند: از دوستانی که در فکر و نظر ضعیفاند و یا اعمال آنها ناشایسته و خلاف است بر حذر باش، زیرا ملاک و مقیاس شناخت و سنجش شخصیت هرکس دوستان او هستند.
یکی از آموزههای اسلام که در قرآن و روایات آمده، آداب دوستی، معاشرت و مصاحبت با دیگران است. چون انسان بدون شک نیازمند به دوستی و معاشرت است و این نیاز طبیعی انسان است که بدون انس و الفت با دیگران نمیتواند زندگی خوبی را داشته باشد، بنابراین باید پاسخگوی این نیاز طبیعی خود باشد.
مولا در حکمت ۱۲ میفرمایند: «أَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الْإِخْوانِ، وَأَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ»؛ عاجزترین مردم کسی است که از به دست آوردن دوست ناتوان باشد و از او عاجزتر کسی است که از نگهداری دوستان ناتوان باشد و دوستان خود را از دست بدهد.
انتخاب دوست خیلی مهم است، چون انسان طبعاً تأثیرپذیر است و صفات و اخلاق و افکار دوستان و همنشینان تأثیر زیادی در وی میگذارد و چه بسا سرنوشت آیندهی انسان را رقم میزند؛ زیرا انسان خلقوخوی و رفتار خود را از سه طریق میگیرد:
۱. خلقوخوی طبیعی که معمولاً از طریق ژنتیک از پدر و مادر به ارث میبرد، ولی اینیک اقتضا و استعداد است نه علت تامه.
۲. خلقوخوی کسبی که در محیط خانواده از رفتار و گفتار آنان میآموزد. چشمان کودک مانند یک دوربین از رفتار والدین خود فیلمبرداری میکند و گوش او مثل یک نوار ضبطصوت گفتار آنان را ضبط و همه را بایگانی میکند تا وقتیکه وارد اجتماع میشود و در دبستان و دبیرستان از دوستان و همنشیان و رفقایش نقش میپذیرد و این مرحله بسیار حساس و سرنوشتساز است.
۳. خلقوخوی ارادی؛ یعنی اگر انسان دارای ارادهی قوی باشد میتواند با آزادی و اختیاری که دارد اخلاق و رفتار خود را تغییر دهد و راه خود را در تمام امور انتخاب کند و سرنوشت خود را رقم زند.
طریق اول و دوم زمینهساز و اقتضا برای مرحلهی سوم میتواند باشد، یعنی اگر از جهت طبیعی پدر و مادر دارای ژن سالم و خلقوخوی متعادلی بودند، همچنین اگر در محیط و اجتماع در کنار معلمین و دوستان صالحی تربیت شود، شرایط لازم برای مرحلهی سوم آماده است که بااراده و اختیار خود راه صحیحی را که با عقل خود تشخیص میدهد انتخاب کند، ولی اگر ژن و محیط او ناسالم و مسموم باشد، در این صورت شرایط شرارت و فساد آماده است و اگر بخواهد بااراده و تصمیم خود راه خوب را که عقل تشخیص میدهد انتخاب کند و سرنوشت آیندهی خود را به نحو احسن تغیر دهد، مبارزه و جهاد اکبر لازم است ولی اجر و پاداش مجاهدین را هم خواهد داشت.
دربارهی مراحل اول و دوم خیلی سفارش شده چون زمینهساز مرحلهی سوم میباشد.
قرآن کریم دربارهی دوست ناصالح که موجب ندامت و پشیمانی است، میفرماید: «وَ يَوْمَ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً*يا وَيْلَتى لَيْتَني لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً* لَقَدْ أَضَلَّني عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَني وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً»(فرقان/۲۷-۲۸-۲۹)؛ و (به خاطر آور) روزى را كه ستمكار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان مىگزد و مىگويد: «اى كاش با رسول (خدا) راهى برگزيده بودم! اى واى بر من، كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نكرده بودم! او مرا از يادآورى (حق) گمراه ساخت، بعد ازآنکه (ياد حق) به سراغ من آمده بود!» و شيطان هميشه خوار کنندهی انسان بوده است.»
در سورهی صافات آیات(۵۰ -۵۶) به این مطلب اشارهشده است:
در بهشت مؤمنان با یکدیگر صحبت و گفتگو میکنند، یکی از آنها به رفقای بهشتی خود میگوید: در دنیا من دوست و همنشینی داشتم که به من میگفت آیا تو وعدههای بهشت و قیامت را باور میکنی آیا بعد از مرگ استخوانهای خاک شده زنده میشود و پاداش و کیفر میبینم؟ سپس به رفقای بهشتی خود گوید، آیا آن رفیق مرا در دوزخ میبینید؟ چون نظر کنند او را در میان دوزخ معذب میبینند، پس خطاب به او گوید: قسم به خدا نزدیک بود مرا هم مانند خود هلاک گردانی و اگر نعمت و لطف پروردگارم نبود من هم در دوزخ نزد تو حاضر بودم.
پس، مولا در این جمله به دو خصلت بد اشاره فرمودند و از دوستی و معاشرت با چنین افرادی بر حذر داشتند؛ یکی سسترأیی و ضعیف و ناتوان بودن در تصمیمگیری که یک نقص مهمی است، چون فردی که نتواند بااراده و رأی خودکار کند و تصمیم بگیرد در خلقوخوی ارادی ضعیف است و همچنین در ایمان و عقاید و انتخاب دوست هم نمیتواند رأی ثابت و تصمیم قوی داشته باشد. پس دنبالهرو دیگران خواهد بود و خیلی زود چنین فردی را میشود به انحراف کشید.
دوم کسی که از اعمال زشت و منکر ابا و امتناع ندارد و در هر کاری به جای عقل و تدبیر احساسی عمل میکند، این خصلت هم بدتر از ضعف و سستی است. بنابراین، مولا میفرمایند این دو خصلت در هرکس باشد شایسته مصاحبت و دوستی نیست چون هرکسی را با صفات و خصلتهای دوستش میشناسند. چنانچه در روایتی از پیامبر اکرم ص فرمودند: «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ يُخَالِل» (بحارانوار، ج۷۴، ص ۱۹۲)؛ شخص بر دين و راه و روش دوست خود است، پس بايد هر فردی بداند كه با چه کسی همنشینی مىكند؛ زیرا او را هم با اخلاق و روش دوستش میشناسد.
منابع
1. قرآن کریم
2. شتی، محمد، نهجالبلاغه، قم، دفتر نشر الهادی، ۱۳۷۹ش.
3. طبرسی، علی بن حسن، مشکاه الانوار فی غررالاخبار، نجف، کتابخانه حیدریه و ناشران دیگر، ۱۳۸۵ق.
4. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 41