سیری در زیارت عاشورا

seiyre-da-ashora

گروه تنظیم آثار استاد طاهایی

عناصر اصلی پیدایش نهضت امام حسین ع

عاشورا کلاس معرفت‌شناسی است برای همه‌ی بشریت و تا قیامت درس عبرتی است برای آنان که فراموش کردند عامل دوام اسلام در عمل به وصایای پیامبرخدا ص است. به همین جهت در آغاز شرح زیارت عاشورا به بیان عوامل اساسی که در تکوین حادثه‌ی عاشورا نقش داشته‌اند می‌پردازیم.

الف)کنار گذاردن وصایای پیامبر  ص نسبت به قرآن و اهل بیت ع

برای توضیح این قسمت باید گفت پیامبر گرامی اسلام ص با ژرف نگری و تیزبینی حوادث بعد از رحلت خود را پیش بینی کردند و به عنوان رحمه للعالمین و ناصح و دلسوز، راه نجات را پیش روی امت قرار دادند. در حدیث متواتر ثقلین حضرت راه رهایی امت را از فتنه‌ها در پناه بردن به قرآن و عترت معرفی کردند. کتاب خدا به عنوان بهترین آئین‌نامه‌ی حیات طیبه‌ی الهی، هدایت‌گر به استوارترین راه‌های سعادت است. قرآن می‌فرماید:

«اِنَّ هذا القُرآنَ یَهدی لِلَّتی هِی اَقوَمُ» (اسراء/۹)؛ قطعاً این قرآن به ] آیینی [که خود پایدارتر است راه می‌نماید». با این همه سفارش که پیامبر در مورد قرآن و اهل بیت ع فرمودند، اول کار آن‌ها این بود که قرآن و اهل بیت ع را کنار گذاشتند. در روز قیامت نبی اکرم ص به جهت کنار گذاشتن قرآن نزد پروردگار شکایت می‌کند و می‌فرماید: «یا رَبّ اِنَّ قَومی اتَّخَذُوا هذَا القُرآنَ مَهجوُراً» (فرقان/۳۰)؛ پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند.

امام خمینی ره در وصیت‌نامه‌ی سیاسی الهی خود غربت قرآن و عترت را چنین ترسیم می‌کند: «اکنون ببینیم چه گذشته است بر کتاب خدا این ودیعه‌ی الهی و ماترک پیامبر اسلام ص. مسائل اسف‌انگیزی که باید برای آن خون گریه کرد، پس از شهادت حضرت علی ع شروع شد. خودخواهان و طاغوتیان قرآن کریم را وسیله‌ای کردند برای حکومت‌های ضد قرآنی و مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم ص دریافت کرده بودند و ندای «إنّی تارکٌ فیکُمُ الثَّقَلین» در گوششان بود با بهانه‌های مختلف و توطئه‌های از پیش تهیه شده، آنان را عقب زده و قرآن را از صحنه خارج کردند و بر حکومت عدل الهی که یکی از آرمان‌های قرآن بود خط بطلان کشیدند و انحراف از دین خدا و کتاب و سنت الهی را پایه گذاری کردند» (موسوی خمینی، بی‌تا، ص۱).

ب) کم رنگ شدن معنویت در جامعه

دومین عامل از عوامل بوجود آورنده‌ی فاجعه‌ی عاشورا، کمرنگ شدن معنویت در جامعه بود. پیامبر اکرم  ص در مدت ۲۳ سال تمام توان خود را به کار برد تا در تار و پود جامعه، معنویت، بینش و ارزش‌های الهی را جایگزین سازد. پیامبر اکرم ص رسالت خود را با دعوت به مبدأ و معاد آغاز کرد و موفق شد شالوده‌ی کار خویش را بر پایه‌ی اعتقادات مردم قرار دهد و در پی آن به انقلاب ارزش‌ها پرداخت و با معیارهای جاهلیت به مبارزه برخاست. نمونه هایی از باورهای عصر جاهلیت عبارتند از:

۱. نژاد پرستی

قرآن می‌فرماید: «وَ اِذا قیلَ لَهُم اتّبِعُوا ما اَنزَلَ اللّهُ قالوُا بَل نَتَّبِعُ ما وَجَدنا عَلَیهِ آباءَنا» (لقمان/۲۱)؛ و چون به آنان گفته می‌شود: آن چه را که خدا نازل کرده پیروی کنید می‌گویند ]نه[ بلکه آن چه که پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم.

در بین افراد جاهلی افتخار به آئین نیاکان در هر صورت یک ارزش تلقی می‌شد و نژاد پرستی از افتخارات آنان به شمار می‌آمد.

۲. تکاثر (زیاده‌طلبی)

قرآن در سوره‌ی تکاثر می فرماید: «اَلهیکُمُ التَّکاثُرُ حَتّی زُرتُمُ المَقابِرَ»(تکاثر/ ۱ و ۲)؛تفاخر به بیشتر داشتن، شما را غافل داشت. تا کارتان (و پایتان) به گورستان رسید».

در سوره‌ی سبأ آیه‌ی ۳۵ این دیدگاه را این گونه به تصویر می‌کشد.

«وَ قالوا نَحنُ اَکثَر اَموالاً وَ اولاداً وَ ما نَحنُ بِمُعَذَّبینَ»؛ و گفتند: ما دارایی و فرزندانمان از همه بیشتر است و ما عذاب نخواهیم شد.

آنان از جهت تکاثر و تفاخر کار را به جایی رسانده بودند که به نزول قرآن بر نبی اکرم ص ایراد می‌گرفتند و می‌گفتند: «وَ قالوا لَولا نُزِّلَ هذَا القُرآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ القَریتَینِ عَظیم» (زخرف/۳۱)؛ و گفتند که چرا این قرآن بر مردی بزرگ از(آن) دو شهر فرود نیامده است.

اما پیامبر گرامی ص این سنت‌ها و معیارهای غلط را عوض کرده و ارزش‌های الهی را جایگزین آن نمودند که از آن جمله به موارد زیر می‌توان اشاره کرد.

ایمان:

«اَفَمَن کانَ مؤمِناً کَمَن کانَ فاسِقاً لا یستَوُونَ» (سجده/۱۸)؛ آیا کسی که مؤمن است، چون کسی است که نافرمان است؟ یکسان نیستند.

تقوا:

از دیگر مواردی که پیامبر در جامعه‌ی جاهلی به عنوان ارزش و معیار سنجش قرار دادند، تقوا بود «اِنَّ اَکرَمَکُم عِنَد الله اَتقیکُم» (حجرات/۱۳)؛ در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست.

جهاد:

«فَضَّل اللهُ الُمجاهِدینَ عَلَی القاعِدینَ اَجراً عظیماً» (نساء/۹۵)؛ مجاهدان را بر خانه نشینان به پاداشی بزرگ، برتری بخشیده است.

علم:

«هَل یَستَوی الَّذینَ یَعلَمونَ وَ الَّذینَ لا یَعلَمونَ اِنَّما یتَذَکَّرُ اُولُوا الاَلبابِ» (زمر/۹)؛ آیا کسانی که می‌دانند و کسانی که نمی‌دانند یکسانند؟ تنها خردمندانند که پند پذیرند.

ایثار:

«وَ یؤثِروُنَ عَلی اَنفُسِهِم وَ لَو کانَ بِهِم خَصاصَهٌ» (حشر/۹)؛ و هر چند در خودشان احتیاجی (مبرم) باشد، آن‌ها را بر خودشان مقدم می‌دارند.

پیامبر گرامی اسلام ص با تعالیم خویش، تحولی در بینش‌ها و ارزش‌های انسانی ایجاد نمودند و در مدتی بسیار کوتاه از آن مردمی که تمام معیار آن‌ها، نژاد و قبیله و ثروت بود، افرادی تربیت کردند که حاضر شدند برای دفاع از دین و مکتب خود، از مال و ثروت و حتی از جان خود نیز بگذرند و در میدان جهاد و شهادت، بر یکدیگر سبقت گیرند و به مقام و جایگاهی برسند که از تمام خواهش‌های نفسانی و تعلقات دنیوی آزاد شوند.

حال که با فضای جامعه‌ی اسلامی در زمان پیامبر آشنا شدیم، جای این سؤال است که چرا بعد از رحلت پیامبر ص مردم این گونه باقی نماندند و معنویت تا این اندازه کم رنگ شد.

 

عوامل کمرنگ شدن معنویت پس از ارتحال پیامبر اکرم ص

یکی از علت‌های کم رنگ شدن معنویت، انحراف سیاسی و فرهنگی بود. هر جامعه‌ای را که بخواهند بر آن مسلط شوند در اولین گام، فرهنگ آن جامعه را عوض می‌کنند و در اخلاقیات و عقاید و عادات و رسوم جامعه اثر می‌گذارند. چنان چه بعد از پیامبر این چنین شد.

کسانی که ریشه‌ی باورهای جاهلی در باطنشان وجود داشت، به احیای آن پرداختند. بعد از رحلت پیامبر ص مسابقه به سوی دنیا و متاع ناچیز آن گذاشتند و چنان اسیر دنیا شدند که در مقابل علی ع و خاندان پیامبر ایستاده و با آن‌ها به ستیز پرداختند. در نتیجه به وسیله‌ی انحراف سیاسی، مردم را هم از مسیر اصلی اسلام دور کردند.

عامل دوم زمینه ساز دوری از معنویت، فتوحات زیادی بود که برای کشور اسلامی پیش آمد. این پیروزی‌ها فتح دل‌ها نبود بلکه فتح خاک بود. کار فرهنگی برای هدایت و رشد مردم صورت نگرفت و جامعه‌ی اسلامی را به سرعت به سوی مادی‌گرایی و دنیا پرستی سوق داد و مدیران این برنامه (فتوحات) چون هدفشان مشغول کردن مردم بود، غنائم بسیاری را در بین رزمندگان اسلام تقسیم می‌کردند تا آن‌ها سرگرم شده و از مسأله‌ی مهم و اساسی که ولایت و رهبری جامعه اسلامی بود غافل شوند.

عامل سوم که در رنگ باختن معنویت و گرایش به دنیا نقش داشت، بذل و بخشش‌هایی بود که از بیت المال معین می‌شد. این بذل و بخشش‌ها و خرج‌های ناروا حریصان را بر دنیا حریص‌تر کرد وتمام معنویت را تحت الشعاع قرار داد و ارزش‌های الهی رنگ باخت. پیامبر گرامی ص نیز این وضعیت را برای امت اسلامی پیش بینی کردند. وقتی این آیه به حضرت نازل شد: «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ اَضاعُوا الصَّلوهَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوفَ یلقَونَ غَیآ» (مریم/۵۹)؛آنگاه، پس از آنان جانشینانی به جای ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوس‌ها پیروی کردند، وبه زودی (سزای) گمراهی (خود) را خواهند دید.

در حدیثی چنین می‌خوانیم که پیامبر هنگامی که آیه‌ی فوق را تلاوت کردند، فرمودند:

«یکُونُ خَلفٌ مِن بَعدِ سِتّینَ سَنَهً اَضاعُوا الصَّلوهَ واتَّبَعُوا الشَّهواتِ فَسَوفَ یلقَونَ غَیاً ثُمَّ یکُونُ خَلفٌ  یقرَؤُؤنَ القُرآنَ لا یَعدوُا تَراقِیهُم، وَ یَقرَءُ القُرآنَ ثَلاثَهٌ مؤمِنٌ وَ مُنافِقٌ وَ فاجِرٌ (طباطبایی، بیتا، ج 14 ،ص۸۰؛ ابن حنبل، بی‌تا، ص۳۸؛ متقی هندی،۱۴۰۹ ،ج 11، ص۱۹۵)؛ بعد از شصت سال، افرادی به روی کار می‌آیند که نماز را ضایع می‌کنند و در شهوات غوطه‌ور می‌شوند و به زودی نتیجه‌ی گمراهی خود را خواهند دید و بعد از آن‌ها گروه دیگری روی کار می‌آیند که قرآن را می‌خوانند ولی از شانه‌های آن‌ها بالاتر نمی‌رود (چون نه از روی اخلاص است و نه برای تدبر و اندیشه، بلکه از روی ریا و تظاهر است) و سه طایفه قرآن می‌خوانند هم مؤمن و هم منافق و هم فاجر».

قابل توجه این که، دانشمندان می‌گویند: اگر مبدأ شصت سال را هجرت پیامبر   صبگیریم درست منطبق بر زمانی می‌شود که یزید بر اریکه‌ی قدرت نشست و سالار شهیدان امام حسین ع و یارانش شربت شهادت نوشیدند.

 

ج) افول غیرت دینی

سومین عامل از عوامل ایجاد حادثه‌ی کربلا افول غیرت دینی بود.

طریحی درباره‌ی غیرت می‌گوید: «وَ الغَیرَهُ نَفرَهٌ طَبِیعیهٌ تکوُنُ عَن بُخلِ مُشارَکَهِ الغَیرِ فی اَمرٍ مَحبُوبٍ لَهُ» (طریحی، ۱۴۰۸، ج 3 ، ص۳۴۶ غیرت یک نفرت طبیعی برخاسته از درون است که انسان دخالت دیگری را در کاری که دوست دارد، بر نمی‌تابد».

غیرت قبل از این که یک ارزش الهی باشد، یک ارزش انسانی است و خداوند متعال انسان‌های غیرتمند را دوست دارد. حال اگر این غیرت درباره‌ی دین باشد به این معناست که مؤمن اجازه‌ی تجاوز به حریم دین را به هیچ کس نمی‌دهد. غضب در برابر متجاوزان به حریم دین، سعی و کوشش در راه نشر دین، امر به معروف و نهی از منکر، تبری و تولی، روحیه‌ی دفاع از دین و فدا نمودن همه چیز در راه دین، همه جلوه‌هایی از غیرت دینی است .

امام علی ع می‌فرمایند:

«… فَاِذا حَضَرَت  بَلِیّهٌ فَاجعَلُوا اَموالَکُم دُونَ اَنفُسِکُم وَ اِذا نَزَلَت نازِلَهٌ فَاجعَلُوا اَنفُسَکُم دُونَ دینِکُم فَاعلَمُوا اَنَّ الهالِکَ مَن هَلَکَ دینُهُ و الحَریبَ مَن حَرِبَ دینُهُ» (بحار الانوار، جلد۶۸، باب۲۳ ، ص۲۱۲، حدیث۲)؛ آنگاه که حادثه‌ای پیش آمد اموالتان را سپر قرار دهید برای جانتان و در حفظ جان خویش بکوشید. اما اگر حادثه‌ای برای دینتان پیش آمد و دینتان در معرض خطر قرار گرفت جانتان را فدای دینتان سازید. بدانید آن کس که دینش از بین برود هلاک شده و نابود است.کسی که دینش به غارت رفته، غارت شده است».

یکی از جلوه‌های غیرت دینی، امر به معروف ونهی از منکر است.

قرآن کریم مسلمانان را بهترین امت معرفی می‌کند اگر امر به معروف و نهی از منکر داشته باشند:

«کُنتُم خَیرَ اُمَّه اُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرُونَ بِالمَعروُفِ وَ تَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَ تُؤمِنُونَ بِاللّهِ» (عمران/۱۱۰)؛ شما بهترین امتی هستید که از میان مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از کار ناپسند باز می‌دارید و به خدا ایمان دارید.

از این آیه استفاده می‌شود که مسلمانان تا زمانی بهترین امت به شمار می‌آیند که در بین آن‌ها غیرت دینی زنده باشد. چون امر به معروف و نهی از منکر فریضه‌ای است که اهمیت بسیاری دارد تا جائی که یک مؤمن اگر با عمل نتواند جلوی متجاوزان دینی را بگیرد، وظیفه دارد قلباً از آنان نفرت داشته باشد و خود این تنفر قلبی، جلوه‌ای از غیرت دینی است و کسانی که حتی این مرحله از غیرت را هم نسبت به دین نداشته باشند، مرده‌ای در بین زندگان هستند.

علی ع می‌فرمایند: «گروهی منکر را با دست و زبان و قلب انکار می‌کنند؛ پس، آنان تمامی خصلت‌های نیکو را در خود گرد آورده‌اند. گروهی دیگر، منکر را با زبان و قلب انکار کرده، اما دست به کاری نمی‌برند، پس چنین کسی دو خصلت از خصلت‌های نیکو را گرفته و دیگری را تباه کرده است. بعضی منکر را تنها با قلب انکار کرده و با دست و زبان خویش اقدامی ندارند، پس دو خصلت را که شریف‌تر است تباه ساخته و یک خصلت را به دست آورده‌اند. بعضی دیگر منکر را با زبان و قلب و دست رها ساخته‌اند که چنین کسی از آنان مرده‌ای میان زندگان است» (نهج البلاغه،۱۳۸۱ ، حکمت 374، فراز۴).

در حکمتی دیگر حضرت می‌فرمایند:

«اَلّراضِی بِفِعلِ قَومٍ کَالدّاخِلِ فیه مَعَهُم وَ عَلی کُلِّ داخِلٍ فی باطِلٍ اِثمانِ: اِثمُ العَمَلِ بِهِ، وَ اِثمُ الرِّضی بِهِ» (همان، حکمت ۱۵۴)؛ آن کس که به کار جمعیتی راضی باشد همچون کسی است که در آن کار دخالت داشته و هر کسی که در باطلی داخل شود، دو گناه مرتکب شده؛ یک گناه عمل بر باطل، دوم گناه رضایت به آن.

حضرت علی ع   در سخنرانی که بر منبر مسجد کوفه ایراد کرده‌اند، این مطلب را متذکر می‌شوند که همه‌ی افراد جامعه در خشنودی و خشم شریک می‌باشند. چنان که ناقه‌ی صالح را یک نفر دست و پا برید، اما عذاب آن تمام قوم ثمود را گرفت زیرا همگی آن را پسندیدند. می‌فرمایند:

«اَیُها النّاسُ، اِنَّما یجمَعُ النّاسَ الرِّضی وَ السَّخَطُ وَ اِنَّما عَقَرَ ناقَهَ ثَمُودَ رَجُلٌ واحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللّهُ بِالعَذابِ لَمّا عَمُّوهُ بِالرِضی، فَقال سُبحانَهُ فَعَقَروها فَاَصبَحُوا نادِمینَ» (نهج البلاغه، خطبه۲۰۱ ، فراز ۲).

کسانی که راضی به عمل افرادی باشند و لو این که خودشان حضور فیزیکی در آن عمل ندارند در کیفر و پاداش با آنان شریک هستند. این به خاطر آن است که اسلام رضایت باطنی به یک امر را به منزله‌ی شرکت در آن می‌داند. در واقع در توطئه‌ی پی کردن ناقه‌ی صالح این کار جنبه‌ی فردی نداشت و کسی که اقدام به این عمل کرد تنها متکی به نیروی خودش نبود بلکه به پشتیبانی آنان دلگرم بود و در حقیقت یک کار گروهی و جمعی محسوب میشد، بنابراین عذاب الهی همه را در برگرفت.

 

منابع

·        قرآن کریم

·        نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، قم، چاپ الهادی،۱۳۸۱ .

۱.      ابن حنبل، احمد؛ مسند احمد، دار صادر، بیروت، بی‌تا، ص۳۸.

۲.     طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴ ، قم، انتشارات جامعه مدرسین، بی‌تا.

۳.     متقی هندی، علی؛ کنز العمال فی سنن الاقوال و الاحوال، ج۱۱ ، تحقیق بکری حیانی، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۹.

۴.     موسوی خمینی، روح الله؛ صحیفه‌ی انقلاب، وصیت نامه‌ی سیاسیالهی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، بی‌تا.

آخرین مقالات

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا