فاطمه خدابخشی
حق آزادی یکی از مصادیق مهم و چالش برانگیز حقوق شهروندی است که زنان نیز به عنوان بخش مهم و تأثیرگذار جامعه از این حق برخوردارند. یکی از بحثهایی که امروزه در ارتباط با آزادی زنان مطرح است، بحث حفظ پوشش دینی از سوی آنهاست. رسانههای غربی این امر را از مصادیق سلب حق آزادی زنان در جوامع اسلامی میدانند؛ برخی از روشنفکران غربگرای داخلی نیز بر این بحثها دامن میزنند و حکومت اسلامی را به خاطر ملزم کردن زنان به حفظ پوشش دینی مورد انتقاد قرار میدهند وآن را نقض صریح حقوق شهروندی بر میشمارند. این نوشتار در پی یافتن پاسخی مناسب به این پرسش است که آیا ملزم کردن زنان به حفظ پوشش دینی در جوامع اسلامی از مصادیق سلب حق آزادی آنها محسوب میشود؟
حقّ آزادی وحقّ امنیت
حق، اقتداری است که قانون به افراد میدهد که عملی را انجام دهند؛ یعنی انسانها در انجام یا ترک آن عمل آزادند. بنابراین آزادی عمل رکن اساسی حق است (حسن امامی، ج۱، ص۲۵) و برخورداری از حق آزادی شخصی از مهمترین حقوق شهروندی است که به معنای آزادی فرد در رفت و آمد، اختیار مسکن در داخل یا خارج کشور و آزادی در روابط خصوصی است. بر اساس این حق فرد از هر گونه تجاوز نسبت به جان و مال و خانه و زندگی خود مصون است (طباطبایی موتمنی، ۱۳۸۲، ص۳۹). براساس این تعریف حق امنیت و مصونیت شخصی از مصادیق حق آزادی شخصی محسوب میشود و به معنای این است که فرد از هر گونه تعارض و تجاوز مانند قتل، جرح، ضرب، توقیف، حبس، تبعید، شکنجه و سایر اعمال غیر قانونی و خودسرانه و یا اعمالی که منافی شئون و حیثیت انسانی اوست مانند اسارت، تملّک، بهره کشی، بردگی، فحشا و غیره مصون و در امان است. حق امنیت و مصونیت شخصی پایه و اساس سایر مصادیق آزادی شخصی است و با فقدان آن سایر آزادیهای فردی نیز سلب خواهد شد. در حقیقت امنیت به گونهای با آزادی تلفیق شده است که برای ما آزادی بدون امنیت و مصونیت فردی، معنی و مفهومی نخواهد داشت (همان، ص۶۳).
هر فرد بر اساس حق آزادی شخصی در زندگی خصوصی خود آزاد است تا زمانی که به آزادی سایر افراد اجتماع لطمه نزند؛ زیرا سهم هر یک از اعضای اجتماع در آزادی با یکدیگر برابر است و همهی افراد به طور برابر از آزادی برخوردارند. بنابراین در عین این که هر فرد در اجتماع از آزادی برخوردار است باید حریم حرمت آزادی دیگران نیز مصون و محفوظ باقی بماند. اینجاست که قلمرو آزادی واقعی از ولنگاری، اباحی گری و بیبند و باری متمایز و جدا میشود (همان، ص۲۰). پس مراد از آزادی، مطلق العنان بودن نیست که شخص هر کاری را خواست انجام دهد.آزادی اراده و عمل بر اساس خواهشهای نفسانی، بی بند و باری و تبهکاری است نه آزادی انسانی؛ زیرا اینگونه تصمیمگیری و عملکردن، گام نهادن در حیطهی حیات دیگران یا محدود کردن و به خطر انداختن آزادی افراد دیگر است (جوادی آملی، ۱۳۸۴، ص۲۹۱). بنابراین نباید به بهانهی آزادی، آزادی و امنیت سایر افراد جامعه را به خطر انداخت. چراکه همهی افراد جامعه به یک اندازه از حق آزادی و امنیت برخوردارند.
حفظ امنیت زنان با آزادی اسلامی یا آزادی غربی
در اسلام آزادی به معنای آزادی از هوسها و اسارتهای نفسانی است (جوان آراسته، ۱۳۸۴، ص۹۸) و این آزادی همان است که از آن به آزادگی تعبیر میشود. امّا ریشه و منشأ آزادی در غرب تمایلات و خواهشهای نفسانی است (ر.ک: پایگاه جامع استاد شهید مرتضی مطهری)؛ آزادی غربی هیچ پایه و اساس الهی ندارد و برگرفته از مکتب اومانیسم است؛ مکتبی که در آن انسان و لذّتهای او محور همه چیز است. در جامعهی غربی، به اسم آزادی، زنان به کشف حجاب و تبرّج، تشویق می شوند. امّا این آزادی، آزادی زن نیست؛ بلکه آزادی مرد در التذاذ بصری است (کربلایی نظر و جمعی از محقّقین، ۱۳۹۱، ص۹۷). در چنین جامعهای زن فقط «جسم» است که مرد او را دائماً در دو کفهی ترازوی «چشمان» خود ارزیابی میکند (علیپور باغبان نژاد و رضایی، ۱۳۹۰، ص۱۱۹). امّا در فرهنگ اسلامی مردان اجازه ندارند به زنان مسلمان چشم بدوزند و حتی با نگاه وارد حریم شخصی آنها شوند و حکم پوشش دینی، برای رهایی و آزادی آنها از نگاههای حرام مردان بیگانه وضع شده است.
آزادی زنان و امنیت اجتماعی
فلسفهی حجاب در اسلام، برخورداری زنان از حق امنیت است که از مصادیق حق آزادی شخصی محسوب میشود. براساس آیهی ۵۹ سورهی احزاب، زنان با حفظ حجاب اسلامی به عفّت و حیا شناخته میشوند و مورد اذیت و آزار افراد هرزه و آلوده قرار نمیگیرند (قرائتی، ۱۳۸۳، ج۹، ص۳۹۹). هم چنین قرآن کریم صراحتاً به مردان دستور میدهد چشمهای خود را از نگاههای حرام نسبت به زنان حفظ کنند (نور/۳۰) تا حریم شخصی زنان، مصون و محفوظ باقی بماند. البتّه برخورداری از امنیت و آزادی، حق همهی افراد جامعهی اسلامی است و مردان نیز به عنوان بخشی از جامعه از این حق برخوردارند. آیا امنیت و سلامت روانی حق این افراد نیست و نباید به این حق احترام گذاشت! (علیپور باغبان نژاد و رضایی، ۱۳۹۰، ص۱۶۹).
بیحجابی وآرایش، غریزهی جنسی را تحریک و طوفانی میسازد. این تحریک و تهییج نه تنها کنترل و هدایت غریزهی آتشین جنسی را برای مردان مشکل میسازد بلکه آنها را به کانون خطر جدی برای زنانی که با خودنمایی آنها را تحریک کردهاند، تبدیل میکند و امنیت فردی آنها را برهم میزند. آمار وحشتانگیز تجاوز به عنف در غرب گویای این واقعیت است که بیحجابی بیشترین ضرر را متوجّه زنان نموده و زندگی آنها را با اضطرابِ مورد تجاوز قرارگرفتن همراه ساخته است (همان، ص۱۹۱).
آمارهای منتشر شده در آمریکا نشان میدهد در زمستانها که مردم مجبورند به جهت سردی هوا خود را پوشانده و پوشش بیشتری داشته باشند، تجاوز به عنف کمتر میشود؛ ولی در تابستان تجاوز به عنف نسبت به زنان و حتی پیرزنان افزایش پیدا میکند و حتی راهبهها هم مصون نمیمانند (رجبی، ۱۳۸۸، ص۹) بنابراین رابطهی معناداری بین نوع پوشش و برقراری امنیت در جامعه وجود دارد.
یکی از وظایف اصلی حکومت اسلامی ایجاد امنیت برای تمام شهروندان جامعه است. بنابراین حکومت اسلامی میبایست برای حفظ امنیت زنان، آنها را ملزم به رعایت حجاب اسلامی نماید؛ همانطور که راننده را ملزم به بستن کمربند ایمنی میکند تا از وقوع حوادث ناگوار برای خودش و سایرین جلوگیری کند (مهدی زادگان، ۱۳۸۶، ص۲۰).
البته برای این که حجاب به عنوان یک باور و ارزش اجتماعی در شخصیت دختران و زنان مسلمان درونی شود، بایستی از رویکرد قهری و اجباری پرهیز کرد و از راهکارهای فرهنگی و جلب مشارکتهای عمومی، مدنی و دولتی وارد شد. چرا که حجاب با اجبار و بدون عقیده، به یک یونیفرم سنگین تبدیل میشود و ماهیت معطوف به عفاف خود را از دست میدهد. اجبار بدون اقناع و فرهنگسازی موجب لجبازی و عناد یا نفاق و دورویی و ظاهرگرایی و غفلت از محتوا میگردد (محبوبی منش، ۱۳۸۶، ص۱۰۳).
نتیجه و پیشنهاد
وظیفهی حکومت اسلامی تأمین آزادی و امنیت برای تمام شهروندان است. آمارها نشان میدهد رابطهی معناداری بین پوشش زنان و افزایش امنیت اجتماعی وجود دارد؛ به گونهای که هرگاه پوشش زنان افزایش یافته، امنیت اجتماعی آنها بیشتر شده است. این مطلب نشان میدهد مردان نیز در این شرایط در سطح سلامت و امنیت روانی بالاتری بودهاند. از این رو حکومت اسلامی در جهت حفظ امنیت اجتماعی زنان و امنیت روانی مردان میبایست به حکم شرع و قانون، زنان را ملزم به حفظ حجاب اسلامی نماید و این امر هیچگونه منافاتی با حق آزادی آنها ندارد. زیرا به حکم عقل، همهی افراد به طور مساوی از این حق برخوردارند و هیچ کس حق ندارد به اسم آزادی به حریم حرمت آزادی دیگران آسیب بزند. همچنین آزادی اگر به معنای آزادی در پیروی از خواهشهای نفسانی باشد، آزادی نیست بلکه بی بند و باری و تبهکاری است و نوعی اسارت محسوب میشود. امیرالمومنین علی(ع) میفرمایند: «کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ عِنْدَ هَوًى أَمِیر» چه بسا عقلی که اسیر فرمانروایی هوس است (نهج البلاغه، حکمت۲۱۱).
منابع
* قرآن کریم
* نهج البلاغه، محمّد دشتی، قم، نیلوفرانه، ۱۳۸۱.
۱. امامی، حسن، حقوق مدنی، جلد۱، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چاپ بیست ودوّم،۱۳۸۱.
۲. جوادی آملی، عبدالله، حق وتکلیف در اسلام، قم، اسراء، ۱۳۸۴.
۳. جوان آراسته، حسین، حقوق اجتماعی و سیاسی در اسلام، تهران، دفترنشر معارف اسلامی، چاپ دوّم، ۱۳۸۴.
۴. رجبی، عباس، حجاب و نقش آن در سلامت روان، پیام زن، ۱۳۸۸.
۵. طباطبایی موتمنی، منوچهر، آزادیهای عمومی و حقوق بشر، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۸۲.
۶. علیپور باغبان نژاد، یوسف و اصغر رضایی، حجاب آزادی یا اسارت، تبریز، احرار، ۱۳۹۰.
۷. قرائتی، محسن، تفسیر نور، جلد۹، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۸۳.
۸. کربلائی نظر، محسن وجمعی از محققین؛ زن و بازیابی هویت حقیقی گزیده بیانات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنهای، تهران، انقلاب اسلامی، چاپ چهارم،۱۳۹۱.
۹. محبوبی منش، حسین؛ تحلیل اجتماعی مسألهی حجاب، کتاب زنان (شورای فرهنگی اجتماعی زنان)، ۱۳۸۶.
۱۰. سایت پایگاه جامع استاد شهید مرتضی مطهری.
۱۱. مهدی زادگان، داوود، پژوهشی در الزام حکومتی حکم حجاب، کتاب زنان (شورای فرهنگی اجتماعی زنان)، ۱۳۸۶.