تاریخ ارسال خبر: 01 اسفند 1396

| گروه خبری:
اجتماعی
چه کنیم که امر به خوبی و نهی از بدی مؤثّر باشد؟/ مشاورهای صمیمانه با سرکار خانم حبیبی
1. به نظر شما رفتار خوب چگونه ایجاد می شود؟
معرفت بخشی و هدایت بشر به سمت رفتارهای عقلانی وظیفهی همهی ماست؛ چه نسبت به خودمان و خانوادهمان و چه در اجتماعی که داریم زندگی میکنیم. همان معرفت باعث خیرات میشود و جهل است که باعث شر میشود. انسانها با وجود این که همگی از نعمت عقل برخوردارند، متأسّفانه عقل را آن طوری که لازم و بایسته است پرورش نداده و تربیت نکردهاند؛ یعنی عقل عملی در رفتار را ندارند؛ در رفتارهایشان تربیت عقلی نشدهاند. برای هر فعلی که از ما صادر میشود اوّل به وسیلهی نیروی تخیّل و ادراک یک تصوّر ذهنی در ذهنمان ایجاد میشود حالا اگر در این قسمت، این تصوّر ذهنی به عقل و تفکّر سپرده شود، یک تصمیم گیری خوب برای یک رفتار خوب انجام میشود؛ یعنی از لحاظ عقلانی وقتی خوب بودن یک چیزی ثابت شد، بعد احساسات درگیر دوست داشتن و وابسته شدن میشوند و اگر آن تصور ذهنی ایجاد شود ولی به دست احساسات سپرده شود، اینجا خط از هم جدا میشود. ما در اصول دینمان هم این را داریم، خدا میخواهد عقلانی به او عشق ایجاد شود. ملاصدرا همین مراحل را چنین میگوید: 1. تصور به فعل. 2. تصدیق به فایده. 3. شوق برای انجام آن. 4. اراده کردن. 5. تصمیم گیری برای انجام فعل.
2. چرا برخی به امر به معروف بیتوجّهند ؟
گاهی بچههای ما، نوجوانها و جوانهایمان وقتی ما امر به معروف میکنیم، نمیشنوند یا اصلاً یک قشری در اجتماع نسبت به آن بیتوجهند؟! اشکال سر این قسمت است که افراد وقتی امور رفتاری را میخواهند انجام دهند به دست دل و شهوات میسپارند. عقل در خدمت آنها میشود، تربیتش میآید پایین، به جای اینکه شوق شهوانی مطیع عقل شود، جابهجا میشود احساسات میآید بالا، احساسات هرچه بخواهد، عقل هم برای آن تدبیر میکند. دیدگاهش غرایزی و شهوانی است، دوباره خرابش میکند این از نداشتن سرمایهی ایمان و اخلاق است. قوّهی عقل و تفکّر را برای کسانی میگوییم که به یک بلوغ عقلی رسیده باشند، امّا دختران نوجوان که در اوج احساسات به سر میبرند، قدرت تعقل ندارند یعنی بارها احساساتشان بر قدرت تعقل غلبه پیدا کرده است، اینجا باید چه کنیم؟ این بلوغ فکری ندارد و فکرش کامل نشده است.
پیامبر اکرم ص سه دوره مراحل تربیتی را در فرزندان در نظر میگیرند. در 7 سال اول، باید محبت، مدارا، حمایت، امنیت و صبر باشد یعنی پدر و مادر به عنوان وزیر، کنار امیر قرار گیرند، نه اینکه فرزند رها شود. یعنی وقتی که امیری دستور میدهد یک نفر را بکشید، وزیر نمیگوید حق نداری این کار را بکنی، چه کار میکند، برمیگردد به سرمایهی خوب امیر نگاه میکند، شما که اینقدر بخشندهای، مردم چیزی جز بخشندگی از شما ندیدند. یعنی از ویژگیهای خود امیر کمک میگیرد و با عزت و احترام و محبت تصمیم او را تغییر میدهد.
پدر و مادر وقتی لجاجت بچه را میبینند چه کار میکنند، از زور یا ترساندن استفاده میکنند. بچه اصلاً آنجا نمیشنود در ذهن خودش برای بزرگیاش نقشه میکشد، یعنی هفت سال سومی که ما قرار است از او وزیر و مشاور تربیت کنیم، بعد او دارد نقشه میکشد که بزرگ شد، چطوری جلوی ما بایستد برای همین جلوی ما میایستد، هیچ امری که معروف باشد را نمیپذیرد و او دارد به منکر فکر میکند. چطور میخواهم تربیتش کنم، وقتی عملکرد من نادرست بوده است؟
وظیفهی پدر و مادر است که از لحاظ عقلانی، این بسترسازی را نسبت به سنّ و سال بچه برایش شروع کنند. حالا بد و خوبها که پیش میآید و میرود، 7 سال سوم خودش این تفکر را در زندگی میآورد. این قسمتی که اگر بچههایمان نمیخواهند بشنوند، این به پایههای تربیتی به ویژه تربیت عقلانیشان برمیگردد.
3. چگونه امر به معروف و نهی از منکر کنیم که اثر داشته باشد؟
امر به معروف و نهی از منکر را با زبان خوش بگوییم، با مهربانی هم بگوییم، راههای گوناگونی هم برویم تا بچه را به راه بیاوریم. امّا متأسفانه حالا ما دنبال نتیجهایم و به هدف نمیرسیم یا میخواهیم سریع به جواب برسیم، اینجا باید چه کار کنیم؟ دربارهی شیوههای امر به معروف و نهی از منکر، اول باید ببینیم که چه کسی را امر و نهی میکنیم، از چه کسی در واقع شروع میکنیم. امر به معروف و نهی از منکر را به چه شیوهای انجام میدهیم؟
امر به معروف و نهی از منکر را طبق سفارش خود قرآن باید از خودمان شروع کنیم؛ و بعد از خانواده. «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ» (تحریم/6). اکثر ما وقتی حرف از امر به معروف و نهی از منکر میآید اولین موضوعی که به ذهنمان میرسه، بیحجابی است. متأسفانه فقط همین یک موضوع را داریم. در صورتی که این از آثار منکر است، خودش نیست، آثار آن است که میشود بیحجابی. پس: اول باید خودم را بشناسم، من دارم چه کار میکنم؟ چرا حرف من روی مردم اثر نمیگذارد؟ برای اینکه خودم نیستم. قانون روانشناسی اروپایی میگوید «خودت را دوست داشته باش» ولی در عمل به احساسات و غرایز بیشتر اهمیّت میدهد. اگر دوست داشتن در دین را و خود دوست داشتن را در روانشناسی غرب مقایسه کنید، خیلی با هم متفاوتند تفاوت واقعاً از زمین تا عرش است. چون خداوند وقتی دوست داشتن انسان را در آیات و در کلام مبارک پیغمبر ص و اهل بیت ع بیان میکند انسان را برای عرش مهیّا میکند. ولی آنها (روانشناسان) برای استفاده بر روی ارض (زمین). برای همین ما در روایات داریم که با همسر بداخلاق بساز، بعد همنشین حضرت زهرا س میشوی. چون میخواهد تو بتوانی جزء کسانی که صابرند قرار بگیری تا خدا تو را به عرش برساند. صبر ارزشمند است نه تحمل کردن. بار تحمل آن چیزی است که ما طاقت نمیآوریم چون دائماً پشت ماست، ولی وقتی که صبر میکنی، موضوع را برمیداری، میگذاری روبهرویت. پس روی دوشت نیست.
پس در روانشناسی غرب، فقط صورت مسأله را پاک میکنند یعنی مشکل را و فقط به جسم میپردازند امّا وقتی که دین به تو میگوید این کار را بکن (مثلاً صبر کن) چون میخواهد پرورشت دهد، میخواهد روح را بسازد.
صابرین این نشانهها را دارند که خودشان را دوست دارند، چون از ضعف و ناتوانی بیرون میآیند. اگر خودت را دوست داری خودت را در آن بینداز. امام علی ع میفرماید از هر چه میترسی، خودت درون آن بینداز. برای چه این را میگویند برای اینکه دست و پنجه نرم کنیم و قوی شویم و ترسمان بریزد. دیگر مواردی که باید مد نظر باشد:
1. نیت و ابزارمان باید خالصانه باشد؛ یعنی نباید برای خودم کار کنم. اگر همسر و فرزندم رو در روی من میایستند، فکر احترام خودم را نکنم، بلکه فکر این را بکنم که او را برای چه چیز میخواهم تربیت کنم.
2. ایراد نگیریم و به او نگوییم تو چقدر بیادبی و... بلکه بگوییم به تو نمیآید. همان نقش وزیر باید خوب بلد باشیم بازی کنیم. ما میخواهیم تواضع پروری نسبت به اطاعت و بندگی داشته باشیم. نتیجهی 7 سال امیری کردن قرار است اطاعت و بندگی باشد.
3. اینکه امر و نهی باید با محبت باشد. اگر برخورد بد داشته باشی، یعنی خشن باشی، مثل پرت کردن به دیوار است، برمیگردد به خودت و خُرد میشود. یقیناً اگر طرف را نرم کنی میتوانی پنجه بیندازی و اثر بگذاری.
4. به مخاطب فرصت بدهیم. عجلهای برای ایجاد رفتار یا ترک آن رفتار نداشته باشیم، چراکه خداوند فرصت عمر را برای ما قرار داده است. اصلاً عجلهای برای امروز نداشته باشید، هیچ وقت پیامبر ص برای الان کار نمیکردند، تدابیر و سیاستهایشان برای حتی آخرالزمان هم بود.
5. امر به معروف و نهی از منکر باید بر پایهی آگاهی، منطق و عقل باشد.
6. جدا کردن شخصیت از رفتار ناپسند: این مورد جدا کردن خود شخص از رفتارش میباشد. یعنی بگوییم من تو را خیلی دوست دارم، ولی این رفتارت را نمیپسندم امّا تو برای من عزیز هستی. این حمایت باید باشد، ولی این کار و رفتارت را دوست ندارم. حتماً باید باشد. پس با کرامت انسانی او کاری نداریم، با رفتارش کار داریم. پس امر و نهی باید با نگهداشتن احترام کامل و کرامت انسانی طرف مقابل باشد.
امیرالمؤمنین علی ع در خطبهی 153 میفرمایند: «فَإِنَّمَا الْبَصِيرُ مَنْ سَمِعَ وَ تَفَكَّرَ» بصیر کسی است که بشنود بعد برایش اندیشه کند، یعنی خودش را به روش امیرالمؤمنین ع در بیاورد «وَ نَظَرَ وَ أَبْصَرَ» ببیند و بینا شود از نظر استفاده میکند ولی کنارش بصر میگذارد. نظر نگاه عمیق است با تأمل و تفکر ولی بصیرت باید ایجاد شود. دیگر نظر نیست.
بنابراین هر نعمتی که به انسان میرسد، سه وظیفه به گردن انسان میآید: اول حفظ آن، دوم رشد آن، سوم هزینه کردن آن. حتماً باید نعمتها را حفظ کنم، زیاد کنم، ولی باید بدانم که همه را باید برای خدا هزینه کنم. پس حفظ نعمت هست، ولی هزینه کردن برای کجاست. امام حسین ع همین کار را میکنند، یعنی برای امر به معروف و نهی از منکر هدف دارند، اینکه چه کار میکنند، از مالشان، از جانشان، از فرزندانشان، از خانوادهشان، امامتشان، رسالتشان، همه را میآورند در صحنهی عاشورا میگذارند و هر کس که به امام حسین ع میپیوندد قرار هست این کار را بکند؛ یعنی هر کسی در صحنهی عاشورا وارد میشود، میپذیرد که همه چیزش را باید بدهد مال، فرزند، آبرو و... .
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 35