تاریخ ارسال خبر: 01 اسفند 1396

| گروه خبری:
حس سرشار سخن
سمیرة علی الخلفی من تونس
مدینة مشهد
ابتسم لی ثغرها و أشرق بوجهی بهائها
و أنا التی خلتها سوداءا یعم الحزن سمائها
یطیب العیش فیها و تحتضن بعشق احبائها
لم أری غیر فرحة الزوار بعین رغم بکائها
ینهمر الدمع منها غزیرا یتناثر فی أرجائها
ینادون سید المکان و الزمان الراقد بأحشائها
یا امام الرضا ع توسلت بک عند المجیب لحاجتی فسارع بإعطائها
سجدت له بمقامک الطاهر و اللهفة لم اقدر علی اخفائها
لامست ترحابک بی و باحبابی و نلنا من الکرامة سخائها
اشتاق لزیارتک فالحنین متواصل و الروح لم تمل من رجائها
فحضرتک سلیل الأنبیاء و عالم شهدائها.
شهر مشهد
- دندان پیشین شهر به رویم لبخند زد و بزرگی و زیباییاش به رخم تابید.
- و من آنم که باعث شدم شهر سیاه و آسمانش سراسر اندوه گردد.
- زندگی در آن خوش است و مردمش را در آغوش عشق خود کشیده است.
- جز شادی زائران را ندیدم؛ اگرچه چشمها گریان بود.
- اشک از دیده چون سیل روان گشته و بر همهی نقاطش میریزد.
- همه سرور مکان و زمان را که در دل شهر خفته است میخوانند.
- ای امام رضا ع نزد خدا، تو را برای حاجتم وسیله قرار دادم، پس به سرعت برآورده کرد.
- در جایگاه پاک تو، در برابرش سجده کردم و شیفتگی را نتوانستم پنهان سازم.
- بخشندگیات را نسبت به خود و دوستانم حس کردم و به پر دستی کرامت رسیدیم.
- مشتاق زیارت تواَم و گریهام پیوسته است و روح از رسیدن به این آرزو آزرده نمیشود.
- آستان تو جایگاه پیامبران و جهان شهیدان این راه است.
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 35