ناز دل شکسته ام را خدا می خرد/طاهره عسکری
هر شکستنی، برای شکستن است جز دل. وقتی شکست هزار تکّه می شود. هر تکّه، آینه ای که در آن انعکاسی از نور خداست. توی دل شکسته خدا هزار بار متجّلی می شود.
دلم که شکست نورانی شد و جای آن تکّه سنگ، هزار شاخه گل سرخ رویید. حالا دلم گلستانی است؛ بذرش را تو کاشتی، تویی که دلم را شکستی. و خدا، آبشان داد، با اشک های بی قراری که روزهای پیاپی می ریزم؛
ناز دل شکسته ام را خدا می خرد !
حیف و صد حیف که تمام تکّه های دلم را خدا با خودش برد. وگرنه، دوباره دلی می ساختم و خبرت می کردم، تا دوباره بشکنیش، تا دوباره ناز کنم ، تا دوباره خدا نازم را بخرد.
فکر نکنی چون دلم را شکستی از تو بی زارم، نه! هزار بار بیشتر به تو مشتاقم. چون تو بودی که دلم را آینه ی تجلّی نور خدا کردی. آری امروز هزار بار بیشتر به تو مشتاقم ، اگرچه دیگر دلی برای شکستن ندارم .
امّا اگر بخواهی، می توانی بیایی و توی باغی که بذرش را کاشتی قدم بزنی، به شرط آن که هیچ گلی را نچینی و شاخه ای را نشکنی، به شرط آن که با وضو بیایی و صلوات یادت نشود، آخر این باغ خاکش از سرای طهارت است و آبش از چشمه ی صلوات . نگهبانش خداست و تنها باغبانش مهدی فاطمه (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه)