همه لهوف می خوانند

lohof

 منیره عسکری

 

«وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا» (سوره ی مریم، آیه ی ۱۵)

حکایت عاشورا را بارها خوانده ایم. هر بار تازه تر از دیروز و هر روایت سوزنده تر از دیگری. کربلا کوشش جوانمردان است و جوشش خون های پاک برای صیانت از دین، نگاهبانی از ارزش ها و فضیلت ها.

محرّم که می رسد لباس های رنگین عزادار می شوند و خنده ها رنگ می بازند و دل ها سخت بهاری می شوند و همین که نام حسین (علیه السّلام) را می شنوند بنا می کنند به باریدن، تا در پرتو این بارش گرم، قلب تفتیده از این اندوه، آرام گیرد و عقل حیران از این همه رسوایی، دلیلی دلیر بیابد بر تباهی ظلم.

محرّم که می رسد، زنجیرها هراسان می شوند. زنجیربانان در پناه سایه ها می خزند و زنجیریان یک باره دلیر می شوند.

محرّم که می رسد، همه ی مظلومان عالم لهوف۱ می خوانند و همه با هم با جان هاشان با شهید کربلا یک صدا می شوند که دور باد از ما ننگ ذلّت. همه با صدای بلند لهوف می خوانند؛ باصدای بلند تا قلب های ترسان شجاع شوند و دل های سنگین نرم و چشم هایی که تمام سال از بس ظلم دیده اند فراموش کرده اند بگریند، همه گریان شوند؛ و یاد می گیرند عاشورا پیروز است چون «جان یاران عاشورا از معرفت لبریز است و جام وجودشان از محبّت سر شار».

و چون معرفت پدیدار شد، و حق عریان به میدان آمد «در نهایت تشنگی، در محاصره ی تیغ ها، در فضایی که مرگ خیز و آتش ریز است، حماسه های شور انگیز را رقم می زنند و بی هراس از خطر به مبارزه می ایستند».

آری، آری! از عاشورا زیاد شنیده ایم، حکایاتی بس به یاد ماندنی. پای منابر از روضه خوانی جبراییل برای نوح و ابراهیم (علیهم السّلام) شنیده ایم و گریه های بی امان زکریّا و یحیی(علیهم السّلام). از نور افشانی سر نازنین امام (علیه السّلام) در تنور بی نور خانه ی خولی، تا صحبتش در دیر، با راهب مسیحی و قرآن خواندنش بر نوک نی. و هم از طبیعت فهیم که ولیّ خود را خوب می شناسد. بارها شنیده ایم از درختانی که هر سال عاشورا می گریند و سنگ هایی که خون از بسترشان جاری می شود و خاکی که چون ظهر عاشورا می رسد، خونین می شود.

و هر سال محرّم دیده ایم و به دفعات شنیده ایم که اهل کتاب در شهر و دیارمان در مراسم عاشورا شرکت می کنند، نذر می کنند و نام جگر گوشه هاشان را عبّاس (علیه السّلام) و حسین (علیه السّلام) می گذارند.

امّا آوای عاشورا و ماجرای ستم سوزی فرزند بی همتای دخت پیامبر آخر الزّمان (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از مرزهای ایران که نه، از جهان اسلام هم گذشته است. و هم آن جا که دشمن خانه دارد و هم آن جا که مردمانش را ابلیس پیر استعمار درچنگال خود اسیر کرده، طبل مصیبت عاشورا نواخته می شود. و آزادگان در پرتو درخشان خورشید عاشورا، زنجیرهای اسارت  را از هم می درند، و طلوع خورشید آزادی را بر فراز سرزمینشان به تماشا می نشینند.

پی نوشت:

۱ـ لهوف نام کتابی است که حادثه ی عاشورا را با تمام جزئیّات آن به تحریر در آورده است. معتبرترین کتاب لهوف اثر سیّد بن طاووس می باشد که از جهت سندی بسیار موثّق است.

آخرین مقالات

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا