وحی قرآنی و شبهات آن از دیدگاه قرآن/شهلا نوری-تلخیص: مریم احیایی
مقدّمه
از دیدگاه قرآن «وحی قرآنی» کلام الهی و یک پدیده ی فراطبیعی است که منشأ طبیعی و بشری ندارد زیرا توسّط جبرئیل رسول ارجمند و امانتدار خداوند به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ابلاغ شده است. در این مقاله به چهار شبهه ی مهمّی که مستشرقان و سایر شبهه گران بر وحی قرآنی ایراد نموده اند پاسخ داده شده است که منشأ این شبهات چند چیز است: ۱) افکار و اندیشه های مادّی آنان ؛ ۲) روایات جعلی و ضعیف؛ 3) برداشت غلط از برخی آیات قرآن.
شبهه ی اوّل: آیا وحی گفتار محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است؟ تئودور نولد که خاورشناس آلمانی وحی قرآنی را حاصل تجربه ی نفسانی و قوای تخیّلی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می داند عصاره ی گفتار نولد این است که نفس و قوّه ی تخیل پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در اثر تهجّد و روزه گرفتن نیرومند گردیده و در نتیجه در عالم رؤیا چیزهایی بر او افاضه شده است که او مضمون آن را با جملات ناقص ادبی موزون بر زبان می راند و خیال می کرد که آن کلام خداست که بر او نازل شده است.۱ نظریه نولد همانند نظریه مشرکان دوران جاهلیّت است که در عصر نزول قرآن نیز مطرح بوده است و در سوره ی انبیاء آیه ی پنج نیز بدان اشاره شده است: «بَلُ قالُوا اَضُغاثُ اَحُلام» آنان قرآن را خواب های آشفته می دانستند.۲
پاسخ: ۱) وحی نه تنها در شب بلکه در اوقات مختلف شبانه روز و در حالات متفاوت به صورت ناگهانی بر حضرت نازل می شد۳ و نیز او در حال بیداری و (هشیاری) وحی را دریافت می نمود نه در عالم رؤیا!۴
2) طبق فرمایش قرآن، وحی گفتار محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیست و چشم وعقل او در دریافت وحی خطا نکرده و دچار تخیّل نگردیده است.۵ «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى. مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى. أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا یَرَى. لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَى» ۶
۳) وحی یک پدیده ی فکری یا تجربه ی نفسانی نیست بلکه یک پدیده ی روحی و فرا طبیعی است که از خارج وجود حضرت برایشان القاء می شد از باطن و ضمیر او؛۷ زیرا آن چه در اثر تجربه ی نفسانی و تخیّل به دست می آید، اوّلاً: فاقد هرگونه دلیل و برهان قانع کننده ای برای دیگران است در حالی که وحی و دریافت های وحیانی هم در متن و محتوا دلایل کافی برای اثبات خود و برتری آن بر افکار بشری را دارند چنان چه می فرماید: «قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» ۸ «بگو این است راه من و هر کس (پیروی ام) کرد با بینایی به سوی خدا دعوت می کنیم».
ثانیاً: تخیّل با وساوس شیطانی همراه است، در حالی که حریم وحی نبوی از دست برد اهریمن و پندارهای باطل مصون است . «… فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا»۹ «…که [در این صورت] برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی برخواهد گماشت». در جای دیگر به صراحت می فرماید: «و ما هو بقول شیطان رجیم فاین تذهبون ان هو الا ذکر للعالمین»: و [قرآن] نیست سخن دیو رجیم. پس کجا می روید؟ این [سخن] به جز پندی برای عالمیان نیست؛ و ثالثاً: تخیّل همراه با محدودیت هاست. که این مسأله با مضامین عالی و اطّلاعات گسترده و فراخ وحی، قابل مقایسه نیست. ۱۰
۴ـ هم چنین قرآن ناتوانی همه ی بشریت را در پهنای تاریخ در مقابله با خود اعلام نموده است «وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَهٍ مِّن مِّثْلِهِ … وَلَن تَفْعَلُواْ …»:۱۱ اگر در آن چه بر بنده ی خود نازل کرده ایم شک دارید، پس اگر راست می گویید، سوره ای مانند آن بیاورید و هرگز نمی توانید.
۵ـ با تدبّر در مفاد آیات و لوازم و ملزومات آن در می یابیم که اگر قرآن از ناحیه ی غیر خدا و از سوی بشر بود، تناقض و عدم تناسب فراوانی در محتوای آیات و نیز تفاوت در بیان و فصاحت و بلاغت آن وجود داشت در حالی که چنین تناقضی در متن قرآن دیده نمی شود.۱۲
شبهه ی دوم: شک و تردید پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در دریافت وحی
رژی بلاشر یکی دیگر از خاورشناسان غربی است که به صورت تلویحی تحریف قرآن را پذیرفته است.۱۳ او شبهه ای را بازگو نموده که حاکی از شک و تردید پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در دریافت وحی الهی است؛ چنان که می گوید: «…وقتی جبرئیل، ملک مقرّب، نخستین پیامش را فرود آورد «بخوان به نام پروردگارت» محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بنابر احادیث وحشت عظیمی احساس کرد، او در آغاز ندانست که برگزیده ی خدای قادر است… به دنبال آن هیچ کس در آن موقع و همان لحظه به فکر حفظ وحی نیفتاد مگر در حافظه ها…».۱۴
در پاسخ به این شبهه باید گفت، اولاً: بلاشر اشاره به روایات مربوط به آغاز نزول وحی نموده که در بعضی از آن ها از «ورقه بن نوفل» نام برده شده که می گویند اضطراب و تردید رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در آن هنگام زایل نمود، در حالی که «ورقه» بنا به گفتار بعضی ها به طور مسلّم مسیحی و نصرانی بوده است۱۵ و داستان او به دلیل مرسله بودن روایت و اختلاف گوناگون متن آن جعلی و ساختگی می باشد؛۱۶ دیگر این که اگر واقعاً قصّه درست بود چرا «ورقه» ایمان نیاورد و با کفر از دنیا رفت؟
و چرا جزء صحابه ی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نامی از او برده نشده است؟!۱۷
ثانیاً: پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با آگاهی تام و همراه با دلیل روشن و بیّنه، وحی را دریافت نموده است. قرآن در این باره می فرماید: «قُلْ إِنِّی عَلَى بَیِّنَهٍ مِّن رَّبِّی»18 «بگو من از جانب پروردگارم دلیل آشکاری [همراه] دارم. حال چگونه ممکن است پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای آرامش خاطر به یک نصرانی رجوع نماید.۱۹
ثالثاً: علاوه بر آیات، روایاتی دالّ بر اطمینان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مواجهه با فرشته ی وحی نقل شده است. امام صادق (علیه السّلام) در برابر کسی که از او سؤال نمود که چگونه رسولان رسالت خود را می شناسند؟ فرمود: «پرده از برابر آنان کنار می رود.»۲۰
شبهه ی سوم: دخالت شیطان در القای وحی به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم): شبهه گران، افسانه ی «غرانیق» را که از روایات عجیبی است که در کتاب های اهل سنّت نقل شده، دستاویز قرار داده و گفته اند که در لا به لای نزول آیات سوره ی نجم، شیطان دو جمله ی «تلک الغرانیق العلی، منها شفاعه ترجی» را بر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) القاء نموده است که بعداً توسّط جبرئیل با نزول آیات ۵۲ و ۵۳ سوره ی حج از آن مطّلع گشت. ۲۱ پس نتیجه می گیرند که شیطان در نزول وحی بر آن حضرت دخالت داشته است.
پاسخ: اولاً: محقّقان اسلامی اعم از شیعه و سنّی روایت غرانیق را تضعیف نموده و جعلی پنداشته اند زیرا در احادیث شأن نزول سوره ی نجم به هیچ وجه سخنی از آن به میان نیامده است. ۲۲
ثانیاً: از طرف دیگر هرگز خداوند پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)را به حال خود رها نمی کند و نمی گذارد در چنگال اهریمن گرفتار شود، چنان چه می فرماید: «وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا»۲۳ و مرا بر شما هیچ تسلّطی نبود، جز این که شما را دعوت کردم و اجابتم نمودید) علاوه بر آن چون پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)عرب است و فصیح ترین ناطقان به «مناد» است، بر روابط و مناسبات کلامی، بهتر از دیگران واقف است، بنابراین نمی توان باور کرد که ایشان تهافت آن عبارات شرک آمیز و دو آیه ی پس از آن «إن هی الاّ اسماء سمیتوها…» را درک نکند.۲۴
ثالثاً: خداوند متعال حفظ قرآن را ضمانت کرده است به گونه ای که کسی نتواند چیزی را از آن کم کند و یا بر آن بیفزاید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»۲۵؛ بی تردید ما این قرآن را به تدریج نازل کرده ایم و قطعاً نگهبان آن خواهیم بود؛ «لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ»۲۶؛ در پیش روی آن و از پشت سرش باطل به سویش نمی آید؛ حال چگونه ممکن است ابلیس در حال نزول به آن دستبرد زند و جملاتی را بر آن بیفزاید؟ ۲۷ ضمن آن که هرگز شیطان نمی تواند بر خواست خداوند غلبه کند.
«إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا»۲۸: نیرنگ شیطان (در نهایت) ضعیف است.
رابعاً: دو آیه ی مورد استشهاد و اهل حدیث ارتباطی به افسانه ی غرانیق ندارد، زیرا در مورد آیه ی ۵۲ سوره ی حج «فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ» : پس خدا آن چه را شیطان القا می کرد محو می گردانید.
گویای این حقیقت است که خداوند متعال تمامی مکر و نقشه های شیطان را که سدّ راه و مانع عملی شدن اهداف هر پیامبری می شود در هم می شکند. چنان چه در آیات دیگر نیز بدان اشاره شده است؛ در مورد آیه ی تثبیت «…وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا…»۲۹: اگر تو را استوار نمی داشتیم، قطعاً نزدیک بود کمی به سوی آنان متمایل شود. به دلیل این که «لولا» امتناعیه است دلالت بر عدم لغزش و انحراف پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)دارد که همان مقام عصمت است نه این که از وقوع لغزش حکایت کند.۳۰
شبهه ی چهارم: گلدزیهر، رژی بلاشر، تئودر نولدکه و… از خاورشناسان غربی، مصدر وحی قرآنی را کتاب های تورات و انجیل یهودیت و مسیحیت تصور کرده اند، تا از این طریق، خدشه بر نص قرآن وارد نموده و آن را مانند کتاب مقدّس تحریف به شمار آورند.۳۱ البتّه قبل از مستشرقان بعضی از مفسّران مانند راغب اصفهانی نیز چنین نظری را بیان داشته است.۳۲ این نظریه همان شبهه ای است که در نزد اعراب جاهلی نیز مطرح بوده است که قرآن کریم آن را نقل کرده است: «وَقَالُوا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَهَا فَهِیَ تُمْلَى عَلَیْهِ بُکْرَهً وَأَصِیلًا»۳۳: در این میان بلاشر برای این که ادّعای خود را ثابت کند، «امّی» بودن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را آن چنان که خود می خواهد، معنا نموده است، واژه ی «امّی» از نظر او به معنای کسی است که کافر کیش باشد و کتاب آسمانی نداشته باشد.۳۴
پاسخ
نظریّه ی رژی بلاشر در معنای «امّی» از دو جهت قابل بررسی است:
۱ـ دو حدیثی را که بلاشر بر آشنایی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر نوشتن استناد کرده هیچ گونه صراحتی بر این موضوع ندارد.۳۵
۲ـ ادلّه ی قطعی بر امّی بودن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در سفر خود به شام در سن ۱۲ سالگی به همراه عمویشان و تعلیم دیدن از راهبان مسیحی و احبار بسیار غلط می باشد زیرا همان طو رکه گفته شد، با توجّه به امّی بودن ایشان مشکل به نظر می رسد که در آن مدّت اقامت کوتاه بتوانند تورات و انجیل بیاموزند و اگر چنین می شد قریش حتماً آن را نقل می کرد.۳۶ ثالثاً: سند گلدزیهر و نولدکه و دیگر خاورشناسان این است که میان تعالیم قرآن و سایر صحف تشابه و توافق وجود دارد. بر همین اساس گمان کرده اند که قرآن به صورت «تلمودیه» از طریق عالمان یهود و سایر اهل کتاب به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیده است.۳۷ در پاسخ باید گفت: ما معتقدیم که تمام شرایع الهی و ابراهیمی از یک اصل سرچشمه گرفته است که هدف همه آن ها توحید، اخلاص در عمل و مزّین شدن به مکارم اخلاق است. بنابریان مادامی که پیروان ادیان در برابر پروردگار عالم تسلیم باشند، هیچ گونه تفرقه ای میان ادیان وجود نخواهد داشت همین وحدت منشأ یعنی سرچشمه گرفتن تمام کتاب های آسمانی از یک اصل، سبب تشابه و توافق آن ها در فروع گردیده است؛۳۸ ولی خود قرآن به صراحت می فرماید که از منبع وحی به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) صادر شده است «إِنَّا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ کَمَا أَوْحَیْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِیِّینَ…»۳۹: ما هم چنان که به نوح و پیامبران بعد از او وحی کردیم، به تو [نیز] وحی کردیم و به ابراهیم و اسماعیل … و عیسی… و خدا با موسی آشکارا سخن گفت.
در ثانی معارف بلند و تعالیم شگفت انگیزی که قرآن عرضه می دارد با افسانه های سست و هزل گویی های مسخ شده ی کتب عهدین هیچ گونه سنخیتی ندارد.۴۰
حقیقت وحی قرآنی که به شخص رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با یقین کامل آن را از فرشته ی وحی فرا گرفته است.
پی نوشت ها:
۱ـ تاریخ القرآن، ص۱۲۵.
۲ـ منشور جاوید، ص۲۲۷.
۳ـ آراء المستشرقین حول القرآن الکریم، ج۱، ص۳۹۰.
۴ـ تاریخ سیاسی اسلام، ج۱، ص۱۶۱.
۵ـ منشور جاوید، ج۱۰، صص ۲۳۰-۲۲۸.
۶ـ سوره ی نجم، آیات ۳و۱۱و۱۲و۱۸.
۷ـ تاریخ قرآن، ص۱۵.
۸ ـ سوره ی یوسف، آیه ۱۰۸.
۹ـ سوره ی جن، آیت ۲۸-۲۶.
۱۰ـ رک: علوم قرآن، صص۳۴-۳۳.
۱۱ـ سوره ی بقره، آیات ۲۴-۲۳.
۱۲ـ رک: قرآن شناسی، ج۱، ص۱۳۹.
۱۳ـ خاورشناسی و پژوهش های قرآنی، ص۴۳.
۱۴ـ در آستانه ی قرآن، ص۲۹.
۱۵ـ فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۳۰؛ تاریخ سیاسی اسلام، ج۱، ص۱۶۰.
۱۶ـ تاریخ قرآن، صص۲۱-۲۰.
۱۷ـ تلخیص التمهید: ج۱، ص۴۳.
۱۸ـ سوره ی انعام: آیه ۵۷.
۱۹ـ رک: المیزان: ج۲۰، ص۳۲۹.
۲۰ـ بحارالانوار: ج۱۱، کتاب النّبوه باب معنی النبوه و…، حدیث۵۶.
۲۱ـ تاریخ طبری: ج۲، صص۷۷-۷۵.
۲۲ـ مفاتیح الغیب: ج۲۳، ص۲۳۷؛ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۱۴۰.
۲۳ـ سوره ی طور: آیه ی ۸.
۲۴ـ علوم قرآنی: ص۴۰.
۲۵ـ سوره ی حجر: آیه ی ۹.
۲۶ـ سوره ی فصلت: آیه ی ۴۲.
۲۷ـ علوم قرآنی: ص۷۰.
۲۸ـ سوره ی نساء : آیه ی ۷۶.
۲۹ـ سوره ی اسراء: آیه ی ۷۵-۷۳.
۳۰ـ علوم قرآنی: ص۴۱.
۳۱ـ گرایش تفسیری در میان مسلمانان: ص۲۹.
۳۲ـ فی اصول التفسیر، مقدمه جامع التفاسیر: صص۱۰۶-۱۰۵.
۳۳ـ سوره ی فرقان: آیه ی ۵.
۳۴ـ در آستان قرآن: ص۲۱.
۳۵ـ رک: پژوهشی در تاریخ قرآن کریم: ص۱۳۹.
۳۶ـ سوره ی عنکبوت: آیه ی ۴۸.
۳۷ـ رک: فروغ ابدیت: ج۱، صص۱۷۵-۱۷۲.
۳۸ـ رک: شبهات و ردود حول القرآن: صص۱۱-۱۰.
۳۹ـ سوره ی نساء: آیات ۱۶۶-۱۶۳.
۴۰ـ شبهات و ردود حول القرآن: ص۱۳