امامت از دیدگاه امام رضا (علیه السلام)/ استاد رثایی
حمد و سپاس به درگاه ایزد منان که ما را به دین اسلام مفتخر کرد و از نعمت عظمای امامت و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) بهره مند نمود. نعمتی که نقش بی بدیل آن در بقای دین مبین اسلام و مصون نگه داشتن و نجات آن از خطر اضمحلال و نابودی در مقاطع مختلف تاریخی، منحصر به فرد بوده است.
به یقین اگر بعد از دوران رسالت حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم)، امامت ائمه ی معصومین (علیهم السلام) نبود، امروز سخن گفتن از اسلام ناب محمدی معنا و مفهومی نداشت. دوران ۲۵۰ ساله ی امامت اهل بیت (علیهم السلام) در حقیقت تداوم نبوت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده، چنان که گویی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ۲۵۰ سال از خداوند تبارک و تعالی عمر گرفته است.
به طور کلی هدف از امامت، ایجاد جامعه ای بر مبنای اصول اسلامی بوده و هست تا انسان به تکامل، تعالی و قرب پروردگار خود برسد. در جهت ایجاد چنین مجموعه ای بود که امامان معصوم (علیهم السلام)، هرکدام به نوبه ی خود و به شیوه ای مناسب زمان خویش، بی وقفه تلاش کردند و اگر چه در دوران امامت خود به هدف نهایی چنین جامعه ای نرسیدند؛ لیکن زمینه ی فکری و بار علمی و فرهنگی آن را به طور کامل در شیعیان خود فراهم ساخته، آنان را چنان پرورش دادند که احتمال خطر انحراف در مسائل مهم و اساسی در میان آنان، به صفر رسید.
امروز فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)، به عنوان فرهنگ اسلام ناب، غنی ترین، عمیق ترین و اصیل ترین فرهنگ مذهبی و دینی در دنیاست و این، یک از برکات حیات طیبه ی ائمه ی معصومین (علیهم السلام) است. اگر چشم دل بگشاییم و اندکی فراتر از محسوسات را بنگریم، چهارده حقیقت ملکوتی و چهارده وجود نورانی را خواهیم دید که بر بلندای آفرینش به بندگی حق مشغولند. در جایگاهی چنان رفیع که از دسترس عرشیان و فرشیان بدور است، شناخت حقیقی این بزرگواران به تمام و کمال، برای ما خاکیان و حتی افلاکیان، امری ناممکن و دست نیافتنی است. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در خطبه ی سوم نهج البلاغه می فرمایند: «یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْرُ»: (هر فیض و برکتی که در عالم خلقت نصیب موجودات شده) از دامنه ی کوهسار من جاری گردیده و مرغان بلند پرواز اندیشه ها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد. در زیارت جامعه ی کبیره نیز این حقیقت از لبان مقدس امام هادی (علیه السلام) بیان شده «فَبَلَغَ اللَّهُ بِکُمْ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُکْرَمِینَ وَ أَعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِینَ حَیْثُ لَا یَلْحَقُهُ لَاحِقٌ وَ لَا یَفُوقُهُ فَائِقٌ وَ لَا یَسْبِقُهُ سَابِقٌ وَ لَا یَطْمَعُ فِی إِدْرَاکِهِ طَامِعٌ»: خداوند شما را به شریف ترین جایگاه اهل کرامت رساند و در برترین منازل مقربّان سکنی بخشیده و در رفیع ترین درجات مرسلین قرار داد، جایگاهی که هیچ کس به آن نرسد و به آن تفوق نیابد، سبقت نجوید و طمع در ادراک آن نبندد».
حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) می فرمایند: «نَحنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا»: ما ساخته ی پروردگار هستیم و پس از آن، خلایق برای ما آفریده شده اند. (غیبت شیخ طوسی، ص۱۷۳)
مسأله ی امامت و نحوه ی موضع گیری در قبال آن، حقیقتی است که در نهایت، خطِ مشی انسان را در طول حیات دنیوی اش معیّن می کند، بلکه سرنوشت آینده ی او را نیز ترسیم خواهد نمود، این که انسانی در شاهراه هدایت سیر کند و یا در بی راهه ی جاهلیت قدم بگذارد، ثمره ی این انتخاب است. رسیدن به سعادت جاودانی، یا شقاوت ابدی، نتیجه ی پذیرش یا عدم قبول این اصل اصیل اسلامی است.
امامت حتی در کیفیت اندیشیدن انسان و نیز در زندگی خصوصی و در فرهنگ و آداب و رسوم، نقش اساسی ایفا می کند. بنابراین، تجاهل در مسأله ی امامت و عدم موضع گیری صریح در انتخاب امام و پیشوا، به معنای انکار و طرد آن از گستره ی زندگی است و ثمره ی آن مرگ بر جاهلیت و برجای ماندن آثار مهلک و مخرّب آن بر مجموعه ی حیات انسان و عاقبت بد او در دنیا و آخرت است.
موضوع امامت یک مسأله ی تاریخی و کهنه نیست، بلکه موضوعی نو و تازه و اساساً یک امر حیاتی است. همان گونه که ماهی درآب زنده است و بدون آن ادامه ی حیاتش ممکن نیست، انسان مسلمان نیز اگر از اصول سیاسی اسلام جدا شود، مرده است و روشن است که امامت از ارکان دین واصول این آیین می باشد و چنان چه امامت از اسلام گرفته شود، چیزی جز جسدی بی روح باقی نخواهد ماند.
البته چنان چه متذکر شدیم، مردم به آسانی نمی توانند جایگاه حقیقی و بلند مرتبه امامت را بشناسند، چه رسد به این که در مقام رقابت درآیند یا امام تعیین کنند مقام امامت ناشی از استعداد و شایستگی ویژه ای است که محصول عطا و عنایت الهی است؛ نه تکیه بر این مسند عالی کار هر کسی است و نه ردای امامت برازنده ی هر قامتی.
پس شناخت مقام امام و شأن امامت کاری سهل و آسان نیست و تنها به توفیق الهی و معرفی خداوند امکان پذیر است. تنها راه شناخت شایستگی های امام این تجسم تقوا و فضیلت، بهره جستن از کلام خود این هادیان نور است که به مانند چراغی ظلمت جهل را شکسته و روشنای هدایت را ارزانی می دارند.
در این نوشتار تلاش بر این است تا در محضر مولایی باشیم که قرن ها پیش، زمانی کوتاه میهمان سرزمین مان بوده است و می خواهیم عطر کلمات آن حضرت شمیم جانمان را نوازش دهد و از دریای معرفت آن امام همام بهره گیریم.
حضرت رضا (علیه السلام) یکی از عمده ترین ارکان دین و جوشان ترین چشمه های زلال معرفت و یقین به شمار می رود. اسرار نبوت و ودایع امامت بعد از پدر بزرگوارش حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) به ایشان انتقال یافت و آن حضرت گنجینه دار این اسرار گردیدند.
ایشان چنان مزین به اخلاق اسلامی بودند که دوست و دشمن در برابر خوی آسمانی و ملکوتی اش سر تعظیم فرود آورده و موافق و مخالف، شیفته ی آن امام بزرگوار شده بودند و به تعبیر روایات، این خود یکی از علل ملقب شدن حضرت ثامن الائمه (علیه السلام) به «رضا» می باشد.
به این ترتیب آن حضرت نمونه ی بارز تربیت الهی بود و تمامی حالات، رفتار و سکنات وجود گرانمایه اش به شیفتگان، درس کرامت و بزرگواری می آموخت.
حضرت علی بن موسی (علیه السلام) دانسته های گوناگون خود را به اصحاب و شاگردانش به چند طریق تعلیم داده است. برخی در قالب پاسخ به پرسشها و بعضی در مباحثات علمی و عقیدتی با رهبران مذاهب دیگر بیان شده است وبه این وسیله اندیشه ی اسلامی و ولایی را غنی وپر بار نموده است.
به گواهی تاریخ در زمان حضرت رضا (علیه السلام)، دیگر بار احیای معارف دینی صورت گرفت و تلاش عظیمی در زمینه ی مباحث توحیدی، بیان جایگاه امامت واثبات شؤون ولی معصوم انجام شد. ایشان با این اقدامات ارزشمند خود غبار غفلت را از دیدگان بسیاری از حق طلبان زدوده و با بیان رسای خویش آن چنان مدعیان دروغین را رسوا نمودند که همگان انگشت حیرت به دندان گزیدند! این نکات را می توان در مباحثات وجلسات مناظره ای که مأمون به خیال باطل خویش جهت خرد کردن مقام علمی امام (علیه السلام) به راه می انداخت به خوبی مشاهده کرد.
زنده شدن غدیر در نیشابور
امام هشتم (علیه السلام) در ارتباط با جایگاه امامت، ماجرای غدیر و وصایت امیر مومنان (علیه السلام) در مناظرات و مباحثات علمی، مطالب سودمندی را ارائه فرمود که بیان آنها در جهت روشن نمودن افکار، عبادتی بزرگ و گامی بلند در احیای امر امامت است. مهم ترین و معتبرترین گزارشی که از بیانات حضرت ضبط شده، حدیث مشهور و معروف «سلسله الذهب» در توقف کوتاه آن حضرت در نیشابور است. چه منظره ی عجیبی! انبوه جمعیت! هر یک تلاش می کنند تا شاید خود را به امام (علیه السلام) نزدیک تر کنند و بر رکاب حضرتش بوسه زنند. در بیان ابراز احساسات وصف ناشدنی مردم نیشابور نقل شده است که حدود بیست هزار و به نقلی بیست و چهار هزار نفر قلم ها را از قلم دان ها بیرون آورده منتظر سخن امام (علیه السلام) می مانند آن گاه حضرت رضا (علیه السلام) لب به سخن گشوده، از پدران بزرگوارش چنین نقل می فرماید: «یَقُولُ اللَّهُ تَعَالی لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ َّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» خداوند بلندمرتبه می فرماید: لا اله الا الله دژ محکم من است. هر کس وارد این دژ شود، از عذاب من در امان خواهد بود.
امام (علیه السلام) در این موقعیت با مردم از مسائل فرعی و موعظه های اخلاقی سخن نمی گوید، بلکه ایشان به عنوان رهبری الهی مردم را متوجه مهم ترین مسأ له ای می سازد که مسیر زندگی حال و آینده ی آنان را تعیین می نماید «امام (علیه السلام) از توحید سخن می گوید» و سپس در آخرین لحظات حرکت کاروان توقف کرده این عبارت را به کلام شریفش می افزاید که: «بِشُروُطِهَا وَ أَنَا مِن شُروُطِهَا» (داخل شدن در این دژ) شرط هایی دارد که از جمله ی آن شرایط من هستم) حضرت رضا (علیه السلام) ولایت و امامت را پس از توحید مطرح می فرماید تا به مردم بفهماند که امامت از جانب خداست نه از جانب مأمون و مردم بشناسند که ایشان از طرف خدا امام مسلمانان است و اطاعت از او بر آنان واجب می باشد.
رفتار امام (علیه السلام) در این مورد از جهتی به رفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیر خم شباهت دارد. شاید باز گرداندن گروهی از مردم که محل غدیر را ترک کرده بودند، شبیه به سر بیرون آوردن امام (علیه السلام) از هودج باشد که هر دو به قصد جلب توجه صورت گرفته است.
حضرت با بیان این دو جمله که در نهایت فصاحت و بلاغت طرح گردیده است، یک بار دیگر می کوشد با بیانی نو پیام غدیر را از ورای قرن ها به گوش مسلمانان برساند و پیوند استوار توحید و ولایت را یاد آور شود.
امام رضا (علیه السلام) در مرو
هنگامی که حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، استقبال با شکوهی از آن حضرت به عمل آمد و مأمون در تعظیم و تکریم ایشان بسیار کوشید. خوشبختانه منافع تاریخی گزارش های زیادی از حوادثی که برای آن حضرت در مرو روی داده است ثبت کرده اند بسیاری از آن ها را مناظره ها و گفتگوهای میان امام (علیه السلام) و مأمون و دانشمندان تشکیل می دهد. اثبات امامت و اعلمیت امام (علیه السلام) در مجالسی اتفاق می افتد که مأمون بزرگ ترین دانشمندان یهودی، مسیحی، زرتشتی و دیگر مذاهب را مانند: جاثلیق، رأس الجالوت، نطاس رومی و عمران صابی را به حضور خوانده و از حضرت رضا (علیه السلام) دعوت می نماید که در آن مجالس تاریخی با ایشان مناظره کنند.
در آن مجالس، به حقیقت تمام کفر در برابر تمام اسلام قرار می گرفت؛ مانند جنگ احزاب که امیر المؤمنین علی (علیه السلام) در برابر عمر بن عبدود قرار گرفت و بنا به فرمایش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) «بَرَزَ الْإِیمَانُ کُلُّهُ فِی مُقابِلِ الکُفر کُلِّهِ» تمام ایمان در مقابل تمام کفر ظاهر شد؛ چنان که اگر آن روز خدای نخواسته عمرو پیروز می شد، کفر بر اسلام پیروز شده بود؛ در این مجالس هم اگر مدافع اسلام و ولایت شخصی غیر از حضرت رضا (علیه السلام) می بود و شکست می خورد، اسلام شکست خورده بود. آن جا مواجهه ی اسلام و کفر مواجهه ی عملی بود و این جا مواجهه ی علمی.
البتّه می دانیم که خواب های سیاست مداران کهنه کاری هم چون مأمون برای چیست و چه جنبه هایی می تواند داشته باشد! آیا واقعاً او طرفدار علم و دانش بود؟ یا این که این گونه مجالس را یک نوع سرگرمی می دانست و یا می خواست دکانی در برابر مکتب علمی و عقیدتی اهل بیت (علیه السلام) به وجود بیاورد تا از مشتریان آن مکتب کم کند و فروغ آن را بکاهد؟ این گونه مناظرات چندین مرتبه اتفاق افتاد که علیرغم تفکرات مأمون در شکست وجهه ی امام (علیه السلام) به نفع حضرت و مکتب تشیّع قرار گرفت. مناظرات و مباحثات امام (علیه السلام) با دانشمندان جهان در عصر طلایی اسلام واقع شد؛ یعنی در زمانی که اسلام از لحاظ جغرافیایی به وسیع ترین و پهناورترین دوران خود رسیده بود؛ از حجاز شروع شده از یک طرف به تونس، مراکش، مصر و اسپانیا و از طرف دیگر به فلسطین، ایران، افغانستان و تا حدود چین ادامه یافته بود.
در چنین عصری که آوازه ی اسلام به گوش همه ی جهانیان رسیده و دانشمندان از لحاظ علمی خود را آماده ی مقابله با آن نموده بودند حضرت رضا (علیه السلام) با بیان مسائل اسلام و حقانیّت امامت را در خاندان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بطلان همه ی ادیان و مذاهب دیگر را به اثبات می رساند. مناظرات امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) الهام بخش برای زندگی امروز ماست. گفتنی است که مناظرات حضرت یک مسأله ی تاریخی و متعلّق به گذشته نبود؛ بلکه از نظر پاسداری از حریم اسلام و خط مکتبی، الگوی بسیار جامعی برای امروز و هر زمان دیگریست.
در آن روز وسایل ارتباط جمعی مثل امروز گسترده نبود، ولی حضرت رضا (علیه السلام) از آن جلسات به عنوان یکی از مؤثرترین وسایل ارتباط جمعی بهره گرفت؛ چرا که اخبار این جلسات به خاطر شرایط خاص حاکم بر آن در سرتاسر کشورهای اسلامی پخش می شد و از این طریق نه تنها توطئه های تخریبی مأمون را خنثی می نمود و او را ناکام می گذاشت بلکه جامعه ی اسلامی آن روز را که به دلیل جو اختناق، در شرایط بسیار حساسی از نظر فکری و فرهنگی به سر می برد از انحراف رهایی می بخشید.
حدیث رضوی در باب امامت
بیانات حضرت رضا (علیه السلام) در شهر مرو در بین پیروان مذاهب مختلف مسلمان و غیر مسلمان، گستره ی وسیعی از حقیقت امامت را در بر دارد. امام (علیه السلام) نه تنها امامت و ولایت را تبیین فرمود، بلکه زوایایی از اعماق آن را نیز به مشتاقان نشان داد.
نکته ی قابل توجه این که در این کلام وحی گونه به آیات قرآنی، روایات و نصوص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره شده و هم چنین از منظر عقل بیان روشنی درباره ی مفهوم امامت ارائه گردیده است، به طوری که هر کس در دل شک و شبهه ای از امامت دارد، شاه کلید حل آن را به آسانی پیدا می کند. مضامین این حدیث بی نیاز از سند است؛ چرا که جز امام معصوم (علیه السلام) کسی نمی تواند چنین تعریف کامل و عمیقی از تمام امامت داشته باشد، لازم و ضروری است که هر شیعه و محبی، حتی برای یک بار هم که شده در عمر خود این حدیث شریف را مطالعه و سیری در مطالب عمیق آن بنماید.
عبدالعزیز مسلم می گوید:
همراه با حضرت رضا (علیه السلام) در شهر مرو بودیم، روز جمعه ای در مسجد جامع گرد آمدیم، موضوع امامت را مورد بحث قرار داده و در مورد اختلاف بسیار مردم در این زمینه سخن می گفتیم، من برای امام گفتگوی مردم را عرضه داشتم، حضرت تبسّمی فرمود و روایت گهرباری را انشاء نمود که بیان کننده اوصاف و خصال امام (علیه السلام) و ویژگی های امامت الهی می باشد و به روشنی ثابت می کند که این مقام، تنها شایسته برگزیدگانی است که دست عنایت حضرت حق، آنان را به امامت انتخاب نموده و جز در مورد امامان دوازده گانه شیعه صدق نمی کند.
منابع و مآخذ این حدیث شریف بسیار است از جمله: (اصول کافی، ج۱، ص۱۹۸) کتاب کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۶۷۵ و… .
حضرت رضا (علیه السلام) در جواب عبدالعزیز با این بیانات آغاز فرمودند:
«یَا عَبْدَ الْعَزِیزِ جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خُدِعُوا عَنْ آرَائِهِمْ…» «ای عبدالعزیز، مردم نمی دانند و در اندیشه و نظرشان فریب خورده اند. خداوند هنگامی پیامبرش را از دنیا برد که دینش را کامل کرده و قرآن را (که روشن گر همه چیز است) بر آن حضرت نازل کرده بود. در قرآن حلال، حرام، حدود، احکام و تمام آنچه که مردم به آن نیاز دارند، بیان شده است. چراکه خداوند خود فرموده «ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ» (انعام/۳۸) ما در این کتاب هیچ چیزی را فرو گذار نکردیم و در حجه الوداع که اواخر عمر پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) بود این آیه را نازل کرد «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً» (مائده/۳) «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم». و به راستی که امامت نشانه ی تمامیت دین است. پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) از دنیا نرفت مگر این که نشانه های دین را برای امتش تبیین فرمود و راه را برایشان آشکار ساخت و آنان را در مسیر حق قرار داد و علی (علیه السلام) را به عنوان امام و راهنمای ایشان تعیین فرمود و تمام آن چه را که امّت به آن نیاز داشت، بیان کرد.
بنابراین هر کس گمان کند خداوند دینش را کامل نکرده، در حقیقت خدا را را رد کرده است و هرکس کتاب خدا را رد کند کافر است.
آیا مردم به قدر و ارزش امامت و موقعیت آن در بین امّت آگاهند، تا انتخاب آنان در این مورد، قابل قبول باشد؟ امامت، قدرش والاتر و شأنش بزرگ تر، جایگاهش والاتر و کرانه هایش دورتر و عمقش ژرف تر از آن است که مردم با خرد خود به آن دست یابند، یا به آرا و عقاید خود آن را دریابند، یا بتوانند با انتخاب خود امامی برگزینند.
امامت مقامی است که خداوند، این مقام را در مرتبه سوم بعد از نبوت و خُلّت، به حضرت ابراهیم خلیل (علیه السلام) اختصاص داد و به چنین فضیلتی مشرفش فرمود و با این مقام نامش را پر آوازه کرد و خطاب به او فرمود: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِمَامَاً» «ای ابراهیم تو را به عنوان امام مردم، برگزیدم» و ابراهیم (علیه السلام) با مسرّت تمام عرض کرد «و من ذریتی» «آیا از فرزندان و نسل من هم امام برمی گزینی»؟ خداوند فرمود «لا یَنَالُ عَهدی الظَّالِمینَ» (بقره/ ۱۲۴) «عهد من به ظالمین نمی رسد» این آیه، امامت هر ستمگری را تا روز قیامت باطل کرد و امامت ویژه خواص و پاکان شد. آن گاه خداوند با قرار دادن امامت در خاصان و پاکان نسل وی، او را گرامی داشت و فرمود: «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَهً وَ کُلاًّ جَعَلْنا صالِحینَ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاهِ وَ إیتاءَ الزَّکاهِ وَ کانُوا لَنا عابِدینَ». (انبیاء/۷۲و۷۳) «و به اسحاق و یعقوب را اضافه بر خواسته اش، بخشیدیم و همگی آنان را از شایستگان قرار دادیم. آنان را امامانی مقرر داشتم تا به امر ما هدایت کنند و انجام کارهای نیک و اقامه نماز و پرداخت زکات را به آنها وحی کردیم و آنان بندگان ما بودند»
امامت، همواره در نسل ابراهیم (علیه السلام) ، یکی پس از دیگری، جریان داشت تا این که پیامبر ما (صلی الله علیه وآله) وارث آن گردید و خداوند می فرماید: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنینَ» «سزاوارترین و شایسته ترین مردم در انتساب به ابراهیم، کسانی هستند که از او پیروی کرده و نیز این پیامبر و کسانی که ایمان آوردند از آنان می باشند و خداوند یار مومنان است» (آل عمران/ ۶۳) پس این امامت مخصوص حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) گردید و به فرمان خداوند آن را به عهده علی (علیه السلام) نهاد و سپس در میان فرزندان برگزیده او، که خدا به آنها علم و ایمان عطا فرموده بود، قرار گرفت خداوند می فرماید: «وَ قالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فی کِتابِ اللَّهِ إِلى یَوْمِ الْبَعْثِ» «کسانی که علم و ایمان به آنها داده شده (ائمه معصومین (علیهم السلام) به مجرمین می گویند: شما در کتاب و علم خدا تا روز قیامت (در عالم برزخ) درنگ کرده اید و امروز همان روز قیامت است». (روم، ۵۶) بنابراین، چون بعد از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبری نیست، امامت تا روز قیامت تنها در فرزندان علی (علیه السلام) باقی خواهد ماند.
حال، نادانان از کجا و به چه دلیل، از پیش خود، امام انتخاب می کنند؟
امامت، مقام پیامبران است و میراث اوصیا، امامت جانشینی خداست و جانشینی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و منزلت امیرالمؤمنین است و میراث امام حسن و امام حسین (علیهما السلام). به حق، امامت، زمام دین و مایه نظام و انتظام مسلمین است و صلاح دنیا و سبب عزت و مومنین. امامت پایه بالنده اسلام و شاخه و ثمره والای آنان است. به واسطه امام (علیه السلام) است که نماز، روزه، زکات، حج و جهاد به کمال خود می رسند و فیء * و صدقات افزونی می یابند، حدود و احکام جاری می گردند، مرزها حفظ و حراست می شوند. امام (علیه السلام) حلال خدا را حلال و حرام او را حرام می کند. حدود خدا را اجرا و از دین او دفاع نموده، با حکمت و اندرز و دلیل برتر، مردم را به راه پروردگارش فرا می خواند.
امام (علیه السلام) چون خورشید فروزانی است در افق، که از دسترس دست ها و دیدگان به دور است و نورش عالم را منور ساخته است.
امام (علیه السلام) ماه تابان، چراغ فروان و نور درخشان است و ستاره ای راهنما در دل تاریکی ها و در گذر شهرها و کویرها و گرداب دریاهاست. امام (علیه السلام) آب گوارایی است برای تشنگان و راهنمای هدایت و منجی از هلاکت است. امام (علیه السلام) هم چون آتش است بر بلندی های بیابان ها که گرمابخش سرمازدگان است و راهنمای مهلکه ها و هرکه از او جدا شود، هلاک می گردد. امام (علیه السلام) ابرای است پر باران و بارانی است پر برکت، خورشیدی است فروزنده، آسمانی سایه افکن و زمینی گسترده، او چشمه ای جوشنده است و برکه ای پر آب و باغی پر گل.
امام (علیه السلام) همدم است و رفیق و مانند پدر مهربان، برادری همزاد و مادری دلسوز نسبت به کودک خود، و در گرفتاری و سختی، پناه گاه بندگان است.
امام (علیه السلام) امین خدا در میان خلقش، حجّت او بر بندگانش، خلیفه او در سرزمینش، دعوت کننده به سوی او و مدافع حرمت های الهی است. امام (علیه السلام) از گناهان پاک است و از عیب ها مبرّا، علم مختص او و خویشتن داری نشانه اوست.
امام (علیه السلام) یگانه زمان خویش است، که نه کسی با او همطراز است و نه دانشمندی با او برابر، جای گزین و نظیر ندارد. فضیلت ها همه به او اختصاص دارد، بدون این که در طلب آن رفته و آن را کسب کرده باشد. این کمالات، امتیازی است که خدا به فضل خود به او عنایت فرموده است.
بنابراین چه کسی می تواند امام را بشناسد یا او را انتخاب کند؟ نه هرگز! هرگز!
این جاست که خردها سرگشته، عقل ها سرگردان شده و دیده ها بی نور می گردد، بزرگان احساس کوچکی می کنند، حکیمان متحیّر می شوند، اندیشه ی خردمندان قصور می یابد، خطیبان در می مانند، اندیشمندان قادر به درکش نیستند، شعرای وامانده، ادبیان عاجز، و بلیغان از آن ناتوانند که شأنی از شئون امام یا فضیلتی از فضایلش را توصیف کند و همگی به عجز و کوتاهی خود اقرار می کنند.
چگونه امام به تمامی عظمت خویش به وصف درآید؟ و یا کنه و حقیقت کار او فهمیده شود؟ چگونه می توان کسی چون او یافت که جای او بگیرد و دیگران را مستغنی از وی کند؟
نه، هرگز ممکن نیست! و حال آن که نسبت امام و وصف کنندگانش هم چون ستاره ها و دست مردم است، پس انتخاب مردم کجا و این مقامات کجا؟ عقل و اندیشه ها کجا و درک این منزلت کجا؟ کجا می توان چنین شخصیتی یافت؟
گمان می برند که امام (علیه السلام) در غیر خاندان رسول خدا محمد (صلی الله علیه وآله) یافت می شود؟ به خدا که نفسشان به آنان دروغ گفته و بیهوده آرزو بردند. به قله ای بلند و دشوار صعود کرده اند که پاهایشان از آن خواهد لغزید و به پایین خواهند افتاد. خواستند با خرد سرگشته و ناقص خود و با آرای گمراه کننده خویش، تعیین امام کنند؟ پس جز دوری از حق بهره ای نبردند. خدا آنان را بکشد! به کجا منحرف می شوند؟ در صدد کاری بس دشوار برآمده و خلاف حق سخن گفته اند. به گمراهی عمیقی دچار گشته و در سرگردانی فرو رفتند، زیرا با آگاهی امام را ترک کرده اند. شیطان کارهایشان را در نظرشان بیاراسته و آنان را از حق بازداشته، حال آن که بینا و بصیر بودند.
آنان از انتخاب خدا و رسول و اهل بیتش (علیهم السلام) روی گردان شده و به انتخاب خویش روی آوردند در حالی که قرآن ندا می دهد که: «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ»: این پروردگار توست، هرچه را بخواهد می آفریند و بر می گزیند، آنان را حق انتخابی نیست، منزه است خدا و از هر چه برایش شریک قائل شوند برتر است]. (قصص/۶۸) و می فرماید: «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَهٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ» «آن گاه که خدا و رسولش به کاری دستور دادند، هیچ زن و مرد مؤمنی از پیش خود حق انتخاب نخواهند داشت». (احزاب/۳۶) و می گوید: «ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ أَمْ لَکُمْ کِتابٌ فیهِ تَدْرُسُونَ…» شما را چه می شود؟ چه سان داوری می کند؟ آیا شما را کتابی آسمانی است که از آن می خوانید و آن چه اختیار می کنید در آن است یا با پیمانی پایدار تا قیامت بسته اید که به هر چه حکم کنید حق با شما باشد. از ایشان بپرس کدام یک از آنان چنین چیزی را ضمانت می کنند؟ آیا آنان را شریکانی است؟ اگر راست می گویید شریکان خود را بیاورند. (قلم، ۳۶-۴۱) و فرموده است: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها» آیا در قرآن نمی اندیشند؟ یا بر دل هایشان قفل هاست؟ یا خدا بر دلهاشان مهر نهاده است، در نتیجه آنان نمی فهمند. (محمد/۲۴) و نیز فرمود: «…قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا یَسْمَعُونَ. إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ. وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فیهِمْ خَیْراً لَأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ» آنان گفتند: شنیدیم در حالی که نمی شنوند بدترین جنبندگان در نزد خدا افراد کرولالی هستند که اندیشه نمی کنند و اگر خدا خیری در آنان می یافت شنوایشان می ساخت و اگر هم آنان را شنوا ساخته بود روی بر می تافتند و روی گردان می شدند. (انفال، ۲۱-۳۲)
پس چگونه ایشان می توانند امام انتخاب کنند؟ در صورتی که امام عالمی است که جهل در او راه ندارد فرمان روایی است که نمی ترسد و عقب نشینی نمی کند. معدن قداست، پاکیزگی، طاعت، زهد، علم و عبادت است.
دعای مخصوص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره او بوده (اللَّهُمَّ وال من والاه اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ و امثال آن… و یا این که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فقط او را به امامت خوانده است.) و از نسل پاک فاطمه بتول علیه السلام است، در نسب او هیچ عیبی نیست و هیچ کس در شرافت نژاد به وی نمی رسد. از خاندان قریش و از برجستگان بنی هاشم و عترت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مورد پسند خداست. شرافت اشراف است و زاده عبدمناف.
علمش دائماً رو به فزونی، (علوم ائمه (علیه السلام) شب های جمعه زیاد می شود. (الکافی، ج۱،۱/۲۵۳)) و حلمش کامل است. بر امر امامت توانا و به نحوه اداره امور امت عالم و آگاه است. اطاعتش واجب، قائم به امر خدا و خیرخواه بندگان و نگهبان دین خداست.
خداوند به پیامبران و امامان (علیه السلام) توفیق عطا می فرماید و از علم و حکمت مخزون خود علومی به آن ها می دهد که به دیگران نداده از این رو علم آنان برتر و بالاتر از دانش مردم زمانشان می باشد. این فرمایش خداست که:
«أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدى فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ» آیا آن که به حق راه می نماید به متابعت سزاوارتر است یا آن که به حق راه نیافته و خود نیازمند هدایت است؟ شما را چه می شود؟ چگونه حکم می کنید؟ (یونس/۳۵) و فرمود: «یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً» به هر کس حکمت عطا شد خیر فراوان داده شده است. (بقره/۲۶۹) و درباره طالوت بیان داشته: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیم» خداوند او را بر شما برگزید و به او افزونی در علم و قدرت جسمانی اعطا فرمود و خدا پادشاهی خود را به هرکه خواهد عطا می کند که خداوند غنی، توانمند و داناست» (بقره/۲۴۷) و نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفته است: «وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظیماً» خداوند بر تو کتاب و حکمت نازل فرمود و چیزهایی به تو آموخت که پیش از این نمی دانستی و خدا لطف بزرگ خود را بر تو ارزانی داشت (نساء/۱۱۳) و نسبت به امامان و اهل بیت (علیه السلام) و عترت و ذریه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ کَفى بِجَهَنَّمَ سَعیراً…» آیا مردم به خاطر نعمتی که خدا از فضل خویش به آنان (ائمه (علیه السلام)) ارزانی داشته حسد می برند؟ در حالی که ما به خاندان ابراهیم (علیه السلام) کتاب و حکمت دادیم و فرمان روایی بزرگ ارزانی داشتیم. پس بعضی از آنان به ایشان ایمان آورده و بعضی نیز مردمان را از راه حق باز داشتند و آتش افروخته جهنم آنان را کفایت می کند. (نساء،۵۴ و۵۵)
زمانی که خداوند کسی را برای اصلاح امور بندگانش برگزیند به او شرح صدر و آمادگی کامل این کار را عنایت می فرماید و چشمه های حکمت را در دلش می جوشاند و علیم که به او الهام می کند که در جواب هیچ سوالی درمانده نشده و در پاسخ صحیح متحیر نگردد. پس او معصوم تایید شده با توفیق الهی، بی عیب و نقص بوده و از هر گونه خطا و لغزشی در امان است. خدا او را به این صفات امتیاز بخشیده تا دلیل و حجت او بر بندگانش و گواه او بر آفریدگانش باشد و این بخشش و کرم خداست، به هر کس که بخواهد عطا می کند و خدا دارای فضلی عظیم است.
حال آیا مردم توان آن را دارند که چنین کسی را انتخاب کنند؟ و آیا ممکن است برگزیده آنان این گونه باشد تا او را پیشوا سازند؟ به خانه کعبه سوگند که این مردم از حق تجاوز کردند و کتاب خدا را پشت انداختند. تو گویی که نمی دانند در صورتی که هدایت و شفا در کتاب خداست. اینان کتاب خدا را دور انداختند و از هوس خود پیروی نمودند. خداوند هم ایشان را نکوهش کرده و دشمن داشت و تباه نمود و فرمود: «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ» و کیست گمراه تر از آن کس که بی آن که راهنمایی از خدا خواهد از پی هوای نفس خویش رود؟ به درستی که خدا مردم ستمکار را هدایت نمی کند. (قصص/۵۰) و فرمود: «فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» هلاکت و بدبختی بر آنان باد و خدا اعمالشان را باطل می کند. (محمد/۸) و فرمود: «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذینَ آمَنُوا کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ» خدا و مومنان کار ایشان را سخت و ناپسند و دشمن می دارد، این چنین خدا بر دل هر متکبر جباری مهر می نهد. (غافر/۳۵) درود و سلام فراوان خدا بر پیامبرش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان او باد.
حاصل سخن این که: حضرت رضا (علیه السلام) در این فرمایشاتشان در صدد بیان جایگاه امامت و منزلت امام برآمده حدود هشتاد و پنج صفت از اوصاف امام و خصیصه های امامت را برشمردند و به آیاتی از قرآن شریف تمسک جستند و امروز امام عصر (ارواحنا فداه)، وارث صفات و کمالات همه انبیاء و اوصیای حق می باشند و مکتب ایشان جامع جمیع درس های تعالی و رشد می باشد.
تمام پیامبران، مقدمه ظهور نبی خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و راه فهم کتاب الهی وی، قرآن، را هموار کردند و جان ها را آماده درک آن می ساختند تا او بیاید و دین کامل را به جهان و جهانیان اعلام دارد. و هم اکنون رسول خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) و یازده امام از اهل بیتش (علیه السلام) منتظر آنند که حجت بالغه منتظر ظاهر شود و به تمام درس ها و تعلیمات آنان جامه عمل بپوشاند و هدف عالی و جامع خداوند را از نظام هدایت، نمایان می سازد که او تحقق بخش هدف انبیا و اوصیاست و مقصود الهی و منظور خاص اوست. او برای اصلاح کامل جهان انسانی قیام خواهد کرد و بساط اهریمنی و شر را به هم خواهد ریخت و این همه آشفتگی را به سامان خواهد آورد. ما نیز به دنبال همه پیامبران و اوصیای ایشان، با دلی شوریده، ایستاده و نگران راهیم تا کی آن دولت عدل و صلاح آغاز شود. پس با دلی دردمند از خدای منان خواستاریم که امام ما را اذن ظهور بخشد.
«اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صلواتک علیه و آله وَ غَیْبَهَ وَلِیِّنَا وَ کَثْرَهَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّهَ عَدَدِنَا وَ شِدَّهَ الْفِتَنِ بِنَا تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا» (مفاتیح الجنان، دعای افتتاح)
*به ثروتی گفته می شود که بدون جنگ و خونریزی به دست مسلمین می افتد.
منابع و مآخذ
۱- قرآن کریم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، انتشارات آستان قدس رضوی، بی تا.
۲- نهج البلاغه، ترجمه مرحوم دشتی (ره)، نشر شهاب الدین، چاپ اول، ۱۳۸۳.
۳- مفاتیح الجنان، مرحوم شیخ عباس قمی (ره)
۴- شیخ طوسی (ره)، الغیبه، ترجمه مجتبی عزیزی، انتشارات مسجد جمکران، ۱۳۸۶.
۵- کلینی، اصول کافی، ترجمه جواد مصطفوی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام).
۶- شیخ صدوق، ترجمه علی اکبر غفاری، نشر صدوق، ۱۳۷۳.
۷- شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۴.
۸- زندگی سیاسی امام رضا (علیه السلام)، جعفر مرتضی عاملی، دفتر انتشارات اسلام
۹- امام یگانه دوران، دکتر مرتضی طاهری، انتشارات دلیل ما
۱۰- تاریخ زندگانی معصومین، زندگانی امام رضا (علیه السلام)، علی رفیعی، موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی فیض کاشانی
۱۱- تجلی علوم اهل بیت در مناظرات حضرت رضا (علیه السلام)، جواد مصطفوی، کنگره جهانی حضرت رضا (علیه السلام)
۱۲- مناظرات تاریخی امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، با پیروان مکاتب و مذاهب دیگر، ناصر مکارم شیرازی، کنگره جهانی حضرت رضا (علیه السلام)
۱۳- ژرفای امامت، مرتضی مطهری، انتشارات دلیل ما.