ترسیم گوشه هایی از دوران امامت امام صادق(ع) / استاد رثایی
وجود مبارک رسول اکرم(ص)، برترین الگوی بشریت و جامع ترین نمونهی زندهی تعالیم اسلام است. «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»؛ «مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود». (احزاب/۲۱)
و پس از ایشان، فرزندان بزرگوارشان به عنوان الگوهای زنده و تداوم بخش رسالت محمّدی همواره هدایتگر انسانها بوده و در شرایط مختلف، مشکل هدایت را به طور عینی، در مقابل رهروان حق برافروختند و آنان را به بهره گیری و حرکت دعوت کردند.
در این نوشتار با مختصری از زندگی پُر برکت امام صادق(ع)و تلاشها و روشها و سیاستهای آن حضرت در رویارویی با مکتبها و جریانهای مخالف با مکتب رسالت آشنا خواهیم شد. ان شاء الله.
ششمین پیشوای شیعیان، در سپیده دم روز جمعه یا دوشنبه، هفدهم ربیع الاول سال ۸۳ هجری قمری در زاد روز پیامبر اکرم(ص)، در مدینه چشم به جهان گشود، نام مبارکش «جعفر»، کنیه اش «ابوعبدالله»، القاب شریفش، صابر، فاضل، طاهر، قاهر، باقی، کامل، و مشهورترین آنها «صادق» میباشد. (اربلی،ج ۲ص۱۵۵)
پدر بزرگوار آن حضرت امام باقر(ع)و مادر ارجمندش، بانوی پرهیزکار و شایسته ای به نام «امّ فَروِه» دختر قاسم بن محمّد بن ابوبکر میباشد. پدر امّ فروه، از چهرههای برجسته و محدّثان زبده ی احادیث اهل بیت:و در زمان خود جزو فقیهان هفتگانه ی مدینه به شمار میرفت و مورد وثوق و اعتماد امام سجاد(ع)نیز بود. تعداد فرزندان امام(ع)در منابع تاریخی، مختلف نوشته شده، ولی در اقوال مشهور ده نفر ذکر شده که هشت پسر و دو دختر می باشد.
فضایل و مکارم اخلاقی امام صادق(ع)
حضرت صادق(ع) ، هم چون جدّ بزرگوارش رسول خدا(ص)، مظهر «خُلق عظیم» و وجود مبارکش مجمع فضایل و مکارم اخلاقی، فردی و اجتماعی بود و در بندگی خدا، یگانهی عصر خود به شمار میرف. اعتراف دانشمندان و شخصیتهای برجستهی معاصر آن حضرت در این زمینه، گواهی بر این حقیقت است. در زهد و بی علاقگی به دنیا نیز، مقامی والا داشت، آن آگاهی و شناختی که امام(ص)را به عبادت الهی و ایجاد انس و ارتباط تنگاتنگ با معبود و لقای او وا میداشت، او را نسبت به جلوهها و مظاهر فریبندهی دنیا و مناصب آن نیز بی علاقه و بی رغبت میکرد و معنا و مفهوم زهد که عدم دلبستگی و تعلّق به دنیا و مظاهر آن است در سیرهی عملی و سخنان حضرت کاملاً مشهود است. حضرت در زیر لباسهایش پیراهنی زبر و خشن میپوشید و در این کار به پدران بزرگوار خود تأسّی میجُست و میفرمود: «جُعِلَ الْخَیْرُ کُلُّهُ فِی بَیْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا»؛ «تمامی خیر در اتاقی نهاده شده و کلیدهای آن را زهد و بی علاقگی به دنیا قرار داده اند». (کافی،ج ۲ص۱۲۸)
امام صادق(ع)در همهی امور به ویژه به هنگام مواجه شدن با مصیبت، راضی و تسلیم در برابر حق تعالی بود و همه چیز را از او و به اراده و مشیت او میدانست. سرچشمه ی جود و بخشش بود و به صورت آشکار و پنهان به نیازمندان کمک میکرد. بسیار بردبار و با گذشت بود و بدی افراد را با چشم پوشی و در برخی موارد با احسان و نیکی پاسخ میداد. نسبت به عموم مردم بسیار مهربان و دلسوز بوده در سختیها و تنگدستی ایشان در کنار آن ها قرار داشت و سعی میکرد از نظر زندگی و خورد و خوراک، همسان آنان باشد. درباره ی معجزات و کرامات حضرت در کتابهای تاریخ و حدیث مسائل بسیاری نقل شده؛ از جمله: استجابت دعا، اخبار از رویدادهای گذشته و آینده، زنده کردن مردگان، بینا کردن نابینایان و… .
اظهار نظر شخصیتها درباره ی امام صادق(ع)
دربارهی شخصیت امام صادق(ع)اظهار نظرهای فراوانی از موافقین خط امامت و مخالفین ذکر شده است. اعترافات مخالفان سیاسی آن حضرت، هم چون منصور عباسی، مخالفان اعتقادی با گرایشهای گوناگون از قبیل سنّی مسلکان مانند ابوحنیفه و مالک بن انس، مادّیگرایان مثل ابن اَبِی العَوجاء، ابن مقنّع و… درباره ی علم، دانش و زهد و تقوای حضرت مشهود بوده و او را برترین دانشمند زمان خود شمرده اند.
دوران امامت امام صادق(ع)
پیشوای ششم، در سال ۱۱۴ هجری قمری عهده دار منصب امامت شد. برتری آن حضرت در علم و دانش بر تمامی مردم زمان خود، وراثت وی از رسول خدا(ص) و وجود سلاح مخصوص آن حضرت نزد وی، تصریح رسول خدا(ص)بر امامت ایشان پس از پدر بزرگوارش و… از جمله دلایل اثبات امامت ایشان است.
دوران امامت آن حضرت، از نظر سیاسی و اجتماعی، با فراز و نشیبهای عجیبی روبه رو بود که در هم پیچیده شدن طومار حکومت امویان و روی کار آمدن عباسیان از مهم ترین آنها به شمار میرود. حضرت در بخش نخست دوران امامت خودش، با پنج تن از خلفای اموی معاصر بود که خط مشی همگی شان همان برنامههای اجدادشان بود. هشام مردی سیاستمدار و خشن بودو با مخالفان حکومتش به ویژه شیعیان با تندی و خشونت رفتار می کرد، کارگزاران او همه خون ریز بوده و عرصه را بر مردم تنگ می نمودند. ولید دومین خلیفه ی معاصر آن حضرت، مردی غوطه ور در فساد، عیاشی و می گساری بود. توهین او به قرآن کریم و پاره پاره کردن آن و نیز سوزاندن پیک مطّهر زید بن علی بن الحسین و به شهادت رساندن یحیی، نشانه ی بی دینی و ضدّیت او با خاندان پیامبر است.
امام صادق(ع)در بخش دوم از دوران امامت خود، با دو تن از خلفای عباسی به نامهای حجّاج و منصور معاصر بود. عباسیان روی دیگر سکّهی نفاق بودند و سعی میکردند در پوشش نفاق، افکار و اذهان عمومی را از جنایاتی که انجام میدهند، منحرف کنند پس به شیوههای مختلف علویان را تحت فشار قرار داده و آنها را به شهادت میرساندند.
منصور گروهی از ایشان را در رَبَذه به زنجیر بست و دستور داد به قدری به آنان تازیانه بزنند که گوشت و خونشان به هم آمیخت سپس آنها را در سخت ترین شرایط به زندانی در کوفه منتقل کرد که شب و روزش معلوم نبود. زندانیان برای تشخیص اوقات نماز، قرآن را به پنج بخش تقسیم کرده و پس از قرائت هر بخش نماز اقامه میکردند و سرانجام تمام زندانیان را با فرو ریختن سقف زندان بر روی آنان، به شهادت رسانید. (اسد حیدر،ج ۱ص۴۷۴)
روش دیگر منصور این بود که شیعیان و علویان را زنده در لای دیوار میگذاشت و ساختمان سازی میکرد. او در سخنی به قتل صدها نفر از علویان اعتراف کرده و میگوید: «من هزار تن یا بیشتر از فرزندان فاطمه را کشتم». (عاملی، ص۸۷) منصور در بین علویان از امام صادق(ع)بیشتر از دیگران بیمناک بود و آن حضرت را بارها به قصد کشتن نزد خود احضار کرد اما بر این امر موفق نشد.
دوران امامت امام صادق(ع)و جنگ عقاید
این دوره عصر تحول فرهنگی و پیدایش و گسترش نهضتها و انقلابهای فکری است. نسلهای جدیدی از تازه مسلمانها با ملیتها و باورهای فرهنگی و علمی خویش، به جامعهی بزرگ اسلامی پیوسته اند. از سوی دیگر، شرایط سیاسی ـ اجتماعی جامعه ی اسلامی، فتوحات نظامی و گستردگی قلمرو مناطق تحت نفوذ اسلام، ایجاب میکرد مسلمانان با دنیای خارج رابطه برقرار کرده و با افکار و اندیشههای فلسفی و کلامی بیگانگان آشنا بشوند. این تحوّل فکری و فرهنگی با وجود آثار مثبت، پیامدهای منفی زیادی نیز به بار آورد. نفوذ افکار بیگانگان در میان مسلمانان و پدید آمدن شبهات و انحرافات به عنوان یک خطر جدّی، اسلام را تهدید میکرد. از همه مهم تر در تنگنا قرار گرفتن امامان معصوم از سوی حکمرانان ظلم و جور و محدودیت این بزرگواران در ارشاد و هدایت نسل جدید، موجب شد شناخت بسیاری از حقایق و معارف اسلامی و مبانی اسلام اصیل در پایین ترین حدّ خود قرار گیرد. در چنین فضایی، زمینه برای عرضهی هر نوع متاع فکری آماده بود. افراد زیادی تحت عنوان «فقیه»، بر کرسی فقاهت تکیه زده به مسایل شرعی و پرسشهای دینی با استناد بر احادیث درست و نادرست به نام پیامبر(ص)، پاسخ میدادند. اینها به قدری زیاد بودند که در هر شهری پیشوایی بود و نحله و مذهب فقهی خاصی داشت که به نام صاحبش شناخته میشد. (حیدر،ج ۱ص۱۵۳) مشهورترین اینها، مذهب ابوحنیفه، نعمان بن ثابت، مالک بن انس، محمد بن ادریس شافعی و ده ها مذهب دیگر است که پس از درگذشت پرچمدارشان به مرور زمان، منقرض و به دست فراموشی سپرده شدند. اما در زمان امام صادق(ع)همهی آنها کم و بیش فعّال بودند و برای خود مقلّدان و پیروانی داشتند. در نتیجه، یک جنگ گسترده ی اعتقادی در میان بود.
تفکّر دیگری به نام زنادقه وجود داشت که منکر خدا و پیامبر و ادیان آسمانی بود. این گروه در قالب طبقهی متجدّد، با زبانهای زنده ی آن روز دنیا (سریانی، یونانی، ایرانی و هندی) با افکار مادیگری حضور داشتند. حمایت دستگاه خلافت باعث شده بود که اینها آزادانه در همه جا حاضر باشند و فعالیت کنند. گروههای فکری و اعتقادی دیگری از قبیل: خوارج، غلات، صوفیه، زیدیه، اسماعیلیه و… نیز بودند که در این دوره از امامت امام صادق(ع)مشغول فعالیت و جعل حدیث بودند. یکی از این افراد در پای چوبهی دارد افتخار میکرد که چهار هزار حدیث جعل کرده و در آنها، حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کرده است. (دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۲ص۶۸۸)
موضع امام صادق(ع)در اعلام امامت و مبارزه با دستگاه حکومت
خوشبختانه نمودارهای برجسته ای از فعالیتهای امام(ع)در دسترس است که تلاش آن امام همام را در تبیین و تبلیغ مسأله ی امامت و پاسداری از سنگر استوار مکتب تشیّع روشن میسازد. حضرت، شاه بیت دعوتش را موضوع امامت قرار داد و در چند مرحله به آن پرداخت:
مرحله ی اول: به این صورت بود که ابتدا موضع باطل خلفاء و کارگزاران آنان را افشاء کرده و به یاران خود گوشزد مینمود که از هرگونه همکاری با دستگاه خلافت خودداری کنند؛ حتی به شیعیان پیغام میدادند، در مواقع نزاع با یکدیگر مبادا به یکی از قضات فاسد رجوع کنید، بلکه در میان خود کسی را که من قرار داده ام برگزینید. (وسایل الشیعه، ج۱۸ص۱۰۰) یا در جای دیگر میفرماید: هر کس درباره ی حق و باطلی به آنان رجوع کند، بی گمان به طاغوت رجوع کرده و هر مالی که از این راه به دست آورد، غیر مشروع است؛ هر چند حق خودش باشد. (حر عاملی، ج ۱۸ص۹۹)
امام صادق(ع)با این نوع بیان با صراحت، مشروعیت محاکم قضایی عبّاسیان را نفی کرده و شیعیان را از هرگونه ارتباط با کارگزاران حکومتی بر حذر داشته است.
مرحله ی دوم: امام(ع)متناسب با شرایط سیاسی جامعه و موقعیت و نیاز مخاطبان با بیانات مختلف و شیوههای گوناگون، خود را به عنوان صاحب اصلی حکومت و رهبری جامعه اسلامی و جانشین رسول خدا(ص)مطرح مینماید.
گویاترین نمونه، گفتگویی است که میان حضرت و منصور دوانیقی رخ داده است: گزارشهایی از فعالیتهای امام صادق(ع)به منصور میرسد، وی عصبانی می شود، امام را احضار می کند و میگوید: مردم در رابطهی با شما غلو میکنند. ای جعفر! میدانی رسول خدا(ص)دربارهی پدرت علی بن ابیطالب یک سری از مطالب را نمی گفت که مبادا امت دربارهی او بگویند آن چه مسیحیان دربارهی عیسی(ع)گفتند. ای جعفر! تو خوب میدانی که درباره ات چه گفته میشود و چه عقاید باطل و تهمتهای ناروایی نسبت به تو ابراز میدارند. خشنودی شما از این وضع و خودداری شما از افشاگری علیه اینان، خشم خدا را بر میانگیزد. مردم بی خرد و نادان حجاز میپندارند، شما علامه و ناموس دهر، حجت خدا، ترجمان حق، معدن دانشهای پروردگار، میزان عدل الهی و چراغ پر فروغ او هستید. آنان گمان دارند خداوند عمل کسانی را که عارف به مقام شما نباشند نمی پذیرد. منصور ادامه داد: اینان درباره ی شما غلّو کرده اند، لب بگشا و سخن حق را بگو شایسته است که از جد و پدرتان پیروی کرده و راه آنان را بروید. او با این بیانات حرفهایی را از سر تجاهل و کنیه درباره ی عقاید بر حق شیعیان دربارهی امام، دور از حقیقت و غلو آمیز دانسته و میخواهد امام(ع)در برابر آنان موضع بگیرد. لیکن حضرت با بیانی کوبنده و دندان شکن پاسخ وی را داده و حرفهای او را رد میکند. میفرماید: «أَنَا فَرْعٌ مِنْ فَرْعِ الزَّیْتُونَهِ وَ قِنْدِیلٌ مِنْ قَنَادِیلِ بَیْتِ النُّبُوَّهِ وَ أَدِیبُ السَّفَرَهِ وَ رَبِیبُ الْکِرَامِ الْبَرَرَهِ وَ مِصْبَاحٌ مِنْ مَصَابِیحِ الْمِشْکَاهِ الَّتِی فِیهَا نُورُ النُّورِ وَ صَفْوَهُ الْکَلِمَهِ الْبَاقِیَهِ فِی عَقِبِ الْمُصْطَفَیْنَ إِلَى یَوْمِ الْحَشْرِ»؛ «من شاخه ای از شاخههای درخت پر بار رسالت و چلچراغی از چلچراغهای خاندان نبوتم، پرورش یافته ی فرشتگان بزرگوارم، من مشعلی فروزان از مشعلهای روشنایی بخش و هدایتگرم و برگزیده ای از کلمهی باقی در صلب برگزیدگان همیشه ی تاریخ تا روز قیامت هستم.
منصور با شنیدن این سخنان کوبنده و ارزنده ی امام(ع)ضمن اعتراف به عظمت آن حضرت، بر این حقیقت تلخ زبان گشود که امام(ع) همچون استخوانی بر گلوی وی گیر کرده که نه تبعیدش امکان پذیر است و نه کشتنش. (مجلسی،ج ۴۷ص۱۶۷)
ترسیم منظرهای شگفتآور
امام صادق(ع)در برابر عموم مردم نیز با استفاده از فرصتها و موقعیتهای مناسب به تبلیغ و تبیین مسأله ی امامت همت میگماشت. در این زمینه می توان به جالب ترین روایت از عمر بن ابی مقدام پرداخت. (خامنه ای، ص۷۶)
روز نهم ذیحجه روز عرفه است. محشری از خلایق در عرفات برای ادای مراسم خاص آن روز گرد آمدند. نمایندگان طبیعی مردم از سراسر مناطق مسلمان نشین جمع شدهاند، یک حرف بجا می تواند کار گسترده ترین شبکه ی وسایل ارتباط جمعی را انجام دهد. امام(ع)پیام می دهند. با فریادی که باید در همه جا و در همه ی گوشها طنین بیفکند و به سراسر دنیای اسلام پخش شود. روی بر چهار طرف مردم، هر بار سه مرتبه همان سخن را ادا می فرماید و به این ترتیب دوازده مرتبه تکرار می کند: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ (ص)کَانَ الْإِمَامَ ثُمَّ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ(ع)ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ هَهْ فَیُنَادِی ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لِمَنْ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ یَسَارِهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ اثْنَیْ عَشَرَ صَوْتاً وَ قَالَ عَمْرٌو فَلَمَّا أَتَیْتُ مِنًى سَأَلْتُ أَصْحَابَ الْعَرَبِیَّهِ عَنْ تَفْسِیرِ هَهْ فَقَالُوا هَهْ لُغَهُ بَنِی فُلَانٍ أَنَا فَاسْأَلُونِی»: ای مردم رسول خدا(ص)امام و پیشوای مردم بود، پس از او علی بن ابیطالب، سپس امم حسن و امام حسین، بعد امام سجاد و امام باقر:و آنگاه من پیشوا هستم، مسائلتان و اشکالاتتان را از من بپرسید (واژه هه لغت محلی برخی از قبایل عرب است و معنایش این است انا مسئله منی؟؟) (مجلسی،ج ۴۷ص۵۸)
امام صادق(ع)در این پیام رسانی به نام خود و امامت خویش بسنده نکرده بلکه نام دیگر امامان به حق و اسلاف خویش را نیز برده تا ثابت کند امامت اهل بیت:و رسالت پیامبر(ص)به گونه ای متصل و تفکیک ناپذیر است.
نکته ی دیگر، انتخاب زمان و مکان این پیام رسانی است و تکرار عمل در چهار جهت نشان دهنده ی اهتمام خاص حضرت به موضوع پیام است تا مردم آن را در حدّ یک رخداد عادی تلقی نکرده و فراموش نکنند و به عنوان یک خبر مهم برای دیگران بازگو نمایند.
رهبری تشکیلات پنهانی، سیاسی و عقیدتی شیعه
موضوع تشکیلات و ارتباط مخفی، در صحنه ی زندگی سیاسی امامان:یکی از مهم ترین و در عین حال ناشناخته ترین بخشهای زندگی آنان به شمار می رود.
تشکیلات شیعی، پس از رحلت پیامبر(ص)به جمعی از خواص صحابه از قبیل سلمان، ابوذر، مقداد، عمار یاسر، خدیفه و… محدود می شد. به رغم فشارها و تبلیغات دستگاه، اینان حکومت را، حق خاص علی بن ابیطالب دانسته و اعتقاد خود را با صراحت اعلام می کردند.
پس از به قدرت رسیدن معاویه و جوّ فشار و اختناق، و مشهود نبودن فعالیت نمایان از سوی امام حسن و امام حسین(ع)، این پیوستگی و تشکّل، به رشد اندیشه ی شیعی و افزایش تعداد شیعیان در سراسر حجاز و عراق امکان می داد و شیعیان مانند حلقههای زنجیر به یکدیگر متصل و از حال یکدیگر مطلع بودند و در شهادتهای همدیگر، فریاد اعتراضشان بلند می شد.
پس از واقعه ی کربلا و شهادت سالار شهیدان، فعالیت سازمان یافته ی شیعیان به مراتب منظم تر و پر تحرک تر ظاهر شد و جمعیت توابین نخستین نمود چنین جمعی بود (دکترسمیرمختار لیثی، ص۲۷) در پرتو تلاشهای پنهانی و به ظاهر آرام امام سجاد(ع)این جمع، عناصر بالقوه ی خود را باز یافته و گسترش داد. در دوران امام باقر(ع)، جمع شیعه رو به فزونی نهاد و در محفل درس آن حضرت در مسجد پیامبر(ص)، گروه زیادی از شیعیان از نقاط مختلف حضور پیدا می کردند و در زمان امام صادق(ع) افزایش بسیاری داشت به طوری که بنا بر نوشته ی مورخّان چهار هزار دانشجو از محضر امام(ع)بهره ی علمی می بردند.
تأسیس دانشگاه امام صادق(ع)
تأسیس دانشگاه بزرگ جعفری و ایجاد و گسترش رشتههای مختلف علوم اسلامی و طبیعی در آن، از مهم ترین و بنیادی ترین فعالیتهای علمی و فرهنگی امام صادق(ع)به شمار می رود که البته عوامل گوناگونی در پیدایش و گسترش آن نقش داشتند.
الف) تلاشهای طاقت فرسای امام سجاد و امام باقر۸در آن شرایط سخت، زمینه را برای تشکیل حوزه ی علمی و تربیتی امام صادق(ع)فراهم کرد. ب) پیدایش و آزادی اندیشههای مختلف فکری به ویژه تفکر مادی و شبه الحادی که کارشان ایجاد شبهه و ابهام در معارف و عقاید اسلامی و خدشه دار نمودن چهره ی اسلام بود و دستگاه خلافت هم جانبداری کاملی از آن ها می نمود. امام صادق(ع)را به جهاد فرهنگی به منظور حفظ و حراست از مبانی عقیدتی اسلام وادار کرد. ج) مشغول ساختن اختلافات و کشمکشهای دولت مردان، به منظور تصاحب قدرت و اختصاص آن به خود، امام(ع)را در این راستا مصمم تر می نمود.
مهم ترین شاخصههای دانشگاه جعفری
این دانشگاه نسبت به دانشگاههای دیگر مزایایی داشت: الف) وجود مبارک امام صادق(ع)و شخصیت علمی بی نظیر آن حضرت، به عنوان رئیس و استاد دانشگاه بود که موافق و مخالف بر آن اذعان داشتند.
ب) در آن شرایط حساس فرهنگی که هر یک از صاحبان مکاتب و نحلههای فکری سعی می کردند پایههای مکتب تشیع را متزلزل کنند، پیشوای ششم، با گستردن سفره ی دانش الهی خود در مسجد رسول خدا(ص)و نهادن انواع و اقسام دانشهای طبیعی و ماورای طبیعی، نه تنها دوستان و پیروان خود را تغذیه و فکرشان را در برابر دشمنان ، مسلّح می نمود، بلکه دیگران را نیز در حدّ ظرفیت و لیاقتشان بهره مند می ساخت.
ج) پیشوای ششم شیعیان، در هیچ مدرسه ای و نزد هیچ کس علم نیاموخت. دانش او اکتسابی نبود؛ بلکه لدنی و الهی از سوی خداوند بود و تمامی دانش رسول خدا(ص)و امامان پیش از خود را به ارث برده بود. آن جا که می فرماید: «إن داود ورث علم الانبیاء و ان سلیمان ورث داود و ان محمد(ص)ورث سلیمان و انا ورثنا محمدا و ان عندنا صحف ابراهیم و الواح موسی و…» (کلینی، ج۱ص ۲۲۵)
و نیز میفرماید: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَإِنَّهُ لَا یُحَدِّثُکُمْ أَحَدٌ بَعْدِی بِمِثْلِ حَدِیثِی»: پیش از آن که مرا از دست بدهید (آن چه می خواهید) بپرسید، زیرا پس از من کسی با شما این چنین سخن نخواهد گفت». (اربلی، ج۲ص ۱۶۲)
د) شاخصه ی دیگر این دانشگاه، ماهیت آن است. این دانشگاه از نظر محتوایی تمام ویژگیها و مزایای دانشگاه های متداول امروز را دارا بود، بدون آن که سازمان و ارگانیزم آن را داشته باشد. گستردگی رشتههای علمی، تحقیق و پژوهش در بالاترین سطح علمی آن روز، ابتکار، خلاقیت و نوآوری، فزونی تعداد دانشجویان و تربیت افراد متخصّص و صاحب نظر در رشتههای مورد نیاز جامعه ی اسلامی و… در دانشگاه جعفری، در حد بسیار بالا و بی نظیری وجود داشت.
ﻫ) از دیگر ویژگیها، مکان دانشگاه، تعداد دانشجویان، بافت ملّیتی آنان، استقلال و عدم وابستگی به دستگاه خلافت و گستره و صدور اساتید و مبلغان در شهرها به عنوان پرورش یافتگان امام صادق(ع)است. حسن بن علی بن وشاء، می نویسد: من در مسجد کوفه نهصد نفر بزرگمرد را درک کردم که همه ی آنان از جعفر بن محمد(ع)نقل حدیث می کردند.
برکات حوزه ی امام صادق(ع)
از جمله برکات و دستاوردهای ارزشمند دانشگاه و مکتب امام صادق(ع). گسترش علوم و معارف انسان ساز اسلام است. همان چیزی که نخستین رسالت و سرلوحه ی برنامههای اصلاحی پیامبر اکرم(ص)و جانشینان به حق آن حضرت بود و متأسفانه جهالتهای امت و دشمنیها و کینه توزیهای سردمداران شرک و نفاق مانع از پیشرفت در حدّ دلخواه آنان شد، ولی در زمان امام صادق(ع)شرایط نسبتاً مناسب تری برای ایشان به وجود آمد.
۱- علم حدیث
حدیث به گفتار معصوم، در فرهنگ اسلام از جایگاه بسیار والایی برخوردار است و یکی از منابع مهم و اساسی فرهنگ و معارف اسلامی در اصول، فروع و اخلاقیات به شمار می رود. ولی متأسفانه بعد از ارتحال پیامبر اکرم(ص)از سوی دستگاه خلافت مورد بی مهری قرار گرفت. ابوبکر و عمر در دوران خلافتشان احادیث را سوزانده و از نقل و نوشتن آن جلوگیری کردند. این سیاست تا زمان عمر بن عبدالعزیز دنبال شد و زیان جبران ناپذیری از این ناحیه بر فرهنگ اسلامی وارد آمد.
امام باقر(ع)فرصت یافت به نشر احادیث پیامبر اکرم(ص)پرداخته و امام صادق(ع)تلاشهای پدر بزرگوارش را در این زمینه تکمیل کرده و بخش مهمی از فعالیتهای خود را به احیای حدیث اختصاص داد و میراث ارزشمندی از خود بر جای گذاشت و فرهنگ غنی اسلام را با احادیث خود غنای بیشتری بخشید. نکته ی قابل توجه این که، احادیث این دو بزرگوار از مجموع احادیثی که از پیامبر(ص)و ده امام دیگر ضبط شد، بیشتر است. (علامه طباطبایی، ص۱۴۰)
در حال حاضر به کمتر مسأله ی اعتقادی، فقهی و اخلاقی بر می خوریم که حدیثی از امام صادق(ع)درباره ی آن نرسیده باشد. تنها یکی از یاران آن حضرت به نام «ابان بن تغلب» بالغ بر سی هزار حدیث از امام ششم(ع) نقل کرده، تا جایی که حجم بسیاری از کتابهای معروف حدیث مثل کافی (اصول و فروع)، من لایحضره الفقیه، تهذیب و استبصار را به خود اختصاص داده است.
۲- تفسیر قرآن به روال اهل بیت
هدف غاصبین خلافت، از جدایی میان قرآن و عترت با دلیل- «حسبنا کتاب الله»- خدمت به کتاب آسمانی نبود؛ بلکه هدف این بود که قرآن را از اهلش و مفسران اصلیاش جدا کرده، بر طبق منافع و مصالح حکومتی و اعتقادی خود تفسیر کنند.
امام صادق(ع)در مبارزه با چنین توطئه ی خطرناکی، قرآن را در کنار عترت گذاشته و به تفسیر قرآن به روش اهل بیت پرداخت. بخش اعظمی از روایات آن حضرت به تفسیر قرآن اختصاص دارد و این روایات از ایشان و معصومین دیگر به قدری زیاد است که بعضی از مفسران، اساس کارشان را برهمین احادیث قرار داده اند. (تفسیر برهان، نور الثقلین، مجمع البیان)
از میان پرورش یافتگان مکتب جعفری، افرادی همچون: حمران بن اعین، و ابان بن تغلب در زمینه تفسیر و علوم قرآنی، مهارت خاصی داشته و دارای تألیفاتی بودند.
در اینجا به یکی از فرمایشات امام صادق(ع)در زمینه تفسیر تبرک می جوییم.
«وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَعْلَمُ کِتَابَ اللَّهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ کَأَنَّهُ فِی کَفِّی فِیهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ مَا کَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ کَائِنٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ»: سوگند به خدا، من دانش قرآن را از آغاز تا انجامش می دانم، گویی تمام مطالب و علوم آن در مشت من است. در قرآن خبر آسمان و زمین، خبر گذشته و آینده وجود دارد، خدای عزوجل می فرماید: در آن بیان هر چیزی هست». (کلینی، ج۱ص۲۲۹) «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ» (نحل/ ۹۱)
۳- علم کلام
بحث و بررسی عقلی و کلامی در موضوعات اعتقادی پس از پیامبر(ص)، با اختلاف مسلمانان در مسأله ی امامت در جامعه ی اسلامی پدید آمد. علی(ع)نخستین کسی است که در موضوع هستی، وجود صانع و یکتایی او و دیگر موضوعات اعتقادی قیام کرده است. با پیدایش و گسترش فرقههای گوناگون (معتزله، اشاعره، مرجئه و…) در دوران امامت امام باقر و امام صادق(ع)، مسائل کلامی جایگاه ویژه ای پیدا کرد.
در میان شاگردان دانشگاه جعفری، افراد زبده ای امثال هشام، مؤمن طاق و… بودند که تخصص کامل در زمینه ی مسائل اعتقادی پیدا کرده و امام(ع)از آنان به عنوان متکلم یاد می نمود. رساله ی توحید مفضل حاوی مطالب سودمند اعتقادی است.
۴- تبیین فقه اصیل
در زمان امام صادق(ع)، فقهای حجاز هم چون مالک، شافعی، احمد بن حنبل و… در فتواهای خود بیشتر تکیه بر احادیث داشتند، لذا اصحاب حدیث نامیده می شدند. ولی فقهای عراق مثل ابوحنیفه، ابویوسف قاضی و… اصحاب رأی بودند و هر یک از این دو دیگری را متهم به بی دینی و کفر می کرد ولی همگی وابسته به دستگاه خلافت و ضد مکتب اهل بیت: بودند.
امام صادق(ع)با تلاشی پی گیر، فقه اسلام ناب را به صورتی منظم و منسجم درآورد به طوری که هم اکنون بیش از یکصد و پنجاه قاعده ی مهم فقهی و اصولی موجود که مورد استناد فقهای بزرگوار شیعه می باشد همگی به وسیله امام صادق(ع)عرضه شده است به همین دلیل مذهب و فقه شیعه را جعفری می نامند.
حضرت صادق(ع)با عرضه کردن فقه شیعی و گشودن باب اجتهاد به مبارزه با دستگاه خلافت و فقه حکومتی پرداخت و در کشمکش جریانهای سیاسی و فقاهتی، مرجعیت الهی خود و لزوم پیروی مردم از خاندان رسالت را نشان داده و در جایی فرمودند: «ما کسانی هستیم که خداوند اطاعت ما را بر همگان واجب کرده است در حالی که شما از کسانی تبعیت می کنید که مردم به نادانی آن ها محذور نیستند» (کلینی، ج۱ ص۱۸۶)
۵- علم اخلاق
سرچشمه ی علم اخلاق در اسلام، قرآن کریم و پس از آن سخنان و سیره ی پیامبر و جانشینان بزرگوار آن حضرت می باشد. علم اخلاق در آغاز دانشی مدون و منسجم نبود. در زمان امام صادق(ع)یکی از اصحاب آن حضرت به نام اسماعیل بن مهران، برخی مسائل آن را تنظیم کرد و کتابی تحت عنوان «صفه المؤمن و الفاجر» نوشت. (خوئی، ج۳ص ۱۹۲) پس از آن کتابهای دیگری نوشته شد که بهترین و جامع ترین آن ها کتاب شریف اصول کافی نوشته ی مرحوم کلینی است که جلد دوم آن اختصاص به مباحث اخلاقی دارد که بیشترین احادیث و روایات وارده در مباحث گوناگون اخلاقی را، سخنان ارزشمند امام صادق(ع)تشکیل می دهد.
۶- علوم دیگر
برکات و دستاوردهای دانشگاه جعفری، به علوم یاد شده محدود نمی شود، بلکه رشتههای علمی دیگری نیز وجود داشته، که می توان از علم شیمی، فیزیک، پزشکی، علوم نجوم و افلاک، تاریخ، جغرافیا، فلسفه، عرفان، و علم جفر یا علم حروف نام برد، (علمی است که بدان وسیله حوادث آینده شناخته و پیش بینی می شود، به عبارت دیگر دانشی که از غیب خبر می دهد). (مطالعات اسلامی استراسبورک، صص۱۸۳،۱۸۷)
علومی را که نام بردیم علومی بود که دانشجویان مکتب جعفری از پیشوای خود آموخته بودند و این سخن هرگز به معنای آن نیست که گستره ی علوم امام(ع)به آن علوم محدود می شد. عقیده ی شیعه به حکم عقل و نقل این است که امام معصوم به اذن پروردگار همه چیز را می داند.
شهادت امام صادق(ع)
سراسر امامت این بزرگوار سرچشمه ی دو جریان حیات بخش بود. الف) احیای تفکر درست اسلامی ب)برپایی نظام عادلانه ی توحیدی. نخست تبیین و تطبیق و تفسیر مکتب اسلام و مبارزه با تحریفها و دست کاریهای جاهلانه و مغرضانه در قرآن و حدیث، سپس پی ریزی و زمینه سازی نظام قسط و حق توحیدی، و دوام بخشیدن به آن، که امام(ع)بار امانت این تکالیف را بر دوش داشتند.
امام(ع)پیش از شهادت خود دو اقدام مهم نموده و یک سفارش زیبا فرمودند:
تنظیم وصیت نامه ی سیاسی و تعیین پنج نفر به عنوان وصی خود به منظور حفظ جان جانشین واقعی خود حضرت موسی بن جعفر(ع)از خطر دشمن. و دستور به جمع کردن تمام خویشاوندان و تفقد و رأفت با همه، حتی با آنان که قطع رابطه کرده و بنای دشمنی و کینه توزی داشتند.
وقتی همه جمع شدند تأکید و سفارش بر نماز نموده و فرمودند: «إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاهِ»: شفاعت ما به کسی که نسبت به نماز سهل انگار باشد نمی رسد». (بحارالانوار، ج۴۷/ ۲)
و سرانجام امام صادق علیه السلام توسط منصور خلیفه خون آشام عباسی،که نتوانست وجود امام شیعیان را تحمل کند، در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ هجری قمری مسموم ، به شهادت رسیدند.
منابع و مآخذ
۱- قرآن کریم.
۲- اصول کافی، کلینی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۸ هجری قمری.
۳- الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حیدر، مکتبه الامام امیرالمومنین اصفهان، ۱۳۹۲هجری قمری.
۴- الحیاه السیاسه للامام الرضا(ع)، جعفر مرتضی عاملی، موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۳هجری قمری.
۵- بحارالانوار، علامه مجلسی، موسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳هجری قمری.
۶- پیشوای صادق، حضرت آیت الله سید علی خامنه ای، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۳.
۷- تاریخ زندگانی ائمه معصومین(ع)، زندگانی امام جعفر صادق(ع)، علی رفیعی، انتشارات حریر قلم، ۱۳۷۴هجری شمسی.
۸- دائره المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائر المعارف اسلامی، تهران، ۱۳۶۸.
۹- شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، مرکز مطبوعاتی دار التبلیغ اسلامی، قم.
۱۰- کشف الغمه، ابوالحسن علی بن عیسی اربلی، سوق المسجد الجامع، تبریز.
۱۱- معجم رجال الحدیث، آیت الله العظمی خویی، منشورات مدینه العلم، قم، ۱۴۰۳هجری قمری.
۱۲- مغز متفکر جهان شیعه.
۱۳- وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، مکتبه الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۹ هجری قمری.