دکتر اعظم رحمت آبادی
در دوران پهلوی و با روی کار آمدن رضاشاه؛ پرورنده نوسازی و تجددخواهی در ایران باز شد. این وضعیت منازعه میان نوسازی و ارزش های سنتی و دینی را در پی داشت و شکاف حاصل از این منازعه تا پایان عمر سلسلهی پهلوی ادامه داشت.
تجّددگرایی و تضعیف ارزش های دینی بخشی از برنامه های نوسازی فرهنگی دولت رضاشاه محسوب می شد. به نظر میرسد این اصلاحات خصوصاً بحث ناسیونالیسم نوعی مشروعیت بخشیدن به حکومت مطلقهی پهلوی و نظام شاهنشاهی بود. به طوری که ایران گرایی با هدف شاه دوستی یکی از شعارهای عصر پهلوی به شمار میآمد و اقدامات بسیاری در جهت آن صورت گرفت. از جمله تدوین تقویم مستقل ایرانی (رک: حسام الدین آشنا، فرهنگ و تبلیغات حکومت در ایران، ص۷۸)
از سال ۱۳۱۴ش به تدریج شاه دوستی و ایران گرایی، جنبهی افراطی به خود گرفت به طوری که در این زمینه ساخت مجسمه شاه یکی از اشتغالات شهرداری ها شد. از سویی در این ایام تلاش زیادی برای تضعیف فرهنگ اسلامی صورت می گرفت و شاه سعی می کرد مشروعیت خود را با حذف فرهنگ اسلامی یا تحریف آن تحقق بخشد. (امین دیلمی معزی، هویت سازی ملی در دوران پهلوی اول، ص۸۴)
به دنبال این تفکر، نظام ارزشی زن مسلمان هم به شدّت زیر سؤال رفت و تحقیر شد زن محجّبه به عنوان نماد ارتجاع مطرح گردید. بانو امین استاد زیرک بانو همایونی که در آن ایّام اجازه اجتهاد یافته بود با استفاده از نام مستعار «بانوی ایرانی» برای خویش، با ارائهی الگویی صحیح از زن اسلامی و معنویت زنان به مبارزه با این هدف نظام پهلوی برخاست و با شیوه ای مدبرانه مانع ترویج الگوهای غربی و غیر اسلامی برای بانوان ایرانی گردید.
در ۱۷دی ۱۳۱۴ که با وضع قانون کشف حجاب هیچ زنی حق نداشت با حجاب در معابر و اماکن عمومی ظاهر شود، (علی اکبر حصاری، تاریخ فرهنگی و سیاسی معاصر، ص۲۲۰) بانو همایونی به محضر استاد امین می رفت و از او بهره علمی می گرفت. او هر روز ظهر که کوچه ها خلوت میشد به منزل او می شتافت و تا غروب به تعلّم و دانش اندوزی می پرداخت و شب هنگام در پناه تاریکی به منزل باز می گشت.
بانو همایونی در خاطراتش از آن ایّام می نویسد: «به سن ۱۶ یا ۱۷سالگی در سال های ۱۳۱۳ یا ۱۳۱۴ هجری شمسی به خدمت بانو امین شرفیاب شدم. در نظر دارم که استاد مرا به گرمی پذیرفتند و از همان جلسه اول جاذبه روحی و ایمانی و نورانیت آن بانوی فرزانه چنان تحول عجیبی برای من به وجود آورد که بیش از ۶۰سال است که به راه او که همان راه مستقیم اسلام و پیامبر(ص) و ائمه معصومین: است ادامه داده ام» (علویه همایونی، سفر به دنیا، ص۲۶)
در تمام ایام تحصیل که بانو همایونی وضعیت جامعه طوری بود که امکان تحصیل برای زنان محجبه در مدارس و دبیرستان ها وجود نداشت. هم و غم زنان، مسائل پیش پا افتاده و فراهم آوردن زینت آلات و به رخ یکدیگر کشیدن بود. استاد همایونی در خاطراتشان گفتهاند: «من در دوران کودکی وقتی می دیدم زنان از مشکلات مادی و علاقهشان به زینت آلات صحبت می کنند غصه می خوردم و فکر می کردم اگر من دستم به جایی رسید سعی میکنم بیشتر برای خانم ها زینت آلات تهیه کنم، ولی وقتی دانش و علم بیشتر شد، فهمیدم مشکلات خانم ها، فقر معنوی و علمی ایشان است». (مصاحبه با خانم قلمکاریان، ۲۷/۱۰/۹۵)
از دههی ۱۳۰۰ به بعد، ضعف دولت مرکزی ایران زمینه را برای اقدامات دولتهای دیگر جهت ترویج عقاید انحرافی در ایران اسلامی فراهم ساخته بود، به طوری که تلاش شوروی تفکرات کمونیست -که از بعد از انقلاب اکتبر گسترش زیادی یافته بود_ و ابتدا که با شعارهای ضد استعماری و آزادی خواهانه همراه بود، طرفداران زیادی پیدا کرد. شوروی برای نفوذ در ایران و گرفتن امتیازات از سویی و از سوی دیگر بهرهوری از نفت شمال برنامه ریزی جدی جهت گسترش تفکر کمونیست در ایران داشت. یکی از اقدامات شوروی در این زمینه، یکی نمودن آذربایجان با قفقاز بود. (اسنادی از روابط ایران و شوروی در دوران رضاشاه به کوشش محمود طاهر احمدی، ص۳۷-۲۵)
طرح دین زدایی که ابتدا در منطقهی قفقاز به صورت وسیع صورت گرفته بود از اهداف این پروژه بود روش لنین و کمونیست، حذف خدا و یاد او از دلها بود. در این زمینه میرزا عبدالعلی رضا رادمین از کسانی که در اواسط دهه ۱۳۰۰ش در بادکوبه همراه با خانوادهاش به سر میبرد چنین میگوید:
در یکی از مدارس بادکوبه درس م یخواندیم، روزی درب کلاس ها قفل شد، پس از مدتی که همگی گرسنه شدیم و بی تابی میکردیم، معلم ها پشت پنجره کلاس آمدند و گفتند: حالا که گرسنه هستید از خدا نان بخواهید، فریاد کنید. «الله بیزه چورک» خدایا به ما نان بده! هر چند فریاد زدیم خبری از نان نشد. پس از مدتی که گرسنگی غلبه کرده بود معلم ها باز آمدند و گفتند: خدا که به شما نان نداد حالا صدا بزنید: «لنین بیزه چورک»: لنین به ما نان بده، به محض گفتن این جمله توسط بچه ها، نان های بربری از پنجره ها به داخل کلاس ها ریخته شد و بچه ها با حرص و ولع شروع به خوردن کردند. وقتی پدرم _ فردی متدین بود_ از موضوع مطلع شد، گفت: دیگر اینجا جای ما نیست، دست ما را گرفت و همراه خانواده به ایران راهی شدیم (رک: محمود طاهر احمدی، اسنادی از روابط ایران و شوروی، ص۲۳۴-۲۰۵) .
گرچه کمونیست ها به این وضوح و وسعت نمی توانستند در ایران تبلیغ نمایند، اما دین زدایی در قالب شعارهای آزادی خواهانه و ضد استعماری از روش های تبلیغی آنان خصوصا در بین جوانان و نوجوانان بود؛ از این رو تأسیس مراکز و کانون هایی برای نشر و گسترش فرهنگ دینی میتوانست مرحمی بر این زخم عمیق باشد. تأسیس مکتب فاطمه(س) در سال۱۳۴۳ با پیشنهاد و همت استاد همایونی و همکاری بانو امین را می توان در همین راستا تلقّی کرد؛ احیای فرهنگ دینی و بیان معارف اسلامی و عقاید و تفسیر قرآن.
از این رو همواره میبینیم توجه خاصی به دروس علوم عقلی در مکتب فاطمه(س) توسط استاد همایونی می شد، در عین حال فقط تفکرات کمونیستی نبود که تدین جوانان و نوجوانان ایران را مورد هجمه قرار می داد بلکه تفکر بهائیت و همکاری گستردهی این فرقهها با دستگاه حاکمه از مشکلاتی بود که افراد متدین با آن روبهرو بودند.
بهائیان فقط به ترویج افکار خود بسنده نمی کردند بلکه در سطح سیاسی و اجتماعی توجه، و مرکزیت به قرآن کریم کم شد و قرآن از متن جامعه به حاشیه رانده شد به عنوان مثال در قضیه لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی (مصوبه دولت اسد الله اعلم، سال۱۳۴۱ش) ماده مربوط به سوگند اعضای این انجمن به قرآن کریم، تغییر یافت تا راه برای ورود رسمی بهائیان به آن باز شود (علی اکبر حصاری، تاریخ فرهنگی معاصر).
شگردهای بهائیان برای ترویج بهائیت و اسلام زدایی به صورت های مختلف بود. از جمله حمایت گسترده از کشف حجاب (بهائیت به روایت تاریخ، ص۲۵)
ضدیت با اسلام و علمای شیعه و توهین و تمسخر اسلام و مسلمانان از رویه های آنان گردید و چنان که فرصت فراهم می گشت از برگزاری تئاتر و نمایشنامه و نیز نوشتن و نشر مقالاتی در طعن به شیعه ابایی نداشتند. یکی دیگر از شگردهای آنان، تبلیغ مسلک بهایی از راه گسترش فساد بود (امید انتظاری، بهائیت در آیینه اسناد، ص۸۳-۷۹).
در همین شرایط برای ترویج شعار آزادی انجمن های زنان های از سوی لژهای فرماسونری و بهائیان دایر شده که از جمله آن ها، انجمن نسوان وطن خواه بود. این انجمن که از سیاست های فرهنگی رضاخان حمایت میکرد نقش عمده ای در جریان کشف حجاب داشت. این انجمن با حمایت رجال درباری چون تیمورتاش وزیر وقت، چهره های سرشناسی از زنان عرب را به یک کنگره بین المللی در تهران دعوت کرد تا کنگره زنان شرق را تشکیل دهد (علی اکبر حصاری، تاریخ فرهنگی سیاسی معاصر، ص۶۵).
با تبلیغات بهائیان و حکومت پهلوی، پوشیدن حجاب عملی قبیح تلقی می شد و عملاً در مدارس و دبیرستان ها دختران بدون حجاب مشغول درس خواندن می شدند. از این رو خانواده های متدین عمدتا از ادامه تحصیل دختران ممانعت به عمل می آوردند. از این جهت میبینیم زمانی که استاد همایونی و بانو امین به فکر تأسیس مکتب فاطمه(س) می افتند، خانواده های مذهبی از ایشان درخواست برپایی دبیرستان دخترانه را می کنند. این بزرگواران این مسأله را مورد توجه قرار داده و برای رفع این مشکل علاوه بر تأسیس مکتب فاطمه(س) برای دروس معارف با دریافت مجوّز از وزارت ارشاد آن موقع و با اجازه نامهی اجتهاد بانو امین دست به تأسیس دبیرستان دخترانه مذهبی می زنند.
زهرا چوب چینی از شاگردان اولیهی مکتب بانو همایونی میگوید: «در آن زمان خفقان دوران پهلوی رفت و آمد به حوزه با چادر بدون دغدغه و راحت نبود، مجبور بودیم تا توهین ها و… بشنویم اما با بیانات و تشویق های بانو همایونی این صحبت های تلخ رنگ میباخت و باعث می شد تا مصمم تر از گذشته با استواری و استقامت در راه دین تقویت شویم. استاد همایونی می گفتند: خدا رحمت کند خدا رحمت کند استادم، بانوی ایرانی را که می فرمودند حجاب ورق قرآن است، بی حجابی و بدحجابی پا روی ورق قرآن گذاشتن است. (علویه همایونی، سفرنامه، ص۶۷)
روش استاد همایونی در برابر هجمه های مختلف به مقام زن و دفاع از حجاب این بود که شخصیت زن را از لحاظ مقام و موقعیت الهی بیان می کردند (مصاحبه با خانم قلم کاریان، ۲۷/۱۰/۹۵) و بعد از آن مباحث حجاب و وظایف زن را مطرح می کردند و معتقد بودند اگر خانم ها هویت واقعی خودشان را تشخیص دهند؛ به طور طبیعی و فطری به دنبال حجاب خواهند رفت. (مصاحبه با خانم منانی، ۲۰/۱۱/۹۵) با توجه به شعارهای مکرر تساوی زن و مرد توسّط گروه های فمینیستی و آن چه در انجمن های زنانه مطرح میشد استاد همایونی مکرر می فرمودند این شعار تساوی زن و مرد نباید ما زنان را از وظایف ویژه زنانه بازدارد. امام علی میفرماید: «لایَزال الناسُ بِخَیر ما تفاوتوا فَاذا استَوا اهلَکوا»؛ تا مادامی که مردم متذکر تفاوت های خویش باشند به خیر و صلاح خواهند بود و اگر به فکر تساوی و چشم و هم چشمی شدند هلاک خواهد شد.
در همین راستا ایشان همواره اهمیت بحث مادری را مطرح می کردند و می فرمودند: زنان باید به سمت زنانه و مادری افتخار کنند و پوشش و تقوای خود را حفظ نمایند. زیرا این پوشش زن است که افراد مریض القلب را از زنان محترمه مأیوس می کند و فساد شیاطین انسی را از جامعه برطرف می سازد (علویه همایونی، سفرنامه، ص۳۱) .
البته ایشان سعس میکردند در برابر همه فرقه های انحرافی، از لحاظ علمی آن چنان دانشجویان را غنی کنند که خودشان بتوانند از کیان دین دفاع کنند؛ از این رو تأکید زیاد بر مباحث عقلی، منطق و فلسفه داشتند و در کنار آن تفسیر قرآن و بیان مثالهای قرآنی. به طوری که جلسات تفسیر بانو امین و بانو همایونی در مکتب فاطمه که هر چهارشنبه برگزار می شد نزدیک به ۴۰۰ مستمع را جذب خود میکرد. استاد همایونی با اندیشمندان غربی هم بیگانه نبود و در بحثهای مختلف عقیدتی تلاش می کردند نقطه نظرات آنان را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد و دیدگاه اسلام را مطرح کند. با ترجمه و شرح اربعین الهاشمیات حاج خانم امین توسط استاد همایونی در سال ۱۳۵۵، این کتاب به عنوان کتاب درسی در مکتب حضرت فاطمه مورد توجه قرار گرفت و بدین وسیله زیرساخت فلسفی دانشجویان مکتب را برای دفاع در برابر گروههای انحرافی آماده میکرد. به طوری که شاگردان استاد خود نمونههایی از دینداری، حجاب و ولایت مداری شدند.
*متن منابع و مصاحبهها در دفتر پژوهش موجود است.