شرحی بر خطبه ۷۶ نهج البلاغه / استاد نوقانی
صفات بندگان پرهیزگار
«رَحِمَ اللهُ امْرَأً سَمِعَ حُکْماً فَوَعَى وَ دُعِیَ إِلَى رَشَادٍ فَدَنَا وَ أَخَذَ بِحُجْزَهِ هَادٍ فَنَجَا رَاقَبَ رَبَّهُ وَ خَافَ ذَنْبَهُ»؛ خدا رحمت کند کسى را که چون سخن حکیمانه بشنود، خوب فرا گیرد و چون هدایت شود بپذیرد، دست به دامن هدایت کننده زند و نجات یابد، مراقب خویش در برابر پروردگار باشد و از گناهان خود بترسد.
امام علی(ع) با بیان پنج وصف، در واقع مقدمات کار راهیان قرب الی الله و سالکان مسیر تقوا و خودسازی را بیان میفرمایند؛ چه این که در آغاز راه، نخست گوش شنوا لازم است که حقایق را بشنود و در خود جای دهد و سپس برای فهم بیشتر به سوی دعوت کنندهی الهی گام بردارد و به دنبال آن، برای انتخاب رهبر و راهنما به دامن هدایتگر دست زند و درپی آن، خدا را در همه جا حاضر و ناظر خویش بداند و از گناه و خطا بترسد.
کسی که این پنج فضیلت را بدست آورد مقدمات سفر را کامل کرده و آمادهی حرکت است.
مقصود حضرت از «حُکْم» شاید حکمت و دانش باشد؛ چنان که در قرآن کریم در چند جا کلمه حکم را بیان نموده و مفسرین آن را به حکمت تفسیر نمودهاند. برای نمونه درباره حضرت یحیی آمده: «آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»(سوره مریم/۱۲)؛ و او را در طفولیت حکمت و دانش دادیم.
«وَعَى» ظرف است. همان گونه که ظرف مایع درون خود را حفظ و نگهداری میکند، گوش ما نیز باید ظرف برای حفظ و نگهداری حکمت باشد. قرآن کریم در این باره میفرمایید: «لِنَجْعَلَها لَکُمْ تَذْکِرَهً وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَه» (الحاقه/۱۲)؛ تا آن را وسیلهی تذکّرى براى شما قرار دهیم و گوشهاى شنوا آن را دریابد و بفهمد. کنایه از این است که انسان مطالبی را که میشنود به خوبی پذیرا باشد. درست است که خداوند انسان ها را با فطرت الهی آفریده و به او عقل داده ولی بدون شک پیمودن این راه، تنها به کمک عقل و فطرت امکان پذیر نیست، در این مسیر هم دعوت کنندهی الهی لازم است و هم دلیل و راهنما و استاد و مربی. در حدیث آمده است: « عن برید بن معاویه عن أبی جعفر(ع) فی قول الله: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ»(رعد/۷) فقال: قال رسول الله(ص): أنا المنذر- و فی کل زمان إمام منا- یهدیهم إلى ما جاء به نبی الله(ص)، و الهداه من بعده علی، ثم الأوصیاء من بعده واحد بعد واحد، أما و الله ما ذهبت منا و لا زالت فینا إلى الساعه، رسول الله المنذر، و بعلی یهتدی المهتدون»؛ فرمودند: منم منذر ترساننده و بیم دهنده و یا علی تو هادی و راهنما و امام امت هستی بعد از من و از ما اهل البیت(ع) است هادی و راهنمایی که قرآن کریم فرموده که موجب نجات و سعادت است تا روز قیامت (غایه المرام/ تفسیر عیاشی/ج۲/ص۲۰۴).
«قَدَّمَ خَالِصاً وَ عَمِلَ صَالِحاً اکْتَسَبَ مَذْخُوراً وَ اجْتَنَبَ مَحْذُوراً وَ رَمَى غَرَضاً وَ أَحْرَزَ عِوَضاً کَابَرَ هَوَاهُ وَ کَذَّبَ مُنَاهُ»؛ خالصانه گام بردارد، عمل نیکو انجام دهد، ذخیرهاى براى آخرت فراهم آورد، و از گناه بپرهیزد. همواره اغراض دنیایى را از سر دور کند و درجات آخرت را به دست آورد؛ با خواستههاى دل مبارزه کند و آرزوهاى دروغین را طرد نماید.
امیرالمؤمنین علی(ع) در این بخش از صفات مؤمنان سعادتمند، نخست برعمل خالص و صالح تکیه فرموده اند، همان گونه که امام صادق(ع) در تعریف آن میفرمایند: «الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِی لَا تُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللهُ عَزَّ وَ جَل» (کافی، ج۲، ص۱۶)؛ عمل خالص، همان عملی است که انسان نمیخواهد احدی او را بر آن مدح کند جز خدا» و معنای اخلاص، در آیهی شریفهی «وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ» (بینه/۵)؛ و به آنها دستورى داده نشده بود جز اینکه خدا را بپرستند و دین خود را براى او خالص کنند.
عمل صالح و عمل خالص در فرهنگ اسلامی لازم و ملزوم یکدیگرند؛ چون نمیشود خالص و صالح را دو صفت جداگانه و دارای دو معنا و مفهوم جدا از هم دانست؛ ولی در فرهنگ غیر اسلامی اینها دو مفهوم جداگانه هستند زیرا ممکن است در عرف جامعهای عملی نیک و پسندیده باشد ولی خالص نباشد؛ یعنی برای خدا انجام نشود. این عمل صالح نیست ولی کار بدی هم نیست، عمل صالح آن عملی است که با نیت خالص و فقط برای خدا انجام شود.
حضـرت علــی(ع) بالاتریـن درجه اخلاص را چنین توصیف میفرمایند: «إِلَهِی مَا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نارک وَ لَا طَمَعاً فِی جنتدک وَ لَکِنْ وَجَدْتُکَ أَهْلًا لِلْعِبَادَهِ فَعَبَدْتُکَ» (بحار الانوار، ج ۴۱، باب ۱۰۱، ص ۱۴)؛ بارخدایا! من تو را پرستش نکردم از ترس آتش جهنمت و پرستش نکردم به طمع بهشتت، بلکه فقط تو را شایستهی پرستش میبینم.
در ادامهی خطبه سخن از ذخیره کردن و اندوختن برای «یوم القیامه» است.از آن جا که گاه اعمال خالص و صالح از انسان سر می زند، ولی گناهان بعدی سبب حبط و نابودی آنها میشود؛ پس حضرت دستور به پرهیز از گناه میدهند تا گنجینهی اعمال صالح در جای خود بماند و از آن جا که روی آوردن به دنیا، انسان را از ذخیرهی اعمال صالح بازمیدارد و پیروی از هواهای نفس، از موانع مهم راه و آرزویهای دور و دراز سدآن است، مولا به رها کردن زرق و برق دنیا و مبارزه با هوای نفس و تکذیب و پرهیز از آرزوهای دراز، دعوت میفرمایند.
حضرت این هشت صفت را به دنبال آن پنج صفت بیان میکنند که سخن از اعمال خالص و صالحی است که بتوان آن ها را از آفات گوناگون حفظ کرد و برای روز رستاخیز ذخیره نمود.
«جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِیَّهَ نَجَاتِهِ وَ التَّقْوَى عُدَّهَ وَفَاتِهِ رَکِبَ الطَّرِیقَهَ الْغَرَّاءَ وَ لَزِمَ الْمَحَجَّهَ الْبَیْضَاءَ اغْتَنَمَ الْمَهَلَ وَ بَادَرَ الْأَجَلَ وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَلِ»؛ صبر و استقامت را مرکب نجات خود قرار دهد. تقوا را زاد و توشهی روز مردن گرداند، در راه روشن هدایت قدم گذارد و از روشنایی آن فاصله نگیرد. چند روز زندگى دنیا را غنیمت شمارد و پیش از آن که مرگ او فرا رسد، خود را آماده سازد و از اعمال نیکو، توشهی آخرت برگیرد.
و در پایان خطبه نیز امام(ع) به هفت وصف دیگر از صفات مؤمنان صالح و سعادتمند اشاره مینمایند؛
«مَطِیَّهَ» به معنای مرکب راهوار و سریع السیری است که سرکشی نمیکند و انسان را به بیراهه نمیکشاند. این سالکان الی الله قبل از هر چیز نیاز به مرکب راهوار نجات بخشی دارند که توان پیمودن فراز و نشیبهای این جادهی پر پیچ و خم را داشته باشد و چه مرکبی بهتر از صبر و شکیبایی و استقامت که همیشه و در همه جا سبب نجات و رهایی است. از سوی دیگر، هر مسافری باید وسایل و ابزاری با خود بردارد تا نیازهای او را در تمام مسیر برطرف سازد. پس باید تقوا را وسیلهی آرامش هنگام مرگ بشمرد و در راه روشن گام نهد و جادهی وسیع و آشکار حق را ادامه دهد. این چند روز زندگی دنیا را غنیمت شمرد و پیش از آن که اجلش فرارسد خویش را آماده کند و از اعمال نیک توشه برگیرد.
سپس حضرت با جملهی «رَکِبَ الطَّرِیقَهَ الْغَرَّاءَ» به انتخاب راه راست و با «وَ لَزِمَ الْمَحَجَّهَ الْبَیْضَاءَ»به ادامهی راه و انحراف نداشتن از آن در طول مسیر اشاره میکنند؛ از سوی دیگر، این راهیان در آغاز سفر و در منزلگاههایی که در وسط راه دارند فرصت زیادی برای آماده کردن مرکب و وسیله و مانند آن را ندارد، به همین سبب امام با جملههای «اغْتَنَمَ الْمَهَلَ وَ بَادَرَ الْأَجَلَ وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَلِ» به آن ها هشدار میدهد که فرصت را غنیمت شمرند و لحظهها را ارج نهند و قبل از آن که اجل گریبان آنها را بگیرد، بر آن پیشی گیرند.
سرانجام امام به مسألهی زاد و توشهی این راه اشاره میفرمایند که همان اعمال صالح است که باید در چند روزه فرصتی که از عمر در دست است، آن را فراهم سازند؛ چرا که فرصتها همچون ابرها به سرعت درگذرند و انجام کارهای نیک همیشه درمعرض موانع گوناگون قرار دارد. این خطبه در عین کوتاه بودن، بسیار پر محتوا و پر معناست. امام با طلب رحمت از خداوند برای کسی که این صفات بیستگانه را داراست، مردم را به تهذیب نفس تشویق مینمایند. در این خطبه، فضایل مهم اخلاقی و دورهی کامل سیر و سلوک برای طالبان قرب الهی، آمده است.
منابع
* قرآن.
** نهج البلاغه.
۱. بحار الانوار.
۲. تفسیر عیاشی.
۳. غایه المرام.