دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
پنجشنبه, 09 فروردین,1403

محبّت حقیقی


محبّت حقیقی

1. محبّت حقیقی

انسان موجودی کمال‌طلب است از این‌رو اگر مطلوب خود را که همان کمال است در شیء یا شخصی ببیند محبّت و علاقه به آن، در دلش جا می‌گیرد و تلاش می‌کند به آن نزدیک شود و خود را شبیه آن گرداند. بنابراین محبّت به دو چیز وابسته است: وجود کمال در محبوب و معرفت نسبت به آن (ر.ک: جوادی آملی، 1381، ج2، ص330و331 ).

مقصود از محبّت به اهل بیت و ائمّه‌ی اطهار(ع) محبّت شخصی آن بزرگواران نمی‌باشد. بلکه محبّتی که مقصود خدا و رسول اوست محبّت به مقام ولایت و امامت است. این محبّت منوط به معرفت و شناخت  مقام ولایت الهی است. هیچ یک از فضایلی که در دوستی با اهل بیت(ع) وجود دارد، حاصل نمی‌شود مگر با شناخت. اوّلین مرحله‌ی شناخت نیز صیقل دادن نفس است و جلای نفوس انسانی حاصل نمی‌شود مگر به محقّق شدن عبودیت برای انسان کشف نمی‌شود مگر به چند چیز:

الف. پاره‌کردن زنجیر اسارت هوای نفس و از مرحله‌ی حیوانیت دور شدن و بنده‌ی دل نبودن.

ب. مواظبت بر طاعات و عبادات با مراعات شرایط صحّت و قبول.

ج. تهذیب اخلاق و پیراستن رذایل از وجود (بیگم امین، 1371، ص20تا40).

تحصیل شناخت و معرفت اولیای خدا جهت کسب محبّت حقیقی، همان چیزی است که در کلام ائمّه‌ی اطهار(ع) به آن اشاره شده است.

امام رضا(ع) می‌فرمایند: «... فَإِنَ‏ الْمَوَدَّةَ إِنَّمَا تَكُونُ‏ عَلَى‏ قَدْرِ مَعْرِفَةِ الْفَضْلِ‏» مودّت و دوستی اهل بیت به اندازه‌ی شناخت و معرفت فضائل است (صدوق، بی‌تا، ج1، باب23، ص481).

در روایتی از رسول خدا(ص) این چنین نقل شده که:

«الْزَمُوا مَوَدَّتَنَا أَهْلَ‏ الْبَيْتِ‏ فَإِنَّهُ‏ مَنْ‏ لَقِيَ‏ اللَّهَ‏ وَ هُوَ يَوَدُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ دَخَلَ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَتِنَا» به محبّت اهل بیت ما خود را ملزم کنید چون کسی که خدا را ملاقات کند در حالی که ما را دوست داشته باشد داخل بهشت با شفاعت ما خواهد شد و قسم به کسی که جان من در اختیار اوست، عمل هیچ بنده‌ای نفع نخواهند رساند مگر با معرفت حقّ ما (مجلسی، 1404، ج27، ص110).

اگر شناخت حاصل شود، ارتباط و اتّصال بین محبّ و محبوب حاصل شود و محبّت به بالاترین مرتبه‌ی خود که عشق است، خواهد رسید. در این حالت است که عشق بر قلب عاشق مستولی گردد و تمام مملکت وجود او را مسخّر خود گرداند و ممکن نیست برای شیئی از اعضا یا قوای انسانی تخلّف ورزیدن از حکم معشوق (بیگم امین، 1371، ص30تا40).

طبق این تعاریف برای محبّت حقیقی، می‌توان گفت که محبّتی که همراه با معرفت نباشد، محبّتی ظاهری در اوّلین مراحل خواهد بود. امّا اگر اوج گرفت و به مراحل بالاتر رسید تمام مملکت وجود انسان، تحت فرامین و اوامر اولیای خدا قرار خواهد گرفت و هیچ‌گونه تخلّفی از انسان در مقابل اهل بیت(ع) دیده نخواهد شد.

حتّی آن‌قدر این ارتباط و پیوند اوج می‌گیرد که الم و غم و همّ اهل بیت(ع)، درد و غصّه و اندوه او خواهد بود. زیرا محبّت رابطه‌ای عمیق میان محبّ و محبوب ایجاد می‌کند که شرط لازم و عامل اصلی آن معرفت خواهد بود.

2.  نشانه‌های محبّت

محبّت راستین و حقیقی نشانه‌ها و علاماتی را پدید می‌آور‌د که انسان با توجّه به آن علائم، کشف می‌کند که آیا محبّت او راستین و حقیقی است یا محبّتی ظاهری و لسانی. این نشانه‌ها عبارتند از:

1. محب واقعی محب را گوش به فرمان می‌کند و محب همیشه در فکر و آرزوی رضای محبوب خود است و اراده‌ی محبوب را بر اراده‌ی خود مقدّم می‌دارد. چنان که در روایتی که منسوب به امام صادق(ع) است امام چنین فرموده‌اند:

تَعْصِي الْإِلَهَ وَ أَنْتَ‏ تُظْهِرُ حُبَّهُ‏                هَذَا لَعَمْرُكَ فِي الْفِعَالِ بَدِيعٌ‏

لَوْ كَانَ حُبُّكَ صَادِقاً لَأَطَعْتَهُ‏                    إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ أَحَبَّ مُطِيعٌ‏

نافرمانی خدا می‌کنی و ادّعای محبّت او را داری، به جان تو قسم این کاری عجیب است.

اگر محبّتی راستین داشتی هر آینه اطاعت می‌کردی، زیرا که دوست در مقابل محبوب خود مطیع است (حرانی، بی‌تا، ص337).

از امیرمؤمنان(ع) در نهج البلاغه جمله‌ای با همین مضمون آمده است.

«... انَّ وَلِيَّ مُحَمَّدٍ مَنْ أَطَاعَ اللهَ و إِنْ بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ (نسبه) وَإِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّدٍ مَنْ عَصَى اللهَ وَإِنْ قَرُبَتْ قَرَابَتُهُ»

دوست حضرت محمّد(ص) کسی است که خدا را اطاعت کند هر چند پیوند و خویشاوندی او دور باشد و دشمن پیامبر(ص) کسی است که خدا را نافرمانی کند هر چند خویشاوند نزدیک او باشد (نهج‌البلاغه، حکمت96).

اطاعت از خاندان گرامی پیامبر همان اطاعت رسول خدا(ص) و اطاعت خداوند است زیرا خداوند می‌فرماید: «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي»(آل عمران/31)؛ بگو ای پیامبر به مردم اگر خدا را دوست دارید پس مرا تبعیت و پیروی کنید.

پس محبّ اهل بیت(ع) مطیع آنان خواهد بود اگر اطاعت نباشد محبّت حقیقی نخواهد بود.

2. محبّت حقیقی محبّتی است که محب به هرچه که به محبوب انتساب دارد علاقه‌مند است. انسان‌های عارف به همه‌ی مظاهر هستی محبّت دارند مخصوصاً کسی که منتسب به اهل بیت(ص) باشد.

مرحوم شیخ حرعاملی حدیثی از مرحوم کلینی به این مضمون نقل می‌کند که: روزی امام صادق(ع) در میان جمعی نشسته بودند، فرمودند: چرا ما را سبک می‌شمارید؟ مردی از اهل خراسان گفت: پناه بر خدا که ما شما را سبک بشماریم. حضرت فرمودند تو از جمله کسانی هستی که ما را سبک می‌شماری. آیا فلان شخص به تو نگفت مرا در مسیر، مقداری با مرکب خود سواره ببر، ولی تو او را سوار نکردی و سبک شمردی؟ سپس فرمود: هر کس مؤمنی را سبک بشمارد ما را سبک شمرده است (ر.ک: حرّعاملی، 1409، ج12، ص272).

3. محبّت حقیقی حالتی را در انسان پدید می‌آورد که با مخالفین محبوبش مخالفت می‌کند، چنان که در زیارت عاشورا می‌خوانیم: «اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ وَ وَلِیُّ لِمَنْ والاکُمْ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداکُمْ»

من در صلح و سازشم با کسی که با شما در صلح است و در جنگم با کسی که با شما در جنگ است و دوستم با کسی که شما رادوست دارد و دشمنم با کسی که شما را دشمن دارد (مفاتیح نوین، ص411).

4. محبّت حقیقی، محبّتی است پایدار. محبوب در همه‌ی حالات؛ چه فقر چه غنا؛ چه رفاه و چه سختی از محبوب خود غافل نمی‌شود.

5. محبّ واقعی خواستار دیدن محبوب و همنشینی و هم‌صحبتی با اوست و از دیدار محبوب سیر نمی‌شود.

6. محبّ واقعی همیشه به یاد محبوب است.

7. محبّ واقعی همه چیز را فدای محبوب خود می‌کند. چنان که در اکثر ادعیه و زیاراتی که برای معصومین(ع) رسیده است زایر با بیانی از دل برخاسته می‌گوید: «بِأَبِي‏ أَنْتَ‏ وَ أُمِّي‏ وَ نَفْسِي‏ لَكَ‏ الْوِقَاءُ»؛ پدر و مادر و جانم فدای تو باد.

8. محبّ واقعی خود را شبیه معشوق می‌کند زیرا خواستار این است که هرچه سریع‌تر خود را به او نزدیک نماید و نزدیکی و قرب حاصل نخواهد شد مگر با شبیه شدن به معشوق و محبوب.

9. محبّ واقعی، عامل به فرامین اهل بیت(ع) است زیرا درخت محبّت ثمره و نتیجه‌اش عمل است و اگر این ثمره را نداشته باشد، محب نیست بلکه خیال حبط در سر او بوده است. علی(ع) می‌فرماید: «مَنْ‏ أَحَبَّنَا فَلْيَعْمَلْ‏ بِعَمَلِنَا وَ لْيَتَجَلْبَبِ‏ الْوَرَعَ» (حرانی، بی‌تا، ص105) هرکس که ما را دوست دارد باید عمل کند به اعمال ما و کمک بگیرد به سبب ورع.

منابع:

* قرآن کریم.

** مفاتیح نوین، مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه‌ی هاشم رسولی محلاتی، قم، مدرسه الامام علی‌بن ابی طالب(ع)، 1384.

*** نهج‌البلاغه، سید رضی، قم، نشر مشرقین، 1379.

1.احسایی، احمد بن زین الدین، شرح زیارت جامعه کبیره، ج2، بیروت، مؤسسه البلاغ، 1403ق.

2. بیگم امین، نصرت، مخزن الئالی، اصفهان، انجمن حمایت از خانواده‌های بی‌سرپرست اصفهان، 1371.

3.جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، ج2، قم، اسراء، 1381.

4. حرانی، ابو محمّد الحسن بن علی بن شعبه، ترجمه‌ی احمد جنتی عطایی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، بی‌تا.

5. شیخ حرّعاملی، وسایل الشیعه، ج12، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1409ق.

6.شیخ صدوق، خصال، ترجمه و تصحیح سید احمد فهری زنجانی، ج1، بی‌جا، انتشارات علمیه اسلامیه، بی‌تا.

7.مجلسی، محمّد باقر، بحار الانوار، ج27، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404ق.

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 33


تعداد امتیازات: (25) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (3833)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort