خادم خوب خدا

khadem

فرازهایی از بیانات استاد فقیده سیده فاطمه طاهایی در جمع کارکنان مدرسه علمیه نرجس (علیهاالسلام)/ مرضیه پورباقر

همیشه جلسات عمومی داشتیم، اساتید، طلاب و کارکنان در کنار هم از بیانات استاد بهره می‌بردیم یک روز بر حسب اتفاق در جلسه‌ی استادان شرکت نمودم، فضای سخن استاد بسیار دلنشین‌تر از گذشته بود. روز بعد به دفترشان رفته، پیشنهاد کردم برای کارکنان مدرسه هم جلسه‌ای جداگانه بگذارند. مثل همیشه با تبسمی بر لب پذیرفتند. جلسات از آذر ۸۴ روز تولد حضرت معصومه (علیهاالسلام) به صورت ماهانه آغاز شد.

 الف: ویژگی‌هایی که یک کارمند باید داشته باشد:

۱ـ یاری پروردگار

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ کَما قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوارِیِّینَ مَنْ أَنْصاری إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ…؛ ای کسانی که ایمان آورده اید از یاران خداوند باشید…». (صف/۱۴)

ای اهل ایمان! سزاوار است شما که مؤمن به قرآن، خدا و رسول الله (صلی الله علیه و آله) هستید به این آیه‌ی مبارکه با تمام وجود لبیک بگویید. بیایید از یاوران خدا باشید هم چنان که عیسی بن مریم (علیه‌السلام) به حواریون فرمود چه کسی در راه خدا مرا یاری می‌کند؟ حواریون گفتند یا روح الله، ما انصار الله هستیم خدا را یاری می‌کنیم.

عزیزان! قدر خود را بدانید. همین قدم‌هایی که شما بر می‌دارید و با عشق و شوق می‌آیید، بیانگر آنست که دست یاری داده‌اید و این آیه را هم لبیک گفته‌اید. این توفیقی است ناخواسته که از سوی خداوند و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نصیب شما شده است. دعوت شدید و دعوت الهی را لبیک گفتید و مشغول کار و فعالیت شده‌اید.

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن                         که خواجه خود روش بنده پروری داند

وقتی برای خدا کار کنید، خواجه خودش می‌داند چگونه بنده پروری کند، هم دنیای شما را آباد می‌کند و هم آخرتتان را.

 ۲ـ خلوصِ نیت

عزیزان سعی کنید، قبل از عمل، حین عمل و بعد از عمل خلوصتان را حفظ کنید، آن چه که عمل را ارزش می‌دهد و گران بها می‌کند نیت است.

پیامبر (صلی الله علیه و آله): «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّات» عمل بر محور نیت استوار است نیت باید با ارزش باشد آن که به نیت ارزش می‌دهد خداوند تبارک و تعالی است. کمال تام و تمام در ذات اقدس الهی است وقتی نیت شما خدا باشد و در راه او و برای رضای او حرکت کنید، عمل هر قدر کوچک باشد ارزش پیدا می کند ولی اگر نیت پست و دنیایی شد ارزشی ندارد. خدا را شکر می‌کنم که مولا همکارانی نصیبمان نموده که هیچ نظر مادی و دنیایی ندارند بلکه نیتی والا و هدفی عالی که رضای خداوند است را مد نظر دارند. اینست که عمل ارزش پیدا می‌کند.

 ۳ـ دل بستگی نداشتن به دنیا

وقتی که حضرت موسی (علیه‌السلام) مأموریت پیدا کرد به سوی فرعون برود؛ از دور آتشی دید، نزدیک که شد خطاب رسید: «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً؛ من پروردگار تو هستم، پس کفش‌هایت را بیرون بیاور، تو در سرزمین مقدسی قرار گرفته‌ای» (طه/۱۲) منظور از فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ این است که محبت غیر خدا را از خودت دور کن. در راه خدا، برای اولیای او و بندگان راستینش ابداً مسائل مادی مطرح نیست.

آن کس که تو را شناخت، جان را چه کند؟                         فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟

۴ـ شناسایی موقعیت‌ها

قال الله‌العظیم فی کتابه: «یَا مُوسی اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى؛ خداوند تبارک و تعالی در قرآن می‌فرماید: ای موسی به سوی فرعون برو که او طغیان کرده است». (طه/۲۴) از حدود الهی خارج شده نه برای خدا حدّی قائل شده، نه برای بندگان خدا. موسی باید به سراغ چنین کسی برود. از طرفی، همت انبیای الهی باید در چیزی مصرف شود که نفع بیشتری برای جامعه داشته باشد انبیای الهی همیشه با مهره‌های کلیدی مثبت یا منفی مواجه بودند. وقتی می‌خواستند ارشاد کنند اول سراغ عقلا و فضلای قوم می‌رفتند که اگر عقلا می‌پذیرفتند دیگران هم به راحتی می‌پذیرفتند. «اَلنَّاسُ عَلَى دینِ مُلُوکِهِم» (بحار، ۲/۱۰۷) در جنبه منفی هم همین طور است. پس اگر فرعون قبول کند همه قبول می‌کنند چون فرعون صاحب نفوذ است هم محور فساد و حرکت ناپسند است و هم روی مردم نفوذ دارد.

موسی فرد عاقلی بود. از موقعیت مصر هم آگاهی داشت. وقتی به او امر شد به سوی فرعون برود؛ متوجه این مسئولیت خطیر شد و فهمید که رسالت او یک رسالت عظیم و بزرگ است. هم نظام فرعونی را می‌شناخت هم فرعون ذوالاوتاد را. فرعونی که «یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ» (بقره/۴۹) بود. پسرها را می‌کشت و دخترها و زن‌ها را نگه         می‌داشت تا نسل را نابود کند. قدرت فرعونی را می‌دانست چرا که در دامن او بزرگ شده بود از طرفی، از ضعف بنی‌اسرائیل هم خبر داشت فرعون بنی‌اسرائیل را آن قدر تحقیر و ضعیف کرده بود که قدرت رویارویی با اورا نداشتند استعمارگران وقتی می‌خواهند کسی را مطیع خود کنند اول او را تحقیر می‌کنند «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ» (زخرف/۵۴)  فرعون قوم خویش را خفیف کرد پس بنده و مطیع او بودند.

 ب: آن چه یک کارمند در مورد خود باید از خداوند تقاضا کند:

۱ـ شرح صدر

 حضرت موسی می‌دانست که بنی‌اسرائیل این قدر قوی نیستند که به محض حرکت موسی پشتیبان او شوند. با توجه به آگاهی‌ای که این پیامبر بزرگ داشت می‌دانست که این امر بزرگ پشتیبان می‌خواهد، هزینه می‌خواهد، تدارکاتی لازم دارد لذا دست به دعا برداشت و عرضه داشت: «قالَ رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری» (طه/۲۵)

اول چیزی که در برابر این مسئولیت بزرگ تقاضا کرد، «شرح صدر است.» تنها پیامبران دارای شرح صدر نبودند خداوند در قرآن کریم می فرماید: «فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلام؛ هر کس که خدا اراده کند  او را هدایت کند سینه‌اش را برای اسلام باز می‌کند». (انعام/۱۲۵)

عزیزان توجه داشته باشید شما که برای خدا با مردم در ارتباط هستید وقتی انسان یک کار اجتماعی دارد با همکارانش، با ارباب رجوع، با سنگینی کار، احتمالاً کمبود امکانات، گرفتاری خانوادگی و… اولین نیازش شرح صدر است، سینه باز و تحمل زیاد می‌خواهد.

دوست نباید ز دوست در گله باشد             مرد نباید که تنگ حوصله باشد (فروغ بسطامی)

 امام علی (علیه‌السلام): «الحلم رأس الریاسه؛ بردباری رأس ریاست است». (غررالحکم، ص۳۴۲) در اموری مثل ریاست خانواده، ریاست اداره و موسسه، معلمی، اگر انسان حلیم و بردبار نباشد به خوبی از عهده‌ی کارها بر نمی‌آید.

 ۲ـ خشوع و تضرع

دوم چیزی که حضرت موسی (علیه‌السلام) تقاضا کرد آسانی امور بود «وَ یَسِّرْلی اَمْری؛ خدایا امر مرا آسان کن».  و این همان توفیقی است که ما تقاضا می‌کنیم «وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً» (کهف/۱۰) یکی از صفات مؤمنین خشوع است وقتی انسان به درجه‌ای برسد که خودبینی او به طور کلی از بین برود خودش را کاره‌‌ای نداند فقط خدا را ببیند و بداند که همه چیز در دست اوست. خودش شکسته می‌شود و می‌ریزد وقتی شکسته شد دل هم شکسته می‌شود اشک جاری می‌شود آن وقت حاضر نیست هیچ لذتی را با گریه‌ای که برای خشوع در مقابل خدا داشته، عوض کند. ما همه چیز را باید از خدا بخواهیم.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: بعد از هر نماز بگویید «اللَّهُمَّ اهْدِنِی مِنْ عِنْدِکَ وَ أَفِضْ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ انْشُرْ عَلَیَّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ مِنْ بَرَکَاتِکَ؛ خدایا فقط از نزد خودت هدایتم کن (در امور معنوی و مادی) و برکاتت را بر من نازل کن و فضل و رحمت خودت را بر من ریزان کن». (وسائل الشیعه، ۴۷۲/۶)

 ۳ـ گویایی زبان

سومین خواسته‌ی حضرت موسی (علیه‌السلام) آن است که زبانش گویا باشد. «وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی؛ خدایا زبانم را گویا کن، گره از زبانم باز کن». در اسرائیلیات گفته‌اند زبان موسی لکنت داشته است که این غلط است پیامبر عیب جسمی ندارد حضرت از خدا می‌خواهد گره از زبانش گشوده شود تا «یَفْقَهُوا قَوْلی؛ شود و مردم سخن اورا بفهمند این هم نعمت بزرگی است که خدا باید عنایت کند بعضی یَفْقَهُوا قَوْلی نیستند، بسیار علمی سخن می‌گویند ولی مردم زیاد از سخنانشان چیزی نمی‌فهمند جاذبه‌ی در سخن ندارند. موسی (علیه‌السلام) می‌گوید: مردم تفقه کنند یعنی دین را از بیان من بفهمند قرآن می‌فرماید: «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ» (توبه/۱۲۲) دین را جستجو کنید خوب بشناسید تا بفهمید نماز یعنی چه، دین یعنی چه؟ اصول و فروع را بشناسید و احکام و عقاید دین را بشناسید و عمل کنید.

 ۴ـ یار و پشتیبان

چهارمین خواسته تقاضای پشتوانه ، یار و همراه است. «اشْدُدْ بِهِ أَزْری؛ پشت مرا محکم کن». (طه/۳۱)

 اگر خدا به انسان توفیق دهد پشتیبانی از خانواده خود داشته باشد خیلی قوی‌تر است پشتیبانی که بیگانه باشد و این پشتیبان اگر برادر و خواهر باشد به مراتب بهتر است. هر چند که بیگانه هم اگر وفا کند خویش من است. حضرت موسی (علیه‌السلام) همین تقاضا را کرد «هَارُونَ اَخی؛ برادرم‌ هارون را تکیه گاه من قرار بده».

 نتیجه بحث:

هدف از این خواسته‌ها چیست؟ یعنی آن چیزی که تقاضا کردم و مأموریتی که به من عنایت کردی برای این است که «کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیرا وَ نَذکرک کثیراً؛ تا تو را بسیار تسبیح کنیم و تو را بسیار یاد کنیم». حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) هم وقتی خانه‌ی کعبه را ساخت دعا کرد خدایا از ما قبول کن و فرزندان ما را در مسیر خودت قرار بده در آن جایی که دعا مستجاب است و حضرت ابراهیم می‌داند دعایش مستجاب است. نمی‌گوید روزیشان را زیاد کن. می‌فرماید: «لِیُقیمُوا الصَّلاه؛ تا اقامه نماز کنند و تو را بندگی کنند» خطاب شد موسی شنیدیم و آن چه تقاضا کردی به تو دادیم و  این گونه دعای موسی مستجاب شد.

فهرست منابع:

۱. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، بی تا.

۱. فروغ بسطامی، دیوان اشعار، تهران، بی نا، بی تا.

۲. غررالحکم و دررالکلم، تهران، ناشر محمد علی انصاری، بی تا.

۳. حر عاملی، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱.

دسته بندی و موضوع‌بندی متن توسط گردآورنده صورت گرفته است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا