حکمت عبادات در نگاه فاطمه (سلام الله علیها)
استاد فاطمه خاموشی (طاهایی) (اعلی الله مقامها)
در شمارهی گذشته حکمت نماز و زکات را از سلسله درسهای استاد طاهایی(اعلی الله مقامها) در جمع طلاب خواندید؛ این شماره به مقولهی روزه و حج پرداخته و حکمت این عبادات را از نگاه ژرف حضرت فاطمه (علیهاالسلام) بیان میدارد.
د: روزه مایهی استحکام اخلاص
«وَ الصِّیَامَ تَثْبِیتاً لِلْإِخْلَاصِ»
در این فراز، حضرت زهرا (علیهاالسلام) بیان میفرمایند که خداوند برای استوار کردن اخلاص، روزه را تشریع فرمود. در اسلام روزه نیز مانند نماز و زکات دارای جایگاه والایی است. در ایام روزه به خاطر خودداری از خوردن و آشامیدن و پرهیز از بعضی امور، نفس از تیرگیها و ناخالصیها پاک میگردد. روزه، انسان را بر هوای نفس چیره میسازد و روح اخلاص را در او می دمد و چون بدون ریا و خودنمایی و عاری از نیت غیرالهی است، مایهی استحکام اخلاص میگردد. بعضی اعمال مثل نماز و حج اعمال وجودیاند که باید آنها را انجام داد و به اصطلاح به «وجود» آورد؛ امّا روزه امری عدمی است و مردم کمتر متوجه روزهداری انسان میشوند، لذا ریا در این عمل به ندرت راه پیدا میکند و کم هستند کسانی که بخواهند برای تظاهر و خودنمایی روزه بگیرند. علاوه بر این، آن گونه که تصمیم و اراده و اختیار انسان در هنگام روزهداری جلوه میکند، در هیچ عبادتی متجلّی نمیشود. ما در تمام سال واجباتمان را انجام میدهیم و عبادت میکنیم، اما نورانیتی که در ماه رمضان به دست میآوریم در هیچ یک از روزهای دیگر سال نداریم. از همینرو، حضرت زهرا (علیهاالسلام) میفرمایند: «وَ الصِّیَامَ تَثْبِیتاً لِلْإِخْلَاصِ» بیشتر کسانی که روزه میگیرند قصدشان رضای خداست. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) میفرمایند:
«قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِهِ؛ خداوند میفرمایند: روزه برای من است و من خود پاداش آن را میدهم». (مجلسی، ۹۶/ ۵۵)
در حقیقت روزه، حکم جهاد با نفس را دارد که آن هم از اهمیت خاصی برخوردار است و به اراده و تصمیم و اختیار نیازمند. هر قدر جهاد با نفس بیشتر باشد، انسان به موقعیتهای معنوی بیشتری دست پیدا میکند. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: «دشمن ترین دشمنان تو، نفسی است که در سینهی توست». (همان، ۹۹/۴۹)
اگر ما بتوانیم با خواستههای دل و نفس مبارزه کنیم، به طور قطع در همهی زمینهها موفق خواهیم بود. اگر شما گرفتاریهای زندگی را دقیق بررسی کنید، میبینید که تماماً از خواهشهای نفسانی سرچشمه میگیرد و خداوند منّان برای دور کردن و حفاظت ما از این وادی خطرناک عبادات، به خصوص روزه را واجب گردانیده است. چنان که علی (علیه السلام) میفرمایند:
«وَ عَنْ ذَلِکَ مَا حَرَسَ اللَّهُ عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِینَ بِالصَّلَوَاتِ وَ الزَّکَوَاتِ وَ مُجَاهَدَهِ الصِّیَامِ فِی الْأَیَّامِ الْمَفْرُوضَاتِ تَسْکِیناً لِأَطْرَافِهِمْ وَ تَخْشِیعاً لِأَبْصَارِهِمْ وَ تَذْلِیلًا لِنُفُوسِهِمْ؛ خداوند بندگانش را با نماز و زکات و تلاش در روزهداری، حفظ کرده است تا اعضا و جوارحشان آرام، دیدگانشان خاشع، جان و روانشان فروتن و دلهایشان متواضع گردد». (نهج البلاغه، ۱۹۲/۶۸)
هـ: حج تقویت کنندهی دین
«… وَ الْحَجَّ تَشْیِیداً لِلدِّینِ؛ خداوند حج را وسیله تقویت آیین اسلام قرار داد».
این که حضرت میفرمایند حج، موجب استحکام دین میشود، شاید از آن رو باشد که انسان در این فریضه از حضرت ابراهیم (علیهالسلام) پیروی میکند، چه ایشان همهی علایق دنیوی را ترک نمود و حتی حاضر شد فرزندش را هم در راه خدا قربانی کند، و بدینگونه، کمال توحید و خداپرستی ظاهر شد؛ حال ما که از ایشان پیروی میکنیم در حقیقت پایههای توحید و یکتاپرستی را محکم میسازیم و دین خود را تقویت مینماییم.
کنگرهی عظیم حج، پایههای اسلام را مستحکم مینماید و قدرت و توان مسلمانان را در زمینههای مختلف فکری، فرهنگی، نظامی و سیاسی افزایش میدهد. این بخش از خطبهی بانوی اسلام اشاره به آیهی گرانسنگ قرآن دارد که میفرماید:
«وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلى کُلِّ ضامِرٍ یَأْتینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ؛ ای پیامبر! اعلان عمومی حج را صادر کن تا مردم، چه پیاده و چه سواره، از مسافتهای بسیار دور در آن جا گرد هم آیند و به مصالح و منافع خود به طور مستقیم، رسیدگی و نظارت کنند». (حج/۲۸-۲۷)
گویی حج، تبلور همهی اسلام است؛ از عقاید گرفته تا اخلاق و تکالیف عملی، با پوشیدن جامهای بسیار ساده به نام لباس احرام؛ گفتن لبیک؛ خودداری از ارتکاب اموری چند؛ طواف به دور کعبه؛ حرکت و تکاپو در بین صفا و مروه؛ وقوف در عرفات و منی و از همه مهمتر نیت و اخلاص در آن و بسیاری تکالیف دیگر. بدین سان، این عبادت بزرگ انجام میشود و دعوت الهی به اجابت میرسد؛ عبادتی که اگر کسی عمداً آن را به جا نیاورد در جبههی کافران است:
«وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ؛ و برای خدا؛ حج آن خانه، بر عهدهی مردم است، البته بر کسی که بتواند به سوی آن راه یابد و هر که کفر ورزد، یقیناً خداوند از جهانیان بی نیاز است». (آل عمران/۹۷)
آنهایی که به مکه مشرف شدهاند، مشاهده کردهاند سالی یک بار اقوام و نژادهای گوناگون از تمام نقاط دنیا در حالی که نه وحدت زبان دارند نه وحدت نژاد و نه وحدت جغرافیایی، در این سرزمین جمع میشوند و تنها چیزی که آنان را گرد هم میآورد، ایمان به حقایق اسلامی و اقرار به «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» است این وحدت، سبب شده است تا اینان در بیابانی سوزان گرد هم جمع شوند و این امتحانی الهی است. چنان که علی (علیه السلام) در نهج البلاغه میفرمایند:
«أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ اخْتَبَرَ الْأَوَّلِینَ مِنْ لَدُنِ آدَمَ إِلَى الْآخِرِینَ مِنْ هَذَا الْعَالَمِ بِأَحْجَارٍ لَا تَضُرُّ وَ لَا تَنْفَعُ وَ لَا تُبْصِرُ وَ لَا تَسْمَعُ فَجَعَلَهَا بَیْتَهُ الْحَرَامَ الَّذِی جَعَلَهُ لِلنَّاسِ قِیَاماً؛ آیا مشاهده نمی کنید که همانا خداوند سبحان، انسانهایی پیشین از آدم (صلوات الله علیه) تا آیندگان این جهان را با سنگهایی در مکه آزمایش نمود که نه زیان میرسانند و نه نفعی دارند، نه میبینند و نه میشنوند. این سنگها را خانهی محترم خود قرار داده و آن را عامل پایداری مردم گردانیده است». (نهج البلاغه، خ۱۹۲، عبارت۵۳)
به عنایت الهی کسی در مکه احساس بیگانگی نمی کند؛ همه آن خانه را از آنِ خویش میدانند و از مکانی ناآشنا وارد منزل خود میشوند؛ به گونهای که با شهر مکه، مسجد الحرام و اطراف آن مأنوسند. آدمی در آن جا حالت نشاط و اطمینان و آرامشی دارد که قرآن هم به آن اشاره کرده است:
«إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمینَ فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً؛ در حقیقت نخستین خانهای که برای [عبادت] مردم نهاده شده، همان است که در مکه قرار دارد و مبارک است و برای جهانیان [مایهی] هدایت. در آن نشانههایی روشن است [از جمله] مقام ابراهیم و هر که در آن در آید در امان است». (آل عمران/۹۷-۹۶)
به طور کلی این کنگرهی عظیم، سبب قوت و قدرت و تقویت آیین اسلام است. شاید در وهلهی اول، ظاهر اعمال و مناسک حج مورد قبول عقل و فطرت نباشد؛ مثلاً عجیب به نظر میآید که انسان مجبور باشد هفت مرتبه دور یک خانهی سنگی بگردد یا هفت بار از این کوه به آن کوه برود و هفت ریگ به یک ستون بزند. ظاهراً نمی شود برای این کارها توجیهی عقلانی یا عملی پیدا کرد، اما با اندک توجهی به جنبهی عبودیت، احساس تسلیم به انسان دست میدهد و این جاست که روح بندگی تقویت میشود؛ خود این بندگی سازندگی دارد؛ لذا وقتی حاجی به میهنش بر میگردد، پیام خانهی خدا و حج را برای بندگان دیگر به ارمغان میآورد. این است که خداوند میفرمایند: «هُدىً لِلْعالَمینَ؛ این خانه برای جهانیان هدایت است، حتی برای کسانی که مشرَّف نشدهاند.
فهرست منابع
۱ـ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی.
۲ـ دستغیب، عبدالحسین، داستانهای شگفت، شیراز، کانون تربیت، بی تا.
۳ـ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار (علیهم السلام)، تهران، اسلامیه، ۱۳۷۱.