مریم پورحسینی
زیبایی عبارت است از نظم و هماهنگی که همراه عظمت و پاکی در شیء وجود داشته باشد و عقل و تخیل و تمایلات عالی انسان را تحریک کند و لذّت و انبساط پدید آورد. گرایش و جذب شدن به زیبایی امری فطری در وجود انسان است. خداوند براساس حکمتش پدیدههای روی زمین را زیبا قرار داده است.
«إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَهً لَها؛ ما آن چه را که روی زمین است زینتی برای آن قرار دادهایم». (کهف/۷)
نه تنها زمین که بلکه آسمانها نیز از زینت و زیبایی برخوردار هستند: «وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنَّاها لِلنَّاظِرینَ؛ و به راستی ما در آسمان منزلهایی برای خورشید و ماه قرار دادیم و آسمان را با آفرینش ستارگان برای بینندگان آراستیم». (حجر/۱۶)
زشت ضدّ زیباست، به معنای زبون، ناهموار، آن چه دیدنش خوش نیاید، به معنای بد نما و بد منظر نیز به کار میرود.
این واژه گاهی برای اخلاق نیز کاربرد دارد: زشتخو، آدمی است که بدخو و کج خلق باشد. هم چنین برای کلام و سخن نیز آمده است: زشت گفتار و هر از گاهی برای فعل و عمل ناپسند در کلمات استعمال میشود. زشت کردار.
زشتی و زیبایی در فرهنگ دینی ما ملاک و معیار دارد. عقل سالم به همراه تعالیم وحی این ملاکها را برای ما روشن میسازد. به طور مسلّم آن چه در قرآن مذّمت شده است، قبیح و زشت است نظیر اطاعت از شیطان، اطاعت از هوای نفس، اظهار نظرهای جاهلانه، افتراء و دروغ، فساد، اختلاف و تفرقه افکنی، غفلت از خود، خیانت، ترک احسان به والدین، تقلیدهای کورکورانه، خبائث، جهل و جهالت… .
نکتهی مهم اینست که ما زشتی و زیبایی را با معیار و ملاک کتاب و سنّت بشناسیم نه براساس شناختهای بیرنگ خودمان که فقط سلیقههای شخصی را در نظر گرفته و اصلاً به معیارهای الهی در این زمینه توجّهی ندارد.
و اینک زشت و زیبا در قرآن:
گفتار اول: زیبا
خداوند در قرآن کریم صبر حضرت یعقوب را زیبا معرّفی میکند. یعقوب پیامبر از باب فراست مؤمن که نور خدا میبیند و نیز از جهت آگاهی غیبی، گزارش کذب برادران یوسف را نپذیرفت و صبر جمیل و مستعان بودن خداوند را یادآور شد. چنان که از آیه «وَ جاؤُ عَلى قَمیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ؛ و پیراهن او را با خون دروغین آوردند گفت: هوسهای نفسانی شما این کار را برایتان آراسته من صبر جمیل خواهم داشت و در برابر آن چه میگویید از خداوند یاری میطلبم». (یوسف/۱۸)
گذشت روزگار، هجران یوسف و تحمّل انبوهی از اندوه فراق هیچ تأثیری بر صبر جمیل وی نگذاشت، بلکه بار دوم که خبر تلخ دیگری را از برادران یوسف دریافت کرد ضمن هشدار، اعلام آمادگی خویش را برای پذیرش هر گونه سانحهی دردناک در پرتو صبر جمیل اعلام نمود. (ادب توحیدی انبیاء در قرآن، صص ۱۰۷-۱۰۶) «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَنی بِهِمْ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ». (یوسف/۸۳)
صبر گاهی از ناچاری و بیچارگی است، چنان که اهل دوزخ میگویند، «سَواءٌ عَلَیْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا» (ابراهیم/۲۱) صبر کردن و یا جزع کردن برای نجات ما اثری ندارد و گاهی آگاهانه و داوطلبانه است. این صبر، شیوهی مردان خداست و صبر جمیل صبری است که سخنی بر خلاف تسلیم و رضای خداوند گفته نشود. (قرائتی، ۱۰۸/۶)
در همین راستا نیش و نوشهای برخی مسلمانان و مخالفان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در ماجرای نصب حضرت علی (علیه السلام) به امامت به قدری بود ک خداوند پیامبرش را سفارش به صبر میکند. «فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً» (معارج/۵) البته خطاب صبر به پیامبر (صلی الله علیه و آله) است ولی امّت نیز باید صبر داشته باشد. (همان، ۲۱۲/۱۲)
عفو و گذشت نیز از مواردی است که قرآن کریم آن را زیبا معرّفی نموده است. در سورهی حجر آیهی ۸۵ خداوند پیامبر را به عفو زیبا دعوت کرده است. «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمیلَ؛ پس به نیکویی از لغزشها صرف نظر کن».
کلمه صفح از «صفحه» به معنی صورت است «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ» یعنی روی بگردان ولی نه از روی قهر بلکه از روی عفو و اغماض (همان، ۳۰۹/۶) در روایتی از امام هشتم (علیهالسلام) میخوانیم که در تفسیر این آیه فرمودند: «الْعَفْوُ مِنْ غَیْرِ عِتَابٍ» منظور عفو کردن خالی از مؤاخذه و سرزنش است. (مکارم شیرازی، ۱۲۸/۱۱)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «در روز قیامت منادی فریاد میزند: اجر هر کس بر عهدهی خداست وارد بهشت شود. میپرسند: اینان چه کسانیاند؟ میگویند: کسانی که مردم را عفو کردند و آنها بدون حساب داخل بهشت میشوند». (اسکندری، ص۲۹۴)
امّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز برای بهرهمندی از غفران الهی باید عفو و صفح را محور زندگی خود قرار دهند (البته در مسائل شخصی) چنان که قرآن میفرماید: «…وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ…؛ باید خطای آنان را ببخشند و از لغزششان چشم پوشی کنند، آیا دوست ندارید که خدا گناهانتان را ببخشد…». (نور/۲۲)
هجرت زیبا از دیگر زیباییهایی است که قرآن کریم آن را میستاید: «وَ اصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمیلاً؛ در برابر آن چه دشمنان میگویند صابر و شکیبا باش و از آنها دوری کن، اما دوری شایسته و جمیل». (مزمّل/۱۰)
«هَجر» و «هِجران» به معنای جدا شدن از دیگری و کنارهگیری است، خواه جدا شدن با بدن باشد یا قلب. از این آیه چنین به دست میآید که گاهی لازم است افراد یا گروههایی را بایکوت کنند و از آنها کنارهگیری نمایند، ابتدا باید صبر کرد و سپس کنارهگیری نمود، صبر، مقدّم بر هجر است. (قرائتی، ۲۷۰/۱۲)
در بیان دیگری «هجر جمیل» به معنی هجران توأم با دلسوزی و دعوت و تبلیغ به سوی حق معنا شده که یکی از روشهای تربیتی در مقطعهای خاصی محسوب میشود. (مکارم شیرازی، ۱۸۱/۲۵)
در فرهنگ دینی ما طلاق ـ این مبغوض ترین حلال ـ هم باید زیبا باشد. چنان چه خداوند در سورهی احزاب آیهی ۲۸ میفرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاهَ الدُّنْیا وَ زینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمیلاً؛ ای پیامبر به همسرانت بگو: اگر به لذتها و بهرههای دنیوی دل بستهاید و خواهان زندگی دنیا و زیورهای آنید با من نمیتوانید به سر برید، بیایید تا مالی که از آن بهره برید به شما بدهم و شما را طلاق گویم. طلاقی نیکو که در آن هیچ گونه کشمکش و نزاعی نباشد».
«سراح» در اصل از مادّهی «سرح» به معنای گیاه و درختی است که برگ و میوه دارد و در معنای وسیعتر به هر گونه رها کردن به کار رفته و گاه به عنوان کنایه از طلاق دادن نیز میآید. منظور از «سراح جمیل» رها کردن زنان توأم با نیکی و خوبی و بدون نزاع و قهر است. (مکارم شیرازی، ۲۸۱/۱۷)
علاوه بر قرآن کریم احادیث معصومین نیز بسیاری از افعال و اقوال را زیبا معرّفی کردهاند انسانهایی که با معیارهای اهل بیت (علیهمالسلام) زندگی میکنند به طور مسلّم این جملات را سرمشق خود قرار میدهند از جمله در حدیث آمده است: «مَا أَحْسَنَ الْحَسَنَاتِ بَعْدَ السَّیِّئَاتِ…» (الکافی، ۴۵۸/۲) چه قدر زیباست که انسان پس از کارهای زشت موفّق به عمل نیکو و حسنه شود زیرا نشانگر آن است که آثار گناه افراد محو شده که توفیق عمل نیکو و به دست آوردن حسنه نصیبش گردیده است.
به هر حال اگر انسان به دنبال زیبایی حقیقی باشد، خداوند خالق زیبایی، آنها را برای او به نمایش گذاشته و بهترین لذّات معنوی را نصیب فرد مینماید. زیرا یکی از اوصاف ذات باری تعالی این است «یَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ وَ سَتَرَ الْقَبِیحَ» (مفاتیحالجنان، جوشن کبیر)
گفتار دوم: زشت
واژهی قبیح در قرآن این گونه آمده است «وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحینَ» (قصص/۴۲) آنان در روز قیامت از زشترویان خواهند بود. یعنی زشت کاریهای دنیوی به زشتروییهای اخروی میانجامد. (قرائتی، ۶۱/۹)
امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «وَ اعْلَمْ یَا بُنَیَّ… فَإِنَّهُ لَمْ یَأْمُرْکَ إِلَّا بِحَسَنٍ وَ لَمْ یَنْهَکَ إِلَّا عَنْ قَبِیحٍ؛ پسرم! بدان که او تو را جز به نیکی امر نکرده و جز از قبیح و زشتی باز نداشته است». (نهج البلاغه، نامه۳۱)
بنابراین تمام نواهی الهی به کارها و اقوال و حالاتی تعلّق گرفته که قبیح و زشت است سپس امام (علیه السلام) در همین نامه مواردی از اعمال قبیح و زشت را بر میشمارند. از جمله این که میفرمایند: «بدان روزی بر دو گونه است، یک نوع روزی که به جست و جوی آن بر میخیزی و روزی دیگری که اگر تو به سویش نروی، او به سراغ تو میآید. چه زشت است خضوع به هنگام نیاز و جفا و ستم به هنگام بینیازی». (نهج البلاغه، نامه۳۱)
منظور از خضوع در این جا تواضع معقول نیست، بلکه تواضعهای ذلیلانه و توأم با حقارت است. این جمله اشاره به افراد ضعیفالنّفس دارد که به هنگام نیاز به این و آن، چنان ذلیلانه عرض حاجت میکند که تمام شخصیّت آنها زیر سؤال میرود. (مکارم شیرازی، ۶۶۹/۹)
امام (علیهالسلام) در نامهای به مالک اشتر صفت بخل را نیز قبیح میشمارند و میفرمایند:
«وَ اعْلَمْ مَعَ ذَلِکَ أَنَّ فِی کَثِیرٍ مِنْهُمْ شُحّاً قَبِیحاً؛ … بدان با همهی آن چه گفتم در میان آنها گروهی تنگ نظر و بخیل آن هم به صورت قبیح و زشت آن، میباشند». (نهج البلاغه، نامه۵۳)
«شح» به معنای بخل و تمایل نفسانی است. در حدیث میخوانیم که امام صادق (علیه السلام) پیوسته دعا میکردند «اللَّهُمَّ قِ شُحَّ نَفْسِی؛ خدایا مرا از بخل نفس حفظ کن». (قرائتی،۹۰/۱۲)
بنابراین بخل، قبیح است و با نفس انسان عجین شده و کسی که بتواند نفس خویش را از شرّ بخل در امان نگاه دارد به رستگاری راه یافته است: «… وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (تغابن/۱۶)
افعال قبیح در کلمات معصومین بسیار فراوان معرفی شدهاند که علاقمندان میتوانند با کلید واژهی «ما اقبح» و نظایر آن به این موارد دست یابند. مهم آن است که زشتی و زیبایی را با معیار الهی بشناسیم و محور احوال و اقوال و اعمال خود قرار دهیم.
فهرست منابع:
۱ـ قرآن کریم، ترجمه قرآن براساس المیزان.
۲ـ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی.
۳ـ جوادی آملی، تفسیر تسنیم، تهران، نشر اسراء، بیتا.
۴ـ قرائتی، محسن، تفسیر نور، قم، مؤسسه راه حق، ۱۳۷۶.
۵ـ اسکندری، آیههای زندگی، بیجا، انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، بیتا.
۶ـ مکارم شیرازی و همکاران، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۸.
۷ـ همان، پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام)، بیجا، انتشارات امام علیبنابیطالب (علیه السلام)، بیتا.
۸ـ کـلینی، محمد بن یعقـوب، الکافـی، تهران، دارالکتب الاسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۶۵.