جاودانگی و جهانی بودن اسلام/ مرضیه اکبریان
مقدمه
یکی از مسائلی که امروزه در مورد اسلام مطرح است، شبهاتی است که مسألهی جاودانگی اسلام را هدف قرار داده است، دشمنان با مطرح کردن مسائلی از این قبیل که تغییر، اقتضای زمان است و در هر عصری دستور و دین جدیدی لازم است میخواهند تا عظمت و شکوه اسلام را از بین برده و با ایجاد رشک و تردید در دل مسلمانان خشم فروخورده خود را که از حسادتی دیرین نسبت به موفقیت اسلام نشأت میگیرد را آرام کنند (قرائتی، ص۲۲۸) پس لازم دانستیم برای مقابله با این حربه دشمن و نجات برخی مسلمانان از شک و تردید و با توجه به این که شک گذرگاه خوبی است اما توقف گاه مناسبی نیست به این شبهات پاسخ داده و ثابت کنیم که اسلام با توجه به ویژگیهای خاصی که دارد این قابلیت را داراست که به عنوان دینی جاوید به حیات خود ادامه دهد و این سخن که اسلام با نیازهای روز هماهنگی ندارد توهمی بیش نیست چون نه تنها اسلام با پیشرفت و تمدن مخالف نیست بلکه به گفته دکتر ابورشاد بین اسلام و تمدن هیچ اختلافی نیست زیرا تمدن یکی از نتایج برنامههای اسلامی فلسفی و تمدنی اسلام است چون روح اسلام جهانی است و… (مصطفی زمانی، ص۲۴) امیدواریم که این مطالب در مخاطب ایجاد و انگیزه برای مطالعه تفصیلی در این باب نماید.
اسلام و نیازمندیهای زمان
عدهای میگویند: آیا به راستی میتوان باور کرد که اسلام میتواند جهان را با در نظر گرفتن وضع حاضر و پیشرفتهای حیرت انگیز آن اداره کند و نیازمندیهای موجود را پاسخ دهد؟ پاسخ این سؤال یا باید مثبت باشد که با وجود این جواب منفی است گروهی که اعتقاد دارند که اسلام قادر به اداره بشریت همراه با ترقیات و پیشرفتها نیست خود دو دسته میشوند، برخی اسلام را منهای تجدد و تمدن پذیرفتهاند و به هر چه که بویی از صنعت و تمدن دارد پشت کردهاند چون به نظر آنها اسلام با تمدن مخالف است، اما گروه دیگر میگویند آیا وقت آن نرسیده که بشری که به نیروی دانش در آسمانها میرود و به تسخیر ستارگان میپردازد دیگر این گونه افکار کهنه و مذهبی را دورانداخته روش نو و تازهای برای زندگی پر افتخار خود انتخاب کند؟ به نظر این گروه چون زمان و نیازهای آن دائماً در حال تغییر و تحول است پس اسلام که متعلق به ۱۴۰۰ سال پیش میباشد یارای پاسخگویی و هماهنگی با آن را ندارد و کهنه شده است بنابراین چیزی به نام جاودانگی اسلام از نظر آنها امکان تحقق ندارد و همواره به دنبال انکار این مسأله میباشند، اینجاست که باید احساس مسئولیت کرد و با تمامی قوا به دفاع از اسلام پرداخت، در جواب مختصری که میشود به این گونه سئوالات داد، این است که منشأ اشتباه شما در این است که نسخ ناپذیری و جاودانگی قوانین اسلام را که امری قطعی و از ضروریات است با قابلیت انعطاف که امری مربوط به سیستم قانون گذاریست مخلوط کردهاید؛ در حالی که اینها دو امر کاملا جدای از هم هستند و پاسخ گویی فقه اسلامی به مسائل روز از ابتدا تاکنون میتواند نقضی بر این شبههی شما باشد. از طرفی شما برای زمان قابلیت تغییر و تحول قائل شدهاید و این خاصیت را به همه اجزای آن حتی به حقایق نیز نسبت دادهاید، حال آن که این ترکیب مادی زمان است که تغییر میکند مثل ساختمان گیاه و حیوان و… اما حقایق جهان ثابت و لایتغیر است (مطهری، ص۱۴) مثلاً نمیتوان گفت: (۴=۲×2) که هزارها هزار سال در میان بشر مورد استفاده قرار میگرفت، دیگر کهنه شده و باید آن را دورانداخت، همین طور نمیشود گفت: زندگی اجتماعی که تاکنون در میان بشر دائر بود، دیگر کهنه شده، پس باید از این به بعد زندگی انفرادی را شروع کرد و یا قوانین مدنی را چون آزادی فردی را آن هم در عصری که بشر به تسخیر فضا پرداخته است پایمال میکند باید کنار گذاشت، نیازی به توضیح نیست که این سخنان چهاندازه بی پایه و مسخره است اساساً مسأله کهنه و تازه در موردی میتواند مطرح شود که قلمرو تحول باشد و آمادگی برای تغییر و تبدیل را داشته باشد. (علامه طباطبائی، معنویت شیعه، ص۱۰۸) نه اموری که ناظر بر حقایق و واقعیات جهان هستند اشتباه اصلی شما هم در همین است که ادعا دارید همهی نیازهای بشر در تغییر است و به تبع آن همه قوانین و مقررات نیز تغییر میکند، پس دیگر جایی برای دین جاویدی به نام اسلام باقی نمیماند در حالی که باید بگوییم همان طور که اشاره شد نه مقام نیازهای انسان در تغییر است و نه لازمه نیازمندیها این است که اصول و قواعد زندگی تغییر کند، چون نیازمندیها دو دستهاند: نیازهای ثابت و متغیر توضیح این که؛ بشر از یک طرف یکسری احتیاجات واقعی دارد که اینها ثابت و لایتغیر است و جزء اصول اسلام میباشد مثل تجارت صنعت، غذا، لباس و… و از طرف دیگر انسان برای تأمین همین احتیاجات ثابت نیاز به یک سلسله ابزار و وسائل دارد که این ابزار و وسائل در هر عصری با هم فرق میکنند. چون ابتکار و خلاقیت در اختیار خود انسان است. او هر روز در حال پیشرفت و ترقی است و در اثر قدرت ابتکار اوست که وسایل و ابزار در هر زمانی با زمان قبل بسیار فرق کرده برای مثال: در اسلام یک اصل ثابتی داریم به نام دفاع از وطن و مقابله با ظلم و تجاوز اما وسیله این دفاع به مقتضای زمان فرق میکند در زمان قدیم در همه جای دنیا جنگ تن به تن یا به کمک اسب بود اما به مرور زمان، ابزار جنگی پیشرفته شد و در آینده از امروز هم پیشرفته تر خواهد شد و اسلام و عقل میگوید برای دفاع باید از وسایل و سلاحهای پیشرفته استفاده شود زیرا اگر دشمن احساس کند ما از نظر نیروی انسانی، نظامی و تجیهزات پیشرفته نظامی ضعیف هستیم برای چپاول ذخائر مملکت حمله خواهد کرد. (اسدالله محمدی نیا، ص۲۲۶)
با توجه به مطالب بیان شده حال نوبت این رسیده که ما از این افراد سؤال کنیم هنوز هم معتقدند همه نیازهای بشر در تغیر است و آیا به نظر آنها مسائلی از قبیل عدالت، اخلاق، عفو و گذشت و… امروز، کهنه شده و باید دورانداخته شود یا این که کمی از جایگاه خود عقب تر رفتهاند و تعصبات خود را کنار گذاشته و به دنبال حقایق میگردند حقیقتی که پرده از این مطلب بر میدارد که ادعای آنها مبنی بر عدم جاودانگی اسلام توهمی بیش نیست که از عدم شناخت کافی به اسلام و از آن گذشته از جهل به مقدمات سؤال خود به وجود آمده است پس با یادآوری این مسأله که تنها بخشی از نیازهای انسان که نیازهای ثانویه یا احکام جزئی نامیده میشوند در حال تغییر هستند (که اسلام نیز خواهان و پشتیبان این تغییرات میباشد) و بخش دیگر نیازمندیها که ناظر به روح زندگی میباشد همواره ثابت است و تغییر نمیکند بحث را ادامه میدهیم و بیان میکنیم کدام ویژگی یا ویژگیهای اسلام باعث شده تا این دین بتواند به عنوان دین جاودانه معرفی شود تا از این رهگذر بتوانیم کاملاً روشن کنیم که اسلام میتواند جهان بشریت را با در نظر گرفتن وضع حاضر اداره کند لذا در ابتدا مسأله جاودانگی اسلام را از دیدگاه قرآن و سپس از دیدگاه فطرت و عقل بیان میکنیم.
جاودانگی اسلام از دیدگاه قرآن
اولین داعی و مطرح کننده مسأله جاودانگی اسلام قرآن میباشد که از تک تک آیات آن میشود این مسأله را به خوبی استنباط کرد قرآن کریم سراسر آیاتی است که با الفاظی عام همهی ملتها را خطاب قرار میدهد، خطابهایی از قبیل یا بنی آدم، یا ایها الناس و با خطابهایی خاص تر بیان میکند که این کتاب مختص به عرب نیست و قبایل غیر عرب و سایر ادیان را نیز شامل میشود لذا میفرماید یا اهل الکتاب… و این الفاظ عام که به طور مطلق همهی ملتها و ادیان را در بر گرفته مقید به زمان و مکان خاصی نشده خود بهترین دلیل برای جاودانگی اسلام است از این گذشته میفرماید: «لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ» (فصلت/۴۲) و بدین وسیله روشن میکند هرگز صحت و اعتبار خود را از دست نمیدهد و هرگونه توهمی نسبت به نسخ این دین توسط شریعت دیگری را باطل میکند آن جا که میفرماید: «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» (صف/۹) پس قرآن که معجزه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میباشد و عدم تحریف آن با دلایل محکم در جای خود ثابت شده میتواند بهترین دلیل بر ادعای ما باشد و همین طور روایاتی از قبیل این روایت که: «حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً» به خوبی روشن میکنند جاودانگی اسلام سخنی نیست که امروز، ما آن را در برابر شبهات مطرح کرده باشیم؛ بلکه از ابتدای ظهور این دین به خوبی جاودانگی آن برای بشر اعلام شده بود. بارها اسلام دشمنان را به مبارزه طلبیده بود اما آنها همواره در برابر این کتاب شکست خورده و ناکام مانده بودند پس برای اثبات جاودانگی اسلام به دلیلی بیشتر از معرفی اسلام و حقانیت آن نیاز نداریم کافی است با آن آشنا شویم بعد ضرورتاً به جاودانگی آن گردن مینهیم. (مصباح یزدی، ص۱۱۸) و با مطالعه و تدبر در قرآن به خوبی میفهمیم که سخنانی از این قبیل که قرآن دعوتش را منحصر در خانواده پیامبر یا اهالی مکه کرده است ساده انگاری بیش نیست چون این آیات تنها در مقام بیان مراحل دعوت پیامبر گرامی اسلام میباشد که در ابتدا از خانواده بعد اهالی مکه و بعد به جهان رسید و هرگز نمیشود با استناد به این آیات و با اتکا به جهل خود و دیگران جهانی بودن دعوت اسلام را نفی کرد. (مصباح یزدی، ص۱۱۹) چون در این صورت نمیتوان پاسخ این آیه را که فرموده: «إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمینَ» که قرآن را ذکری برای همهی جهانیان معرفی کرده و لازمهی ذکر بودن برای جهانیان نسخ نشدن و جاوید ماندن اسلام است (سیدان، ص۱۳۲) را داد پس با قبول قرآن، گریزی نیست جز گردن نهادن به جاودانه بودن دین اسلام اما اگر شبهه کنندگان بخواهند قرآن را نفی کنند باز هم اثبات جاودانگی اسلام محال نمیشود چون راه عقل و فطرت باز میماند و ما از این راهها ثابت میکنیم که اسلام دین جاوید است.
دلایل جاودانگی اسلام
مادر و منبع همهی رازها و رمزها در مسأله جاودانگی اسلام روح منطقی آن و وابستگی کامل آن به فطرت و طبیعت انسان، اجتماع و جهان است، اسلام در وضع قوانین رسماً احترام خود را به فطرت و وابستگی خود را به قوانین فطری اعلام نموده است آنجا که فرموده: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها» (روم/۳۰) و این جهت است که به اسلام امکان جاوید بودن داده است چون طبیعت و فطرت انسانی تا انسان، انسان است همان هست که هست و همان خواهد بود و انسانها در هر مکان و زمانی با هر وضع زندگی کنند فطرت و طبیعت خود را به همراه دارند و این فطرت و طبیعت راهی را مقابل انسانها نهاده است خواه آن را بپیمایند یا از پیمودن آن سرباز بزنند پس جاوید بودن اسلام به این معنی است که انسان در صورت همراهی و هماهنگی با آن از راهی که طبیعت و فطرت به او نشان داده است رفته و قدم در راهی گذاشته که خوشبختی طبیعی و آرزوهای فطری او را تأمین میکند، اسلام یعنی راه فطرت و طبیعت که همیشه راه حقیقی انسان است و همواره ثابت است و با تغییر وضع او تغییر نمیکند چون فطرت و طبیعت ـ نه خواستههای عاطفی و احساسی و خرافی ـ او همواره ثابت است تا او را به کمال حقیقی و واقعی اش برساند. (علامه طباطبایی، ص۱۰۹)
دلیل دیگری که میتوان برای جاودانگی اسلام بیان کرد وجود قانونگذاری عادل و حکیم است که توانسته با علم و قدرت بی پایان خود دستوراتی را صادر کند که در همه زمانها و مکانها و برای تمامی افراد پاسخگوی نیازهای بشری باشد آری جامعیت اسلام و پاسخگویی آن به همهی نیازهای بشر اعم از فردی و اجتماعی و سیاسی و موافقت آن با سعادت بشر و مصالح دنیا و آخرت رمزی است برای جاودانگی اسلام دینی که همهی نیازهای مادی و معنوی را در نظر گرفته و مانعی برای برآورده شدن هیچ کدام از نیازها قرار نداده و به هر غریزه پاسخی مناسب داده است توانسته تحرک و پویایی خود را در طی قرون و سالها حفظ کند و باقی و جاوید بماند (احمد بهشتی، ص۶۷؛ محمدرضا مظفر، ص۲۶۶) و برای گریز از بن بستها راه اجتهاد و امامت و… را باز گذاشته تا بتواند در کنار قوانین عام و کلی اسلام که به آن این توانایی را داده است که به همهی نیازهای بشر اعم از مادی و معنوی پاسخگو باشد. (حسین نصر، صص۶۳-۶۲؛ مطهری، ص۷۴) بر حیات خود ادامه دهد و در ضمن میتوان به سودمندی و نافع بودن آن برای انسانها اشاره کرد به شهادت خود قرآن «أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ» (رعد/۱۷) چون قوانین اسلام برای انسانها مفید است و موافق فطرت او برنامهریزی شده توانسته در طول اعصار مختلف به حیات خود ادامه دهد و پاسخگوی همه مسائل باشد.
اتکا و وابستگی اسلام به فطرت را با مشخصات ذیل میتوان شناخت.
۱- پذیرش و وارد کردن عقل در حریم دین: به عقل در اسلام ارزش و بهای زیادی داده شده به طوری که آن را در کنار منابع دیگر جزء مدارک و منابع استنباط احکام دانستهاند، از نظر فقهای اسلام بین عقل و شرع رابطه ناگسستنی وجود دارد کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و کل ما حکم به الشرع حکم به العقل، و حق دخالت عقل در قوانین اسلام به این دلیل در نظر گرفته شده است که اسلام و قوانین آن با واقعیتهای زندگی سر و کار دارد و برای تعلیمات خود رمزهای مجهول و لاینحل قرار نداده است و این مشخصه در مقابل برخی از عقاید قرار دارد که اصلاً برای عقل مجالی در قوانین خود قائل نیستند و تنها میخواهند بر ماوراء استنباط کنند و یا آنقدر عقل را معتبر میدانند که آن را تنها معیار و ملاک قوانین قرار میدهند لذا هر دوی این گروهها چون همهی واقعیتها را در نظر نگرفتند و دچار افراط و تفریط شدهاند از بین رفته و محکوم به فنا شدهاند اما اسلام با تعادل خود در این امر به حیاتش ادامه میدهد.
۲- جامعیت و به تعبیر خود قرآن وسطیت: یک جانبه بودن یک قانون و مکتب دلیل منسوخ شدن خود را همراه دارد مهمترین رکن جاوید ماندن اسلام توجه به همه جوانب مادی، روحی، فردی و اجتماعی است که بهطور مفصل به آن اشاره شد(مصطفی زمانی، ص۱۷؛ محمد قطب، ص۴۶)
۳- اسلام هرگز به شکل و صورت و ظاهر زندگی نپرداخته است، تعلیمات اسلام متوجه روح و معنی و راهی است که بشر را به آن هدفها و معانی میرساند اسلام در مورد این اهداف و معانی و راه رسیدن نظر داده است و در غیر این امر بشر را آزاد گذاشته لذا هیچ تصادمی با توسعه، تمدن و فرهنگ ندارد. مثلاً کسب علم و دانش برای اسلام یک ارزش است و در تعلیمات اسلامی اشاراتی در مورد علمهای سودمند و مفید و روش استفاده آن آمده اما درباره ابزار آن نظری نداده متعلم آزاد است از هر راهی به علم برسد میخواهد کتاب باشد، رایانه باشد، تلویزیون باشد و… (مرتضی مطهری، ص۵۲؛ محمد قطب، ص۴۸۵)
۴-توجه به نیازهای ثابت و متغیر بشر و وضع قوانین مطابق با آنها یعنی برای نیازهای ثابت قوانین لایتغیر وضع شده، و برای نیازهای متغیر قوانین متغیر در نظر گرفته شده. کافی است موضوع در مسأله تغییر کند این تغییر موضوع باعث تغییر حکم موقت در این وضع میشود اگر یک زمان تیر و کمان برای تیراندازی رسم بود حال تفنگ شده پس این به جای آن قرار گرفته چون اسلام عاشق تیر و کمان که نیست عاشق قوت و نیرومندی است(مطهری، ص۵۵)
۵-رابطه علّی و معلولی داشتن احکام اسلامی با مصالح و مفاسد واقعی و درجهبندی آنها، لذا در اسلام بابی به نام تراحم یا اهم و مهم وضع شده که کار فقها را در هنگام برخورد مصالح و مفاسد با هم آسان نجات جان غریق و دست زدن به نامحرم این قاعده جاری شده و نجات جان انسان مقدم میشود و… (محمد جواد مغنیه، ص۴۹؛ مطهری، ص۶۲)
۶-وجود یک سلسله قواعد کنترل کننده که در متن مقررات اسلامی قرار دارد به نام قواعد حاکمه یعنی قواعدی که بر سراسر احکام تسلط دارد مثل قاعده حرج و لاضرر که میگوید هیچ سختی و حرجی در اسلام نیست و یا هرجا مسألهای برای تو ضرر داشت لازم نیست آن را انجام دهی و حتی بالاتر از این حرام و باطل است انجام عملی که برای تو ضرر دارد یکی از مصادیق آن تیمم است که هرچند وظیفه ما در باب عبادات وضو میباشد اما در صورت ضرر داشتن آب باید به جای وضو تیمم کرد و… .
۷- اختیاراتی که اسلام به حکومت اسلامی و به عبارت دیگر به اجتماع مسلمین داده است که در درجه اول مربوط به حکومت شخص پیامبر(صلیالله علیه و آله) و بعد از ایشان به حکومت امام و هر حکومت شرعی در زمان غیبت قابل نقل است، که این اختیارات دامنه وسیعی دارد حکومت اسلامی میتواند در شرایط جدید و نیازهای جدید و با توجه به اصول و مبانی اسلامی یک سلسله مقررات را وضع کند که در گذشته این موضوعات منتفی بوده است (مطهری، ص۶۶) در کنار مباحث مطرح شده اجتهاد و تفقه در دین بعد از سلسله امامت در زمان غیبت حکم نیرو محرکه اسلام را دارد و با بزرگترین دشمن اسلام که جهل و توقف بینشها در مسائل محدود است به مبارزه میپردازد.
اما در پایان مناسب است پس از ارائه دلایل جاودانگی اسلام مطلبی را برای عدهای که اسلام را هنوز مخالف همراهی با نیازهای زمان میدانند روشن کنیم.
مبارزه اسلام با هوسها نه مقتضیات زمان
اسلام سر راه بشر چیزی قرار نداده که با مقتضیات ضروری که در زمان پیش میآید بجنگند بلکه غالباً افراد بشر به موازات ضرورتهای اجتماعی یک هوسهایی را هم ابتکار میکنند بعد خیال میکنند این هوسها خود مقتضیات زمان است اسلام با آن هوسها مبارزه کرده نه با مقتضیات ولی آنها گمان میکنند اگر با اسلام بمانند از زمان عقب ماندهاند چون اسلام این ابتکارات را تأیید نمیکند مثلاً امروزه رسم شده خانمها با ناخنهای لاک زده و ظاهری آراسته به انواع آرایشها در معابر عمومی ظاهر میشوند و چون اسلام گفته برای وضو در دست و صورت نباید حائلی باشد و لاک و آرایش برای وضو اشکال دارد پس میشود نتیجه گرفت اسلام با نیازهای زمان هماهنگ نیست و از آداب و رسوم جامعه تبعیت نمیکند، چون اسلام با راه رفتن به شکل کذایی و به اصطلاح با مد مخالف است پس هماهنگ با زمان نیست به این افراد باید گفت شما بین پیشرفت زمان که هماهنگی با آن موجب بقاء و سعادت است با انحرافهای زمان که هماهنگی با آن موجب تباهی بشر است تفاوتی قائل نشدهاید و اگر مقیاسی برای تشخیص این دو گروه از هم میخواهید به اطراف خود نگاه کنید ببینید تبعیت از چه چیزهایی باعث شده پیروان آن به تباهی کشیده شوند و تبعیت از چه چیزی باعث پیشرفت و ترقی افرادی که از آن بهره بردهاند شده است. کسی که از مزایای برق و تلویزیون و رایانه و… استفاده نکرده عقب مانده یا کسی که از آنها بهره برده؟ آیا کسی که در عمرش یک بار شراب نخورده، نرقصیده و… از زندگی عقب مانده؟ این فرد نه تنها عقب نمانده که جلو هم رفته آیا پاستور چون رقصیده یا انیشتن چون شراب خورده به اینجا رسیدهاند؟ و یا اگر کسی طبق دستور اسلام عالم باشد، نماز بخواند و… نمیتواند پیشرفت کند؟ معلوم است که میتواند آن چیزی را که شما اقتضای زمان نامیدهاید اقتضای زمان نیست اقتضای هوی و هوس است هرجا اسلام چراغ قرمز نشان داده جلوی هوسها ایستاده نه اقتضائات زمان و شما این را نمیدانید یا نمیخواهید بدانید؟ (مطهری، صص۸۷-۸۶)
پس اسلام همواره قوانین خود را روشن و واضح بیان کرده و در مقابل هوسها ایستاده است و جلوی هرگونه ابهام را گرفته است و به قول دانشمند و محقق خارجی به نام مکز که در دفاع از اسلام به کمک فرد مسلمان آمده: راز بزرگ اسلام این است که همه مفاهیم و قوانین را دقیق بیان کرده و با قاطعیت نظام قوانین خود را تبیین نموده و به ابهام و چندگانگی مفاهیم اجازه خودنمایی نداده است.
آری یکی دیگر از رمزهای بقای اسلام قاطعیت آن میباشد که هم دستورات را به وضوح اعلام کرده و هم ملاحظه شخصها و موقعیتها را ننموده است برنامه و قانون اسلام برای سعادت و کمال فرد و جامعه است نه برای خوشایند و دلخوشی فرد و گروه خاص لذا همواره جاوید مانده است و میماند.
فهرست منابع:
۱- قرآن کریم
۲- بهشتی، احمد، کتاب نقد، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش واندیشه معاصر، ۱۳۷۹، شماره۲۱۲.
۳- زمانی، مصطفی، اسلام و تمدن جدید، تهران، کتابخانه صور،۱۳۴۸.
۴- ص، احمد اکبر، پست مدرنیسم و اسلام، فرهاد فرهمندفر، تهران، ثالث، ۱۳۸۰.
۵- سیدان، سید جعفر، دروس اعتقادی، مشهد، طوس، ۱۳۸۴.
۶- طباطبائی، محمد حسین، تشیع،
۷ـ قرائتی، محسن، تفسیر نور، قم، مؤسسه راه حق، ۱۳۷۶، ج۱.
۸- قائمی، اصغر، اصول اعتقادات، قم، برگزیده بیتا.
۹- قطب، محمد، اسلام و تحولات زندگی، محمد علی عابدی، تهران، فراهانی، بیتا.
۱۰- محمدی نیا، اسرا، پرسش و پاسخ به جوانان،
۱۱- مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۸.
۱۲ـ مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، تهران، صدرا، ۱۳۸۲.
13- مطهری، مرتضی، خاتمیت، نرم افزار مدینه العلم
14- مطهری، مرتضی، شش مقاله، قم، صدرا، ۱۳۸۰.
15- مطهری، ده گفتار، تهران، صدرا، ۱۳۷۹.
16- مطهری، پانزده گفتار، تهران، صدرا، ۱۳۸۰.
۱۷- مظفر، محمدرضا، عقاید الامامیه، علیرضا مسجد جامعی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۰.
18- نصر حسین، اسلام و تنگناهای انسان متجدد، انشاءالله رحمتی، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهرهوری، ۱۳۸۱.