تقدیم به دخترم

علّامه حسن زاده آملی

ای پناه بلندی و پستی ناخدای سفینۀ هستی

نامه ام را به نام تو انشا می‌نمایم به دخترم اهدا

بشنو ای دختِ مهربانِ حسن ای فدای تو جسم و جان حسن

گوش دل باز کن به پند پدر پند شیرین سودمند پدر

تا سرافراز روزگار شوی بندۀ خاص کردگار شوی

دخترم روز بازی‌ات بگذشت روزگار مجازی‌ات بگذشت

در چنین روزگار آلوده با خدا باش و باش آسوده

سخنی نیست اندرین درگاه بهتر از لا اله الا الله

دختر پاک، همچنان مریم می‌شود با فرشتگان همدم

دامن پاک و پارسا باید تا به مهد پیمبری شاید

فاطمه آن مهین زن عالم گر چه بُد دخت حضرت خاتم

گر به افرشته هم کلام نبود مادر یازده امام نبود

گر نه پاک و نه پارسا بودی چون پدر کی خدا نما بودی؟

آن‌که را جانِ با صفا باشد در همه حال با خدا باشد

با خدا از هوای خود دور است با حضور است و نور در نور است

در سرانجام کار خویشتن است فارغ از قال و قیل ما و من است

سخن ناروا نمی‌گوید قدمی نابجا نمی‌پوید

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا