ویژگی‌های بنیانی مبلّغان و فعّالان فرهنگی موفّق

mobaleg

محمّدکریمی درچه

 

  مقدّمه

 موفّقیت فعّالان و مبلّغان دین به عوامل متعدّدی بستگی دارد؛ یکی از این عوامل، دارا بودن صفات و ویژگی‌های اعتقادی، اخلاقی و عملی است. به طوری که اگر مبلّغان دین منبع و منشأ فضایل اخلاقی و کوه استوار اعتقادی در برابر هجمه‌های اعتقادی باشند، حقّاً و انصافاً می‌توانند کارآمد‌ترین و قوی‌ترین کانون در تربیت جوانان و رشد فضایل اخلاقی در آنان قرار باشند .

منظور از مبلّغان و فعّالان عرصه‌ی دین همه‌ی کسانی هستند که برای تبلیغ، ترویج و گسترش دین فعّالیت می‌کنند که شامل روحانیون، معلّمان پرورشی و دینی و کلیّه‌ی جوانانی می‌شود که در عرصه‌ی تبلیغ دین در پایگاه‌های بسیج و کانون‌ها و مراکز فرهنگی مشغولند.

با این وجود، مهم‌ترین ویژگی‌های یک مبلّغ موفّق عبارت است از:

۱. توجّه به جایگاه ارزشمند خویش در دعوت به اسلام

از منظر قرآن و روایات، مبلّغ و دعوت کننده به دین از جایگاه برجسته و ارزشمندی برخوردار است. چنان‌که خداوند متعال در قرآن کریم در فضیلت جایگاه دعوت کننده به دین و طاعت الهی می‌گوید: «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلىَ اللَّهِ وَ عَمِلَ صَلِحًا وَ قَالَ إِنَّنىِ مِنَ الْمُسْلِمِین» (فصّلت/ ۳۳)؛ چه کسى خوش‌گفتارتر است از آن کس است که دعوت به سوى خدا مى ‏کند و عمل صالح انجام مى‏ دهد و مى‏ گوید: من از مسلمانانم‏؟

علّامه طبرسی در ذیل این آیه می‌نویسد: «تقدیر آیه چنین است: هیچ‌کس خوش سخن‏تر از کسى که مردم را به سوى طاعت الهى دعوت می‌کند، نیست» (طبرسی، ج۹، ص۱۹). درک این حقیقت از سوی مبلّغان و فعّالان عرصه‌ی دین، منشأ برکات فراوانی است که در روند فعّالیت ایشان تأثیرگذار خواهد بود و مصداق عمل با بصیرت به شمار خواهد آمد.

در روایتی پیامبر اکرم (ص) در فضیلت و پاداش دعوت کننده به اسلام می فرماید: «وَادْعُ النَّاسَ إِلَى الْإِسْلَامِ وَ اعْلَمْ أَنَّ لَکَ بِکُلِّ مَنْ أَجَابَکَ عِتْقَ رَقَبَهٍ مِنْ وُلْدِ یَعْقُوب‏» (حر عاملی، ج۱۶، ص۱۸۸)؛ مردم را به اسلام دعوت کن و بدان در مقابل هر کسی که تو را اجابت کند، ثواب آزادی یک بنده از فرزندان یعقوب برایت نوشته خواهد شد.

بنابراین آگاهی مبلّغ دین نسبت به جایگاه ارزشمند خویش، می تواند به عنوان مشوّق حقیقی و پشتیبان او در تمام مراحل فعّالیتش قرار گیرد و لذّت پایدار و آرامشی زیبا به او بدهد که در برابر تمام سختی‌ها، دشواری‌ها و مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها صبر پیشه نماید و به درستی و دلسوزانه تا آخرین نفس در راه تبلیغ دین و گسترش معارف دین، استوار بایستد و هیچ گاه تردیدی به دل راه ندهد.

۲. آگاهی صحیح و کافی از دین

مبلّغ دینی شایسته کسی است که درک صحیح و کافی از دین داشته باشد. چنان‌که قرآن کریم به داشتن بصیرت در تبلیغ دین اشاره می‌کند و لزوم بهره‌مندی مبلّغ از بصیرت و آگاهی لازم از دین را به روشنی بیان می‌کند: «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصِیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِین» (یوسف/ ۱۰۸)‏؛ بگو: «این راه من است من و پیروانم با بصیرت کامل، همه‌ی مردم را به سوى خدا دعوت مى‏کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!.

در تفسیر مجمع البیان فی تفسیر القرآن ذیل آیه چنین آمده است: «شخص دعوت کننده باید با اطمینان، بصیرت و دلیل قاطع تبلیغ و دعوت نماید» (طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۴۱۲).

و همچنین در آیه‌ای دیگر عدم آگاهی کافی و لازم نشانه‌ی انحراف و کج فهمی معرّفی شده است. چنان‌که می فرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى‏ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلا» (نساء/۵۱)؛ آیا ندیدى کسانى را که بهره ‏اى از کتاب (خدا) به آنان داده شده، (با این حال)، به «جبت» و «طاغوت» [بت و بت‏پرستان‏] ایمان مى‏آورند و درباره‌ی کافران مى‏ گویند: «آن‌ها از کسانى که ایمان آورده ‏اند، هدایت یافته ‏ترند»؟!

در تفسیر نور ذیل آیه‌ی فوق آمده است: «آگاهى ناقص از دین، زمینه‏ ى انحراف است‏» (قرائتی، ج‏2، ص۳۰۴). بنابراین مبلّغان و فعّالان عرصه‌ی دینی اگر اطّلاعات صحیح و کافی در رابطه با کتاب(قرآن) نداشته باشند به مرور زمان به سرنوشت مخاطبان آیه(برخی از یهودیان) گرفتار خواهد شد و به صورت ناخواسته برخی مسائل باطل را به عنوان حق معرّفی خواهند نمود.

۳. دعوت عملی به دین

  فقدان دعوت عملی و بسنده کردن به گفتار همواره مورد توبیخ است. چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ‏» (صف/ ۲)؛ اى کسانى که ایمان آورده ‏اید! چرا سخنى مى‏گویید که عمل نمى‏ کنید؟!.

علّامه طباطبایی ذیل این آیه می‌نویسد: «گفتار آیه در زمینه‌ی توبیخ است، مى‏ خواهد مؤمنین را به خاطر این‌که بدان‌چه مى‏ گویند، عمل نمى‏ کنند توبیخ کند» (علّامه طباطبایی، ج۱۹، ص۲۴۸). صاحب تفسیر نمونه نیز می‌نویسد:« مخاطب آیه، مؤمنان واقعى هستند امّا مؤمنانى که هنوز به سر حدّ کمال ایمان نرسیده و گفتار و کردارشان هماهنگ نشده است» (مکارم شیرازی، ج۲۴، ص۶۲).

پیامبر اکرم(ص) در تمثیلی زیبا، دعوت بدون عمل را توصیف نموده و می فرمایند:«یا أباذرّ! مثل الذی یدعو بغیر عمل، کمثل الّذی یرمی بغیر وتر» (مجلسی، ج‏74، ص۸۵)؛ اى اباذر! مثل کسى که بى‏عمل، دعوت (تبلیغ دین) کند، همچون کسى است که بدون بستن زه بر کمان تیر بیندازد.

 در تفسیر نمونه آمده است: «تأثیر عمیق «دعوت عملى» از اینجا سرچشمه مى ‏گیرد که هر گاه شنونده بداند گوینده از دل سخن مى‏ گوید و به گفته‌ی خویش صد در صد ایمان دارد، گوش جان خود را به روى سخنانش مى‏ گشاید و سخن که از دل برخیزد بر دل مى‏ نشیند و در جان اثر مى‏گذارد و بهترین نشانه‌ی ایمان گوینده به سخنش این است که خود قبل از دیگران عمل کند» (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱، ص۲۱۵).

 

۴. برخورداری از روحیه‌ی زهد و ساده زیستی

یکی از عوامل شایستگی و موفّقیت ائمّه‌ی معصومین(ع) در رسالت خویش، زهد و ساده زیستی و بی‌پیرایگی ایشان است. مبلّغان مظهر و نشانه‌ی اسلام به حساب می‌آیند و رفتارشان بیش از دیگران در معرض نگاه و بررسی جامعه است و جامعه انتظار دارد که ایشان خودش را به مظاهر دنیا مشغول ننماید. علاوه بر این زهد و ساده زیستی آثار و برکات سازنده و فوق العاده مهمّی دارد.  

 علّامه در تفسیر المیزان، حقیقت زهد را چنین معرّفی می‌کند: «تعلّق نداشتن قلب آدمی به دنیا و امور مادّی دنیوی، چنانچه در حدیث معروف نبوی آمده است که دلبستگی به دنیا ریشه و اساس همه‌ی خطاها و گناهان است (علّامه طباطبایی، ج۱۹، ص۱۶۹). روشن است که کسی که آسان زندگی می‌کند، کم خرج و کم هزینه است؛ خوراک، پوشاک، مسکن و مرکب ساده دارد و از تجمّلات دنیا دوری می‌نماید. او ساده زیست و بی‌پیرایه است و خویشتن را به تکلّف و مشقّت مبتلا ننموده و زندگی را بر اصل سادگی استوار نموده است. ساده‌زیستی نتیجه‌ی نگرش انسان به دنیا و آخرت است که باعث می‌شود از تعلّق به دنیا پرهیز ‌نماید.  

هم‌چنین حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «الزُّهْدُ کُلُّهُ بَیْنَ کَلِمَتَیْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ- لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ‏  وَ مَنْ لَمْ یَأْسَ عَلَى الْمَاضِی وَ لَمْ یَفْرَحْ بِالْآتِی فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَیْه‏» (نهج البلاغه، ترجمه دشتی، حکمت ۴۳۹)؛ زهد بین دو کلمه از قرآن است، که خداى سبحان فرمود: «تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید و به آنچه به شما رسیده شادمان مباشید» یعنی کسى که بر گذشته افسوس نخورد و به آینده شادمان نباشد، همه‌ی جوانب زهد را رعایت کرده است.

البته روشن است که زهد و ساده زیستی در مرتبه‌ی اعلی کاری بس دشوار است! ولی به نظر می‌رسد که رعایت پایین‌ترین درجه‌ی زهد هم راهگشا باشد. بنابراین مبلّغ دین که ادامه دهنده‌ی راه ائمه معصومین(ع) است، اگر حتّی مرتبه‌ای کوچک از زهد و ساده زیستی ائمّه معصومین(ع) را به معنای حقیقی در زندگی خود وارد نماید، برکات و آثار ارزنده‌ی این صفت بنیانی، چهره‌ی خود را نشان داده  و منجر به بروز صفات فراوانی از جمله قناعت، رویش حکمت و بصیرت، شجاعت، پایداری، آسودگی خاطر و… می‌شود که موجب تسهیل مسیر موفّقیت مبلّغ دین و شایستگی ایشان خواهد شد. هم چنین با مطالعه‌ی زندگی و سیره‌ی بزرگان و پیشوایان دین که تبلیغ و ترویج دین بر عهده‌ی آن‌ها بوده است، درمی‌یابیم که زهد و ساده زیستی درخشش ویژه‌ای در زندگی آنها دارد این خود نشانگر اهمیّت و بنیانی بودن این صفت ارزشمند است.

۵.خوش اخلاقی و خوش‌رویی

محبوبیت و مقبولیت یک مبلّغ دینی نقش بی‌بدیلی در کارآمدی او دارد. بدون محبوبیت و اقبال مردم، برای مبلّغ زمینه‌ی تبلیغ دین فراهم نمی‌شود.آیات و روایات، ویژگی خوش‌اخلاقی و خوش‌رویی را مهم‌ترین عامل ایجاد محبوبیت و مقبولیت معرّفی می‌نماید که کلید به بار نشستن نتایج ویژگی‌های پیشین به حساب می‌آید به طوری که فقدان آن، تمام زحمات و تلاش‌های ایشان در کسب ویژگی‌های پیشین را تا حدّی ناکارآمد می‌کند و میوه‌ی زحمات به بار نمی‌نشیند. پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: «حُسْنُ الْخُلُقِ نِصْفُ الدِّین‏»(مجلسی، ج ۶۸، ص۳۹۳)؛ خوش اخلاقى نصف دین است‏. این روایت نشانگر این مطلب است که اگر ویژگی‌های چهارگانه‌ی پیشین به درستی ایجاد شود، در حقیقت نیمی از راه، طی شده و نیمی دیگر خوش اخلاقی است که موجب بارور شدن و به نتیجه رسیدن نیمه‌ی اوّل و تکمیل آن می‌گردد و روشن است که وسط راه ماندن و نرسیدن به هدف نهایی، سخت گران است!

  خداوند متعال در قرآن کریم خوش اخلاقی، مهربانی و نرم خویی پیامبر اکرم(ص) را عامل جذب مردم و عدم پراکندگی و تفرقه‌ی آن‌ها معرّفی می‌نماید و می‌فرماید: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ  وَ لَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک» (آل عمران/ ۱۵۹)؛ به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراکنده مى‏شدند.

آیت الله مکارم شیرازی در کتاب اخلاق در قرآن در مورد این آیه می‌گوید: «خلق و خوى نیکوى پیامبر(ص) یک رحمت الهى درباره‌ی او و درباره‌ی تمام امّت بود و به یقین این نرمش و مهربانى و حسن خلق در هر کس باشد مایه‌ی رحمت و برکت است» (مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۷). در واقع بسیاری از مردم به خاطر همین نرم خویی و خوش خلقی پیامبر اکرم(ص) به ایشان ایمان آوردند و دعوت او را لبّیک گفته‌اند. تأثیر خوش اخلاقی و خوش رویی آن قدر زیاد است که در مرحله‌ی اوّل، موجب ایمان به شخص رسول اکرم(ص) شده و سپس زمینه‌ی ایمان به اسلام را به راحتی فراهم می‌نموده است.

  حضرت علی(ع) راه جذب دل‌ها را خوش اخلاقی و خوشرویی دانسته و می‌فرماید:«قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِیَّهٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَیْه» (نهج البلاغه، ترجمه دشتی، حکمت۵۰)؛ دل‏ هاى مردم گریزان است، به کسى روى آورند که خوشرویى کند. همچنین در روایتی دیگر فرمودند: «طَلاقَهُ الْوَجْهِ بِالْبِشْرِ وَالْعَطِیّهِ، وَفِعْلُ الْبِرِّ وَبَذْلُ التَّحِیَّهِ داعٍ الى‏ مَحَبَّهِ الْبَرِیَّه» (آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۴۳۴)؛ گشاده‏رویى با شادمانى و بخشش، نیکى و سلام کردن، موجب جلب محبّت مردم مى‏شود.

  امام باقر(ع) نیز فرمودند: «صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ وَ حُسْنُ الْبِشْرِ یَکْسِبَانِ الْمَحَبَّهَ وَ یُدْخِلَانِ الْجَنَّه» (کلینی، ج۲، ص۱۰۴)؛ احسان‌هاى نیکو و خوشرویى، جلب محبّت کنند و به بهشت در آورند.

فهرست منابع

*قرآن کریم

**نهج البلاغه

۱. آمدی، عبد الواحد، غررالحکم و دررالحکم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۶.

۲.حرانی، ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، چ۲، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق.

۳. حرعاملی، محمد بن الحسن، تفصیل وسایل الشیعه الی تحصیل مسایل الشریعه، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، ۱۴۰۹ق.

۴. زاهدی، عبدالرضا و محمّد کریمی‌درچه، «زهد و ساده زیستی و نقش آن در رشد فردی و اجتماعی از منظر آیات و روایات»، مجله‌ی معرفت اخلاقی، ش۱۴.

۵. شیخ صدوق، ابو جعفر محمّد بن علی، من لا یحضره الفقیه، چ۲، قم، انتشارات جامعه‌ی مدرّسین، ۱۴۰۴ق.

۶. طباطبایی، محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چ۵، قم، انتشارات جامعه‌ی مدرّسین، ۱۴۱۷ق.

۷. طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: رضا ستوده، تهران: انتشارات فراهانی،۱۳۶۰.

۸. قرائتی، محسن، پرتویی از نماز، تهران، مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، ۱۳۶۹.

۹. قرائتی، محسن، تفسیر نور، چ۱۱، تهران، مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، ۱۳۸۳.

۱۰.کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، چ۲، تهران، انتشارات الاسلامی، ۱۳۶۲.

۱۱. مجلسى‏، محمّد باقر بن محمد تقى‏، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ ق.

۱۲. مصطفوى، حسن‏، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‏، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب‏،۱۳۶۰.

۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، بی‌جا، بی‌تا.

۱۴.مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴.

۱۵. موحدی نژاد، محمد، شیوه‌ها و تجربه‌های تبلیغی، بی‌جا، ۱۳۸۳.

۱۶. موسوی خمینی، روح الله، صحیفه نور تهران، مؤسسه تنظیم و نشرآثارامام خمینی، ۱۳۷۷.

۱۷. نراقی، احمد، معراج السعاده، چ۵، قم، انتشارات بهار دل‌ها،۱۳۹۰.

۱۸.نوری الطبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، ‌1408ق.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا