گروه تنظیم آثار استاد طاهایی
انسانها در زندگی به طور مداوم در سعی و تلاشند. مؤمنان پاداش تلاش خویش را در دنیا و آخرت انتظار دارند و افراد غیرمؤمن تلاششان برای به دست آوردن دنیاست. خداوند در قرآن کریم برای اصلاح یک عمل و مفید بودن آن در دنیا و آخرت از بیانهای گوناگونی استفاده میکند. گاه از عمل صالح سخن میگوید و گاه از عدم سمعه و ریا در اعمال و زمانی قانون نظارت الهی بر اعمال را با تعابیری همچون سمیع، بصیر، رقیب، شهید و… بیان میکند. از جمله در سورهی یونس آیهی ۶۱ میفرماید: «وَمَا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِن قُرْآنٍ وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ وَمَا یَعْزُبُ عَن رَّبِّکَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّهٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ فِی السَّمَاء وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِکَ وَلا أَکْبَرَ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ»؛ در هیچ حال (و اندیشهای) نیستی و هیچ قسمتی از قرآن را تلاوت نمیکنی و هیچ عملی را انجام نمیدهید مگر اینکه ما ناظر بر شما هستیم در آن هنگام که وارد آن میشوید و هیچ چیز در زمین و آسمان از پروردگار تو مخفی نمیماند به اندازهی سنگینی ذرهای و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن، مگر اینکه (همهی آنها) در کتاب آشکار (و لوح محفوظ خداوند) ثبت است.
این آیه یک بیدارباش مهم است. خداوند در بیانی بسیار دقیق توضیح میدهد که افکار و نیّات شما و سخن و عملتان همه و همه زیر نظر ماست یعنی ما در همه حال بر شما حاضر و ناظر هستیم.
جهان محضر خداست و او شاهد بر اعمال ماست و این نظارت حتّی شامل رسول الله نیز میگردد. تأثیر شگرف این آیه در روحیهی پیامبر اکرم(ص) پنهان است که در حدیث میخوانیم: «کان رسول الله اذا قرأ هذه الآیه بکی بکاءً شدیداً» هر وقت رسول خدا این آیه را تلاوت میفرمودند به شدّت میگریستند (مکارم شیرازی، ۱۳۶۷، ج۸، ص۳۳۱).
گریهی نبی اکرم بر آیهی فوق بسیار هشداردهنده است. روایت میفرماید ایشان هر وقت آیه را میخواندند اشک میریختند ولی ما هیچ توجّه نمیکنیم و رد میشویم!
پیامبر (ص) تو در محضر مایی
آغاز آیهی شریفه، خطاب به پیامبر رحمه للعالمین آغاز میگردد. خداوند ابتدا مطالبی را طرح مینماید که مخصوص پیغمبر است. میفرماید: «وَمَا تَکُونُ فِی شَأْنٍ…»
شأن یعنی حال و امری که دارای هماهنگی و صلاحیت باشد و جز در احوال و امور بزرگ گفته نمیشود. خداوند میفرماید: «یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» (رحمن/۲۹)؛ هر که در آسمانها و زمین است از او درخواست مى کند هر زمان او در کارى است. ذات اقدس الهی با اکرام و عظمت تمام خطاب به حبیب خودش اعلام میکند در هر کاری که باشی یعنی در تمام حالات زیر نظر ما هستی!
یکی از مهمترین و عظیمترین برنامههای پیامبر تلاوت قرآن است. خداوند بر این مسأله در جاهای مختلف تأکید کرده است: «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ» (آلعمران/۱۶۴)؛ به یقین خدا بر مؤمنان منت نهاد [که] پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد قطعاً پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند. این برنامهی تلاوت قرآن و اعلام دستورات الهی که بر قلب پیامبر نازل میگردد نیز در نظارت الهی است. لذا در ادامهی آیهی ۶۱ سورهی یونس آمده است: «وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِن قُرْآنٍ…. ». بنابراین بزرگترین شأن رسول خدا تلاوت قرآن است.
هشدار نظارت الهی برای مؤمنان
در ادامهی آیهی ۶۱ سورهی یونس علاوه بر پیامبر(ص) مؤمنین را نیز مورد خطاب قرار میدهد: «وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا» هیچ عملی را انجام نمیدهید مگر اینکه ما شاهد و ناظر بر شما هستیم.
عمل، کوچک باشد یا بزرگ، ظاهر باشد یا مخفی، نزد پروردگار مخفی نمیماند. خداوند علاوه بر اینکه خود شاهد و ناظر بر اعمال ماست شاید از باب اتمام حجّت و عدم عذر تراشی بندگان در روز قیامت بنابر تأکید قرآن کریم و احادیث معتبر معصومین(ع) تأکید بر شاهدان و گواهان اعمال دارد چنانکه در آیهی فوق با تعبیر «شهوداً» به این مسأله اشاره شده است.
مفسّران میگویند: «مشهوداً» که به صورت جمع آمده است شاید اشاره باشد به ملائکه، نامهی اعمال، اعضای بدن، پیامبر ، ائمّهی معصومین(ع) و خدا که همه شاهد بر اعمالند (ر.ک: قرشی، ۱۳۷۵، ج۴، ص۴۰۷).
تأکید بر مسألهی نظارت الهی بر اعمال در لحظهی ورود و مشغول شدن در عمل است. میفرماید: «…کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ…» (یونس/۶۱). یعنی در زمانی که در آن کار فرومیروید و به گمان خود، خویش را از تصرّف هر قید و بندی رها میدانید، بدانید که در همان حال تحت نظر و مراقبت خداوند هستید! (ر.ک: مدرّسی، ۱۳۷۸، ج۴، ص۳۴۲).
به بیان دیگر جملهی فوق سخن از سلطنت و احاطهی کامل و تمام عیار پروردگار و شهود بر تمام اعمال مردم دارد. این شهادت و علم به طور همهجانبه و به کاملترین صورت ممکن تحقّق دارد و هیچکس اعم از پیامبر یا مؤمن یا مشرک و کافر از این سلطنت و احاطه بیرون نیست و خداوند از هیچ کاری از کارها غافل نمیماند و بنابراین هیچکس به هیچوجه نباید خیال کند که پارهای از کارهای او بر خدا مخفی خواهد ماند و روز قیامت با او محاسبه نباید کرد (ر.ک: طباطبایی، ۱۳۷۴، ج۱۰، ص۱۲۸)
باور نظارت الهی و یقین به آن به طور مسلّم تأثیر بسزایی در اصلاح افکار و نیّات و قول و کردار دارد. بنابراین در ادامهی کلام خداوند تبارک و تعالی برای اینکه همگان بدانند و حتّی لحظهای تردید ننمایند، میفرماید: «وَمَا یَعْزُبُ عَن رَّبِّکَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّهٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ فِی السَّمَاء وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِکَ وَلا أَکْبَرَ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ» (یونس/۶۱)؛ در جملهی فوق تعابیری بسیار دقیق و سنجیده برای رفع هرگونه توهّمی آمده است تا کسی گمان نبرد حتّی در یک مورد میتواند چیزی را پنهان کند!
«یعزب» از مادهی عزب در اصل به معنی دوری و جدایی از خانه و خانواده برای یافتن مرتع برای گوسفندان و چهارپایان است که در آیهی فوق به معنی غیبت و دوری و پنهان بودن آمده است.
«ذرّه» به معنی جسم بسیار کوچک است و به همین جهت به مورچههای ریز نیز «ذرّه» گفته میشود.
«کتاب» اشاره به علم وسیع پروردگار است که گاهی از آن تعبیر به لوح محفوظ میشود (مکارم شیرازی، ۱۳۶۷، ج۸، ص۳۲۸).
حاصل اینکه عمل هرچه باشد خواه کم وزن، خواه سنگین، از یک ذرّه تا یک کهکشان همه نزد خدا محسوبند و در آن کتاب مبین نگاشته میشوند؛ کتابی که نه اوراقش به هم میآمیزد و نه معلوماتش تباه میشود. پس بشر باید از روی عقل و احتیاط عمل کند و هر چیز را به جای خود گذارد و پای از گلیم خود بیرون ننهد. بلکه هرچه میکند طبق برنامهای باشد که خدا به زبان وحی برای او معیّن کرده است (مدرسی، ۱۳۷۸، ص۳۴۲).
آیهی فوق درس بزرگی برای همهی مسلمانان است. درسی که میتواند آنها را در مسیر حق حرکت داده و از کجرویها و انحرافات باز دارد. درسی است که توجّه به آن جامعهای صالح و پاک میسازد. اگر به این حقیقت توجّه داشته باشیم که هر گامی که برمیداریم، هر سخنی که میگوییم، هر اندیشهای که در سر میپرورانیم، به هر سو که نگاه میکنیم و در نهایت در هر حالی که هستیم، نه تنها ذات پاک پروردگار بلکه تمام شهود او نیز مراقب ما هستند و با تمام توجّه ما را مینگرند! (ر.ک: مکارم شیرازی، ۱۳۶۷، ج۸، ص۳۲۸).
قانون نظارت راهی برای قرب الی الله
با توجّه به آنچه بیان شد باید بگوییم انسان همواره در چارچوب نظارت الهی است. هر کار که میکند و هر اندیشه که در سرش میگذرد، در کتاب مبین نوشته میشود. با توجّه به این قانون نظارت، مؤمن در صدد اصلاح تمام برنامهی سهگانه (فکر، قول و عمل) برمیآید. قرآن از این گروه با تعابیر زیبای اولیاءالله یاد کرده و میفرماید: «أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ» (یونس/۶۲) اولیاءالله در واقع همان مؤمنانی هستند که قانون نظارت و شهود را کاملاً درک کرده و در جسم و جان خویش عینیت میبخشند و در مسیر قرب الی الله گام برمیدارند و مورد بشارت الهی واقع میگردند آگاه باشید که اولیای خدا نه ترسی بر آنان است و نه غمی دارند.
مفرد «اولیاء» «ولی» است. «ولی» به معنای نزدیکی میان دو چیز است به طوری که حایلی بین آنها نباشد (راغب اصفهانی، ج۴، ص۴۸۹).
با توجّه به این معنا، اولیاء الله آنقدر به خدا نزدیکند که هیچ حایل و مانعی بین آنها و خدا نیست.
آرامش اولیاءالله
وقتی کسی آنقدر به خدا نزدیک شد طبیعی است که ترس و حزنی ندارد. پس ولیّ خدا در اثر شدّت اتّصال با عالم ملکوت و عالم بالا، قلبش اقیانوس میشود و این خود تأکیدی است بر این که ترس و حزن ندارد. چون خودش را وابسته به قدرتی میداند که تمام قدرتها تحت الشّعاع آن قدرت قرار دارد. مثل اینکه پشتش به کوه محکمی متّصل است. چراکه مؤمن هیچ قدرتی را بالاتر از نیروی الهی تصوّر نمیکند و چون دائماً خود را به آن سرچشمهی قدرت لایزال متّصل نموده از هیچ چیز و هیچکس جز خدا نمیترسد نظیر امام خمینی(ره).
خواهید گفت: حال باید پرسید چگونه چنین چیزی ممکن است؟! پاسخ را با بیان مثالی برای شما میگویم. ببینید وقتی به یک کاسه آب فوت کنید با دمیدن شما آب متلاطم میگردد! آیا اقیانوس هم چنین است؟! حتّی با طوفان عظیم هم ممکن است تلاطمی در آن به وجود نیاید. قلب غیرمؤمن با یک نگاه یا یک کلام مضطرب میگردد. امّا قلب مؤمن چون به خدا اتّصال دارد. اضطرابی به خود راه نداده و تکان نمیخورد!در زندگی روزمرّه مصادیق فراوانی با این مثال هماهنگ است گاهی شخص با خود فکر میکند اگر این رئیس اداره یا رئیس دانشگاه و… از من روی برگرداند آیندهی من چه میشود؟ اگر من شغل و درآمدی نداشته باشم چه کنم؟ و فکرهای فراوان نظایر همین موارد. اینها مسائلی است که هجوم به افکار انسان میآورد اگر شخص ایمان به قدرت لایزال الهی نداشته و اعتماد به قدرت خدا را فراموش کرده و به قدرتهای پوشالی اهمیّت بدهد، در او ایجاد حزن و ترس نموده و او را از کار و تلاش بازمیدارد و این خطری است بسیار بزرگ برای مؤمن و آیندهی جامعهی او. این دستیابی و توقّف در حالتی است که کشور به تلاش او نیازمند است! اولیاءالله که تنها به فکر خود نیستند، پیشرفت جامعه برای ایشان از اهمیّت ویژهای برخوردار است. در این مسیر هوای نفس را شکسته، غرور خود را نادیده گرفته و نفس را سرکوب مینمایند و به طور مداوم ایمان خود را تقویت نموده و پرهیزکاری را پیشهی خود میسازند. چنانکه در آیهی بعد میفرماید: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ»(یونس/۶۳)؛ همانان که ایمان آورده و پرهیزگارى ورزیده اند.
«امنوا» فعل ماضی است که به کار رفتنش را اینجا برای اولیاءالله جز ثابت ایمان و رسیدن به آن سر حدّ کمال است. به بیان دیگر جملهی «امنوا» اشاره میکند به این مطلب که اثر ایمان در تمام اعمالشان منعکس شده است.
«یتقون» تقوا را در تمام حالاتشان (گفتار و کردار و نیات) نشان میدهد.
خواهرم اگر میخواهی ولیّ خدا باشی، اگر نزدیکی خدا را طالبی، اگر میخواهی در دنیا لحظه به لحظه به خدا نزدیکتر شوی که هدف آفرینش هم همین است. این را در سایهی ایمان و تقوا میتوانی کسب کنی. البته تقوای همه جانبه یعنی شناخت مسئولیتها و انجام وظیفه.
«لَهُمُ الْبُشْرَى فِی الْحَیاهِ الدُّنْیَا وَفِی الآخِرَهِ» (یونس/۶۴)؛ برای آنان در زندگی دنیا و در آخرت بشارت است. به طور مسلّم خداوند به این وعدهی خود نسبت به دوستانش وفا میکند. ان شاءالله
منابع:
* قرآن کریم.
۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمّد، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج۴، ترجمهی سیّد غلامرضا خسروی حسینی، تهران، انتشارات مرتضوی، ۱۳۷۵.
۲. طباطبایی، محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ترجمهی سیّد محمّد باقر موسوی همدانی، قم، انتشارات جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۴.
۳. قرشی، علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج۴، تهران، بنیاد بعثت، چاپ دوم، ۱۳۷۵.
۴. مدرّسی، محمّد تقی، ترجمهی تفسیر هدایت، ج۴، ترجمهی عبد الحمید آیتی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۷۸.
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۸، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نهم، ۱۳۶۷.