(مدیریت فقید مدرسه علمیه فاطمه الزهرا (س) توس)/
عصمت ادبی
قریب هفت سال است که از عروج ملکوتی عالمهی فاضله، مدیریت مدرسهی فاطمه الزهرا(س) توس استاد فاطمه اعتمادی (ره) میگذرد. قریب به هفت سال است که دیدگان شاگردان از رؤیت چهرهی مهربان و سرشار از عطوفتی که مصداق «یذکرکم الله رؤیته» بود، محروم گشته است.
سالهایی مملو از نشیب و فراز، که اگر نبود دست عنایت حقتعالی و نظر ائمهی معصومین(ص) خاصّه حضرت ولیعصرS و اگر قرار بود ما باشیم و خودمان یقیناً کار مجموعه با اختلال مواجه میشد؛ امّا آنچه در این اثنا آلام انسان را تسکین میبخشد، البته پس از بشارتهای خالق مهربان در کتاب آسمانیاش، احساس حضور قوی و نظارت عالیه و ماورایی روح مطهّر این بزرگوار است؛ صدای غرّا و توأم با صلابت او که از ایمان درون و عزّت ایمانش نشأت میگرفت هنوز در گوش جانها طنینانداز است، از خطابهها، سخنرانیها، صحبتهای معمولی، نصایح و پند و اندرزها و… . حتّی سیمای نورانیاش نزد هر یک از رهروان به عنوان قوّت و قدرت قلبها خودنمایی میکند. بگذاریم و بگذریم که درد فراق طولانی است.
امّا استاد اعتمادی را باید آنگونه که بود شناخت؛ لایهها و زوایای پنهان شخصیت استاد را باید بیشتر واکاوی نمود تا این گوهر گران بها متلألی شده و بدرخشد و همچون مصباح هدایتی در جادهی هدایت افکار انسانها پرتو افشانی نماید.
دانش وسیلهای است برای سعادت ابدی و دنیوی به شرط آنکه توأم با عمل باشد که کسب این نوع دانش بر دانشمند واجب عینی است. شرح صدر، عالم بودن به زمان و شناخت آن، درخواست آسان شدن و فصاحت در بیان از ناحیهی خداوند، عدم چشمداشت به اجر و مزد، حفظ حیات علمی، ساده زیستی، احترام به یکدیگر، حفظ وحدت و یکپارچگی و همدلی، صبر و خستگیناپذیری از مهمترین توصیههای ایشان به اساتید و مدیران بود. ایشان غالباً میفرمودند: «اگر اخلاص در عمل نباشد و نیّت و قصد عمل برای خدا نباشد، این عمل فاسد است».
اینک به نقطه نظرات و نحوهی عملکرد استاد در حیطهی مدیریت مینگریم:
۱. عقلانیت دین مدار توأم با دستمایههایی از احساس و عواطف: انسان اگر بخواهد خود را بسازد و مهذّب و متعالی گرداند بدون تردید نیازمند مدیریت بر خود است تا در پرتو مدیریت عقل و خرد همهی سازمانهای گوناگون تن و روح هماهنگ شده و در یک سو و یک جهت که همانا سیر إلیالله است حرکت و پویایی داشته باشد. در دیدگاه دینی (برگرفته از قرآن و فرمودههای معصومین(ص)) به مصداق فرمودهی مولا علی مفهوم «معلّمی به معلّمی شایسته و سزاوار است که اوّل معلّم نفس خودش باشد و خود را تأدیب کرده باشد». از عملکرد ایشان برمیآمد. استاد قائل است که تا انسان ساخته و پرداخته نشود و بر وجود خود و روح و روان و رفتار خود تسلّط و مدیریت نداشته باشد، نمیتواند بر دیگران مدیریت کند. جاذبهی مدیریتی ایشان نوعاً در این قالب شکل گرفته بود در عین اینکه هرگز خود را به عنوان مدیر معرّفی ننمودند. عنوان گریزی، دوری از کسب شهرت و دعوت به خود از شاخصههای مهم ایشان است. در پذیرش مسئولیت، هدفی جز رضای پروردگار در اعمالش دیده نمیشد البته در این میان از سایر ابزارها مانند تشویق، ایثار، ازخودگذشتگی، برخورد مهربانانه، صلابت و قاطعیت بهره برده، جاذبه و دافعه را در هم ادغام و با اجرای حق هر دو را در هم آمیخته بود.
۲. شجاعت و ایمان به نصرت الهی: شجاعت و ایمان به نصرت الهی رمز موفّقیتش بوده که با وجود کمی عِدّه و عُدّه از سختیهای راه نهراسید و با امکانات بسیار اندک موفّقیتهای بزرگ را رقم زد. نام این عزیز بر تارک تاریخ حوزههای علمیهی خواهران میدرخشد و تا ابد جاویدان میماند. شاید سبب جاودانگی پاسخ مثبت ایشان به درخواست استاد طاهایی(ره) برای ورود و خدمت در دانشگاه امام صادق(حوزهی علمیه) باشد یا اینکه رمز جاودانگی را در جای دیگری باید جستجو نمود: «کَم مِّن فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللّهِ…» (بقره/۲۴۹)؛ «چه بسیارند که با عدّه و گروه بسیار کم به گروه بسیار زیاد به اذن خداوند غلبه می نمایند.
۳. توانمندیهای علمی: که از یک سو از عهدهی مسئولیتهای فراوان برآمده و از طرف دیگر میزان حرف شنوی و اطاعتپذیری کارکنان را بالا میبرد چرا که غالباً عقول در مقابل فردی که از دانش و مهارت بالایی برخوردار باشد خاضع میباشند.
۴. خستگیناپذیری و پشتکار در امور: حتّی تا آخرین لحظات حیات با ویلچر و کمک یکی دو نفر از دوستان وارد مدرسه شده و به پیگیری امور میپرداختند. متأسّفانه بعضی دوستان ناآگاهانه وارد میشدند و ابراز مینمودند: خانم شما با این حالتان چرا تشریف آوردید؟ ایشان از این ناراحت میشدند به طوریکه در چهرهی ایشان مشهود بود. گویا به مثابهی فردی بود که میخواهد تا آخرین دقایق و لحظات عمر مفید باشد و عَلَم جهاد در سنگر علم و دانش و خدمت به خلق را به دوش بکشد.
۵. ایمان به ارزش ذاتی و کرامت انسانی همهی خواهران مجموعه که در قالب احترام متقابل به همکاران و کادر آموزشی که نمود آن بیشتر در شوراهای برگزار شده مدرسه بروز مینمود.
۶. اندیشمندی خاص: که از زهد بالای ایشان ناشی میشد. هیچگاه تحت تأثیر جو و تأثیر مدّاحی و ستایشهای اطرافیان قرار نمیگرفتند حتّی در حین تعریف و تمجید به نوعی ناخوشی و ناراحتی و بیتوجّهی خود را نسبت به آن مطالب ابراز میکردند و به عبارتی در راه حق، مرگ و درود برای ایشان یکسان جلوه میکرد.
۷. تقوا: ایشان مصداق «إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا» (انفال/۲۹) بود. تمیز حقّ و باطل که به اشارت آیهی شریفه، فرقان نام میگیرد، در وجودش محقّق بوده و این نکته در تمام بینشها و نگرشهای فکری اعم از سیاسی، اجتماعی، فردی و… سرایت کرده بود. او در رفتار آینهی تقوا بود.
۸. توجّه به تقسیم وقت برای همه: اختصاص بخشی از اوقات حضورشان در مدرسه خاصّ گروه های اساتید، طلبه، کادر و همچنین اختصاص بخشی دیگر به نیازمندان و صاحبان حاجت و بخشی دیگر به امور اجرایی و بخشی به سنّت حسنهی درسها و جلسات عمومی اخلاق، سیرهی معصومین، تفسیر قرآن و… ؛ و بخشی به امور تبلیغی خارج از مدرسه در شهر مشهد و سایر شهرها.
۹. آراسته به زیور خرد و عقلانیت و ظرافتها و هوشمندیهای خاص: که موجب شده بود مسئولیتهای همزمان مدیریت مدرسهی علمیهی فاطمه الزهرا(س) توس، معاونت آموزشی مدرسهی علمیهی نرجس(س)، از مؤسّسین مدارس مشکوه، ادارهی مستقیم فکری مدرسهی تازه تأسیس الزهرا(س) چمنآباد خواف، مدرسهی علمیهی نرجس(س) فریمان و تأسیس مجتمع فرهنگی ثمانه (ارائه دروس حوزوی) به صورت آزاد را بر عهده داشته باشند.
۱۰. توجّه به ظرفیتها و توانمندیهای افراد مجموعه: من جمله اینکه بعضی همسران خواهران مسئول در حوزه توانمندیهای خاصی را دارا بودند که در همان زمینه تخصّصشان شناسایی و برای پیشبرد اهداف حوزه مورد استفادهی غیر مستقیم قرار میگرفتند و از فکر و توانایی آنها بهرهبرداری میشد.
۱۱. نظارت پنهان و غیرمستقیم که غیر از نظارت مستقیم ایشان بود چون معمولاً هفتهای سه روز در مدرسهی نرجس(س) و سه روز در مدرسهی فاطمه الزهرا بودند یا در سفرهای تبلیغی باید شرکت میکردند مثلاً دههی آخر صفر در سبزوار تحت نظر و در واقع همان مراقبت مستقیم را اعمال مینمودند و به واقع همانند مادری که در نبود خود فرزندان را از راه دور کنترل میکند.
۱۲. تشویق همکاران غیر از پاداشهای مرسوم: نسبت به ترغیب و تشویق خواهران اساتید، کادر و… غیر از پاداشهای مرسوم و ظاهری مساوی با دیگران همواره پاداشهای درونی که به زعم خودشان کارآیی بیشتر نسبت به پاداش بیرونی داشت مقیّد بودند. ایثارگری را تبدیل به یک ارزش و آرمان عملی در جامعهی اطرافشان نموده و انگیزهی درونی مناسبی برای بهرهوری بیشتر در خدمتگزاری در اطرافیان ایجاد مینمودند.
۱۳. امانتداری: از آنجا که در اندیشهی ایشان مدیریت یک امانت تلقّی میشد، این تفکّر (امانتداری) نسبت به همهی امور مجموعه اعم از منابع انسانی (طلبه، کادر، استاد که آنها را امانت تلقّی مینمودند) و اموال مدرسه سرایت نموده بود. شدیداً نسبت به جمعآوری وسایل و اموال مدرسه حسّاس بودند و در مقام پاسخگویی همیشه خود را در محضر خداوند و صاحب بیت تصوّر نموده و به توصیهی جلوگیری از اسراف و پرهیز از ریخت و پاش امکانات حتّی اگر یک سوزن بود بیش از هر چیز توجّه لحاظ داشتند.
۱۴. زبان حقگوی ولایت مدار: در سخنرانیهای پرشور و انقلابی در تظاهرات و راهپیماییهای اوایل انقلاب سپس حضور در صحنه و دفاع از ولایت جلوههایی از الگوپذیری ایشان که قطعاً برگرفته از سیرهی فاطمی و زینبی است مشاهده میشد.
آنچه گفته شد گوشههایی از زوایای شخصیت این بانوی بزرگوار بود. قطعاً کسانی که با ایشان در ارتباط بودهاند، خاطرهها و گفتنیهای ارزشمند زیادی دارند.
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است
شادی روحش صلوات