از جنس در هم شکستن خیبر

sarmagale-1

 

پنجه‏ های نرم نسیم در گیسوی گندمزار چنگ میاندازد و بر آن شانه می کشد سبزی مزارع تا دور دست سر برآبی انتهای افق نهاده و عطر خوش سبزه زار در عمق جان سربازان خمیده قامت پناه گرفته در لابه لای ساقه های گندم مینشیند. آنسوتر پرچم هایی سپید، گاه و بی گاه به اهتزاز در می ‏آیند. این علی است! داماد پیامبر که درود بیپایان خداوند بر آنان باد. آن روزی که نبی خدا «غیله‏ ی لیثی» را به جانشینی خود در مدینه برگزید این پرچم‏ ها‏ را به علی سپرد و فرمان حرکت داد. امّا این همه احتیاط و اختفا و استتار برای چه بود؟ کسی نمیدانست. هزار و ششصد سرباز پیامبر آرام و بیصدا جلگه‏ ها‏ی حاصلخیز شمال مدینه را پشت سر می‏ گذارند. کمی آنسوتر کسی زمزمه می‏ کند: به وادی خیبر نزدیک می‏ شویم. برخی از سربازان با خود می ‏اندیشند نکند پیامبر قصد حمله به دژهای نفوذ ناپذیر خیبر را دارد؟ هراس اندک اندک در دلهای سپاه از جان گذشتهی پیامبر رخنه می‏ کند. هرکس از عظمت دژهای هفتگانه ی خیبر داستانی سرمی‏ دهد. خیبر جمعیتی دارد بیست هزار نفری؛ دو هزار مرد جنگی و دلاور از این قلعه‏ ها‏ حفاظت می‏ کنند و در انبارها، ذخایر غذایی و تسلیحاتی زیادی دارند. این دژها محکماند و آهنین، سوراخ کردن و نفوذ به آنها امکان ندارد. کسانی که بخواهند خود را به نزدیکی دژ برسانند، با پرتاب سنگ کشته می‏ شوند. این دژها، سنگرهای محکمی است برای جنگاوران یهود.

 ناگاه کسی فریاد می‏ زند: پیامبر فرمودهاند همینجا رحل اقامت افکنید. سپاه اسلام در نقطهای میان قبیله‏ ی غطفان و دژهای خیبر فرود می ‏آید. دیگر نه سبزی سبزهزار و نه آبی آسمان و نه زمزمه‏ ی جویبار به وجد نمیآوردشان. چه خبر شده؟ پشت سر قبیله‏ ی شمشیر زنان بیپروای غطفاناند و پیش روی استحکامات نظامی خیبر با هفت دژ تو در توی خوفناک و نفوذ ناپذیر. رسول خدا بر بلندای مرکب در برابر چشمان پرسشگر یارانش با تضرّع دست به دعا بر می‏دارد: «بارالها! تویی خدای آسمانها و آنچه زیر آنها قرار گرفته، و خدای زمین و آنچه بر آن سنگینی افکنده. من از تو خوبی این آبادی و خوبی اهل آن و آنچه در آن هست را می‏ خواهم و از بدیهای آن و بدی آنچه در آن قرار گرفته، به تو پناه می‏برم» دل یاران پیامبر از آتش عشق به خدا و رسولش گداخته می ‏شود و در می ‏یابند رسول خدا برای توسعهطلبی و انتقامجویی پا به این سرزمین نگذاشته است؛ دیگر هیبت هیچ دشمنی در هم نمیریزدشان. تا نزدیکی سپیدهدم منتظر می‏ مانند و با اشاره‏ی پیامبر آهسته آهسته به خیبر نزدیک می ‏شوند. آنقدر مخفیانه و سریع که حتّی نگهبانان برج ‏ها‏ آگاه نمیشوند.

  خورشید دانه‏ ها‏ی طلایی مهرش را گرم بر سر گندمزار می ‏پاشد دروازهبان در خیبر را می‏ گشاید و چوپانان و کشاورزان «خیبری» یک یک از قلعه بیرون می‏ آیند. نگهبانان از فراز برج ‏ها‏ تا دور دست را می‏ کاوند و آماده‏ ی فرود آمدن می ‏شوند. امّا ناگاه حرکتی غریب در گندمزار چشمانشان را خیره می‏ کند فریادی از دل گندمزار شنیده می‏ شود و پرچم سپاه اسلام بر افراشته می ‏شود. فوج فوج سربازان نیرومند و مسلح به سلاح ها‏ی برنده، راهها را به روی آنها بستهاند و اگر قدمی فراتر بگذارند کشته خواهند شد. هراسان می ‏گریزند و به دژ پناه می‏ برند. همهمهای در دژ می ‏پیچد محمّد با سربازانش اینجاست. درهای دژ را ببندید، شورای جنگی تشکیل دهید. جنگاوران به شور می‏ نشینند، کسی همپیمانانمان را خبر کند تا از پشت سر به سپاه اسلام بشورند؛ زنان و کودکان را در یکی از دژها، و ذخایر غذایی را در دژ دیگر جای دهید. دلیران و جنگاوران هر قلعه با سنگ و تیر از بالا دفاع کنند و قهرمانان و مبارزان هر دژ در بیرون با سپاه اسلام روبهرو شوند.

 خبر ورود سپاه پیامبر با هزار و ششصد سرباز از جان گذشته و دویست سواره نظام و دلیرمردان شیرافکنی چون علی به گوش سران غطفان می‏ رسد. آیا پیامبر قصد حمله به همپیمانانشان در خیبر را دارد؟ یا قصد یورش به غطفان را در سر می‏ پروراند؟ شایع شده پیامبر با سپاهی از راه فرعی به سوی غطفان می ‏آید آیا برای دفاع از خیبریان به میدان روند یا برای دفاع از غطفان آرایش جنگی بگیرند؟ پس برجای مانده و از قبیله حفاظت می ‏کنند.

نبرد با یهودیان کارآزموده و تا بنِدندان مسلّح خیبر دشوار است. از بالای برج نگهبانان با منجنیق سنگ و آتش بر سرشان می‏ریزند و در میدان نبرد با شمشیر و سنان سربازان دشمن روبهرو می ‏شوند فتح هر دژ بیش از ده روز تلاش و جانفشانی می ‏طلبد. یک ماه است که خیبریان مقاومت می‏کنند یک ماه است که دور از دیار و کاشانه خسته و گرسنه دژ‏ها‏ی ناعم؛ قموص، کتیبه و شق را در هم می‏شکنند. امّا دژ‏ها‏ی؛ وطیح و سلالم همچنان مقاومت می‏کنند. گاه با خوردن گوشت حیواناتی که خوردنشان مکروه است، گرسنگی را برطرف می ‏کنند، در این میان جوان سیاه چهرهای با گلّهای گوسفند به سویشان می‏آید. چوپانی است که برای یهودیان گلهداری می‏ کند، سربازان گرسنه او را در میان می‏ گیرند و به نزد پیامبر می‏آورند. گرمای کلام پیامبر دلش را نرم می‏کند و همان دم ایمان آورده می‏گوید: ای رسول خدا گوسفندان در دست من امانت است، حال که رابطهام با صاحبان گوسفندان بریده شده، تکلیف من چیست؟!

پیامبر در برابر چشم سربازان گرسنهاش، با صراحت می‏ فرماید: «در آیین ما خیانت به امانت از بزرگترین جرم‏ها‏ست. باید همهی گوسفندان را به صاحبانشان بازگردانی». دستور پیامبر اجرا می ‏شود و مسلمانان گرسنه هر روز شاهد عبور چوپانان و گله ‏ها‏ از خیبر به صحرا و از صحرا به خیبر هستند بدون آن که به آن‏ها‏ تعرّضی داشته باشند.

جنگآوران زیادی به میدان می ‏آیند امّا در برابر شجاعت و حمله‏ ها‏ی مردان یهود یا به نبرد برخاسته و به شهادت می‏رسند یا به هراس افتاده و می‏گریزند. این دژها با راه ‏ها‏ی زیر زمینی به هم مرتبطند و جنگآورانی شجاع و دلیر از آن محافظت می ‏کنند. ناگاه پیامبر فریاد بر می ‏آورند این پرچم را فردا به دست کسی می‏دهم که خداوند این دژ را به دست او می‏ گشاید. او مردی است که هرگز پشت به دشمن نکرده و از صحنه نبرد فرار نمیکند کرّارا غیر فرّار. یاران پیامبر آن شب قرار ندارند هر یک کارنامه‏ ی نبرد خویش را مرور می‏ کند که مباد روزی از مقابل دشمن گریخته باشد.

 اولین طلایه‏ ها‏ی آفتاب، سینه‏ ی افق را می‏ شکافد، سرداران امیدوار و هیجان زده اطراف پیامبر گرد آمدهاند همه‏ ی سربازان حتّی سرداران شکست خورده بیتابند بدانند که این پرچم پر افتخار به دست چه کسی داده خواهد شد.

پیامبر سکوت پر انتظار سربازانش را در هم می ‏شکند: «علی کجاست؟»

ـ چشم دردی او را از پای انداخته در خیمه آرمیده است.

ـ او را بیاورید.

علی که درود خدا بر او باد را بر شتری سوار کرده و در برابر خیمه پیامبر فرود می‏ آوردند. پیامبر دستی بر دیدگان او کشیده و در حق او دعا می‏کند. دردش آرام می‏ شود. نبی خدا می‏ فرمایند: ابتدا به قبول اسلام هدایتشان کن و اگر نپذیرفتند… هرگاه خداوند یک فرد را به وسیله تو هدایت کند، بهتر از این است که شتران سرخ موی از آن تو باشند. امیر دلیر عرب زره محکمی بر تن، ذوالفقار «حمایل و «هروله» کنان به سوی دژ حرکت می‏کند و پرچم نبرد بر زمین می‏نشاند و به انتظار هماورد می ‏نشیند.

نگهبانان حضور دلاوریآوری شجاع را گزارش می‏ کنند «مرحب» و «حارث» دو تن از جنگآوران معروف یهود بیرون می ‏آیند، ناگاه ذوالفقار از نیام بر آمده و حارث از پای در می ‏آید. برادرش مرحب برای انتقام به سوی میدان می ‏شتابد و رجزخوانی می‏ کند: «مردم خیبر مرا می‏ شناسد، که مرحبم و غرق سلاح، آنگاه که تنور جنگ شعله می ‏زند قهرمان منم».

علی پاسخ می گوید: «من همانم که مادرم نامم را حیدر گذاشت، من چون شیر جنگلم که دیدنش وحشت آفرین است، و ضربتم بینیاز از تکرار».

رجزهای دو قهرمان در میان صدای چکاچک شمشیر و نیزه‏ ها‏ی آنان، وحشتی به جان‏ ها‏ افکنده. ناگاه شمشیر برّان قهرمان اسلام، بر فرق مرحب فرود می‏آید. غبار که می‏ نشیند نگهبانان برج مرحب را می‏ بینند با سپر و کلاه خودی دو نیم شده بر زمین. در هم شکستن مرحب سهمگین است آن چنان که نیمی از دلاوران یهود، پا به فرار گذارده و به دژ پناهنده می ‏شوند. جمعی که نگریختهاند، با علی در می‏ آویزند و کشته می ‏شوند، با یورش سرداری سپر از دست شیر شجاع اسلام فرو می‏افتد امّا او درب قلعه را به جای سپر به عاریت می ‏گیرد. دقایقی بعد این «در» پلی می‏ شود برای عبور مسلمین در فتح دژهای نفوذ ناپذیر «وطیح» و «سلالم».

×××××××××

امروز نیز مردی از سلاله ‏ی امیرمؤمنان رایت پیامبر برکف، در برابر برج و بارو‏ی سر به فلک کشیده‏ ی یهود ایستاده است. سرداران یهود رجز می‏خوانند و تیغ بر می‏کشند و او پاسخ می‏ گوید: «یک روز در صدر اسلام، دشمنان به نظرشان رسید که با شِعب ابى‌طالب و محاصره‌ى اقتصادى مسلمان‏ ها‏، آن‏ها‏ را از پا بیندازند؛ امّا نتوانستند. این روسیاه‌هاى بدمحاسبه‌گر خیال می کنند ما امروز در شرایط شِعب ابى‌طالبیم. این جور نیست. ما امروز در شرایط شِعب ابى‌طالب نیستیم؛ ما در شرایط بدر و خیبریم. ما در شرایطى هستیم که ملّت ما نشانه‌هاى پیروزى را به چشم دیده است؛ به آن‏ها‏ نزدیک شده است؛ به بسیارى از مراحل پیروزى، با سرافرازى دست پیدا کرده است. امروز مردم ما را از محاصره‌ى اقتصادى می ترسانند؟ با این حرف‏ها‏، با این ترفندها میخواهند مردم را از صحنه بیرون کنند؟ مگر چنین چیزى ممکن است؟ امروز میخواهند در اراده‌ى مسئولین اختلال ایجاد کنند؟ «قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیره انا و من اتّبعنى».

آن روز پیروزی مسلمین در گروی عواملی بود چون نقشه و تاکتیک نظامی، کسب اطّلاعات و دستیابی به ترفند‏ها‏ و شگرد‏ها‏ی دشمن و جان بازی امیرمؤمنان. امروز نیز عامل فتح خیبر‏ها‏ی پیش رو را سردار دلاور انقلاب بر می‏شمارد: «دو چیزِ به هم پیوسته وجود دارد که این‏ ها‏ زنجیره‌هاى اقتدار ملّت را تشکیل میدهد، یکى تصمیم قاطع نظام مقدّس جمهورى اسلامى است بر عدم انحراف، عدم تسلیم، ایستادگى در مقابل زیاده‌خواهى و زورگویى از سوى ابرقدرتها و از سوى استکبار و عامل دوم، حضور هوشمندانه و مصمّمانه‌ى مردم وفادار. اگر این دو از هم جدا می شدند، اگر مسئولان نظام و مدیران کشور بودند، امّا مردم در صحنه نبودند، یقیناً کار پیش نمی رفت. اگر مدیران نظام دچار اختلال می شدند در نیت خود، در تشخیص خود، در فهم خود، در تصمیم‌گیرى خود در مقابل لشکر متراکم کفر و ضلالت که در مقابل شان صف کشیده‌اند، یقیناً این در اختلال نظام تأثیر میگذاشت؛ مردم را هم از صحنه خارج می کرد. این دو عامل با یکدیگر هست، امروز هم هست و ان‌شاءالله در آینده هم خواهد بود. با وجود این دو عامل، هیچ کدام از ضربه‌ها و ترفندها و کیدها و توطئه‌هاى دشمن در این ملّت اثرى نخواهد گذاشت.»

  همانگونه که نبرد بدر و خیبر معادله‌ی میان مسلمین و مشرکین را معکوس کرد امروز نیز معادلهای معکوس بر قرار است. تا قبل از عملیات بدر و خیبر، معادله به نفع مشرکین و دشمنان بود و آنها از حربه‌های «ضربه زدن»، «مصادره‌ی اموال» و «تنگنای اقتصادی» استفاده می‌کردند؛ امّا بدر و خیبر این حربه‌ها را از دست آنها بیرون آورد. جبهه‌ی یهودی که طراح اصلی و مغز متفکر مشرکین بود، خود را علنی کرد و همه‌ی دار و ندارش را در منطقه‌ی خیبر جمع کرد تا با پیامبر اکرم (صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله) مقابله کند. و این حال امروز دشمنان ملت ایران و ملت‏ ها‏ی مسلمان جهان است که با همه‏ ی قوا و تدبیر به میدان آمدهاند. آن روز مؤمنینی که تا پیش از این حتّی در مدینه و حومه با یهودیان درگیر نمی‌شدند، توانستند استحکامات یهودیان را دویست کیلومتر دورتر از مدینه محاصره کنند و این یعنی تفاوت موقعیت؛ روزی درون شهر محاصره می‌شدند و امروز دشمن را در برج و باروی خودمحاصره کردهاند. امروز نیز مشت‏ ها‏ی گره خورده‏ی ملت‏ ها‏ی محرومیت کشیده تمام بیعدالتی را نشانه رفته و اقتصاد و فرهنگ و هیمنه‏ ی درهم شکسته و پوشالی غرب را زیر سؤال برده است.

  آن روز در دوران بدر و خیبر، مسلمانان در شرایط دفاع نبودند و اندیشهی اسلام رو به گسترش بود و از وضعیت تدافعی و سازماندهی خارج شده و به وضعیت انتشار و صدور اندیشه وارد شده بود. شرایط امروز انقلاب اسلامی نیز همانگونه که ولی امر مسلمین فرمودند، در شرایطی است که نظام مقدس جمهوری اسلامی در اوج اقتدار بوده و حرف و اندیش ی انقلاب از سوی ملت‌های مستقل و دولت‌های آزادی‌خواه و مخالف استکبار جهانی مورد پذیرش قرار می‌گیرد. حال آن که کشورهای غربی هنوز تصور می‌کنند با فشارهایی مانند تحریم‌های غیر قانونی و تهدیدهای توخالی می‌توانند ایران را در شرایط انزوا قرار دهند.

  امروز که هنگام فروریختن خیبر صهیونیسم جهانی است و طنین رسای پیروزی مسلمین و شکست زورگویان در همه‌ی جهان پیچیده است سردار معظم انقلاب نقشه‏ ی راه را این گونه ترسیم می‏ کنند: «اگر حادثه‌ى نوزده دى قم نمیبود، آن حوادث گوناگون شهرستانها و سلسله‌ى اربعین‌ها که مردم را به میدان مبارزه کشاند، به وجود نمى‌آمد ۲۲ بهمن به وجود نمى‌آمد، انقلاب اسلامى به پیروزى نمیرسید. انقلاب اسلامى به پیروزى رسید، چالش با استکبار شروع شد، هیبت استکبار شکست، هیبت آمریکا و صهیونیسم شکست. این شکسته شدن هیبت پوشالى ابرقدرتها  که با هیبتِ خودشان بیش از واقعیت وجود خودشان در دنیاى انسانها تصرف میکنند مسلمانها را در کشورهاى مختلف به فکر انداخت و بیدار کرد، ایستادگى مردم ایران، مظلومیت ملت ایران در حوادث مختلف، در جنگ تحمیلى، در دوران سختِ توأمان دفاع مقدس و تحریم اینکه ملت ایران این جور محکم ایستادند، با ثبات پیش رفتند، ملّتها را تکان داد. اگر این ثبات نبود، اگر این ایستادگى نبود، اگر این به چالش کشیدن هیبت دروغین ابرقدرتها نبود، ملّتها وارد میدان نمیشدند؛ بیدارى اسلامى به وجود نمى‌آمد؛ اگر استقامت بود، صبر بود، تداوم در راه بود، استمرار عمل بود، آن وقت همه‌ى خیرات و همه‌ى برکات بر آن مترّتب میشود.
 ایستادگى شرط اول است. ملّتها در راهى که شروع میکنند، باید استقامت کنند؛ «فلذلک فادع و استقم کما امرت» در قرآن کریم، دستور استقامت به نبى مکرم اسلام در جاهاى متعددى داده شده است؛ سرّش همین است. باید ایستاد، باید ثبات به‌خرج داد، باید راه را گم نکرد، هدف را همواره در مقابل چشم داشت و به‌طور مستمر باید پیش رفت. ملّت ایران این تجربه‌ى بزرگ را امروز در مقابل ملتهاى دیگر قرار داده است؛ تجربه‌ى موفقیتِ ناشى از دو عامل بصیرت و صبر. بصیرت یعنى گم نکردن راه، اشتباه نکردن راه، دچار بیراهه‌ها و کجراهه‌ها نشدن، تأثیر نپذیرفتن از وسوسه‌ى خنّاسان و اشتباه نکردن کار و هدف. و صبر یعنى ایستادگى». امّا نکته‏ی حساس دیگری که شیر بیشه ‏ها‏ی نبرد نرم با درایت به آن اشاره دارند فتنه‏ ها‏ و خدعه‏ ها‏یی پیش روست که دشمن را لحظه ای آرام نیست: «انتخابات مظهر حضور مردم و محصول آن، مظهر رأى مردم و خواست مردم است؛ باید به آن احترام گذاشت. انتخابات باید سالم باشد، رقابتى باشد. رقابت غیر از خصومت است، رقابت غیر از تهمت‌زنىِ متقابل است؛ اینها را باید همه مواظب باشیم. رقابت این نیست که کسى اثبات خود را متوقّف بر نفى دیگرى بداند. رقابت این نیست که کسانى بیایند براى جلب نظر مردم، وعده‌هاى خلاف قانون اساسى، خلاف قوانین عادى بدهند؛ اینها نباید باشد. کسانى که وارد عرصه‌ى انتخابات میشوند، چه از طرف مجریان و مسئولان، چه از طرف کسانى که نامزد میشوند، بایستى به آداب و شروط یک حرکت عمومىِ سالم پایبند باشند، متعهد باشند؛ این لازم است… نامزد انتخابات باید با انگیزه‌ى خدمت وارد شود؛ این را باید تشخیص داد، باید فهمید، باید حدس زد… من مطمئنم که این انتخابات براى ملتهاى دیگر هم یک نشانه‌ است».

  بدون تردید دوباره اگر دشمنان هشدار‏ها‏ی این سردار بیدار و بیدارگر را نشنیده انگارند شکستی سخت پیشرو خواهند داشت از جنس در هم شکستن خیبر. 


 با اشاره به بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم پرشور قم به مناسبت سالروز ۱۹ دی

  مدیر مسوول

آخرین مقالات

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا