نردبان تکامل

nardeman

 

نردبان تکامل در حج

*مریم وفادار

افراد بشر با توجّه به عمر کوتاه خود، فرصت زیادی برای آزمون و خطا ندارند؛ از این رو باید بهترین و کوتاهترین راه را برای رسیدن به سعادت و خوشبختی انتخاب کنند. خداوند متعال از چنین راهی به «صراط مستقیم» تعبیر کرده است: «وَ اَنّ هذا صِراطی مُستَقیماً فاتَّبِعُوهُ» (انعام، ۱۵۳)؛ کسانی که در این راه قرار میگیرند، برای آن که به بیراهه نروند و دچار سردرگمی و اضطراب نشوند، باید از پیشوایانی پیروی کنند که به دستور خداوند، هدایت و راهنمایی بشر را برعهده گرفتهاند و از کوتاهترین راه و با بهترین شیوه، مردم را به مطلوب میرسانند. «وَ جَعَلْناهم اَئِمَّهً یَهدون بِاَمرنا» (انبیاء/۷۳)؛ خداوند از مؤمنان خواسته است تا از رهبرانی پیروی کرده و آنان را به پیشوایی خود برگزینند که پاک و پاکیزهاند. «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» (احزاب/۳۴).

پیمودن صراط مستقیم نیاز به شناخت مجموعهی قوانین و مقرّراتی دارد که از آن در قرآن کریم با نام «اسلام» یاد شده است ( ضیاء آبادی، ص۱۱و۱۲). «اِن الدّین عنداللهِ الاِسلام»؛ همانا دین نزد خداوند اسلام است (آلعمران/۱۹). و اسلام نیز ارکانی دارد که حج یکی از آنها است: «بُنِیَ الاسلامُ عَلی خمسِ، عَلی الصلوهِ و الزکوه و الصّومِ و الحج و الولایهِ»؛ اسلام بر پنج پایه بنا شده است، نماز و زکات و روزه و حج و ولایت» (کلینی، ج۲، ص۱۸).

 با نگاه به آیات و روایات میتوان ادّعا کرد که حج عصاره‌ی اسلام و معادل شریعت است. چنانکه پیامبر گرامی اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) در بیان علل فرایض الهی، حج را معادل همه‌ی دین و شریعت شمرده است « الحجّ و هی الشریعهِ»؛ حج و آن شریعت و دین است.

حج نماد کوچکی از اسلام بزرگ است. گویی خداوند متعال اراده کرده است که اسلام را در همهی ابعادش در یک عبادت جای دهد تا حاجی تمام اسلام را یک باره تجربه کند. چه این که حج مشتمل است بر توحید، معاد، نبوّت، امامت، اخلاق و معنویت، عبادت بدنی و مالی، تعاون و ایثار، تعامل، وحدت، سیاست، اقتصاد و… (شکریان، میقات حج، شماره ۵۷).

حج‌‌گزاران پیش از رفتن به این سفر نورانی از یک سو وظیفه دارند با مناسک حج آشنا شوند تا آن را صحیح و درست انجام دهند و از سوی دیگر نسبت به اسرار و معارف حج شناخت پیدا کنند تا به باطن و روح حج دست یابند (ضیاء آبادی، ص۱۲).

در این راستا امام خمینی (ره) بیان فرمودهاند: «مهم آن است که حاجی بداند که کجا میرود و دعوت کی را اجابت میکند و میهمان کیست و آداب این میهمانی چیست و بداند هر خودخواهی و خودبینی با خداخواهی مخالف است و با هجرت الی الله مباین و موجب نقص معنویت حج است» (امام خمینی، ج ۱۹، ص ۴۲).

لذا برای اینکه به موازات حجّ بدن، حجّ روح را هم محقّق سازیم و با دقّت بیشتری مواظب حالات باطنی و آثار روحی و شرایط مقبولیت آن باشیم، برآنیم تا با یکدیگر نردبان تکامل در حج را پله‌پله بالا رویم و سیر معنوی را به اوج رسانیم تا ره توشهای از آن برداریم که تمام عمر ما را کفایت نماید. در این راستا اولین پلّه را با نام آداب قبل از سفر بالا میرویم.

«لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لاشَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ، انَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَهَ لَکَ وَ الْمُلْکَ، لا شَریکَ لَکَ».

در حج انسان مخاطب دعوت پروردگار است، اگر گوش دل باز کند میشنود، لبیک گفتن او، پاسخ دادن به این دعوت است و این مرتبهی عالی دعوت و اجابت است. پس باید برای این پاسخگویی مهیّا شد.

این آمادگی به یک باره رخ نمیدهد. بایستی قبل از این سیر، سیری را آغاز کرد وگرنه لبیک حقیقی حاصل نمیشود. باید قبل از این سفر، مسافر شد. مسافری که منتظر هدیهای از جانب صاحبخانه است. او دعوت کرده است تا هدیهای به فراخور حال میهمانش عطا کند. پس باید سفری کرد تا درک آن سفر میسّر شود. این سفر، سفر دل است. سفر عبودیت است. عبودیت پروردگار سفری است برای رهایی، رهایی از قیود نفسانی، رهایی از قیود شهوانی و… (معاونت آموزش و پ‍ژوهش، پرواز جوان،ص۲و۳).

گام اول: قبل از سفر

مرحله‌ی اول: اصلاح نیّت و اخلاص

از برترین مصادیق فضایل اخلاقی، خصلت والای «اخلاص» است. در اهمیت اخلاص همین بس که معیار و ملاک عبادی بودن افعال بندگان قلمداد گردیده است.

حضرت علی (علیهالسّلام) فرمودهاند: «اَلاِْخلاصُ مِلاکُ الْعِبادَه»؛ اخلاص معیار عبادت است (غررالحکم، ح ۸۵۹). پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) نیز فرمودهاند: «اِذا عَمِلْتَ عَمَلاً فَاعْمَلْ لِلّهِ خالِصاً، لأَِنَّهُ لا یَقْبَلُ مِنْ عِبادِهِ الأَعْمالَ اِلاّ ما کانَ خالِصاً»؛ هر گاه کاری کردی، آن را تنها برای خدا انجام ده، زیرا او تنها اعمال خالص بندگانش را میپذیرد (مجلسی،ج۷۴، ص ۱۰۳).

بی تردید فریضه‌ی ارزشمند حج، از این قاعده مستثنی نیست بلکه میتوان گفت وابستگی آن به اخلاص، امری اجتناب ناپذیر است؛ زیرا هدف غایی در این سفر، راه یافتن به محضر پروردگار و مشاهدهی جمال محبوب است(شکریان، میقات حج، ص۳۷و۳۸).

امام صادق (علیهالسّلام) میفرمایند: «إذا أرَدْتَ الْحَجَّ فَجَرِّدْ قَلْبَکَ لِلّهِ تَعالی مِنْ کُلِّ شاغِل»؛ چون اراده‌ی حج کردی، دل از هر چه که از خدایت باز دارد برهنه و عریان ساز (مصباح‌الشریعه، باب ۲۲).

پس پیش از هر چیزی به آماده ساختن قلب و اصلاح نیّت خود بپردازیم و هر چه غیر خداست دور بریزیم و تنها به قصد اطاعت وتقرّب الی الله قدم برداریم؛ چرا که خداوند فرموده است: «من بهترین شریک هستم، هر کس در عمل خود برای من شریک بیاورد، آن را به شریک خود واگذار میکنم و هرگز آن را نمیپذیرم» (میزان‌الحکمه،ج۱،ص۳۲۰).

        ای دل اگر عزم دیار یار داری                                            قصد حجاز و کعبهی دیدار داری

        شوق شهود حضرت دلدار داری                                         اول زدل نقش سِوَاللَّه پاک گردان

                                                                                                               (مهدی الهی قمشه‌ای)

مرحله‌ی دوم: توبه

از جمله اعمال صالحی که در آیات و روایات فراوان توصیه و ترغیب به انجام آن شده «توبه و بازگشت از گناه» است. چنانکه پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) فرمودند: «وَ لیس شیءٌ اَحَبَّ اِلَی اللهِ من مؤمنٍ تائب اَو مُؤمِنَهٍ تائبَهٍ»؛ نزد خداوند چیزی محبوب‌تر از مرد یا زن مؤمن توبه‌گر نیست. پس با آب توبه‌ی خالص، خود را از گناهان شست‌و‌شوی ده (بحار‌الانوار،ج۶،ص۲۱). شکّی نیست که آلودگان و ناپاکان را به جایگاه پاکان راهی نیست، تحصیل طهارت، اوّلین شرط رفتن به خانه‌ی معبود است. طهارت با آب توبه‌ی خالص و کامل از جمیع گناهان که اهم آن‏ها «مَظالم بندگان» و ضایع کردن حقوق مردم است. حقوق مردم را اگر حقّ مالی است مانند خمس و زکات و مظالم و کفّارات و دیون باید پرداخت و اگر حقّ عِرضی و آبرویی است مانند غیبت و تهمت و هتک حرمت و آزار و اذیت، باید از صاحبانش حلّیت خواست. زیرا هر حقی که بر گردن طالب حج است، مانند بدهکاری سمج، گریبانش را گرفته و می‏گوید: کجا می‏روی، آیا به خانه‌ی خدا می‌روی، در حالی که فرمانش را در خانه‌ات زیر پا می‏گذاری؟ تو که با بی‌اعتنایی به امر و نهیش، بی‏حرمتی‏ها نسبت به او و اولیایش روا داشته‏ای، حالا با چه رویی وارد خانه‏اش می‏شوی و کنار سفره‏اش می‏نشینی؟

 تو اگر راست‌گویی، بنده‌ی مطیع و فرمان‌برداری و برای عَرض بندگی میروی از همین جا شروع به اطاعت کن و حقوقی که بر عهدهات نهاده است، ادا کن. والدین و اقارب و ارحام و همسایگان و دیگر ذوی الحقوق را از خود راضی و خشنود گردان.

لغزشهایی را هم که بین خود و خدا داشتهای، به یاد بیاور و از صمیم قلب، اظهار ندامت به گذشته و تصمیم بر ترک آن در آینده داشته باش و استغفار جدّی کن؛ «توبهگر حقیقی» باش تا داخل در زمرهی «متطهرین» گردی و مورد «محبّت» حضرت معبود واقع شوی (نویسنده حج برنامه تکامل، ص۹۱و۹۲) که: «اِن اللهَ یُحِبُّ التّوابین و یُحِبُّ المتطهّرین»؛ قطعاً خداوند توبه کاران و پاک شدگان را دوست میدارد (بقره،۲۲۲).

پله‌ی دوم: در آستانه‌ی سفر

چنانچه امام صادق (علیهالسّلام) میفرمایند: چون قصد حج کردی دلت را برای خداوند از هر کاری بازدار و هر پردهای که حائل و حاجب آن است بردار و کارهایت را به آفرینندهی آنها واگذار و در همهی حرکات و سکنات خود بر او توکل کن و در برابر قضا و حکم و قدر او تسلیم محض باش و دنیا و راحتی آن و مردمی که مانع از این حرکت معنوی تو هستند رها کن و خویش را از تمام حقوق خلق که بر تو لازم گشته آزاد نما.

نتیجه فرامین ملکوتی حضرت صادق (علیهالسّلام) در ابتدای روایت این است که قبل از شروع سفر به داد قلوب برسید. قبل از حرکت از وطن در مقام کسب معرفت برآیید و دل را به نور حق روشن کنید. عارف نامدار عین القضاه میگوید: «ای عزیز! بدان که راه خدا نه از جهت راست است و نه از جهت چپ و نه بالا و نه زیر و نه دور و نه نزدیک. راه خدا در دل است و یک قدم است اینکه نفست را واگذاری «دَعْ نفسَک و تعال». خود را از همهی آلودگیها بری و پاک کن و بالاترین رذیلت که منیّت است و آن اساس تمام بدبختیهاست از خود بریزی و آنگاه به جوار قرب حرکت کن؛ مگر از مصطفی (صلّیاللهعلیهوآله) نشنیدهای که او را پرسیدند: اَین اَلله؟ خدا کجاست؟ پس فرمود: عندالمُنکَسِرَهِ قُلُوبِهِمْ: نزد قلبهای شکستهی مؤمنان.

آری! چون دل تصفیه کردی و آن را به نور معرفت آراستی حرمتی مافوق حرمت کعبه برای آن کسب کردی با چنین دل به حج خانهی حق برو (حج در آینه عرفان ۲۵-۱۹).

امّا در تمام سفر باید متمسّک امیرالحاج امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) باشی تا بتوانی این عروج را داشته باشی تا شیاطین جن و انس در پله های متعدّد تکامل تو را نربایند. اینک سفر را آغاز میکنیم با انجام اعمال قبل از سفر حج.

اعمال قبل از سفر حج

۱- قبل از عزیمت غسل سفر، توبه ما فی الذّمه و همچنین غسل احرام، مکه و طواف زیارت کعبه به جای آر. (چون ممکن است موفق به غسل در میقات نشوی).

۲- خواندن دعای فرج.

۳- صدقه دادن در سفر.

۴- دو رکعت نماز سفر بخوان، در رکعت اول حمد و توحید و در رکعت دوم حمد و قدر و بعد تسبیح حضرت زهرا (سلاماللهعلیها).

۵- خانواده و اموال خود را به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) بسپار با جمله «هذا امانتک یا امیرالمؤمنین».

۶- قبل از حرکت دو رکعت نماز استخاره (مثل نماز صبح) خوانده شود برای طلب خیر در سفر و بعد از نماز ۱۰۰ مرتبه «اَسْتَخِیرُ اللهَ بِرحمَتِه».

۷- از امام صادق (علیهالسّلام) منقول است که در وقت رفتن به مسافرت سورهی مبارکهی اعلی را سه مرتبه قرائت کنند تا از آن سفر به سلامتی بازآیند .

۸- پشت سر مسافر اذان و اقامه بخوانند.

۹- دعا هنگام سفر:

امام صادق (علیهالسّلام) به هنگام سفر میفرمودند: «اَللّهُمَّ وَ احْفَظْنی و أحْفَظْ ما مَعِی وَ بَلَغَنِی».

۱۰- امام صادق (علیهالسّلام) هنگام خروج از خانه و رفتن برای حج عمره این دعا را میخواندند: «لا اِله اِلّا اللهُ الْحَلیمُ الْکَریِم، لا اِله اِلّا الله العَلِیُّ الْعَظیم سُبْحانَ اللهِ رَبِّ السَّماواتِ السَّبْعَ وَ رَبِّ الْاَرضِینَ السَّبْع وَ رَبِّ الْعَرشِ الْعَظیم، وَ الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعالَمین» و سپس میفرمودند: «اَللهُمَّ کُنْ لِی جاراً مِنْ کُلِّ جبّارٍ عَنیدِ وَ مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مَرید».

۱۱- در هنگام سوار شدن در وسیله نقلیه «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کنّا لَهُ مُقْرِنِینَ وَ إِنّا إِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ» بخواند.

پله‌ی سوم: ورود به میقات

هر یک از اعمال متنوّع حج، عامل مستقلی برای بارور ساختن بُعدی از ابعاد شخصیت آدمی است که مجموعاً در چند روز محدود، انسان را به یک موجود الهی تبدیل میکنند (حج در آیینه عرفان، ۷۵). اوّلین حرکت و قدم در حج ورود به میقات است. میقات، محلّی است که در شرع مقدّس، برای احرام عمره و حج معیّن شده است. مُحرم شدن از میقات واجب است و عبور از آن بدون احرام و در حال اختیار، حرام است.

حج مهمانی خداوند است و تو مهمان او هستی پس ادب مهمانی در این است که از در ورودی بر میزبان وارد شوی و میقات، دری برای وارد شدن به مناسک حج و حرم الهی است (فرهنگ نامه اسرار/۱۰۸).

میقات سرمنزل مقصود و توقّف به انتظار اذن دخول و شست و شوی دادن خود از آلودگیها و گناهان و آمادگی برای شرفیابی به ساحت رب العالمین است. لذا غسل قبل از احرام از وظایف مستحب انسان در آن مکان است.

بعد از غسل، همه گونه لباسها و تجملات گوناگون که مردم دنیا بر خود میآویزند و با همانها برای خود، تشخّصی قائل میشوند و از یکدیگر حریم میگیرند، باید ریخته شود و به جای همهی آنها پارچهی سفید بیرنگ ساده و نادوخته (برای مردها) بر خود بپیچند همچون مردههای کفن پوش، از دنیا جدا شده و خود را فانی درخواست خداوند کنند. طبق مضمون روایت از امام سجاد (علیهالسّلام) است که در آن هنگام که به میقات رفتی و از لباسهای دوختهی خود درآمدی و غسل کردی، باید در نیّت تو باشد که لباس گناه را از خویشتن دورگردانی و جامه اطاعت خداوند را در برکنی و قصد کنی از ریا و نفاق و امور شبههناک و خود را از تمام آلودگیها به نور توبه برهانی و به وقت احرام هر برنامهای را که حضرت حق نمیپسندد و به خاطر مصلحت بر بندگانش ممنوع نموده، بر خود حرام بدانی (میقات حج، شماره ۶۸،ص ۲۶). آنگاه با خواندن نماز قبل از احرام آمادهی زیارت حق گردی.

تلبیه گویی

«لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لاشَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ، انَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَهَ لَکَ وَ الْمُلْکَ، لا شَریکَ لَکَ»؛ اجابت میکنم دعوت تو را،! خدایا اجابت میکنم دعوت تو را! اجابت میکنم دعوت تو را! شریکی برای تو نیست. اجابت میکنم دعوت تو را! همانا حمد و نعمت و پادشاهی برای توست؛ شریکی برای تو نیست؛ اجابت میکنم دعوت تو را.

حج با تلبیه شروع میشود؛ یعنی هر فردی جواب خدا را میدهد، پس از آن که دعوتی را شنیده است و وقتی با این تأکید، بله، بله جواب میگوید یعنی از میان صداها و دعوتهای زیادی که شنیده است دعوت الهی را پاسخ داده، چرا که با توجّه به آیات قرآن کریم دعوت کنندههای زیادی وجود دارند؛ خودِ شیطان، داعی (=دعوت کننده) است، نفس داعی است انسانها داعی هستند و غضب و شهوت و دنیا و زینتها همه داعیاند. از موی سر گرفته تا ساق پا، از بچّهها و متاعهای دنیا همه دعوت میکنند «اِلیَّ، اِلیَّ»: بیا به سوی من؛ امّا وقتی که ما به دعوت خدا جواب میدهیم یعنی به دعوتهای دیگر پشت کردهایم؛ چرا که حمد و نعمت و مُلک را از او میدانیم و معتقدیم سپاسها همه از آن خداست. نتیجهی این لبّیک، احرام است؛ یعنی دعوتهای دیگر و درهای دیگر باید بسته شود. از نفس و همسر و دنیا و جلوههای آن تا بوی خوش و فسوق و جدال و… آری این احرام است که بعد از این شخص محرم وارد در حریم قداست گشته و واجد موقعیت خاصّی میشود که جدّاً باید قدر خود را بشناسد و رعایت حرمت کند و احترام بارگاه حضرت حق را نگه دارد. که طبق مضمون روایت، امام سجاد (علیهالسّلام) میفرمایند: «این نماز و احرام و تلبیهات مقدّمات لقای پرورگار است. باید در نیت داشته باشی که در تمام جوانب حیات از فرمانش پیروی کنی و از هر معصیت و خطایی روی بگردانی و بهترین برنامهها و بزرگترین حسنات و بهترین اعمال را برای قرب الهی داشته باشی».

پله‌ی چهارم: آداب داخل شدن به حرم

چون داخل حرم شوی باید حالت، حال امید و رجا و امنیت باشد از غضب الهی، مثل حال مقصّری که به بن بست رسیده باشد و این حقیقت را از مفاد آیهی «وَ منْ دَخَلهُ کان آمناً»؛ و هر که وارد آن شود در امان است (آلعمران/۹۷)، بیابد.

و اکنون مهمانی میسّر شده؛ حاشا و کلاً از کرم او که هر چه تو از او خواهش داشته باشی او از جواب مضایقه کند! این چنین گمان را به بعضی از افراد سخی نباید برد چه رسد به بخشندهی مطلق (حج در آیینه عرفان) پس قبل از ورود به مکه این دعا را بخوان: «رَبِّ اَنْزِلنی مُنْزَلاً مبارکاً وَ اَنتَ خیرَ المُنزلین»؛ خدایا مرا فرود بیاور فرودی مبارک که تو بهترین فرود آورندگانی.

پله‌ی پنجم: طواف

نخستین عمل واجب پس از احرام و ورود به حرم الهی «طواف» است. زائر باید پس از رسیدن به مکه به مسجدالحرام رفته و هفت مرتبه کعبه را طواف کند. عدد هفت رمز و رازی دارد؛ هفت آسمان (بقره/۲۹). طواف کننده با هر دور طواف، گویا از یک طبقهی آسمان صعود کرده و به طبقهی بالاتر رفته است تا این که در دور هفتم بر گرد عرش الهی طواف میکند «وَتَرَی الْمَلَائِکَهَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ»؛ و فرشتگان را مىبینى که اطراف عرش را احاطه کردهاند و به ستایش پروردگارشان تسبیح گویند (زمر/۷۵).

و نیز طواف کننده با هر دور طواف، گویا یکی از درهای دوزخ را بر خود میبندد چون تعداد درهای جهنم نیز هفت تاست (فرهنگ نامه اسرار و معارف حج/۱۷۲).

طواف، گرد کعبه چرخیدن است و این عمل، علامت کمال علاقه و نشانه منتهای محبّت است تا آن جا که شخص خود را فدای محبوب میسازد و بلاگردان او میشود آن چنانکه پروانهی عاشق شمع را. شخص حاجی سر و پا برهنه و کفش بر دوش کشیده با حرکت دایرهای بر گرد خانهی حق نشان میدهد که جز حق چیزی نمیخواهد و جز حق چیزی نمیجوید. خانهی حق هستهی مرکزی او و هدف اصلی زندگی اوست (حج برنامه تکامل/۱۱۱). گردش پروانه وار بر گرد کعبه، نفی انواع شرک و اقرار و اعتراف به احدیت خداوند است.

طواف کنندهی عزیز! باید بدانی آنگاه که به طواف کعبه مشغول هستی به فرشتگانی میمانی که گرد عرش خدا حلقه زدهاند و بر آن طواف میکنند و بدانی که هدف از طواف جسم به گرد کعبه آن است که قلبت به ذکر خدا بپردازد و همانطور که طواف را از کعبه شروع کرده و در کعبه به پایان میبرد انجام و آغاز هر کاری نیز باید با یاد خدا باشد (میقات ۶۸/۳۳). و در هنگام استلام حجرالاسود معتقد باشی که با خدا بیعت میکنی تا او را فرمانبردار باشی؛ و بدانی آن جایگاهی است که جبرئیل بر حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجه) فرود میآید و با آن حضرت بیعت میکند و همین مقام است که حضرت به آن تکیه میدهد و ندای «اَنا المَهدی» سرمیدهد.

آنکه با پا به سوی کعبه راهی شد به گرد کعبه طواف کند و آنکه با دل به کعبه روی آورد کعبه به گردش طواف کند.

پله‌ی ششم: نماز طواف

وجوب نماز پس از طواف واجب، پشت مقام ابراهیم (علیهالسّلام)، نکات مهمی را گوشزد میکند؛ از جمله جایگاه و اهمیّت نماز در بین عبادات.

دیگر اینکه نماز پشت مقام ابراهیم (علیهالسّلام) نماز با تعهّد به ولایت است؛ چرا که این ابراهیم بود که با قلبی سرشار از ایمان، خدایان دروغین را شکست، بتها را فرو ریخت و با ارادهی پولادین از آزمونهای سخت سربلند بیرون آمد. او برای توحید، جان خویش را تقدیم نمود. ابراهیم در کنار مقام نبوّت به درجهی رفیع امامت نایل آمد (درسنامه ۱۴۱و۱۴۰).

و سوم اینکه فرو رفتنِ پای ابراهیم در این سنگ سخت، این نکته را تداعی میکند که باید زیر بار مسئولیت این گونه ایستاد و متزلزل نشد و این مقام ابراهیم است که به ما میگوید: «فاتّخِذوا مِن مقامِ ابراهیمَ مُصَّلی»؛ (بقره/۱۲۵) یعنی که از جای پای ابراهیم برای خودتان مکان نمازی برگزینید که به انسان توجّه داده میشود که زیر بار مسئولیتهای سنگین از پای نیفتی و استوار و مقاوم باشی (علی صفایی حائری، حقیقت حج).

پله‌ی هفتم: سعی

صفا و مروه دو کوه کوچک در کنار مسجدالحرام است که حاجی و عمره گذار بعد از طواف و نماز آن به سوی این دو کوه میآید و هفت بار بین آن دو رفت و آمد میکند.

با این رفت و آمد توأم با اضطراب و نگرانی، به یاد آن مضطّر مهربانی میافتد که قریب چهارهزار سال پیش در همین مکان به جستجوی آب برای کودک عطشانش، هفت بار از این کوه به آن کوه میرفت و میآمد و با دلی سوزان به درگاه خدا مینالید تا بالأخره آن حالت انقطاع از غیر خدا و اخلاص در دعا کار خود را کرد و به حکم آیهی «اَمَّنْ یُجِیبُ المُضْطَرَّ اذا دعاهُ وَ یَکْشِفُ السّوء» شرایط اجابت مضطر فراهم آمد و آب زلال از زمین خشک و بیابان سوزان جوشید. پس سعی تو آنگاه که رو به جانب صفا داری این است خود را تصفیه کنی، از صفای الهی برخودار شوی و وقتی به سوی مروه میروی، سعی میکنی تا مروّت و مردانگی به دست آوری. چه به جاست که انسان، در این مکان مقدّس، اندکی بیندیشد و هم زمان با سعی بدن به سعی روحی و سیر فکری نیز بپردازد که چگونه باب رحمت حق، به روی بندگان صالح مخلص، باز است. یک «یا ربّ» که از سوز دل برخیزد، کوههای سخت و محکم را میشکافد و آب از زمین خشک میجوشاند و انسان را از هر گونه ترس و نا امنی رهایی میبخشد و نتیجهی دعا و توکّل به بار مینشیند که «وَ مَنْ یَتّقِ الله یَجْعَلْ لَهُ مَخرَجاً وَ یَرْزُقُهُ مِن حَیثُ لا یَحْتَسِب وَ من یتوکّلْ عَلَی الله فهو حَسْبُه» (حج برنامه تکامل/۱۲۲و۱۲۱).

هر کس تقوا پیشه کند خدا برای او راه فرج (از بلیّات و شدائد) را فراهم میسازد و از طریقی که خود گمان نمیبرد روزیاش را میرساند و هر کس توکّل بر خدا کند خدا او را کافی است.

سعی بین صفا و مروه، حرکت بین خوف و رجا است. این هرولهی مخصوص «من الله» و «الی الله» است. فرار از خدا به سوی خدا و هجرت از «او» به سوی «اوست». یعنی انسان سعی کننده از طرفی امید به رحمت و آمرزش الهی در این مکان دارد و از طرفی دیگر از عملکرد گذشته و حسابرسی و عذاب الهی هراسناک است. چنانکه در مضمون روایت امام سجاد (علیهالسّلام) است که انسان در حالت سعی صفا و مروه باید در نیّت داشته باشد که در حالت ترس و امید در پیشگاه الهی قدم برمیدارد و در اندیشه داشته باشد که آیا مرا میپذیرند یا نه؟ (حج در آیینه عرفان/۵۸). از طرفی زائر باید به هوش باشد و با سعی میان صفا و مروه، به یاد رفت و آمدش میان دو کفّهی ترازو در صحرای قیامت بیفتد، صفا را به منزلهی کفّهی حسنات و مروه را به منزلهی کفّهی سیّئات و بدیها بداند و با حرکت میان آن دو، رجحان و نقصان اعمال و حرکت میان عذاب و بخشش الهی را در نظر آورد(فرهنگ نامه/۱۹۲).

پس برو به دنبال زمزم عشق و رفع عطشِ معنویت خویش.

پله‌ی هشتم: تقصیر

بر حج گزار واجب است پس از اتمام سعی، تقصیر کند؛ یعنی قدری از ناخنها یا مقداری از موی سر یا ریش خود را بزند که بعد از تقصیر تمام امور محرمی که به واسطهی احرام بر او تحریم شده بود، حلال شوند جز تراشیدن سر.

حج گزار گرامی بعد از آن که سعی خویش را انجام دادی همانند انسانی شدهای که به دیار معشوق بازگشته، نورانی شده و از تمامی گناهان پاک و مبّرا شده است. تو، به میهمانی خدا رفتهای و با کولهباری از خوبیها، نیکیها و زیباییها بازگشتهای. تولّدی دوباره یافتهای، حیاتی مجدّد پیدا کردهای و اینک انسانی دیگر شدهای. تقصیر رهایی از آلودگیهاست؛ تقصیر شستن زشتیهاست؛ تقصیر تمرین بندگی است؛ تقصیر شکستن قفس های مادی است و تقصیر پالایش ظاهر و درون است.

مهمان خدا! تو اعمال عمرهات را به پایان بردی و هشت پلّهی تکامل را سپری کردی. اینک دست به دعا بردار و برای تعجیل فرج آقا امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) دعا کن که فرج ما در فرج آقاست.

پله‌ی نهم: توجّه! اینجا عرفات است

عرفات، سرزمین بسیار مقدّسی است که خداوند کریم آنجا را برای ضیافت و پذیرایی از میهمانان خود مقرّر فرمود و سفرهی خاص انعام و اکرامش را در دامن «کوه رحمت» گسترانید و از همهی میهمانان و واردین، دعوت به عمل آورد که در ساعت معیّن، همه با هم، بر گرد خوان نعمت بیدریغش بنشینند و از دریای موّاج کرم و رحمت بیکرانش هر یک به قدر ظرفیت و استعداد خویش برخوردار گردند (میقات حج، ج۶۸، ص۳۷).

از آنجا که انسان، تا زمانی که خود را در میان اشعه و اشیای پرتجمل دنیا میبیند، خانههای پر نقش و نگار، فرشهای عالی، پردههای الوان، غذاهای رنگارنگ و… بالأخره دلرباییهای اهل و عیال و خویشان و دوستان، گرداگرد او را گرفته و مشغولش ساختهاند، نمیتواند به این سادگی با خدا خلوت کند و با آن «محبوب اصلی» راز و نیازی به عمل آورد؛ لذا خداوند منّان برای نجات انسان از گرداب هولناک «حبّ دنیا» و رهانیدن او از لجنزار پر عفونت شهوات و پیروی از هوای نفس، او را از زندگی مألوف و خانه و کاشانهاش بیرون میآورد و از تمام تجمّلات دنیایی، حتّی لباس تن و کفش و کلاهش، جدا میسازد و در سرزمینی دور افتاده از تمام ظواهر فریبندهی مادّی، متوقّفش میکند که آنجا نه کاخ و قصری و نه پرده و فرش و نه لباس زیبا و آرایش چهرهای است؛ جز یک خیمهی ساده و بی آلایش و خاک و سنگ بیابان خشک حجاز چیزی نیست. از همه جا و از همه کس جدا گشته و خیمه در دامن «جبل الرّحمه» زده و آنجا به خاک نشسته است (حج برنامه تکامل/ ۱۲۸ و ۱۲۷). که این بیابان نمونهای از صحرای محشر و رستاخیز عظیم قیامت کبری است. آری در این موقع و با این شرایط است که میتواند با خدا خلوت کند و مجلس معارفه و شناسایی بین خود و خدا تشکیل دهد و بر درجهی عرفان و محبّتش به خدا بیفزاید و در نتیجه، کمال حقیقی و سعادت انسانی خود را به دست آورد.

علی (علیهالسّلام) درباره راز وقوف در عرفات فرمود: «عرفات، خارج از مرز حرم است و میهمان خدا باید بیرون دروازه، آن قدر تضرّع کند تا لایق ورود به حرم شود».

ای مهمان خدا! این عبادت بزرگ از نظر زمان، بسیار محدود است، امّا از نظر آثار و نتایج معنوی و برکات و رحمات الهی که موقف در عرفات به دست میآورد، بسیار عظیم و جلیل و از حدّ تصوّر آدمی بیرون است. امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «بدترین گناهان آن است که آدمی در عرفات حاضر شود و چنان گمان کند که خدا او را نیامرزیده است». آنگاه به یاد آور روایت پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) را که فرمودند: «خداوند در عصر عرفه به خاطر اهل عرفه به فرشتگان خود مباهات میکند و میفرماید: به بندگانم بنگرید که ژولیده و غبارآلود به سوی من آمدهاند».

و روایت امام صادق (علیهالسّلام) که فرمودهاند: «هیچ مرد با ایمانی از اهل یک قریه و آبادی، وقوف در عرفات نمیکند مگر این که خداوند، تمام اهل آن آبادی را که دارای ایمانند میآمرزد و هیچ مردی از خانوادهی با ایمانی در عرفات وقوف نمیکند، مگر این که تمام افراد مؤمن آن خانواده، مشمول مغفرت خدا قرارمیگیرند (وافی، ج۲، ص۴۲). پس به خود بیاییم و خوب بیندیشیم، که چه فرصت حسّاس و فوق العاده عزیز و گرانمایهای به دست ما آمده است که اگر آن را درنیابیم و از کف برود ندامت و حسرتی به بار میآورد و زیانی که جز خدا کسی نمیداند (رک: فرهنگ نامه اسرار و معارف حج/۲۰۲ و حج برنامه تکامل/۱۳۷).

پس این نیم روز را قدر بدانیم و دست به دعا برداریم. پروردگارا، این بقعه، همان بقعه ایست که حضرت آدم ابوالبشر (علیهالسّلام) آن جا به تقصیر خود اعتراف کرد و مورد عفو و مغفرتت واقع شد و از آن جهت عرفات نامیده شده است. این مکان همان مکانی است که ابراهیم خلیل (علیهالسّلام) آن جا، اظهار تذلّل به درگاهت کرد و مشمول عنایت خاصّهات گشت. تمام انبیاء و پیامبران این جا به خاک بندگی نشستهاند. این جاست که رسول اعظم (صلّیاللهعلیهوآله)، عرض عبودیت به آستان قدس ربوبی کرده است. خدایا! این جا همان جاست که حسین عزیزت که درور تو بر او باد- در میان آفتاب سوزان، به درگاهت ایستاد و دستهای مقدّسش را به سوی تو دراز کرد و با تو سخن گفت (حج برنامه تکامل/۱۳۷). خدایا! این همان جاست که مهدی (عجلاللهتعالیفرجه) در آن هر ساله قدم میگذارد و میزبانی مهمانانت را مینماید. خدایا! به حرمت آن عزیزان بر ما ترحّم بفرما و پدران و مادران و ارحام و اقارب و همسایگان ما و همهی مؤمنین و مؤمنات را ببخش و فرج ولی اعظمت امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) را تعجیل فرما.

پله‌ی دهم: وادی مشعر

شب مشعر شب راز و نیاز است              در رحمت به روی خلق باز است

حج گزاران پس از غروب آفتاب روز نهم ذی حجه از سرزمین عرفات به طرف مشعرالحرام حرکت میکنند. مشعرالحرام جزء محدودهی حرم و اوّلین در ورودی آن است. کسی که در روز عرفه و سرزمین عرفات نور معرفت خدا بر دلش تابیده و الطاف و عنایت خاص حضرت حق شامل حالش شده، لایق آن است که وارد حرم شود و مولایش به او روی آورد، پس از اینکه او را طرد کرده بود. مشعر یعنی محلّی که نشان و علامت خداجویی و خداخواهی، در آن، کاملاً پیداست. در آن جا هیچ مظهری از مظاهر دنیاطلبی و خودخواهی دیده نمیشود. نه فرشی و نه سقفی، نه چراغ و رختخوابی، نه غذاهای رنگارنگ و لباسهای فاخر؛ بلکه میلیونها انسان سفیدپوش که جز دو قطعه پارچهی سفید احرام چیزی در بر ندارند در پناه دعا و مناجات با خدا هستند.

امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «اگر میتوانی شب مشعر را احیا کنی، انجام بده که به ما رسیده است که در این شب، درهای آسمان به روی صدای مؤمنان بسته نمیشود». فردای مشعر، روز رمی شیطان است و باید با جمع کردن سنگریزه نیرو بگیری و خود را مسلّح کنی تا با شیطان و هوسها به نبرد برخیزی و با هر عصیانی بستیزی و فقط برای اطاعت امر محبوب خویش در آستانهی قدسیاش سر تسلیم فرود آوری.

شب مشعر، سایهای از شبهای خیال پرور و دل انگیز بهشت است. آیت الله جوادی آملی مینویسد: «در آنجا حج گزار قلب خود را با شعار تقوا آگاه کرده، پرهیزگاری و خوف از خداوند را شعار دل خود قرار دهد تا قلب او با تقوا شناخته شود».

بیابان مشعر، محل ظهور شعائر و علایم خداجویی و خداخواهی است و هیچ مظهری از مظاهر دنیاطلبی و خودخواهی در آن دیده نمیشود. قلب انسانِ عرفات رفته، و با خدا پیمان معرفت و محبّت بسته نیز باید چنان باشد؛ باید «مشعرالحرام خدا» بشود و مظهر آثار و علایم و شعائر خداجویی و خداخواهی گردد و جز نداهای روحانی و نغمههای آسمانی نغمه و ندایی از آن دل برنخیزد. شعور مشعر، مناجات را میطلبد، مناجاتی که در کنار دوست معنا میگیرد تا فرج را بطلبد که هر چه «زودتر» بیاید باز هم «دیر» است.

پس ای خدای مشعرالحرام، فرج مولایمان امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) را برسان و قلبهای ما را متحوّل و به نور معرفت خویش پرفروغ کردان.

پله‌ی یازدهم: وادی منا

پس از طلوع آفتاب، روز دهم ذیحجّه، حاجیان که شب را در کوچ از عرفات به مشعر و وقوف در آنجا سپری کردهاند به منا میآیند تا اعمال خاص آن سرزمین را به جا آورند.

سپاه سفید توحید به راه افتاده است. شب را به جمع آوری سلاح پرداخته و به گفتگوی با خدا، در انتظار صبح نبرد است. «پارسایان» مشعر، اکنون «شیران» منایند.

مهمان خدا! به منا که میرسی متوجّه رمی جمرات میگردی. نیّتت از رمی جمرات، باید نیّت بندگی و قصد قرب الهی داشته باشد و خود را متشبّه به حضرت خلیل الرّحمن کنی ، وقتی که در این مکان، شیطان بر او ظاهر گردید و آنگاه خدای تعالی او را فرمود که آن لعین را با سنگریزه براند و چنان قصد کند که، سنگریزهها را بر روی شیطا اندازد و پشت او را شکند. تو نیز باید با این عمل خود، ابلیس را کوبیده و فی الجمله شیطان و نفس امّاره را ذلیل کنی تا مصداق روایت پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) باشی که حضرت رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) فرمودند: «هنگامی که رمی جمرات کردی، آن برای تو نوری در رستاخیز خواهد بود» و چون قربانی نمایی، با دست یا زبان به حقیقت تقوا و ورع، حنجرهی طمع را از بین برده و از سنّت ابراهیم (علیهالسّلام) پیروی نمایی، سنّت بندگی با اخلاص و تقرب به درگاه خداوند را؛ چرا که قربانی، رمز فداکاری و از خودگذشتگی و دادن جان در راه محبوب و حد نهایی تسلیم در برابر معبود است. یعنی حاضرم بدون تعلّل در راه دفاع از حریم دین و اجرای  فرمانهای آسمانی تو، از جان خود و حتّی فرزندم نیز بگذرم و خونم را تقدیم پیشگاه اقدست کنم تا آنجا که لایق شوم کنار مهدیت (عجلاللهتعالیفرجه) قرار گیرم و قربانی او گردم.

امّا باید توجّه داشت که هر کدام از این فضایل بدون از بین بردن هوای نفس و رذایل ایجاد نمیگردد؛ چنانکه امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: موقع ذبح قربانی، گلوی هوای نفس و طمع را قطع کن. بعد از قربانی، با حلق و با تقصیر که ظاهر عمل است، باید به این حقیقت توجّه داشت که باطن عمل، تطهیر روح از پلیدی رذایل اخلاقی و ریختن آخرین نشانه و اثر از هواپرستی و خودخواهی از دامن دل و پاک ساختن و صفحهی جان از تمام تعلّقات حیوانی و افکار شیطانی است. خدا خواسته است انسان از زیبایی ظاهری بکاهد و سیرتی زیبا یابد. از درون خود روزنهای به سوی نور معرفت پیدا کند.

امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «با تراشیدن موی خود، تمام عیبهای ظاهری و باطنی را بتراش» و آنگاه باید به یقین بدانی که پاک شدهای و با این اعمال و نیّت، بهشت را برای خود آفریدهای. دست به دعا بردار و هر چه از خدا تمنّا داری بر زبان آر؛ زیرا از امام رضا (علیهالسّلام) سؤال شد از علّت اینکه منا، منا نامیده شده است آن حضرت فرمودند: جبرئیل آنجا، به ابراهیم (علیهالسّلام) گفت: «تَمُنَّ علیَّ ربّک ماشئت»؛ هر چه می خواهی از خدایت «تمنّا» کن و خواهش نما. پس در این زمان که وقت استجابت دعاست، دست به دعا بردار برای فرج مولایمان امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) و دعا در حق مؤمنین که امام موسی بن جعفر میفرماید: «هر که دعا کند دربارهی برادر خود که غایب است ندا از عرش میرسد که از برای تو باشد صد هزار برابر آنچه برای او طلب کردی».

پله‌ی دوازدهم: برگشت به حرم امن الهی

اکنون که به لطف و عنایت پروردگار از پلّههای متعدّد بالا رفتیم و در هر جایگاه و پلّهای حجابی از حجابهای بین ما و خدا برداشته شد با روحی طاهر و جسمی پاک، آماده ی تشرّف به بارگاه مقدّس و قرار گرفتن در زمرهی زوّار خداوند گشتهایم، بار بسته و از منا رو به بیت محرم حرکت میکنیم تا بار دیگر برنامهی طواف و نماز طواف و سعی بین صفا و مروه را که قبلاً به عنوان «عمره» انجام دادهایم، مجدّداً به عنوان «حج» و قصد اصیل و مقصد نهایی انجام دهیم (حج برنامه تکامل/۲۰۴).

پله‌ی سیزدهم: چگونه حاجی بمانیم

حال که ما به عنایت خداوند، موفق به اتمام صورت اعمال حج شدهایم باید در خود بنگریم که آیا از نظر معنا و روح نیز حرکتی کرده و سیری انجام داده و بر پلّههای تکامل به درستی قدم گذاشتهایم یا خیر، العیاذ بالله، از حیث روح و جان، همچنان جامد و بیحرکت در عالم ظلمانی مانده و در لجنزار هواپرستی ها و ارضای تمنّیات نفسانی، دست و پا میزنیم؟

ای حاجیان! نه چنین است که خودداری از گناه و پرهیز از عادات حیوانی و خشم، منحصر به حال احرام و چند روز ایّام حج باشد، بلکه این، یک نوع تمرین و به اصطلاح، دیدن کلاس تربیت است تا حالت تقوا و کنترل شهوات حیوانی، به صورت ملکهای راسخ در قلب ما نفوذ کند.

اکنون ای زائران بیت محرم! به خود آیید که این ندای آسمانی قرآن، هم اکنون با هیبت مخصوص به خود در گوش جان ما طنین انداز است که: هان! ای قاصدان خانه حق که جامهی دنیا از تن کنده و لبّیک گویان به سوی خانهی معبود آمدهاید! ای گروه وقوف کننده در عرفات، منا و مشعرالحرام! ای سنگسار کنندگان شیطان و ای ذبح کنندگان گوسفند نفس اماره به امر خالق سبحان! ای کسانی که با تراشیدن موی سر و چیدن ناخن، رذایل اخلاقی و افکار شیطانی را از سر ریخته و چنگال خود را از حرامکاری و حرامخواری کوتاه کردهاید و با طهارت جسمی و روحی دور خانهی حق چرخیده و با استلام حجر، دست بیعت به دست خدا داده و پیمان وفادار ماندن بر عهد بندگی و اطاعت فرمان، با خدا بستهاید، به هوش باشید که این «مواقف» و «پلّههای تکامل» را از یاد نبرید و عهد میثاق را فراموش نکنید. گوشی که در آن، از همه جا، نغمههای آسمانی اذکار و تلاوت آیات قرآن شنیده است، کی روا باشد که بار دگر به پلیدی آوای هوس آنگیز مردان و زنان آلوده، ملوث شود؟

پایی که قدم به مطاف کعبه و سعی نهاده و در موقفهای عرفات و مشعر ایستاده است، سزاوار نیست که قدم به اماکن فساد و مراکز گناه بگذارد. لبی که لبّیک اجابت دعوت، به خدا گفته است، تا آخر عمرش نباید لبیک پذیرش دعوت، به شیطان بگوید.

پله‌ی چهاردهم: مدینه‌النّبی شهر پیغمبر

رسول گرامی اسلام (صلّیاللهوعلیهوآله) تجسم اسلام و آیین الهی است و لذا اطاعت وی، پیروی از خدا، محبّت او، محبّت به خدا و زیارت او در حقیقت زیارت خداوند به حساب می‌آید. اکنون که از گناهان پاک و مصفّا شدهای با جسم و روح پاک به مدینه آمده‌ای، مدینه‌النّبی که شهر پیامبر است.

هنگامی که چشمت به دیوارهای مدینه افتاد به خاطر آور این شهری است که خداوند آن را برای پیامبرش برگزید و هجرتش را از مکه به این شهر قرار داد و این جایی است که رسول اکرم (صلّی‏ الله ‏وعلیه‏ وآله) احکام پروردگارش را در آن تشریع کرد و سنّت‌های خویش را برقرار فرمود و در آن با دشمنان خدا به نبرد پرداخت و دین خدا را آشکار ساخت تا آن‌گاه که خداوند روح مقدّسش را قبض فرمود و تربت او را در این شهر قرار داد. سپس جای قدم‌های پیامبر (صلّی‏ الله‏ وعلیه‏ وآله) را که در آن رفت و آمد میکرده است در نفس خویش تصور کن زیرا بر هیچ جای پایی از زمین مدینه گام نمینهی مگر اینکه آن، جای پای مقدّس آن حضرت است. بنابراین در زمین آنجا جز با آرامش و بیم قدم مگذار. سپس نعمتی را که خداوند به کسانی ارزانی داشت که به همصحبتی با او مشرف و به دیدن و شنیدن گفتار او نایل شدند به یادآور و از اینکه به همنشینی با او و اصحابش توفیق نیافتهای بسیار اندوهگین باش و بیندیش که تو در دنیا از دیدن او محروم بوده و از دیدن او در آخرت در خطر شک و تردیدی و بسا که او را در آن جهان نیز نبینی.

اگر حرمت شریعت پیامبر (صلّی ‏الله ‏وعلیه ‏وآله) را هر چند در دقیقهای از دقایق ترک کنی نباید ایمن باشی از اینکه انحراف تو از راه، میان تو و او حایل شود، با این حال امیدوار باش که خداوند میان تو و او مانعی قرار ندهد؛ چه خداوند ایمان را روزی تو ساخته و تو را از وطنت برای زیارت او برانگیخته بی آنکه قصد تجارت و یا جلب منفعت دنیوی داشته باشی. از این رو چقدر سزاوار است که خدا به دیدهی رحمت در تو بنگرد.

چون به مسجدالنّبی رسیدی بسیار امیدوار باش که با دخول به این مکان خداوند تو را مورد ترحّم قرار دهد؛ پس با خشوع و تعظیم به مسجد وارد شو.

زیارت پیامبر خدا (صلّی ‏الله‏ وعلیه‏ وآله):

باید در پیش روی آن حضرت بایستی و او را به همان‏گونه که در حال حیات باید زیارت کرد زیارت کنی، مگر به مقداری که اگر در حال حیات می‏بود بتوانی به او نزدیک شوی؛ و بدان‏که او حضور و ایستادن و زیارت تو را می‌داند و سلام و صلوات تو به او می‏رسد. در خیال خود رخسار کریم او را در حالی‏که در آرامگاه ابدی در مقابل تو قرار دارد تصوّرکن و پایگاه رفیع او را به خاطر آور. از آن حضرت روایت شده که: «خداوند متعال فرشته‏ای را به قبر او گماشته تا سلام هر کسی از امّتش را که به او سلام کند به وی برساند». این روایت در مورد کسی است که در کنار روضه‏ی او حضور نیافته، پس چگونه است حال کسی‏که به شوق لقای او از وطن بیرون آمده تا به جبران آن‏که نتوانسته رخسار کریم آن حضرت را زیارت کند به مشاهده‏ی روضه‏ی منوّر او بسنده کند! پیامبر خدا (صلّی‏ الله‏ وعلیه‏ وآله) فرموده است: «هر کس یک‏بار بر من درود فرستند خدا ده بار بر او درود می‌فرستد». این پاداش کسی است که به زبان بر او صلوات فرستد و در این صورت پاداش کسی‏که با بدن خود به زیارت او شتافته چه خواهد بود؟ تو در این هنگام از خداوند بخواه که در قیامت میان تو و او جدایی نیندازد.

 امّا بعد به زیارت حضرت زهرا دخت گرامی پیامبر (صلّی ‏الله‏ وعلیه ‏وآله) برو. امّا کجا؟ در خانهشان؟ بین محراب و منبر یا در بقیع؟ میدانم که نمیدانی و سرگردانی، امّا چرا؟ چرا قبر دختر پیامبر (صلّی‏ الله وعلیه ‏وآله) که حضرت سفارش اکید به احترام و آزار نرساندن به خانم داشتهاند مخفی است؟ چه بگویم که میدانم قلبت از این غم آکنده است و بدون خواندن نوایی خود میگریی.

آنگاه به زیارت ائمّهی بقیع برو که اتمام حج به دیدار و زیارت امام است. بقیع تجسّم مظلومیت ائمّه است. قبرهای بینام و نشان بقیع، نشان از بیمعرفتی مردم آن دیار دارد و امروز ما آمدهایم تا چنان نباشیم و در این همنشینی کوتاه از سر معرفت با امامان خود صحبت کنیم و بگوییم: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَهِالدُّعَاهِ إِلَى اللَّهِ … مَن اتیکُم نَجی زائِرٌ لَکُم… عارِفٌ بِحَقِّکُم، آخِرٌ بِقولِکُم، عامِلٌ بِأَمرِکُم… مُطیعٌ لَکُم».

«حجکم مقبول» و «سعیکم مشکور».

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا