نبشتن زگفتن مهم‌تر شناس (اسم ­ها از آسمان می­ آیند)

esm

نام­شناسی و اثر آن در شناخت روایت

*فاطمه اکبری

جمله­ ی معروفی است که می­گوید: «الأسماء تنزّل من السّماء»؛ اسم ­ها از آسمان می­آیند. داشتن اسم برای آدمی خیلی مهم است و تا آن­جا اهمّیت دارد که همه­ ی ما همیشه در اوّلین برخورد با دیگران اوّل نام آن­ ها را جویا می ­شویم؛ چه بسا نام افراد در پیش داوری­ های ذهنی ما نسبت به آن­ ها نیز نقش بازی کند؛ مثلاً با شنیدن نام «کامران خان»، «آقاچنگیز» یا «طاووس خانم» احساسات متفاوتی در ما برانگیخته می­ شود.

نام­شناسی یکی از مباحث مهم در نویسندگی و نقد ادبی به شمار می­ رود که در قرن جدید بسیار اهمّیت یافته است و توجّه به آن نشانه­ ی دقّت و دانش نویسنده در این باره است. در این مقاله مسائل مطرح درنامشناسی داستانی را به طور خلاصه بیان می­کنیم و در فرصتی دیگر به تحلیل این مسأله در آثار نویسندگان اسلامی خواهیم پرداخت.

نام و بی­نام

چرا در بعضی از آثار داستانی از شخصیت­ ها با اسم خاص نام برده می ­شود و در برخی دیگر آن­ ها را با عباراتی توضیحی مانند: «پسرک»، «مرد قد بلند»، «زن چاق» معرّفی می­ کنند؟ یا با اسم شغلشان مانند: «رفتگر»، «دکتر»، «راهب» و یا بعضی شخصیت­ ها اصلاً نام و عنوانی ندارند؟

اگر نویسنده یا راوی شخصیت یاد شده را نشناسد و یا اسمش را به یاد نیاورد از آوردن اسم او خودداری می­ کند. امّا دلیل مهمتر برای بی­ نام ماندن یک شخصیت در طول روایت، تعمّد در ناشناس ماندن وی است. گاه خبری را نقل و یا ماجرایی را تعریف می­ کنیم که می­ خواهیم راوی آن مجهول بماند؛ این خود دو معنا دارد: اوّل این­که خبر مهم است و این که راوی کیست زیاد مهم نیست: «گفتند مهمان­ ها آمده ­اند»؛ آمدن مهمانها مهم است نه این که چه کسی این سخن را گفته! دوم، راوی مهم است امّا به دلایل سیاسی و امنیتی نباید نام او فاش گردد: «حسنک را بر دار کردند و مشتی رند را سیم داده بودند تا او را سنگ زنند»؛ در این­جا بیهقی به دلایل سیاسی امنیتی نمی ­تواند عاملان قتل حسنک را که همان سلطان مسعود غزنوی و ایادی اویند نام ببرد؛ بنابراین از یاد کردن نام شخصیت­ های داستان تاریخی­اش طفره می­ رود.

هم‌چنین بنا بر اهمّیت نام یک شخصیت از دیدگاه راوی، وی می ­تواند اسم بعضی از اشخاص مهم را حذف کند. برای مثال در داستان «گلدسته­ ها و فلک» از آلاحمد بسیاری از شخصیت ­های مهم اسم ندارند در حالی­که شخصیت­ های فرعی مانند حسین سوری یا اماکن و مساجد اسم­ های پرطمطراقی دارند: گنبد سیّد نصرالدین، تیمچه­ ی حاج حسن و… . 

از دلایل دیگر بی­ نام ماندن یک شخصیت می­توان به بی ­هویّتی او اشاره کرد. آدم ­هایی که نام ندارند، آدم بودنشان هم مهم نیست و یا نویسنده می­ خواهد که مهم نباشند. فرانتس کافکا نویسنده ­ی نهلیست فرانسوی در آثار خود غالباً اشخاص را با حروف می­نامد نه با نام آن­ ها مثل آقایk  در رمان «قصر» و یا اجاره‌نشین­ ها در «مسخ». ترس و نفرت از یک شخص یا موجود نیز می­ تواند موجب حذف نام او از آثار نویسندگان و حتّی ذهن مردم شود چنان­که دیو و جن را با القابی نظیر «از ما بهتران» یا «اسمش را نبر» می­ خوانیم.

اسم جنس

گاه برخی از اسم ­ها برخلاف ظاهر خود نوعی بار جنسیتی را بردوش می­ کشند و معنایی خلاف ظاهر اسم را در ذهن خواننده تداعی می­ کنند؛ مثلاً در گلدسته ­ها و فلک، موچول با این که یک پسر از طبقه­ اشراف است، ویژگی­ هایی زنانه دارد. چشم ­های او راوی را که خود شخصیت اول داستان و قهرمان نیز هست به یاد چشمهای درشت دختر عمه ­اش می­ اندازد و کارهایش نیز مانند اسمش دخترانه و از سر کم دلی و نازدانگی است. اسم هایی مثل نمکی، صنم­بر، شهربانو، شاهزاده و… می ­تواند معنای جنسیتی خاصّی را در یک داستان تداعی کند.

نوع خطاب

ممکن است در طول داستان راوی یا برخی اشخاص خود یا دیگران را با القابی مانند: آقا، خانم، دکتر، حضرت و… خطاب کنند که این مسأله نیز به نوبه ­ی خود معانی بسیاری مانند: تفاخر، تحبیب، موقعیت اجتماعی و… را می­رساند. نوع خطاب با ضمایر احترام نیز که در زبان فارسی رایج است از همین مقوله میباشد.

معناگرایی در نام

با توجّه به آن­چه تا کنون گفتیم هرگونه برخورد با نام در آثار نویسندگان می­تواند معنی یا معانی متعدّدی داشته باشد. بی­نام یا بانام بودن شخصیت، نوع اسم او، عناوین و القاب، ضمایر اشاره­ای که به کار می‌روند، نوع اسم که مربوط به کدام حیطه­ی فرهنگی است، اسم­های اسطوره­ای و تاریخی، اسم­ های مذهبی و… هر یک به نوعی در یک اثر معنی‌آفرینی می ­کنند؛ امّا مهمتر از همه معنای خود اسم است. هر نامی معنایی دارد. معنایی که می ­تواند فکر مخاطب و رفتار و کردارِ شخصیت را شکل دهد. کسی که نامش نام ­های مقدّسی چون مصطفی، محمّد، مریم و مسیح است در رفتار نیز باید هم‌چون همین شخصیت­ ها عمل کند. مثلاً: مصطفی به معنی برگزیده است پس صاحب این نام باید در رفتار، گفتار و کردار جزء برگزیدگان باشد. یوسف زیبا و عفیف است و در نهایت به دامان خاندان خود برمی ­گردد پس می­ تواند در جهت دهی فکری خوانندگان یک داستان یا بینندگان یک فیلم نقش معناداری را ایفا کند. معناگرایی در نام، در بیشتر فیلمهای ارزشی سینمای ایران و جهان به گونه­ ی قابل ملاحظه­ای رعایت می­شود؛ به طوری که در بسیاری از آثار می­توان از روی نامِ شخصیت ­ها به هویت حقیقی آن­ ها و در نتیجه به محتوا و درونمایه ­ی اثر هنری پیبرد. (برای مثال روی نام شخصیت­ های فیلم­ های حاتمیکیا چون «بوی پیراهن یوسف» و سریال­ «صاحبدلان» دقّت کنید).

حال اگر یک نام مقدّس چون نام پیامبر اسلام که نماد یک رهبر کامل و نمونه­ ی عالی یک بشر الهی است در یک اثر بر روی شخصیتی حقیر و ناهنجار قرار بگیرد و یا مریم که در تمامی فرهنگ­ های بشری سمبل عفّت و پاک‌دامنی و زنی پیامبر گونه است نام زنی فاسد باشد، چه اتّفاقی می ­افتد؟

این شگرد که از دوران پس از رنسانس و بدبینی به دین و کلیسا اوج گرفت از طرف بسیاری از نویسندگان ضدّ دین درباره­ ی شخصیت­ های مقدّس بشری به ویژه شخصیتهای دین مسیح و یهود پیاده شد و اکنون نیز در حال پیاده شدن است و در دهه ­های اخیر لبه ­ی تیغ آن شخصیت­ های مقدّس دین اسلام را نشانه رفته است؛ رمان­ های بی­ ارزشی چون آیات شیطانی بر این اساس پایه­ گذاری شده ­اند.

در این رمان شخصیتهای ساختگی نامهایی چون «صلاحالدین» و «جبرئیل فرشته» دارند و در صددند تا به نوعی القائات شیطانی داشته باشند. آنها در روند داستان زندگی بدون خدا و دین را شروع میکنند و بعد هم دچار تناسخ میشوند (رک: نقد توطئه‌ی آیات شیطانی؛ ص ۷۲ تا ۷۶). تغییر نام دادن در داستان آیات شیطانی به معنی تغییر هویّت افراد است.

در شمارهی بعد انشاءالله- دربارهی نام شناسی در آثار ادبی دوره‏‏ی اسلامی در ادبیات فارسی سخن خواهیم گفت. 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا