سلمان نمایندهی ولایتمدار ایرانی در محضر رسولالله (صلیاللهعلیهوآله)/*محبوبه کامل
قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآله): «انا سابقُ وُلدِ آدم و سَلمانُ سابقُ اهلِ فارسٍ»؛ من پیشگام همهی فرزندان آدم هستم و سلمان پیشگام همهی مردم ایران (احتجاج طبرسی، ج۱، ص۱۱۰).
او مسلمانی ایرانی است. اصلاً مهم نیست از کدام روستا یا شهر و دیار است. رامهرمز، کازرون، شوشتر، اصفهان یا شیراز و اهواز و… . پیامبر گرامی اسلام نامش را از “روزبه“ به “سلمان محمدی“ تغییر دادهاست و این از افتخارات اوست. همیشه خودش را چنین معرّفی میکرد: «من فرزند اسلامم. بَرده بودم؛ خداوند به وسیلهی محمد (صلیاللهعلیهوآله) مرا آزاد کرد. کم ارزش بودم؛ خداوند مرا به وسیلهی محمد (صلیاللهعلیهوآله) دارای مقام ارجمند نمود. فقیر بودم؛ خداوند به وسیلهی محمد مرا بینیاز کرد. این است حسب و نسب من».
ایام نوجوانی:
پدرش از دهقانان بود و مسئولیت اهالی ده با او. وضعیت مالی مناسبی داشتند. او عزیز بود و مورد احترام و توجّه خانواده بهخصوص پدرش. بدین جهت تحت مراقبت شدید او قرار داشت. ولی از نخستین باری که اجازه یافت تا به تنهایی سری به مزرعهشان بزند و کمککار پدر باشد، حس کنجکاویش او را به یک کلیسا کشاند که صدای دعاخوانان آن از دور به گوش میرسید و این در حالی بود که خاندانش آتش میپرستیدند. نزدیک و نزدیکتر شد و به دعاهای آنان گوش داد. سؤالات زیادی در ذهنش نقش بسته بود که به دنبال پاسخ آنها میگشت. داخل کلیسا شد و در مورد دین آنان پرسشهایی نمود. چنان مجذوب عقاید آنان شدهبود که متوجّه نشد که شب شده و خانوادهی او نگران و مضطربند. او برای اولین بار از خانوادهاش دور شده بود. پدرش همهی اهالی خانه را برای جستوجوی او بسیج کرده بود و صبح که به خانه برگشت و علّت غیبتش را توضیح داد، پدرش او را نصیحت کرد که دست از این سخنان و عقاید بردارد و به آنان توجّهی نکند؛ ولی سلمان موحّد شده بود. لذا او را در بند کشید تا سختی و دوری از برنامههای کلیسا او را وادار به عقبنشینی از عقایدش کند.
آغاز کاوشگری:
سلمان با اطّلاع از این که کاروانی از سوی شام در راه است تا پس از خرید و تجارت به شام که مرکز اشاعهی دین مسیحیت در آن روز به شمار میرفت، برگردد، عزم سفر کرد. به هنگام بازگشت کاروان او هم از منزل گریخت و در جستوجوی حقیقت با آنان همراه شد و طیّ سالیان دراز در نزد کشیشان کلیساهای مختلف شهرها و کشورهای بسیاری تلمّذ کرد و مطالب و علوم فراوانی آموخت. امّا روح تشنهی او سیراب نشد. در آخرین سفر در شهر عموریّه در ترکیه با کشیشی آشنا شد. بعد از دو سال با هم بودن وقت مفارقت فرارسید و کشیش در حالی که آخرین روزهای عمرش را سپری میکرد به سلمان چنین گفت: «امروز کسی که عقیدهی درستی داشته باشد نمیشناسم ولی به زودی پیامبری بر اساس آیین ابراهیم (علیهالسّلام) مبعوث میگردد. به سرزمینی که محصول آن خرماست برو تا او را بیابی. او نشانههای زیادی برای اثبات نبوّتش دارد امّا همینقدر بدان که صدقه را قبول نمیکند، هدیه را میپذیرد و میان شانههایش مهر نبوّت دیده میشود». راهب شهر عموریّه این سخنان را گفت و از دنیا رفت.
سلمان لحظهای با خود اندیشید که به راستی اگر پیامبری دیگر میآید خود بهترین نشانه است که دین مسیحیّت و باورهای کلیسایی کامل نیست و یا به مرور زمان، اصول آن دگرگون شده است. من با فرقهای از مسیحیان در ایران به نام “نسطوریان“ آشنا بودم. عقاید آنان بسیار درستتر از مسیحیانی بود که بعدها در شام دیدم. بنابراین آنچه امروز با عنوان آیین مسیحیّت مطرح است با اصل آن تفاوت دارد و شاید همین مسأله باعث سیراب نشدن روح تشنهی من بود (سلمان حقیقت جاویدان، ص۲۴).
بنابراین با نشانههایی که راهب در مورد پیامبر اسلام و سرزمینش داده بود با کاروانی که به طرف حجاز در حرکت بود همراه شد؛ به شرط آنکه اموال و احشامی را که از راهب به او من ارث رسیده بود به کاروان بدهد و در خدمت آنان باشد. در راه سختیها و مصیبتهای زیادی کشید تا این که او را به عنوان غلام و برده به یک زن یهودی در مدینه فروختند. همیشه در حسرت دیدار پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) بود تا بالأخره به آرزویش رسید.
بعد از ۱۳ سال دعوت به خداپرستی در مکه، حضرت تصمیم گرفتند به مدینه مهاجرت کنند. وقتی سلمان شنید که پیامبر با یارانش به مدینه میآیند، ظرفی خرما از صاحبش گرفت و آن را به عنوان صدقه به نزد پیامبر برد. حضرت آن را گرفتند و به یارانشان دادند و خود چیزی تناول نفرمودند. این در حالی بود که یکی از نشانهها برای سلمان آشکار شده بود. بعد از مدّتی، دیگر بار ظرفی خرما به خدمت حضرت برد و آن را به حضرت هدیه کرد که این دفعه حضرت میل فرمودند و او نشانهی دوم را هم یافته بود ولی در تلاش بود که نشانهی سوم را که مهر نبوّت بین دو شانهی حضرت قرار داشت ببیند. رسولالله (صلّیالله علیهوآله) از میل قلبی سلمان آگاه گشته لباس خود را اندکی کنار زد تا او سومین نشانهی حضرت را از نزدیک ببیند.
اینک دیگر برای او مسجّل گشته بود که حضرت، پیامبر خاتم (صلیاللهعلیهوآله) است. هرچند که چهرهی جذّاب، نورانی و کلام دلنشین او بیشتر از همه چیز گویای پیامبریش بود. از آن به بعد با تلاشهای پیامبر عظیمالشأن اسلام (صلیاللهعلیهوآله) و یارانش بهای آزادی سلمان از قید بندگی آن زن پرداخته شد و او تمام و کمال در خدمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بود و حتّی شبها تا پاسی از شب در محضر حضرتش به طور خصوصی تلمّذ میکرد. ایشان تقریباً همیشه و همه جا همراه پیامبر بود و در تمامی جنگهایی که حضرت بعد از هجرت داشتند حضور داشت. گاهی ابتکارات و پیشنهادات جالبی میداد که مورد توجّه مسلمین بهویژه پیامبر قرار میگرفت؛ مانند طرح حفر خندق و ساختن منجنیق.
سخن در فضایل و امتیازات سلمان بسیار است که در این مختصر نمیگنجد لذا به قطرهای از دریای بیکران خوبیهای این صحابی مخلص از منظر قرآن کریم و اهلبیت و احادیث اشاره می شود:
سلمان از منظر قرآن:
۱- چنانچه در روایات آمده در سورهی «والعصر» آیهی «إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» (العصر/۳) افراد غیر زیانکار را معرفی میکند که آنان علی (علیهالسّلام) و سلمان هستند.
۲- در تأیید این که سلمان از «والسابقون» است در حدیثی از امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده که منظور از آیهی «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ» (توبه/۱۰۰) نقیبان پیامبر یعنی ابوذر، مقداد، سلمان، عمار یاسر و افرادی که ایمان آوردند، صداقتپیشه ماندند و بر ولایت امیرالمؤمنین ثبات قدم داشتند، میباشند که خداوند از ایشان و آنان نیز از خداوند راضی هستند.
۳- در تأیید خداجویی سلمان از امام صادق روایت شده که خداوند به پیامبر میفرماید: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِ…»؛ در مورد کسانی که صبح و شام خداوند را میخوانند و جز خواستهی او منظوری ندارند خویشتنداری کن و به خاطر نداشتن مال دنیا به آنان کم توجّه نباش (کهف/۲۸). این آیه دربارهی سلمان نازل شد که گروهی نزد رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) آمدند و از حضرت خواستند که سلمان، ابوذر، عمار، صهیب و جنّاب و سایر یاران تهیدست خود را به هنگام ورود آنان از نزد خود براند و دور کند. امّا وقتی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به این ایراد بهانهجویان توجّهی نکرد دربارهی خویشتنداری او آیه نازل شد. آن حضرت به پا خاست و جویای حال آن گروه و از جمله سلمان شد که متوجّه گردید آنان در قسمت آخر مسجد مشغول دعا و ذکر خدا هستند. آنگاه رسول خدا فرمود: «حمد خدایی را که مرا نمیراند و به من دستور داد دربارهی رجال امّت خود خویشتنداری کنم و در حیات و پس از آن با آنان باشم».
۴- در تأیید دوستی واقعی با اهلبیت پیامبر و عمل کردن به آیهی “مودّت“ که وقتی آیهی «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى» (شوری/۲۳) نازل شد آن حضرت در میان یارانش به پا خاست و فرمود: «ای مردم خداوند متعال حقی از من به عهدهی شما واگذار کرده آیا آن را دوست میدارید؟» مردم سکوت کردند که تا دو روز بعد حضرت تکرار فرمودند و آنگاه که فهمیدند درخواست حضرت مادّی نیست پاسخ مثبت دادند. امام صادق (علیهالسّلام) میفرمایند: «به خدا سوگند به غیر از هفت نفر که یکی از آنان سلمان است کسی به این آیه و عهدی که بسته بودند وفادار نماند».
سلمان از نگاه معصومین (علیهالسّلام):
از پیامبر بزرگوار اسلام (صلیاللهعلیهوآله) نقل شده که به یارانش فرمود: «اعرفکم بالله سلمان»؛ سلمان فارسی خداشناسترین شماست و در جایی دیگر علی (علیهالسّلام) از قول پیامبر میفرمایند: «خداوند به من دستور داده چهار نفر از مردان اصحاب خود را دوست بدارم و خداوند هم آنان را دوست دارد و بهشت مشتاق آنان است که یکی از آنان سلمان است» (سلمان فارسی استاندار مدائن، ص۳۲).
امام علی (علیهالسّلام) به ابوذر میفرماید: «ای ابوذر! اگر سلمان آنچه را میداند با تو بگوید به کُشندهی او رحمت خواهی فرستاد. ای ابوذر! سلمان بابالله روی زمین است و مؤمن کسی است که او را بشناسد و هر که او را انکار کند و نشناسد کافر است» (سلمان فارسی، ص۷۱).
امام صادق (علیهالسّلام): «نگویید سلمان فارسی بگویید سلمان محمدی و سبب آن که من او را فراوان یاد میکنم این است که سه خصلت بزرگ در او بود: اول آن که اختیار هوای امیرالمؤمنین بر هوای نفس خود کرد. دوم این که فقیران را دوست داشت و آنان را بر اغنیا و صاحبان ثروت ترجیح میداد. سوم این که به علم و دانشمندان علاقه داشت» (همان،۷۲).
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در شب عروسی حضرت زهرا (علیهاالسّلام) مهار مرکب آن حضرت را به دست سلمان دادند تا به منزل داماد ببرند که با این کار بزرگ نه تنها عظمت او را به نمایش گذاشتند بلکه نژادگرایی را بیتأثیر قلمداد کردند و او را از خاندان و محرم اسرار خویش دانستند (سلمان محمدی، ص۶۳). همچنین او از دست مبارک حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) طعام بهشتی دریافت کرد.
برخی القاب سلمان:
زاهدی بود که در طول خدمتش از پول زنبیلبافی ارتزاق میکرد و تمام حقوق دولتی خود را به تهیدستان میبخشید تا جایی که مورد اعتراض خلیفهی وقت قرار گرفت و سلمان این کار را تأسی به پیامبر دانست.
از خدمات شایسته و قابل توجّه او میتوان از دفاع جانانه و به موقع او در مواقع مختلف از مقام ولایت و امامت علی (علیهالسّلام) در دوران خفقان و مظلومیت ایشان نام برد. وی در مقام استاندار مدائن طعم شیرین اجرای عدالت و سادهزیستی و مدیریت یک استاندار حکیم و قاضی مؤمن را به مردم آن دیار چشاند. او شاگرد بلافصل رسول خوبیها بود. احکام و دستورات اسلام را در هر فرصتی منتشر میکرد. از جمله خدمات فرهنگی وی میتوان به تشکیل کلاسهای درس تفسیر در شهر مدائن که با حضور هزار نفر از شهرهای مختلف برگزار میشد اشاره کرد.
و کارنامهی پرافتخار صحابی سرافراز اسلام بالاترین امتیازات را دارد. او که:
– در ایمان از ده جزو آن تمامی آن را داراست (پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله)).
– در علم و حکمت مانند لقمان حکیم است و علم اولین و آخرین به او افاضه شده و به فرمایش پیامبر اعظم سلمان دریایی است که خشک نمیشود و گنجی است که پایان نمیپذیرد (علی (علیهالسّلام)).
– در تقرّب به اهلبیت و ولایت پذیری چنان است که پیامبر فرمودند: «سلمان از ما اهلبیت است».
– در مجاهده، سیاستمداری، تواضع و فروتنی، رعایت اخلاق اسلامی و از همه مهمتر در بندگی خالصانهی خدای رحمان موفق به دریافت سلام ویژهی خداوند از طریق جبرئیل به پیامبر میشود و از پیامبر موفق به دریافت نشان افتخار یکی از خاندان رسالت بودن شده است.
سلام بر تو ای مخزن اسرار بزرگان اهل سعادت و سلام بر تو ای آبرو و افتخار ایران و ایرانی. بهشت گوارایت باد.
برای مطالعه بیشتر به کتابهای زیر مراجعه نمایید.
۱- محدثی، جواد، سلمان و بلال
۲- محمدی اشتهاردی، محمد، زندگی پرافتخار سلمان فارسی، انتشارات پیام آزادی
۳- بیروتی، میزالدین، سلمان فارسی
۴- طیبی، ناهید، سلمان حقیقت جاویدان
۵- قدسی، غلامرضا، یاران پیامبر
۶- جعفرآملی، سید مرتضی، سلمان فارسی
۷- نصیری، بدرالدین، سلمان محمدی
۸- صادقی اردستانی، سلمان فارسی استاندار مدائن
۹- نفحات الرحمن
۱۰- الکافی، زندگی پرافتخار سلمان
۱۱- احتجاج طبرسی، زندگی پرافتخار سلمان فارسی پیشگام رابطهی ایران و اسلام