جلوههایی از یقین امام حسین در قیام عاشورا
صدّیقه اسلامی
یکی از مراتب رشد و کمال آدمی رسیدن به درجهی یقین است. یقین همان آرامش یافتن فکر و فهم بعد از اثبات حکم و استدلال هر چیزی است. ( راغب اصفهانی،۱۳۸۷، ج ۳، ص ۵۴۷)در اصطلاح یقین به معنی دانستن چیزی است به طوری که احتمال خلاف آن را ندهد و هیچ تردیدی در آن نداشته باشد.(دستغیب،۱۳۶۲،ص ۳۶) در تفاسیر هم یقین نقطه مقابل شک است همان طور که علم نقطه مقابل جهل است، و به معنی وضوح و ثبوت چیزی آمده است و طبق اخبار و روایات به مرحله عالی ایمان، یقین گفته می شود.(مکارم شیرازی،۱۳۷۴، ج۲۷، ص۲۸۳)
دستیابی به این مقام، مراحلی دارد. امام باقر(علیهالسلام) این مراحل را در بیانی زیبا و روشن چنین معرّفی نمودند: «التَّوَکُّلُ عَلَى اللَّهِ وَ التَّسْلِیمُ لِلَّهِ وَ الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّفْوِیضُ إِلَى اللَّهِ»(مجلسی، ج۷۰، ص۱۳۸) «حقیقت یقین، توکّل بر خدا و تسلیم در برابر او و رضا به قضای الهی و واگذاری تمام کارهای خویش به اوست».در همین زمینه یکی از نمودهای اعلای یقین و خداباوری، وجود مقدّس امام حسین(علیهالسلام) است که در مقاطع مختلف حوادث عاشورا جلوههای عظیمی از آثار یقین کامل را به نمایش گذاشتند که در ادامهی این نوشتار به ذکر برخی از آنها میپردازیم.
الف) نمونهای از توکّل
امام حسین(علیه السلام) قبل از حرکت به سمت کربلا از شهادت خود و یارانشان خبر داشتند و با این که عدّهای ایشان را از رفتن منع میکردند و اوضاع وخیم کوفه و سست عنصری کوفیان را به ایشان گوشزد میکردند، امّا امام هنگام ترک مدینه وصیتنامه خود را نوشتند و در آن به هدف خود از این قیام که اصلاح امت اسلام به امر به معروف و نهی از منکر و احیای روش حکومتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) وامیرمؤمنان علی (علیه السلام) بود، اشاره کرده سپس وصیتنامه را به برادرشان محمد حنفیه سپرده وفرمودند:« هذه وصیتی الیک یا اخی وما توفیقی الا بالله علیه توکلت والیه انیب » (مقتلالحسین مقرم، ص۱۳۹)
ب) تسلیم
از امام صادق(علیهالسلام) روایت شده: شبی که فردای آن امام حسین(علیهالسلام) قصد خروج از مکه داشت، محمّدبنحنفیه نزد ایشان رفت و سعی کرد امام را از رفتن منصرف کند. امام حسین(علیهالسلام) فرمودند: در مورد گفتههایت فکر میکنم.
صبح که فرا رسید، امام حسین(علیهالسلام) آمادهی حرکت شدند. محمّدبنحنفیه نزد آن حضرت رفت و گفت: چه چیزی باعث شده با این عجله و شتاب از مکّه خارج شوی؟ امام حسین(علیهالسلام) فرمودند: بعد از این که از تو جدا شدم، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نزدم آمد و فرمود: «یَا حُسَیْنُ اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلًا»(همان، ص۸۵-۸۲) ؛ «ای حسین! از مکّه خارج شو! خداوند اراده کرده تو را کشته ببیند».
سپس عدّهای به آن حضرت گفتند: اگر برای کشته شدن میروی پس چرا این زنها را با خود میبری؟ آن حضرت فرمودند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به من فرمودند: «قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاهُنَّ سَبَایَا»(همان) ؛ «خداوند خواسته آنان را اسیر ببیند».
بنابراین میبینیم که امام حسین(علیهالسلام) چگونه تسلیم خواست الهی بودند و حتّی خانواده و جان خویش را هم تسلیم خواست الهی کردند.
ایشان هنگامی که قصد حرکت به سمت عراق را داشتند در خطابهای فرمودند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ سَلَّمَ خُطَّ الْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلَادَهِ عَلَى جِیدِ الْفَتَاهِ وَ مَا أَوْلَهَنِی إِلَى أَسْلَافِی …»(ابن طاووس، صص۸۰-۷۸) حمد و سپاس مخصوص خداست و هرچه خدا خواست همان میشود و هیچ نیرویی در عالم نیست، مگر نیروی الهی.
درود و سلام خدا بر رسولش! مرگ، بنیآدم را احاطه کرده همانگونه که گردنبند، گردن دختران را احاطه میکند، و من چه شور و اشتیاقی برای پیوستن به گذشتگان خود دارم…».
ج) رضای حسینی
در نمایشگاه عاشورا، تاریخ صحنههای مختلفی از رضا را به نظاره نشسته و در خود ثبت کرده است. به عنوان نمونه میتوان از زمانی یاد کرد که امام حسین(علیهالسلام) قبل از خروج به سمت کوفه در خطابهای فرمودند: «… رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ…»(همان، ص۸۰)؛ «رضایت خداوند مورد رضایت ما اهل بیت است، بر بلایش صبر میکنیم…»
این رضا در نوع عالی خود به جایی میرسد که حتّی شهادت کودک شیرخوار هم ذرّهای تزلزل در وجودشان ایجاد نمیکند بلکه خونهای گلوی علی اصغر(علیهالسلام) را به سوی آسمان میپاشند و میفرمایند: «هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّه»(همان، ص۱۵۶) ؛ «این مصیبتها که بر من وارد میشود برایم آسان است، زیرا خداوند شاهد آن است».
در آخرین جملههای اباعبدالله(علیهالسلام) نیز انعکاس مفهوم یقین و رضا به اوج خود میرسد، وقتی که حضرت سوار بر اسب بودند، خسته و مجروح، در حالیکه تقریباً تواناییشان رو به پایان بود، تیری آمد و بر سینهی حضرت نشست. امام از روی اسب به زمین افتادند و در همان حال فرمودند: «رضاً برضائک و تسلیماً لِأمرِک، لا معبودَ سواکَ یا غیاثَ المستغیثین»(مطهّری، ج۱، ص۳۶۰).
د) تفویض
تفویض آخرین مرحلهی یقین و عصارهی تمام مراحل پیشین است.کسی که به این مرحله میرسد دیگر ارادهای از خود ندارد و همهی امور را به خدا واگذار میکند.
امام حسین(علیهالسلام) در آخرین جملات خود با معبود یگانه اراده خدا را در سرنوشت جنگ و قضاوت و حکم بین خود ودشمنان، برخود مقدم میدارد واینگونه شکایت نزد محبوب میبرد: «اُحکم بیننا و بین قومنا فانّهم غرّونا و خدعونا و خَذَلونا و غَدروا بنا وقَتلونا و نحن عترهُ نبیک و ولد حبیبک محمّد بن عبدالله الذی اصطَفیطَه بالرساله وائتَمنَه عَلی وَحیِک فَاجْعلْ لنا مِن اَمرِنا فَرَجاً مَخرَجاً برحمتک یا ارحم الراحمین(قمی ۱۳۸۶، ص۲۸۶) و خاندانشان در این مورد الگو و نمونهای عالی بودند. یکی دیگر از جاهایی که این امر نمود پیدا کرد زمانی بود که حضرت زینب(سلاماللهعلیها) در مجلس ابنزیاد در پاسخ آن ملعون که گفت: دیدی خدا با برادر و خاندانت چه کرد؟حضرت با اشاره به این تفویض فرمودند: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا هَؤُلَاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَ سَیَجْمَعُ اللَّهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنِ الْفَلْجُ یَوْمَئِذ…»(ابنطاووس، ص۲۲۰) ؛ «جز زیبایی چیز دیگری ندیدم. آنان کسانی بودند که خداوند شهادت را برایشان مقدّر کرده بود، پس به سوی آرامگاهشان شتافتند و به زودی خداوند تو و آنان را گرد میآورد تا تو بازخواست و مؤاخذه شوی، ببین در آن روز پیروز واقعی کیست؟…».
حقیقت این است که انسان زمانی میتواند بعد از دیدن آن همه مصیبت با صلابت چنان حرفی بزند که تمام امورش را به خداوند تفویض کرده باشد.
ثمرهی یقین
چیزی که در عاشورا بیش از هر چیز دیگر نمایان و جلوهگر است، طمأنینه، اطمینان، آرامش و استقامت امام حسین(علیهالسلام) است که حتّی پس از شهادت همهی اصحاب هم با همان اطمینانی که ریشه در یقین دارد به راه خود ادامه میدهد. یکی از راویان در این باره میگوید: «فَوَ اللهِ مَا رَأیتُ مَکثُوراً قَطُّ قَد قُتِلَ وُلدُهُ وَ أهلَ بَیتِهِ وَ أصحابه أربَطَ جاشا مِنهُ»(همان، ص۱۶۰) به خدا سوگند! هیچ محاصرهشدهای را که همهی فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند، شجاعتر و دلیرتر از امام حسین(علیهالسلام) ندیدم».
در واقع انسان با چنین یقینی است که مصداق نفس مطمئنّه میشود. امام صادق(علیهالسلام) در اینباره فرمودند: سورهی والفجر را در نوافل و فرایض خودتان بخوانید که سورهی جدّم حسینبنعلی است. عرض کردند: به چه مناسبتی سورهی جدّ شماست؟ فرمود: آن آیات آخر سورهی والفجر مصداقش حسین است(مطهّری، ص۳۶۱). آنجا که میفرماید: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ* ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً* فَادْخُلی فی عِبادی* وَ ادْخُلی جَنَّتی»( سوره فجر،۳۰-۲۷) ؛ «ای نفس قدسی مطمئن و دل آرام (به یاد خدا) امروز به حضور پروردگارت باز آی که تو خشنود و او راضی از توست، باز آی و در صف بندگان خاص من در آی و با خشنودی در بهشت من داخل شو».
منابع
·قرآن کریم
۱. دستغیب. سیدعبدالحسین ،یقین، تهران، انتشارات نورالصادق،۱۳۶۲،ص ۳۶.
۲.راغب اصفهانی، حسین بن محمد ، المفردات لالفاظ القرآن ، سید غلامرضا خسروی حسینی ج۳، قم ، انتشارات مرتضوی چاپ چهارم ، ۱۳۸۷
۳. محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۳۶۲.
۴. علی بن موسی بن طاووس، اللهوف علی قتل الطفوف، ترجمهی محمد اسکندری، قم، انتشارات پورصائب، چاپ چهارم، بی تا.
۵. قمی، عباس، مفاتیح الجنان ،مشهد، به نشر، ۱۳۸۶
۶. مرتضی مطهّری، حماسهی حسینی، تهران، صدرا، چاپ شصت و ششم، ۱۳۸۹.
۷. مکارم شیرازی، ناصر ، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه ، ۱۳۷۴، ج۲۷.