*طاهره موسوی گرمارودی
نماز آن گوهر دریای نور است
که حق را هدیهی زیبای نور است
به هنگام نیایش، جانِ عابد
فرازِ قلّهی سینای نور است
به کامش هیچ طعم دیگری نیست
که مست از ساغرِ مینای نور است
دلش پروانهآسا در طواف است
جمالش شمع بزمآرای نور است
تمام هستیاش در دست اخلاص
چو عبدی بر درِ مولای نور است
قیامش در حضور حضرت دوست
ظهور قامت رعنای نور است
چو میخواند خدای خویشتن را
نوایش نغمهای از نای نور است
سجودش جلوهای از سر سپاری
رکوعش درپی امضای نور است
دو دستش در تمنّا سوی افلاک
دو بال از پیکر عنقای نور است
چو پایان میبرد راز و نیازش
بر آن سجّاده جای پای نور است
ز دریای عبادت چون برآید
سرشکش لؤلؤ لالای نور است
اگر در حسرت دیدار نوری
نگهکن اینک این سیمای نور است