ستایش و نیایش
الف) ساختار سوره:
سوره مبارکه ی حمد از دو سیاق تشکیل شده است.
سیاق اول: آیات ۱ تا ۴
سیاق دوم: آیات ۵ تا ۷
دلیل پیوستگی آیات در هر سیاق
در سیاق اول: آیه ی ۱ جمله ای مستقل است. وجه اتصال آیه ی ۱ با آیه ی۲ آن است که هر دو به یک روش شروع میشود.(بِسْمِ اللَّهِ، الْحَمْدُ للّهِ)
آیات ۲ تا ۴ همه با هم یک جملهی مستقل محسوب میشوند؛ چون آیه ی ۳ و ۴صفت الله در آیه ی دوم میباشند.
در سیاق دوم: چون آیه ی ۵ ارتباط ادبی با آیه ی۴ ندارد بنابراین شروع سیاق جدید است. آیه ی ۵ از دو جمله تشکیل شده که با «واو» به هم عطف شده اند و شباهت اسلوبی هم دارند. آیه ی ۶ و ۷ نیز از یک جمله تشکیل شده که با روش خطاب کردن (اسلوب تخاطب) و خطاب گروهی (متکلم مع الغیر) عامل ارتباط آیات ۵ و ۶ میباشد و آیه ی ۶ و ۷ در واژه ی «صراط» اشتراک لفظی دارند.
ب) جهت هدایتی سوره:
فضای سوره:
در فضایی که کتاب آسمانی به تدریج در حال شکلگیری است و مانند هر کتاب کامل و جامعی نیاز به معرفی و تبیین محتوای خویش و بیان اهداف خود دارد، خداوند در ابتدای کتابش معارف بلند آن کتاب را به صورت چکیده بیان نموده است و به «هدف» که صراط مستقیم است بیشتر پرداخته است.
ج) تفهیم متن:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ: خداوند سبحان با «بسم الله» ادب دینی ورود به کار و شروع عمل را به ما میآموزد که با نام خدا شروع کنید. شروع کار با بسم الله کار را به خدا وابسته میکند و کاری که به خدا وابسته شد پایدار میماند و با برکت است. بسم الله سرآغاز تمام کتابهای الهی است و سرلوحهی کار و عمل همهی انبیاء. ما با بسم الله گفتن در هر کاری قبول کردهایم که مسیر انجام فعل به حول و قوهی الهی است. (باء استعانت این معنی را میرساند) و در صورت عدم چنین کاری باعث سوء استفادهی شیطان میشود و او مدیریت کار را به دست میگیرد و کار به نتیجه نمیرسد. حال چرا قرائت ما باید به اسم خدا باشد؟ جواب این است که ما بیشتر با أسماء الهی سر و کار داریم و از طریق أسماءِ خداوند او را میخوانیم.
الله: اسمی است که فقط بر خدای- تبارک و تعالی- گفته میشود یعنی «معبود». الله ذات جامع جمیع صفات کمال و جمال است.
الرَّحْمنِ: صیغهی مبالغه است از رحمت که دلالت بر کثرت و گسترش و احاطهی رحمت دارد. یعنی خدایی که رحمتش همهی موجودات عالم را فراگرفته «وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ» (اعراف/ ۱۵۶)
پس رحمن به رحمت تکوینی یعنی هرچه بود و نبود (اصل هستی) اشاره دارد.
الرَّحِیمِ: صفت مشبه است و دلالت بر دوام و همیشه بودن رحمت دارد. یعنی خدایی که رحمتش پیوسته و دائمی است برای مؤمنان. رحیم به رحمت تشریعی (اوامر و نواحی) پروردگار اشاره دارد که شامل بندگان مؤمن و صالح میشود. پس رحمن و رحیم هر دو از مادهی رحمت گرفته شده و به معنی نیکی و احسان و بخشایشگری خداوند است. اما تفاوت این دو کلمه این است که رحمن اشاره به رحمت و بخشش و احسان عام خداوند نسبت به همهی بندگان اعم از نیکوکار و بدکار است و تمام پهنه ی هستی را دربرمیگیرد. ولی رحیم اشاره به رحمت خاص پروردگار است که شامل بندگان مطیع و فرمانبردار و صالح او میشود چون آنها به حکم ایمان و عملصالح شایستگی آن را یافتهاند که رحمت خاصی را (که گناهکاران از آن محرومند) بهرهمند شوند.
أَلحَمدُ لِلهِ رَبِّ العالَمین: لام در الحمد به معنی استغراق یا جنس است یعنی هر آنچه حمد از هر حامدی و برای هر محمودی واقع شود در واقع حمد خداوند سبحان است. حمد ترکیبی از مفهوم مدح و شکر است. حمد، هم در برابر نعمتها و هم در برابر افعال نیک آمدهاست.
لام در «لله» برای اختصاص است یعنی ستایش فقط و فقط مخصوص ذاتی است که همه ی کمالات را دارد.
رَبّ: به معنی مالک و صاحب، پرورشدهنده و مربی، آقا و مدبّر است. خداوند هم صاحب حقیقی عالم است و هم تدبیر کننده ی امور عالم و پرورش دهنده و مدبّر هستی است.
تمام حمدهای چهارگانه با هم لازم است. بنابراین در ادعیهی ائمه (علیهمالسّلام) میبینیم هر چهار تا با هم لحاظ شده است.
مَلِکِ یَوْمِ الدِّینِ: این به معنی جزاء است و جزاء در روز قیامت مخصوص به انسان و جن است. انسان با گفتن مالک یوم الدین به اصل «قیامت و رستاخیز» اعتراف کرده، میگوید: خدا مالک و صاحب مطلق روز رستاخیز است. یعنی علاوه بر اقرار به مالکیت مطلق خدا در این جهان، اقرار به مالکیت خداوند در جهان آخرت هم میکند و اقرار میکند که تمام موجودات از ابتدای خلقت تا آخرین زمان همه در آن دادگاه بزرگ در برابر مالک حقیقی سر به زیر افکنده و برای حساب حاضر میشوند چون مالکیت مطلق خداوند در روز حساب ظهور مییابد و صاحب چنین سلطنت و مالکیتی شایسته ی ستایش است.
سیر ترتیبی آیات:
در ابتدا حمد، ذات مستجمع جمیع صفات کمال و جمال را که دارای علو و عظمت نیز هست توصیف مینماید. چنین توصیفی ارتباط بندگان ضعیف و حقیر را از خداوند دور مینمایاند. پس وصف ربّ العالمین ارتباط او را نه تنها با من، بلکه با همه ی هستی در قالب رشددهنده برقرارمیکند. (بر خلاف تصور مشرکان که خداوند را دور از دسترس دانسته و برای برقرارکردن ارتباط با او رو به بتهای مختلف آورده و ربوبیت مطلقه ی خداوند را قائل نیستند).
وصف الرحمن الرحیم با بیان بخشندگی و مهربانی، ما را به او جذبمیکند و از آنجا که این دو صفت رحمانیت و رحیمیت امکان لوسشدن و پررویی بندگان را دارد وصف مالک یوم الدین آمده که حکایتگر اثرات اعمال و رفتار انسان در آخرت میباشد تا انسان را به اعتدال بکشاند و بین خوف و رجا نگهدارد.
عبارت « الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ » دوبار در این سوره آمده است. بار اول اشاره به الوهیت و صفات ذات خداست و بار دوم اشاره به ربوبیت خدا؛ یعنی صفات فعل خداست. به این معنا که در ربوبیتش هم پروردگار رحمت به خرج میدهد. مصداق یکی است ولی هر کدام یک حیثیت دارد.
سیاق دوم: إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ. در آیات قبل خداوند به طور غایب با صفات ربالعالمین، الرحمن، الرحیم، مالک یوم الدین یاد شده است. گویی نمازگزار با ذکر این صفات به تدریج به خداوند نزدیک میشود و شایسته ی گفتوگو با خدا میشود و میگوید: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم، زیرا جز تو کسی شایستگی خضوع نمودن در پیشگاهش و کمک گرفتن را ندارد و این همان توحید در عبادت و توحید در استعانت است. یعنی بنده با حمد و ثنای پروردگار هستی، توجه به رحمانیت و رحیمیت و اعتراف نمودن به حکومت و سلطنت مطلقه ی حضرتش در قیامت به صورت یک فرد کامل از نظر عقیده در آمده و دریافته که همه ی موجودات در هستی و بقاءشان نیازمند به ذات ربوبی اویند و ماسوای او هیچند و فانی و بیارزش. و تنها قدرت و عظمت و رحمت از خداست و بنده هرچه دارد از نعمتها از ناحیه ی ربّ رحیم است اینجاست که حالت مخصوصی و معرفتی برایش حاصل شد، از همه چیز و همه کس بریده میشود و آنها را هیچ میبیند؛ یک حالت انقطاع از ماسویالله برایش به وجود میآید و بندگی خالص در برابر خدا را احساس میکند و ارتباط تنگاتنگ با معبودش را. بنابراین محبوب خود را مخاطب قرار داده و میگوید: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ». جملهی «ایاک نَعبُد» مقدم بر «ایّاک نستعین» شده؛ یعنی در عبادت کردن هم مستقل نیستم و محتاج تو هستم و از تو کمک میگیرم و اینکه ابتدا باید بندگی خدا کرد آنگاه از او حاجت خواست. در ادامه ی آیه بهترین نمونه ی استعانت از خدا، هدایت به صراط مستقیم بیان میشود.
اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ: معنی هدایت در لغت عرب به معنی «بلوغُ کل موجودٍ الی مرتبه الکمال.» رساندن هر موجودی است به آن آخرین مرتبه ی رشد و کمالش. بنابراین هدایت یک فرآیند رشد و تکامل است. اهدنا – فعل أمر است که در مقام طلب و تقاضا گفته میشود. اولاً به ما اجازهی دعا داده شده و ثانیاً ضمیر متکلم نیامده همه با هم (جامعه) در صراط مستقیم قرار بگیریم. این اصل است. اگر اینگونه باشد بسیار مؤثر است. همه در راه و خطِ فکری صحیح و حق قرار بگیریم و همه برای همدیگر این نعمت را طلب کنیم. اگر طالب این هدایت جمعی باشیم در قبال یکدیگر احساس مسئولیت بیشتری نموده و به فکر اصلاح همدیگر نیز برآمده، یکدیگر را به حق و صواب از روی رحمت توصیه و راهنمایی کنیم. «الصراط المستقیم» راه مستقیم راهی است که انحراف و کجی نداشته باشد؛ این هدایت همان هدایت تکوینی است که عبد مهمترین خواستهی خودش را بعد از اظهار عبودیت، همواره طلب هدایت به راه راست میداند. نکتهی مهم دیگر آن که کلمات نعبدُ، نستعین، اهدنا – با ضمیر جمع آمدهاست (متکلم مع الغیر) یعنی کل هستی عبادت خدا را میکنند و ما هم با کل هستی همراه شده و تو را عبادت میکنیم. عبد مؤمن در حضور باری تعالی در نیایشی که میکند تنها خود را نمیبیند و تنها برای خود دعا نمیکند بلکه خود را در جمع مؤمنین و سالکان کوی الهی دیده و برای همه ی مؤمنین هدایت و ازدیاد کمال و رشد را طلب مینماید.
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ: در توضیح صراط مستقیم میفرماید: راه کسانی که به آنها نعمت دادهای. مراد از نعمت در اَنعَمت علیهم به قرینه ی فرازهای قبل و بعد نعمت هدایت است نه نعمت مادی که همهی موجودات از آن برخوردارند. این درخواست نشان میدهد که انسان نیاز به الگوهای عملی دارد و باید آنها را بیابد و به آنها اقتدا کند «راه کسانی که خدا به آنها نعمت هدایت داده که همان انبیاء، صدیقان، شهداء و صالحانند» (نساء/۶۹) .
غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ؛ نه آنانکه مورد غضب تو هستند و نه گمراهان.
از اینکه «صراط» دوباره تکرار نشده در ادامهی آیه، معلوم میشود. سه راه در مسیر انسان نیست بلکه غضب شدگان و گمراهان ابتدا در صراط مستقیم بودهاند ولی با اختیار و انتخاب خود از آن منحرف شده و به بیراهه افتادهاند. افراد وقتی مورد غضب قرار میگیرند که با هدایت رویارو شده اند، اما تعصّب و عناد به خرج داده و آن را رد میکنند و وقتی ضال میشوند که به مقصود واقعی که هدایت انسان است نمیرسند و هدایت خود را از غیر خدا میگیرند. همه ی کفار و مشرکین و منافقین و منحرفین مورد غضب الهی هستند و گمراهند.
قرآن نحوه ی برخورد انسانها با نعمت هدایت را به سه گروه تقسیم میکند.
گروه اول: کسانی که پذیرای نعمت میشوند و ثابت قدم میمانند که به صراط مستقیم هدایت میکند. (شاکرین)
گروه دوم: کسانی که نعمت الهی را ناسپاسی کرده و مغضوبٌ علیهم میباشند (کافرین) «یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ»؛ و به خاطر ناسپاسیها و پیمان شکنیها در مقابل نعمتهای فراوانی که خداوند به آنها عرضه نمود «وَباءُوا بغضبٍ من الله» به غضب الهی دچار شدند.
گروه سوم: که غافل از نعمت هستند و منعم را هم فراموش میکنند. (ضالّین)
پس سیاق اول (۱-۴) حمد و ستایش است و سیاق دوم (۵-۷) نیایش و خواهش. در سیاق دوم خداوند از زبان عبدِ مؤمنِ موحّد عشق و علاقه و تولای او را به راه یافتگانی چون انبیاء، شهداء و صالحان بیان میکند و برائت و دوری جستن او را از مغضوبان و گمراهان تاریخ ابراز میدارد و این مصداق تولّی و تبری است.
با توجه به سیر هدایتی سوره میتوانیم جهت هدایتی سوره ی مبارکه ی حمد را چنین بیان کنیم:
طلب هدایت از خداوند حمید به راه راست و استقامت در راه عابدان شاکر |