مصاحبهی تخصصی پیرامون حجاب و عفاف
بانوی مجتهده خانم زهره صفاتی از بانوان پر افتخاری است که عمری را در راه تحصیل علوم دینی گذرانده و آثارپژوهشی متعددی در زمینه مباحث فقهی حقوقی به خصوص در زمینهی مسائل بانوان از ایشان منتشر شدهاست؛ از جمله: پژوهش فقهی پیرامون سن تکلیف، نوآوریهای نوآوریهای فقهی در احکام بانوان (پیشگیری از بارداری). شرحی بر دماء ثلاثه، زیارت عتبات عالیات و… مقالاتی نیز تحت عناوین: شرحی بر کتاب تقلید شیخ انصاری، منابع مشترک اجتهادی، نقش زمان و مکان در دیدگاه امام خمینی، نفقه دادن همسر، جلوههای اجتهاد و… از اهم آثار ایشان است. متن زیر مصاحبهای تخصصی در موضوع حجاب و عفاف در ۲۱/۱۱/۱۳۹۲ با ایشان است.
با توجه به دستور دین دربارهی پوشش زنان، زمینهسازی حجاب در اوایل بعثت چگونه صورت گرفت و چگونه تکمیل شد؟
سالهای اولِ بعثتِ پیامبر ، برای اثبات توحید است. برای بیرون کشیدن مردم از بت پرستی است و برخی از احکام به تدریج بیان میشود؛ به عنوان مثال درحکم شرابخواری از همان ابتدای بعثت پیامبر نیامده بگوید حرام است بلکه این حکم (حرام بودن) نیاز به پیش زمینه دارد تا به منصهی ظهور برسد و از طرف خداوند پیامبر مأمور به حرمت تام و تمام شود. خیلی از احکام، زمان بردار است. روزه از احکام شرعی است: در سالهای اول بعثت روزه به شکل حالا نبوده که «… کُلُواْ وَاشْرَبُواْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّواْ… » (بقره/۱۸۷). مردم گاهی ۲۴ ساعت غذا نمیخوردند؛ بعداً محدودهی روزه را خداوند بیان میکند. ما خیلی احکام داریم که در ابتدای بعثت بیان نشده و بعدها تکمیل شدهاست. سورهی احزاب، آیات ۵۹ به بعد که بحث حجاب در آن مطرح است در سال ۵ هجری میباشد تکمیلی آن در سال ۸ هجری بیان شدهاست. مسألهی بسیار مهم این است که عدهای از روزهای اول بعثت نبی اکرم گزارش و یا گزارشهای بعد از بعثت را میدهند. توجه ندارند که هنوز حکم حجاب تکمیل بیان نشدهاست. بنابراین اگر پیامبر در جاهایی نگاههای سختگیرانه ندارند بهخاطر این است که حضرت منتظر کلام وحی الهی است، اینها دارند به حق حجاب خیانت میکنند. چند گزارش تاریخی را بیان میکنند که پیامبر در فلان موضع زنی را چنین و چنان دیدند ولی سکوت کردند. پس نتیجه میگیریم حجاب همانی نیست که الان میگویند، اینها سخت در اشتباهند. این گزارشهای تاریخی دلیل بر این مسأله نیست که حضرت حکم حجاب را بیان ننموده، «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى» (نجم/۳ و ۴ و ۵) باید وحی الهی شود که پیامبر وظیفهی ابلاغ را داشتهباشد، سال نزول برای ما خیلی پیامها دارد.
گاهی در فهم آیات حجاب قضیه مشکلساز میشود که آیا حجاب از دستورات اسلام هست یا متشرعین بر اساس برداشتهای خود آن را الزام نمودهاند. اگر حجاب از دستورات الهی است که توسط پیامبر خدا ابلاغ شدهاست پس آن گزارشها که از زمانی است که هنوز آیات حجاب نازل نشدهاست نمیتواند در مسألهی فقهی حجاب تعیین کننده باشد. در پاسخ میتوان گفت: تشریع احکام و وادار کردن مسلمانان به انجام واجبات و محرمات به شکل دفعی نبوده بلکه باید پیش زمینههایی را فراهم بکنند پیامبر در طول نبوت ۲۳ سالهی خود، اینگونه نبوده که احکام را یکدفعه بیان کنند. شما سورههای مدنی و مکی را نگاه کنید؛ درسورههای مکی کمتر احکام بیان شده بلکه به مسألهی اصلی مثل مبدأ، معاد و رسالت و نبوت میپردازد و نوعی بینش بنیادی در این جهت فراهم میکند ولی در سالهای آخر عمر شریف پیامبر ، نوعی معرفت بنیادی دربارهی مفهوم حجاب و عفاف و نهادینهکردن آن در جامعهی مسلمین مطرح میشود. الزام و وجوب حجاب در سال ۵ هجری و ۸ هجری مطرح است ولی نگاه سورههای مکی به مبدأ و معاد است ولی غالب مضامین آیات مدنی داستان قوم لوط، مریم، آدم و حوا و داستان حضرت یوسف و موسی میباشد؛ مفهوم حجاب و عفاف و آیات مربوط به ستر و پوشش در سورههای مکی دیده میشود. نگاه انبیاء در تحکیم این قضیه مؤثّر است. کشیده شدهاست. گاهی واژهی عفاف در این آیات آمده: «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاء داستان حضرت مریم با آن عفاف و قداست در تحکیم این مسأله مهم است. بحث عفاف و ارزش آن در سورههای صافات، مؤمنون و معارج مطرح است. عفت ورزی در قالب توصیف پیشینیان در این سورهها به تصویر اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَن یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَهٍ وَأَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَّهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (نور/۶۰) همین قواعد نساء اگر جهت عفت را بگیرند برایشان بهتر است.
آیه۵۹ احزاب در احکام پوشش و دستورات خاص به زنان پیامبر و زنان مؤمن توصیه میکند: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا» این آیه شبههی اینکه خاص خاندان پیامبر (نساء المؤمنین) است را رفع میکند [مربوط به همهی زنان است] و در سال ۵ هجری نازل شدهاست.
«یدنین» از «ادناء» و «دنّو» به معنی نزدیک شدن و نزدیک کردن دو چیز به هم است (منظور آیه این است) که هم زنان و هم دختران و هم زنان مؤمن، پوششهای خود را بر روی خود بپوشانند (ونزدیک کنند).
جلباب: لباس بلندی است که ظاهراً لباس رویی است، اینها را بههم وصل کنید. عدهای میگویند در آن زمان مردم لباس نداشتند، فقیر بودند ولی هنوز قانون الزام حجاب نیامدهبود اینها حرفهای بی مبنا و بی اصولی است مثل اینکه به فردی میگویند چرا نماز نمیخوانی؟ میگوید در قرآن آمده «و لا تقربوا الصلاه…» اما«… و انتم سکاری» هم دارد قرآن گفته نماز نخوان ولی این حرفها حساب دارد. در آن زمان لباس بوده و پارچه بوده که قرآن جلباب را مطرح کردهاست. مگر میشود خداوند چیزی را الزام کند ولی وسایل عملی آن را فراهم نکند و یا نباشد.
در (یدنین علیهنّ من جلابیبهنّ) نکتهای است کلمهی (قل) امر است و الزام است حتماً باید گفتهشود و مؤمنات هم الزام میآید که عمل کنند. از طرفی نماز امری فردی است کسی نماز میخواند یا نمیخواند یا این امر الهی را انجام میدهد یا نمیدهد منتها بازتاب فردی آن مشخص است ولی اثر منفی اجتماعی ندارد ولی روزهی علنی و آشکارا روزه خواری کردن برخلاف جهت آب شناکردن است و در ماه مبارک رمضان روزه را میخورد احکام ویژهای دارد. هر دستوری اگر با آن مخالفت شود، حکومت اسلامی باید با او مقابله و برخورد کند. باید حکم جاری شود.
در بحث حجاب چون آثار منفی اجتماعی دارد و مفاسد اجتماعی بهوجود میآورد بالأخره باید به هر شکلی شده با عوامل بازدارنده مقابله شود. بنابراین تا قبل از نزول آیات حجاب، مسلمانان موظف به رعایت کردن نبودند ولی گزارشهای تاریخی و حتّی ندای فطرت این را میرساند که افراد ملزم به پوشش بودند. باید این مباحث محققانه بحث شود و به جوانان و دانشگاهیان ابلاغ شود .
به نظر شما در فقه، نگاه چه ارتباطی با حجاب دارد؟
در فقه نگاه دستور و امر دلالت بر الزام و وجوب میکند «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ…» «وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ…» (نور/۳۰ و ۳۱) همه چیز از نگاه شروع میشود که هم برای زنان و هم برای مردان است.
«غض» یعنی کاهش در نگاه و«بَصَر» یعنی نگاه از روی علم وآگاهی. «غمض عین» به معنی چشم پوشی و به قضیهی نگاه نکردن است. «یغضّوا، یغضض» فعل مضارع و جملهی خبری به معنای امر است و امر دلالت بر وجوب میکند. «مِن أَبصارهم» یعنی بازدارندگی چشم از ابتدا تا انتها.
نتیجهی فقهی آیه این است: زنان و مردان مراقب نگاهها باشند، (به ویژه) نگاههای خیره و در جاهایی که خط قرمز و ممنوعیت شرعی دارد. مصداقی برای متعلق غَض بَصَر آن ذکر نشدهاست وقتی متعلق ذکر نشود دلالت بر عمومیت میکند (یعنی) در تمام جاها مراقب نگاه خود باشند «یَغضُضنَ و یَحفَظنَ» فعل (قُل للمؤمنات) که بعد آن لام آمدهاست، امر است و دلالت بر وجوب میکند.
در علم اصول امر به شی مستلزم نهی از ضدش است و نهی مقتضی حرمت است، مانند اینکه پوشانیدن گردن واجب و نپوشانیدن آن حرام است.
چه دلیلی بر پوشیدن سر داریم و منظور از زینتهای ظاهر و باطن چیست؟
پوشش سر را از قرآن میفهمیم. خُمُر جمع خمار است معمولاً خُمُر را روی سر میاندازند. بعضی میگویند قرآن گفته« وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ » (نور/۳۱) پس خمر را روی گردنها میاندازند، ولی این حرف نادرست است خُمُر را روی سر میاندازند نه روی پا. خمر را خمر میگویند زیرا هوش را از سر میبرد. واضح است که باید سر را بپوشانند. عدّهای میگویند اگر بخشی از مو دیده شود اشکالی ندارد، (اما) درآیهی قرآن خمر (یعنی) باید سر پوشانده شود و احادیث: وسایل الشیعه، ج۲۰، باب۱۰۴ ابواب «مقدمات نکاح و آدابه» حدیثی از علل الشرایع مرحوم صدوق نقل میکند ظاهر از حضرت رضا است که فرمودند:«حُرِّمَ النَّظَرُ إِلَی شُعُورِ النِّسَاءِ الْمَحْجُوبَاتِ بِالْأزْوَاجِ وَ غَیْرِهِنَّ مِنَ النِّسَاءِ» نگاه کردن به موهای زنان شوهردار وغیرشوهردار، حرام است. (علل الشرایع شیخ صدوق، ج۲، ص۵۶۵)
درحدیث دیگری آمده: جایز نیست به موی خواهر زن نگاه کند چون مانند زنان بیگانهی دیگر است. (وسائل الشیعه، ج14، ص144). بعضی میگویند: ما مثل خواهر و برادر هستیم پس اشکالی ندارد. از آیهی شریفه (و روایات) استنباط میشود که زنان موهای خود را (از نامحرم)بپوشانند.
میگویند مردان نگاه خود را کنترل کنند، بله مردان هم وظیفه دارند (اما) اگر به مردها میگویند حق نگاه کردن ندارند استنباط فقهی میشود که زنان باید موی خود را بپوشانند.
زینت
در آیه سه جا بحث داریم که زینتهایتان را آشکار نکنید: 1.« قُل لِلمُؤمنات… لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» ۲. «لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ» 3. «وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ» طوری راه نروند که زینتهای پنهان را آشکار کنند.
هر کدام از آیات نکتهی فقهی دارد. عدهای روایاتی را زیر سؤال میبرند مثل این روایات که: انگشتر بیرون باشد اشکالی ندارد اینها استثناء شدهاست و اشکال ندارد. کُحل(سرمه) جنبهی دوایی دارد و اشکال ندارد. در روایتی داریم وجه وکفین اشکالی ندارد. عدهای که میخواهند حجاب را بردارند اشکال کردهاند. این روایات را حمیری در قرب الاسناد نقل میکند ولی آنان میگویند این روایت مورد قبول نیست در حالیکه مرحوم صاحب جواهر در جواهر الکلام ج۲۹، ص۷۵ میگوید: در صحیح مروی از قرب الاسناد: «سمعت جعفراً و سُئِلَ عمّا تظهر المرأه من زینتها، قال: الوجه والکفین.» بنابراین:
۱. إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا: فقط وجه و کفین استثناء شدهاست. ولی این روایت را زیر سؤال میبرند. مرحوم جواهر حدیث شناس فقیه است میگوید: «در روایت صحیح آمدهاست».
۲. إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ: بعول و آبا اینها مراتب دارد. به چه دلیل همسر را کنار پدر شوهر قرار میدهیم تا مراتب زینت رعایت شود.
۳. قسمت سوم آیات (درباره) حالات زنانه است یعنی کاری نکند که خودش را نمایان کند « لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَى ».
همسران پیامبر ، احکام ویژهای داشتند ولی نفس تبرج چیز خوبی نبوده که پیامبر توصیه به نهی از آن نمودند.
تبرّج خود نمایی و اینکه پنهانی را ظاهر کردن. وبه قول شهید مطهری: بعضی از خانمها زباندار حرکت میکنند.
زینتهای پنهانی، عطرهای زننده و آرایشها…قرآن مصداق نگفته ولی میشود تحقیق کرد.
برخی در بحث حجاب و بیحجابی مسألهی عرف را مطرح میکنند. این عرف چیست و چه کسی میزان آن را تعیین میکند؟
عرف چارچوب دارد ما فقط لفظش را میگوییم، اما عرف از نظرعلمی تعاریف مختلفی دارد. چهار مؤلفه برای عرف معرّفی کردهاند:
۱. اطّراد و شیوع: یعنی عرف به چیزی میگویند که شایع شدهاست.
۲. استمرار پیدا کند: یعنی انجام آن پی در پی بودهاست.
۳. عرف باید ارادی باشد.
۴. عرف قانون نشدهباشد.
۵. یک نکتهی اساسی نداشتن منشأ ضدّ اخلاقی عرف است مثل اینکه خیلی از چیزها توسط زنان عرف شده که صحیح نیست.
عرفی ملاک است که منشأ ضد اخلاقی و عقلی نداشتهباشد. هم اخلاق و هم عقل دو عنصر تعیین کننده در مسائل شرعی ماست. احکام شرعی گفتهشده ولی گاهی نیاز به استنباط دارد. حکم شرعی هم دلیل مشخص و معینی از ناحیهی شارع دارد. در قسمت اول بحث آیات شریفه، الزام حجاب در پوشش و هم اینکه محل اندام پوشیدهباشد جز وجه وکفین را مطرح کردیم. اینجا احکام شرعی از ناحیهی شارع مشخص است و آن هم الزام میباشد.
در موضوعات، عرف تا آنجایی دخالت دارد که از ملاکهای شرعی خارج نشود و از محدودهی شارع بیرون نیاید. آن چه را که عرف شده عرف نیست چون منشأ ضداخلاقی و عقلی دارد.
نتیجهگیری: کسانی که امور غیر اخلاقی و شرعی را داخل در حکم میکنند آن امور با حکم اولیهی شرعی منافات دارد. در اینجاست که بسیاری از مخالفتهای شرعی را میخواهند با عرف درست کنند که این صحیح نمیباشد. قرآن کریم میگوید: «و لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» زینت را چه کسی برای ما تعیین میکند؟ عرف است که تعیین میکند ولی ملاکها و معیارها در دل شرع قرار دارد. از یک طرف می فرماید: «إلا الوجه والکفین» ولی الان «تَتو» عرف شده، خط ابرو عرف شده، که با آرایش معمولی فرقی نمیکند بلکه زیباتر هم هست. حالا عرف این را درست کرده یا خیر؟ عرفی که خارج از محدودهی شرع باشد پذیرفته نیست.
معیارهای آن را شرع گذاشتهاست. البته عرف مناطق مختلف با هم فرق دارد. سیستان و بلوچستان با عرف بندر عباس فرق دارد. ولی محدودهها معلوم است.
خانمهایی در پاریس دیدن حضرت امام رفتند. با مانتو و روسری بلند. بعضی از آنها پرسیدند: این لباسها مناسب است؟ حضرت فرمودند: اینجا اشکالی ندارد ولی ایران میروید چادر بپوشید. هر چیزی را میگوییم حساب دارد. عرف اروپا باایران فرق میکند. اما بحث، پوشش کامل است و باید رویهی دینی حفظ شود. صبیهی امام نقل میکند: روزی چادر شرمن را خدمت آقا بردیم و پرسیدیم که نظر شما دربارهی این چادر چیست؟ فرمود: اگر این را زن جوانی بپوشد که جلوهی او بیشتر شود اشکال دارد.
امام هم عرف را در نظر میگرفتند و هم زینت را. اگرچیزی زنها را جلوه دهد نوعی احتیاط را باید مد نظر بگیرید چادرهای براق را نمیتوانیم بگوییم حرام است ولی باید به این سؤالات با جزمیت جواب داد.