شرحی بر زیارت آل یاسین(قسمت پنجم)/ استاد رثایی
زیارت آلیس مشتمل بر سلامها و درودهای والا و پرمعنایی خطاب به وجود مقدّس حضرت صاحبالامر (عجلاللهتعالیفرجه) است. اوّلین سلام خاص به وجود مقدّس حضرت با عنوان «داعیالله» است که این صفت بیانگر برتری مقام دعوتگری حضرتش میباشد. در سلام بعدی، حضرت را با عنوان «بابالله» میخوانیم که به معنای وسیله و طریق ارتباط خلق با خالق است. در این شماره برای روشن شدن مفهوم این دو سلام به شرح و تبیین این صفات میپردازیم.
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا داعِیَ اللَّهِ وَ رَبّانِیَّ آیاتِهِ»؛ سلام بر تو ای دعوتگر خداوند و ای مربّی نشانههای خداوند.
دعوت در لغت به معنای متمایل نمودن به چیزی است توسط صدا و سخن گفتن، که به صورت خواهش و طلب و دعوت اشخاص برای ضیافت و یا هر کار دیگری به کار میرود. داعی، اسم فاعل به معنای خواننده و دعوت کننده میباشد؛ یعنی آن وجود مقدس پیوسته در حال دعوت نمودن و خواندن خلق به سوی حق است. آن حضرت در هر دو زمان غیبت و ظهور، این وظیفهی خطیر را ایفا مینماید. از این که نخستین سلام به آن حضرت به عنوان داعیالله ذکر شده، استفاده میشود که این مقام برترین مقامی است که هرکسی نمیتواند آن را داشته باشد. داعیالله کسی است که به امر خداوند به سوی او دعوت میکند: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً» (احزاب/۴۵). داعیالله کسی است که از جهل و خطا، لغزش و نادانی محفوظ و مصون است. از این جمله میتوان به مقام عصمت و قداست و علم و آگاهی مطلق ایشان پی برد، زیرا از سال ۲۶۰ هجری تا آن زمان که ارادهی حق تعالی تعلّق بگیرد، حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجه) صاحب مقام داعی اللّهی بوده و هست و خواهد بود و به لحاظ زمانی از همهی داعیان الی الله در این مقام جایگاه والاتری دارد.
کلمهی داعیالله فقط دو بار در قرآن آمده (احقاف/۳۱-۳۲) که ظاهراً مربوط به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میباشد. ولی مشتقّات این واژه در قرآن کریم بسیار است. امّا کلمهی “داعِیَ“ و “داعٍ“ در بعضی آیات به حضرت علی (علیهالسّلام) تفسیر شده: «یَومَئِذٍ یَتَبِعُونَ الدّاعِیَ لا عِوَجَ لَهُ»؛ روزی که از دعوت کننده پیروی نمایند که هیچ کجی در راه او نباشد (طه/۱۰۸).
امام کاظم (علیهالسّلام) میفرمایند: از پدرم از این آیه پرسیدم. فرمود: دعوت کننده، امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) است و آیهی دیگر «یَومَ یَدعُ الدّاعِ اِلی شَیءٍ نُکُر»؛ روزی که دعوتگر به چیزی ناشناخته فرا خواند (قمر/۶)، فرمودند: امام مهدی(عجلاللهتعالیفرجه) هنگامی که خروج کند، آنان را به چیزی که انکار میدارند، فرا میخواند (تفسیر علیبن ابراهیم قمی، ج۲، ص۳۴۱).
اقسام داعیان
حدیث مفصّلی از امام صادق (علیهالسّلام) وارد شده که در بخشی از آن آمده: خداوند متعال دعوت به خودش را در کتابش به پیامبر خود خبر داده و دعوتگران را بعد از توصیف، درجهبندی میفرماید که هر یک دیگری را معرّفی میکنند. این دعوتگران به سوی خدا عبارتند از:
الف) خداوند که خودش به سوی خویش دعوت نموده و به اطاعت و پیروی از فرمان خود فراخوانده است: «وَاللّهُ یَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» (یونس/۲۵).
ب) در مرحلهی دوم رسول خدا را امر به دعوت میکند: «ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ»؛ به راه پروردگارت با حکمت و اندرز نیکو دعوت کن و با آنان (مخالفین) به بهترین روش مناظره بنمای (نحل/۱۲۵)؛ یعنی با قرآن که سراسر حکمت است، دعوت کن.
ج) در مرحلهی سوم، دعوت به خودش را به وسیلهی کتابش بیان کرده، میفرماید: «هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ»؛ البته این قرآن به استوارترین شیوهها هدایت و دعوت میکند و مؤمنان را بشارت میدهد (اسرا/۹).
د) در مرحلهی بعدی جمع دیگری را اذن میدهد: «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ باید که جمعی از شما به نیکی دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و آنان همان رستگارانند (آلعمران/۱۰۴). در آیات دیگر این جمع را شناسانده و معرفّی مینماید که از کدام خاندان میباشند: «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»؛ همانا خدا اراده کرده است که هرگونه پلیدی را از آنان دور ساخته و آنان را به طور کامل پاک گرداند (احزاب/۳۳).
ه) سپس خداوند پیروان پیامبرش و پیروان این جمع را، دعوتگر به سوی خود قرار داده است: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللّهُ وَمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»؛ ای پیامبر! خداوند و هرکه از مؤمنان از تو پیروی کرد، برایت کافی است (انفال/۶۴).
مدّعیان دروغین
باید توجّه داشت کسی سزاوار است به سوی خداوند دعوت کند که خودش از هر جهت فرمان الهی را به کار بسته باشد. بنابراین زمامداران خودسر و ستمگری که در طول تاریخ دعوت به سوی خدا و اسلام نموده ولی خود فاقد صلاحیت بودند، شایستهی پیروی نبودهاند. پس دعوت آنها خود گناه دیگری بود که خود را به لباس داعیان حق درآوردند و نام دین را لکّهدار نموده و چه بسا مفاسدی که بر جامعه وارد ساختند.
امام باقر (علیهالسّلام) میفرمایند: «اینان بازدارندگان از دین خداوند هستند که نه هدایتی از خداوند و نه کتاب روشنی دارند. این اشخاص پلید اگر در خانههای خود مینشستند، مردم خود به جستجو میپرداختند تا این که به ما میرسیدند، ما به آنها از خدا و رسول خبر میدادیم و ایشان را به حق رهنمون میشدیم» (فروع کافی، ج۱، ص۳۹۲).
بنابراین حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجه)، دعوتکنندهی همیشگی الهی است که به خدایی خداوند و به سوی توحید تام نه ناقص دعوت مینماید. پس اگر سلام ما نوعی بیعت با خداوند است، این بیعت با وساطت امام (علیهالسّلام) صورت میگیرد و اگر بخواهیم به دعوت خدا پاسخ مثبت دهیم ابتدا باید به حجّت خدا پاسخ مثبت بدهیم و به اندازهای که با حجّت خدا در ارتباط باشیم دعوت خدا را هم پذیرفتهایم.
سعادت یا شقاوت ما را بله یا خیر ما تعیین میکند. وقتی حضرت ما را دعوت مینماید ما مهمان او هستیم و همهی وظایف با میزبان است؛ مهمان فقط وظیفهی اجابت دعوت را دارد، وقتی اجابت کردیم یعنی کنار امام و پیامبر نشستهایم، آنگاه دعوت خدا را برای عبودیّت او پذیرفته و طبق حدیث قدسی مثل خدا میشویم. اینجاست که فتوحات نصیب بنده میشود؛ بندهای که تسلیم محض شده و همهی زندگیاش را به خدا فروخته، با «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا داعِیَ اللَّهِ»، همهی ماههای سال و لحظات زندگی او ماه رمضان میشود؛ یعی همیشه مهمان است و در حال خوشی است.
مربی آیات الهی
«اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا داعِیَ اللَّهِ وَ رَبّانِیَّ آیاتِهِ»؛ سلام بر تو ای خوانندهی خدا و ای پرورشدهندهی نشانههای خدا!
ربّانی، از لغت ربّ گرفته شده به معنای پروردگاری مربّی و ایجاد تدریجی و تکاملی شیء، از مرحلهای به مرحلهی دیگر تا به حدّ تمامیّت برسد و در اصطلاح ربّانی، به معنای بسیار عابد و مطیع و عارف الهی می باشد. ربّانی، دانشمند راسخ در دین، دانشمند در راه عمل، مردی که منسوب به حق است.
مفسّر گرانقدر، شیخ طبرسی میفرماید: ربّانی کسی است که مردم را به تدبیر و اصلاح خویش تربیت میکند. در احادیث عنوان ربّانی، بر ائمهی اطهار (علیهمالسّلام) اطلاق میگردد. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) خطاب به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمودند: «تو ربّانی این امّت هستی» (مرآتالانوار، ص۳۱۱) زمانی که علی (علیهالسّلام) به شهادت رسید ابن عباس فرمود: «اَلیَومَ ماتَ رَبّانِیُّ الناسِ وَ الاُمَّهِ»؛ امروز مربّی خلق و امّت و برپای دارندهی علم درگذشت (تفسیر لوامع، ج۲، ص۴۷۵).
امام صادق (علیهالسّلام) در حدیثی شرایط مهم امامت را بیان فرمودند از جمله این که: علمِ روشنگر نسبت به تمامی آنچه که امّت به آن نیاز دارند از حلال و حرام و آگاهی از کتاب آسمانی امّت، از خاص و عام، محکم و متشابه، دقایق علم و تأویل آیات وناسخ و منسوخ قرآن. راوی سؤال میکند: چه دلیلی دارد که امام این شرایط را داشته باشد؟ حضرت میفرمایند: قول خداوند نسبت به کسانی که اذن داده (در امور دینی) حکمرانی کنند و آنان را سزاوار این کار دانسته است: «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراهَ فیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذینَ أَسْلَمُوا لِلَّذینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ»؛ البته ما تورات را فروفرستادیم که در آن هدایت و نور است، پیامبرانی که تسلیم امر خداوند میباشند و ربّانیّون و احبار برای یهود به تورات داوری کنند بر وفق آنچه که از کتاب الهی به ایشان سپرده شده و حفاظت آن از ایشان خواسته شده و بر آن گواهند (مائده/۴۴).
حضرت میفرمایند: و ایشان، ربّانیّون، امام هستند که مردم را به علم خود پرورش میدهند و تربیت میکنند و احبار، علما هستند که در مرتبهی پایینتری از ربّانیون قرار دارند (تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۲۲).
نکتهی مهم در حدیث امام صادق (علیهالسّلام) این است که، حفاظت کتاب الهی از ربّانیّون، یعنی از امامان (علیهمالسّلام) خواسته شده و این کار از کسی ساخته است که از جهت لفظ و معنا بر کتاب الهی آگاه بوده و تمامی احکام آن را بداند. یعنی خودشان عالم کامل بوده و مردم را به علم و عمل خویش پرورش میدهند.
و امّا حضرت بقیّهالله بیش از سایر ائمّه مردم را پرورش میدهد و به مسیر کمال رهنمون میشود. ایشان در پرورش و کمال همهی موجودات نقش عمدهای دارند. هر یک از مخلوقات الهی، خود آیت و نشانهای از خدا میباشند و تربیت حضرت در آن اثرگذار است.
تربیت آن حضرت از جهت کیفیت نیز، فوقالعاده است؛ زیرا در زمان ظهور آن بزرگوار، به دست عنایت او عقلها و خردهای مردم کامل میشود و علم و دانش آنان توسعه مییابد، تا آنجا که زنان پردهنشین به درجهی بلند فقاهت نایل می شوند و از معارف دین آگاه خواهند بود و حتّی حیوانات به یکدیگر آسیب نخواهند رسانید.
امام زمان(علیهالسّلام) تمام آیات حق را رشد داده و به کمال میرساند. او قدرت دارد که ریزشها را برطرف کند و رویشها را تشدید نماید.
تو که کیمیا فروشی نظری به حال ما کن که بضاعتی نداریم و فتادهایم جایی
باید به این باور برسیم که امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) پرورشدهنده هستند و تمام نسیمهای رحمتی که در زندگی بر ما وزیدن میگیرد مانند عرفه، رمضان، شبهای قدر، جمعهها، سلامت روح و روان، روزیها و نعمتها، مودّتها و محبّتها و… همه را مرهون امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) هستیم. ایشان به عنوان مربّی آیات خدا، به ما میفهماند که تمام خوبیها و خیراتی که به ما رسیده، با پرورشهای آن حضرت بوده است. اگر او دست خود را از سر ما بردارد، توفیقات ما به طور محسوسی کم شده و علفهای هرز شروع به رشد میکنند. تمام مسائل زندگی ما چنین است. بیاییم هرچه در اختیار داریم به دست او بدهیم، که پدری دلسوز و مهربان است.
وقتی پدر مهربانی وجود دارد، صلاح نیست فرزند زیردست ناپدری تربیت شده و بزرگ گردد. پس خودمان را که آیهای از آیات خدا هستیم زیر دست نفس امّاره نیندازیم، بلکه به دست مربّی بزرگ زمان بدهیم تا رشد کنیم. خدا نکند مثل بعضیها باشیم که نسبت به آیههای خداوند استکبار نشان میدهند و تنها خود را دیده و فقط خود را مطرح میکنند، در نتیجه نه آیهای را شناخته و نه مربّی آیات را میتوانند ببینند. بنابراین از آیات خدا بریده و به آنها وصل نشدند: «وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا أَ فَلَمْ تَکُنْ آیاتِی تُتْلى عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَ کُنْتُمْ قَوْماً مُجْرِمِینَ»؛ آنان که کافر شدند به آنان گفته میشود آیا آیات ما بر شما خوانده نشد و شما تکبّر کردید و همواره گروهی تبهکار و مجرم بودید (جاثیه/۳۱). مشکل این است که اکثر آدمها نمیفهمند رشدشان به دست امام زمان است و فکر میکنند خودشان عامل رشد خود میباشند در حالی که حضرت مظهر استعانت و اعانت خدای سبحان می باشد. به این دلیل است که در نماز حضرت صاحبالزمان ۱۰۰ بار میگوییم: «ایّاکَ نَعبُدُ وَ ایّاکَ نَستَعین» زیرا هرقدر پرورش آیات را به دست آن ربّانی بدانیم تعظیم وخشوع ما در برابر خداوند بیشتر میشود.
باب معرفت الله
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا باب اللَّهِ و دیّان دینه»؛ سلام بر تو ای درِ معرفت خداوند و ای دادگر و حاکم دین خدا.
«باب» یعنی در، مَدخل، درگاه و وسیلهی رسیدن به چیزی؛ خواه مادّی باشد مانند در خانه، در شهر و خواه معنوی باشد چنان که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند: «اَنا مَدینَهُ العِلم وَ عَلِیٌ بابُها» (الغدیر، ج۶، ص۷۹) در این جا باب را از جهاتی بررسی مینماییم:
۱- نخستین جهتی که نسبت به باب مورد توجّه است جهت طریقی آن است. بدون تردید هر کاری راهی و دری دارد که باید از آن راه وارد شد. تنها در ورود و رسیدن به علم و حکمت و قرب و لطف خداوند و شناخت حلال و حرام او، پیامبر و ائمّه میباشند. هر آنکه طالب دین است باید از این در وارد شود وگرنه گمراه میگردد و به مقصد نمیرسد چنانکه خداوند میفرماید: «وَاتو البُیُوتَ مِن اَبوابِها»؛ به خانهها از در آنوارد شوید (بقره/۱۱۹). امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نیز دربارهی این آیه میفرمایند: «آن خانههایی که خداوند دستور داده وارد شوید (و در پناه آن قرار گیرید) ما هستیم. پس هرکه با ما بیعت کند و به ولایت ما اقرار نماید از آن در وارد شده و کسی که با ما مخالفت کند و دیگران را بر ما ترجیح دهد، از پشت خانهها و از غیر راه آنها وارد شده است» (احتجاج، ج۱، ص۳۳۷).
امام باقر (علیهالسّلام) در معنای بابالله، بعد از بیاناتی چند فرمودند: خداوند هر علمی را که میدانست آفریدگانش به آن نیازمند هستند، به ایشان (پیامبر و ائمه) عطا فرمود و هنگامی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) تمامی آن علوم و حکمتها را به علی (علیهالسّلام) سپرد، چنین فرمود: «اَنا مَدینَهُ العِلم وَ عَلِیٌ بابُها»؛ من شهر علمم و علی درِ آن است. امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: «خدا اِبا دارد (و نمیخواهد) که کارها را بدون اسباب فراهم آورد، پس برای هر چیزی سبب و وسیلهای قرار داد و برای هر سببی شرح و تفسیری نهاد و بر هر شرح نشانهای ساخت و برای هر نشانهای دری مقرّر داشت که جمعی آن را شناختند و عدهای نسبت به آن جهل ورزیدند. آن درِ گویا، رسول خدا و ما هستیم» (مرآت العقول، ج۲، ص۳۱۲).
روند علل و اسباب سعادت و نیکبختی بشر در این حدیث شریف، تشریح گردیده است. خداوند تنها وسیلهی سعادت انسانها را شناخت و پیروی از خدا و رسول مقرّر داشته و برای این وسیله، شرح و آییننامهای ساخت که آن قوانین و مقرّرات دینی است و به خاطر این شرح، نشانه یا دانشی قرار داد که قرآن کریم است و برای قرآن، درِ گویایی نهاد که آن پیغمبر و ائمّهی اطهار (علیهمالسّلام) میباشند، بنابراین هر کس سعادت و رستگاری میجوید لازم است از این در وارد شود و روی به این در آورد.
۲- جهت دیگری که در این باب قابل توجّه است این است که در، عنوانی است برای احترام یا اهانت و سمبلی است برای تجلیل یا تحقیر و نشانی برای اظهار محبّت و دوستی یا عداوت و دشمنی. گاهی انسانی که میخواهد به محضر شخص بزرگی رفته و بوسهای بر دست عالم ربّانی بزند، ولی به دیدار او موفق نمیگردد، میآید بر آستان و درِ خانهی او بوسهای میزند و تبرّکی میجوید. در مقابل، وقتی از کسی سخت تنفّر دارد و می خواهد به هر وسیلهای شده انزجار خود را از او نشان بدهد، ولی خودش را نمیبیند، میآید در خانهی او خاکروبه میریزد و مشت قهر بر در سرای او میکوبد. خاندان رسالت، ابواباللهاند و امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) بابالله؛ میخواهی به خدا احترام بگذاری و اظهار محبّت کنی، بیا به اینان احترام بگذار و مهرت را به بابالله اظهار کن. در این جاست که سرّ احادیث و زیارات اهلبیت روشن میشود: «مَنْ وَالاکُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ وَ مَنْ عَادَاکُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّکُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ…» (عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۷۴).
همانطور که اگر به در خانهی کسی نگاه غضبآلوده کنی به صاحبخانه جسارت کردهای، اگر به بابالله هم کج نگاه کنی از مسیر حق منحرف شدهای. هرکسی برای باب خود حرمتی قائل است؛ خدا احترامی برای باب خویش قائل نباشد؟ هیهات!
۳- نکتهی دیگری که در مورد باب قابل توجّه است، ارتباط و تناسبی است که میان در و آنچه در پس آن وجود دارد میباشد؛ کوچکی و بزرگی و رفعت و عظمت و سایر خصوصیات در، میتواند معرّف خانه و صاحبخانه باشد. اگر تناسبی وجود نداشته باشد میگویند این در به این خانه نمیخورد. این خاندان هم باباللهاند و مقام بابی و منصب در بودن آنان، با مقام ربوبی، مناسبت دارد. این در، دری است که وسیلهی ارتباط خلق با خالق میباشد. امروزه در عالم هستی خدا یک باب دارد و آن، وجود مقدّس خاتم الاوصیا (عجلاللهتعالیفرجه) میباشد، خدا در دیگری ندارد، مقام باباللّهی در انحصار اوست. چنان که خدا در هر عصر و زمانی، بابی برای هدایت و وصول خلق باز نموده است، این در نیز از سال ۲۶۰ هجری به روی مردم باز شده تا به وسیلهی آن مردم به مقامات عالی دست یابند. خدا نکند به تصوّر این که عصر غیبت است و این باب مسدود است به در دیگری رو نماییم، که جز زیان و خسران برای خود و دیگری چیزی عایدمان نمیگردد. کیست که رو به سوی او کند و بابالله را بکوبد و در به رویش باز نشود؟ مگر میشود بابالله مسدود باشد؟ باب دل ما مسدود است که در را بسته میبینیم. دریچهی قلب ما بسته است. آری، امامان (علیهالسّلام) تنها درِ علم و معرفت خداوند و شناخت احکام و دستورات الهی هستند و هرچه غیر ایشان، باطل و مردود است. امّا افسوس که امروز عموم مردم از محل استقرار این بابالله بیخبرند و در انتظار زمانی بسر میبرند که خداوند او را آشکار سازد و در دعای ندبه میخوانند: «اَینَ بابُ اللهِ الَّذی مِنهُ یُوتی»؛ کجاست آن درِ علم و معرفت و رحمت و عنایتِ خداوند که از آن وارد می شوند؟