در تکاپوی روشنگری

نگاهی برتلاش‌های فرهنگی شهید نواب‌صفوی / مریم قاینی


زندگی‌نامه‌ی نواب صفوی

 سید مجتبی میرلوحی  معروف به نواب صفوی  بنیان‌گذار جمعیت فداییان اسلام در سال ۱۳۰۳ در خانواده‌ای روحانی در تهران متولد شد. وی پس از فراگیری دروس ابتدایی و دبیرستان در ایران در اواخر سال ۱۳۲۰ وارد نجف اشرف شد و در مدرسه‌ی قوام از مدارس حوزه علمیه‌ی نجف اقامت گزید.  

از استادان  او علامه امینی (صاحب کتاب گران‌سنگ الغدیر)،  آیت الله حاج حسین قمی و محمد تهرانی بودند که اصول، تفسیر قرآن و مبانی اعتقادی اسلام را از ایشان آموخت و با فقه سیاسی اسلام آشنا شد. (سیدکباری، ۱۳۷۲، ج۱۸، ص۵۱-۴۹) جمعیت «فداییان اسلام» توسط نواب صفوی تشکیل شد و این جمعیت اقدامات با اهمیتی در تاریخ معاصر ایران انجام داد که با گرایش مذهبی و انقلابی، با هدف ایجاد حکومت اسلامی و اجرای قوانین اسلامی به روش خاص فداییان اسلام به سرعت رشدکرد. از مهمترین اقدامات این جمعیت می‌توان به اعدام انقلابی کسروی، هژیر، رزم‌آرا، حمایت از مردم فلسطین و مضروب ساختن حسین علاء اشاره کرد. (جعفریان، ص۱۷۰) در سال ۱۳۳۴ نواب صفوی به همراه یارانش خلیل طهماسبی، سید‌محمد واحدی و ذوالقدر، دستگیر و به اعدام محکوم شدند و در پادگان لشکر دوم زرهی تحت فرماندهی تیمور بختیار به شهادت رسیدند. (قدیانی، ۱۳۸۱، ج۲، ص۸۲۷)

تلاش‌های فرهنگی نواب ‌‌صفوی

۱. مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب‌

وضعیت نابسامان اجتماعی در دوره‌ی پهلوی با تهاجم جدی به فرهنگ اسلامی و بومی محصولی جز خودباختگی و غرب‌گرایی نداشت. نواب صفوی به عنوان یک مصلح اجتماعی درکسوت روحانیت اقداماتی با دو محور اساسی مبارزه با غرب‌گرایی و اشاعه‌ی ‌فرهنگ اسلامی در جامعه انجام داد.

دولت مردان رژیم پهلوی براین باور بودند که عقب ماندگی ایران از غرب با تغییر ظواهر زندگی و همرنگ شدن با غربیان از بین خواهد رفت. این سیاست فرهنگی در زمان پهلوی اول با سوء استفاده از قدرت حکومتی به مردم تحمیل شد؛ مسائلی از قبیل تغییر پوشاک مردان و زنان، کشف حجاب و جشن‌های مختلط در سراسر کشور به منظور نهضت شوم کشف حجاب از جمله برنامه‌های رژیم در سرکوب نمودن فرهنگ اسلامی و بومی مردم و جای‌گزینی فرهنگ منحط غرب بود. (رک.امینی، ص۲۱۵؛هدایت، ص۴۰۸؛ صلاح، ص۹۸) شهید نواب صفوی در مقاطع مختلف با صدور اعلامیه و سخنرانی‌های تبلیغی به مبارزه علیه تهاجمات فرهنگی غرب و اصلاح بینش جوانان می‌پرداخت. وی در یک سخنرانی درجمع دانشجویان درباره‌ی فرهنگ غرب فرمود: «ملل غربی تمام فضایل انسانیت را هضم در شهوات حیوانی و رنگ‌های فریبنده کرده و هم‌چون حیوان وحشی فاقد انسانیت شده است. ملل شرق مسلمان هم که بایستی بنابر اخلاق عالی اسلام و معارف قرآن پرچم رهبری بشر به سوی مدارج عالی انسانیت را به دوش بکشند، سالیان درازی است که خود را در مقابل  ظواهر فربینده‌ی غرب باخته و عقل مستقلّشان را از دست داده‌اند. بزرگترین خطر هم همین است که هرچیز را اروپا بپسندد پیش شرقی‌ها بی‌دلیل پسندیده ‌است… ». (میزبانی، ص۷۳)

– مبارزه با  بی‌حجابی

توهین به حجاب در مطبوعات طوری بود که آن را میراث جهالت و تحفه‌ی قوم عرب قلمداد و در این زمینه قلم فرسایی می‌‌کردند و برای بدنام کردن زنان چادری به دستور شهربانی دوره‌ی رضاخان، زنان فواحش نمی‌بایست چادر از سر بردارند و اگر بدون چادر و بی‌حجاب در خیابان‌ها دیده می‌شدند تحت تعقیب قرار می‌گرفتند. زنان بی‌حجاب نیز حق نداشتند دم از عقاید دینی خود بزنند. (دوانی،۱۳۸۲، ص۵۵)

نواب صفوی برای مبارزه با بی‌حجابی، اعلامیه‌هایی با تیترهای مختلف منتشر کرد. او همچنین تحت یک اقدام انقلابی، پرد‌ه‌ای جلوی خانِ مسجد سلطانی نصب کرد که روی آن نوشته شده بود: «ورود زنان بی‌حجاب به مسجد سلطانی اکیداً ممنوع است» و افرادی از فداییان اسلام جلوی درهای مسجد پاس می‌دادند و از ورود زنان بی‌حجاب جلوگیری می‌کردند. (میزبانی، ص۶۰)

بازاریان نیز تحت تأثیر اقدام فداییان اسلام پرده‌ای جلوی بازار نصب کردند شبیه به پرده‌ی مسجد شاه، اغلب مغازه‌ها آگهی دادند که «به زنان بی‌حجاب جنس فروخته نمی‌شود». بعضی نیز نوشته بودند «به زنان باحجاب۱۰% تخفیف داده می‌شود». ممانعت از ورود یک افسر نظامی با همسر بی‌حجابش بیان‌گر عزم راسخ فداییان اسلام در مبارزه با بی‌حجابی بود. (همان)

اقدام فداییان اسلام موجب اعتراض جراید گردید. حکومت از ترس این‌که این اقدام در دیگر نقاط کشور شایع شود و به شهرهای دیگر ایران نیز سرایت کند به مذاکره با فداییان اسلام پرداخت وفداییان اسلام به اصرار دولت قول اجرای این امر را توسط شهربانی پذیرفتند. (رک. میزبانی، ص۶۱-۶۳)

 

۲. اشاعه‌ی فرهنگ اسلامی

نواب صفوی اگرچه در تاریخ معاصر بیشتر به عنوان شخصیت سیاسی مطرح است اما بسیاری از موفّقیت‌های وی درگام‌های سیاسی مرهونِ کسوت روحانیت او است. او با شناخت وظایف یک روحانی در عصر خویش تمام تلاش خود را جهت اجرای وظایفش انجام داد.

– سفرهای تبلیغی

سفرهای متعدّد نواب صفوی، صرفاً جنبه‌ی تبلیغی داشت (سیدکباری، ج۱۸، ص۱۱۸تا۱۱۹) که با هدف گسترش جمعیت فداییان اسلام و آشنایی با علما و روحانیون شهرهای مختلف ایران صورت می‌گرفت. دیدار با عشایر و ایلات لرستان، سرکشی به بعضی از توابع کرمانشاه، شیراز و ملاقات با سران ایل هزاره عشایر شرق کشور، سفر به مشهد، قم، کاشان و شهرهای مجاور آن‌ها در طول سال‌های مبارزه‌ی وی با حکومت پهلوی در راستای تحقق آرمان حکومت اسلامی بود.

این سفرها بستر مناسبی برای آشنایی مردم با رهبر فداییان اسلام  بود و گفتمان دینی با علما و روحانیون شهرهای مختلف را با نواب صفوی فراهم آورد. (رک،گل‌محمدی ص۴۱تا۹۳)

– انتشار روزنامه و کتاب

نواب صفوی تبلیغات دینی را محدود به جلسات وعظ و موعظه نمی‌دانست. بلکه برای بیداری اسلامی در سراسر ایران به انتشار روزنامه و کتاب اقدام کرد. روزنامه‌‌‌های «نبرد ملت» و «اصناف»، ناشر افکار و نقطه ‌نظرهای فداییان اسلام بودند. هم‌چنین هفته‌نامه‌ی «منشور برادری»، هفته‌نامه‌‌ی مستقل و اختصاصی فداییان اسلام بود که با محوریت مسایل علمی، اخلاقی و انقلابی در بسیاری از نقاط کشور منتشر می‌شد. (گل‌محمدی، ج۱، ص۴۱تا۹۳)

کتاب «حقایق اسلام» به قلم نواب صفوی با محدودیت مالی و کنترل شدید نیروهای نظامی در زمان حکومت نظامی رزم‌آرا با تلاش وی و یارانش چاپ و صحّافی شد. نواب صفوی در این کتاب به ریشه‌های مفاسد خانمان‌سوز ایران و جهان پرداخته بود و در بخش دیگر آن راهکار جهت اصلاح جامعه داده بود. (همان، ج۱، ص۴۱ تا۹۳)

با ابتکار نواب صفوی این کتاب به علما، وزرا، رجال مختلف درباری و افراد مؤثر ایران و رجال ممالک اسلامی از طریق پست فرستاده شد. (میزبانی، صص۱۳۴-۱۳۵) این اقدام نواب صفوی دردسری بزرگ برای دولت رزم‌آرا بود و احتمال آشوب در برخی از شهرهای کشور از قبیل تبریز و آذربایجان داده شد. (گل‌محمدی، ج۱، ص۴۱ تا۹۳)

– جلسات سخنرانی

نواب صفوی با تأثیرگذاری بر روی جوانان گامی مؤثّر در تربیت نسل انقلابی برداشت. جلسات علنی فداییان اسلام در منازل و گاهی در مساجد برگزار میشد و شرکت افراد متعدد در این جلسات به عنوان عضوشدن در این گروه تلقّی می‌شد، بدون آن‌که از افراد نام‌نویسی شود. این جلسات به صورت پرسش و پاسخ با موضوع مشکلات و معضلات اجتماعی برگزار می‌شد و موجب جذب جوانان بسیاری می­گردید. جوانانی که از روی چهره‌هایشان شناخته می‌شدند. فداییان اسلام محاسن داشتند، کلاه شاپو یا کلاه‌های بیگانه برسر نمی‌گذاشتند و کراوات نمی‌بستند؛ زیرا نواب صفوی یاران خود را از پوشش و ظاهر متأثر از فرهنگ غرب نهی می‌کرد. (حسینی، ۱۳۷۹، ص۱۰۴)

هرکس فدایی اسلام می‌شد، اسلام برای او هدف بود. شب و روز به فکر اسلام بودند و تمام تلاششان پیرامون اسلام و احیای مجدّد و عظمت آن بود. وجاهت دینی فداییان اسلام سبب شده بود که حضور فیزیکی این افراد در جامعه خود امر به معروف و نهی از منکر باشد. (دوانی، ص۵۱۲و۵۱۳)

فداییان اسلام در هنگام اوقات شرعی در هرکجا که بودند اذان می‌گفتند، زیرا به این ارزش اسلامی در جامعه‌ی آن روز اهمیت داده نمی‌شد؛ به گونه‌ای که مهدی عبدخدایی ضارب فاطمی در اتاق رئیس شهربانی در حالی‌که تنها ۱۵سال داشت در هنگام نماز با صدای بلند شروع به اذان گفتن نمود. (حسینی، ۱۳۷۹، ص ۱۱۷)

 

۳. بیداری امت اسلامی

– توجه به مسأله‌ی فلسطین

یکی از وجوه بارز اندیشه‌ی او، بیداری امت‌های اسلامی بود. تبلور این اندیشه را می‌توان در مسأله‌ی فلسطین به وضوح مشاهده کرد. اواخر سال ۱۳۲۶ اوج تجاوزات صهیونیست‌ها در سرزمین فلسطین بود. به رسمیت شناختن این رژیم غاصب در سال ۱۳۲۷ و حمایت‌ جوامع بین‌المللی از این مولود شوم موجب اعتراضات عظیم مردم مسلمان در همه‌ی نقاط جهان گردید. اعتراضات و تظاهرات مردم ایران در تهران با هدایت روشنگرانه‌ی نواب‌صفوی و آیت‌الله کاشانی منجر به اجتماع عظیم مردم گردید. به همّت آیت‌الله کاشانی و نواب صفوی روز جمعه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۲۷، مسجد سلطانی ناظر پرشکوه‌ترین اجتماع مردمی به منظور حمایت از فلسطینی‌ها بود. مردم با تظاهرات گسترده در خیابان‌های شهر، علیه صهیونیست‌ها و به نفع فلسطین شعار می‌دادند. نواب صفوی در این همایش سخنرانی کرد. او به صراحت اعلام کرد: «مسلمانان! دول استعماری زنجیر یگانگی، معنویت، برادری و برابری را که اسلام به دور خود کشیده و با نیروی ایمان دانه‌های محکم آن را به هم متصل و پیوسته نموده از یکدیگر گسسته و خاک ذلّت بر سرعموم مسلمانان ریخته‌اند. امروز بیش از هرچیز به اتحاد و برابری، یک‌رنگی و صمیمت احتیاج داریم. مصیبتی که برای برادران مسلمان فلسطین پیش آمده ایرانیان را برای هم‌دردی و اظهار تأثّر در این مکان گردهم آورده است که منشأ آن حسّ برادری و عواطف دینی و اسلامی است». (کرمی‌پور، ۱۳۸۴، ص۲۹۷تا۲۹۸)

پس از پایان اجتماع، محل‌هایی برای نام نویسی داوطلبان جنگ با یهود در مراکز مختلف شهر افتتاح شد و قریب به پنج هزار نفر برای اعزام به فلسطین نام‌نویسی کردند.اعلامیه‌ای از طرف فداییان اسلام صادر شد که خواستار اعزام نیرو به فلسطین شدند. (خسروشاهی، ص۷۷)

اما علی‌رغم تمام تلاش‌های فداییان اسلام و آیت‌الله کاشانی دولت با اعزام نیرو به فلسطین موافقت نکرد، بنابراین نواب صفوی در ششم خرداد۱۳۲۷در مدرسه‌ی فیضیه سخنرانی کرد و از سکوت دولت به شدت انتقاد کرد. (گل‌محمدی، ج۱، ص۴۲)

تلاش‌های نواب صفوی برای آزادی فلسطین محدود به داخل کشور نبود بلکه او در سال ۱۳۳۲در کنگره‌ی نجات فلسطین در اردن شرکت کرد. (بهرامی، ج۳، ص۸۸و۸۹) وی در این کنگره خبرسازترین چهره‌ی سیاسی و مذهبی بود، سخنانش در بسیاری از روزنامه‌ها از قبیل: الدفاع، الجمهوریه، الاردن، المسلمون و سایر مطبوعات عربی و روزنامه‌های داخلی ایران و سایر کشورها منعکس شد. (همان، ص۹۰) یکی از همراهان نواب صفوی در اجلاس مؤتلفه‌ی اسلامی خاطره‌ای از شرکت نواب در اجلاس نقل کرده‌است: «وقتی نواب صفوی با هفتاد نفر از شرکت‌کنندگان به بازدید بخش اشغالی قدس رفته بودند؛ نواب صفوی یک‌باره عبایش را به کناری انداخته، بر روی سنگی رفت و با شور و حرارت خاصی به حاضران گفت: می‌خواهیم برویم در آن مسجدی که در یک کیلومتری قدس و در منطقه اشغالی واقع است، نماز بخوانیم هرکه آماده‌ی شهادت است با ما بیاید». در حالی‌که حاضران همگی ترسیده بودند، نواب حرکت کرد و دیگران با وجودی که سربازان اسراییلی دست‌ها را روی ماشه‌های مسلسل نهاده‌بودند به دنبال وی به راه افتادند و نماز را به امامت او در مسجد به جای آوردند» (سیدکباری، ج۱۸، ص۱۳۷) هنگامی دکتر سوکارنو از نواب پرسیده بود: سید چرا چنین کاری کردی؟ نواب در پاسخ گفت: بردم تا شهیدتان کنم تا ملت‌های مسلمان با کشته شدن نمایندگان خود بیدار شوند. (امینی، ص۳۱۲)

رفتار نواب‌صفوی در این کنفرانس چنان بود که همگان را به تحیّر وا‌می‌داشت. یوسف حناء خبرنگار مسیحی روزنامه‌ی لبنانی می‌نویسد: پس از ملاقات و مذاکره با نواب‌صفوی در جریان اجلاس مؤتلفه، مسلمان شده است. وی درباره‌ی نواب‌صفوی می‌گوید: «اوجسم نحیفی داشت؛ اما روح بزرگی در این جسم نحیف حکومت می‌کرد که گویی می‌خواست تمام دنیا را در میان روح خودش و در میان پنجه‌های پرقدرت خودش، هضم کند». (خوشبخت، ص۳۲)

یکی از برکات این سفر، تأثیرپذیری فلسطینی‌ها از جمعیت فداییان اسلام بود، که موجب تأسیس جمعیتی به نام جمعیت فداییان اسلام فلسطین گردید که نه تنها عنوان و نام سازمان نواب صفوی را اقتباس کرد بلکه هواداران و اعضای این سازمان نام نواب‌صفوی را برای فرزندان خود انتخاب کردند که یادآور مبارزه و قیام حرکت مسلمانان علیه دشمنان اسلام باشد. (بهرامی، ج۳، ص۹۰)

– سفر به مصر

در آن روزها که مصر ایام پیروزی انقلابی خود را سپری می‌کرد و دولت نظامی ژنرال نجیب بر سرکار بود و در داخل دولت نیز بر سر قدرت بین نجیب و عبدالناصر کشمکش بود، نواب صفوی در دانشگاه الازهر قاهره در مجلس بزرگ‌داشت دو شهید از اخوان‌المسلمین سخنرانی کرد. سخنان نواب‌صفوی آن‌چنان جمعیت حاضر را به هیجان آورد که فریادهای: «زنده باد اسلام!» «زنده باد نواب صفوی!» «زنده باد ایران!» از سوی جمعیت بلند شد… . (خوشبخت، ص۱۴۳)

حضور نواب‌صفوی در قاهره هنوز در ذهن بسیاری از جوانان آن روز مصر مانده‌است. شیخ محمد ‌حامد ابوالنصر، مرشد عام جدید اخوان‌المسلمین مصر درباره‌ی نواب‌صفوی می‌گوید: «ما در مصر رهبر برجسته‌ای چون شهید حسن البناء را داشتیم اما نواب صفوی شور دیگری داشت. او شعله‌ای از ایمان بود و در این شعله می‌سوخت. دیدارش از مصر افکار افراد بسیاری را تغییر داد و گامی بزرگ و عملی در راه تقریب بین شیعه و سنی بود». (خسرو‌شاهی، ۱۳۸۶، ص۲۴۶)

نواب‌صفوی پس از بازگشت از مصر تصمیم داشت به تأسیس یک حزب بین‌المللی اسلامی دست زند و با اخوان‌المسلمین مصر و سوریه ائتلاف نماید؛ به همین منظور نواب‌صفوی برنامه‌ی سازماندهی جدید تشکیلات فداییان اسلام را نیز تنظیم نمود و اقداماتی صورت داد ولیکن با شهادتش انجام این اهداف نیز منتفی گشت. (امینی، ص۳۱۷تا۳۱۸)


 ۴. مبارزه با شبهه افکنی

 فتنه‌ی کسروی(جنبش پاک دینی)

توهین به دین و پاسداری از میراث ملّی باستان، ترجیحاً غیردینی و یا ضد دینی یکی از شئون اصلی فرهنگی دوران پهلوی است، دیوان شاعرانی چون عشقی، عارف قزوینی و بهار سرشار از اندیشه­ی ناسیونالیسم افراطی است. (جعفریان، ۱۳۸۳، ص۸) 

تبلیغات ضد مذهبی   و ترویج تجدّد، بعضی از روحانیون را نیز تحت تأثیر قرار داد و آنان را واداشت تا برخی اعتقادات سنتی رایج مذهبی را نفی و انکار کنند؛ ازجمله‌ی این افراد شریعت سنگ‌لجی، علی اکبر حکمی‌زاده و احمد کسروی بود که دیدگاه‌های مذهبی و استنباط‌های فکری‌شان خلاف اجماع علمای شیعه بود.

فعالیت‌های احمد کسروی اهمیت بیشتری داشت. او به عنوان یک چالش‌گر اعتقادات دینی و مدّعی پیامبری در جامعه‌ی آشفته پس از شهریور ۱۳۲۰ به فعالیت‌های دینی پرداخت.  وی روزنامه‌ی پرچم را منتشر کرد، مخارج این روزنامه و کلوپ‌ها و باشگاه‌های وابسته به روزنامه‌ی پرچم از طرف فردی به نام خان بهادر انگلیسی مقیم هند تأمین می‌شد.از طرفی هیأت حاکمه‌ی فراماسون ایران نامزدی بهتر از کسروی روحانی سابق، مورّخ و محقّق معروف نیافته بود. استفاده از غرور و خود‌خواهی کسروی بدون آن‌که به او اعلام شود، دشوار نبود. ابداع دین پاک‌دینی و ترویج ملی‌گرایی گذشته ‌نگر، دو برنامه‌ی اساسی استعمار‌طلبان جهت محو قرآن و اسلام بود. (طبری، ۱۳۷۷، ص۵۲)

احمد کسروی با انتشار کتبی با تیراژ بالا و قیمت اندک به شبهه پراکنی در سطح وسیع پرداخت؛ از جمله ادّعاهای وی عبارت است از انقراض دین اسلام (کسروی، ۱۳۷۸، ص۸۱) ادعای برانگیختگی و بعثت و نفی خاتمیت پیامبر اکرم (سراج انصاری، ۱۳۴۵، ص۲۹)، انکارمعجزه (کسروی، ۱۳۴۵، ص۴۳)، توهین به شیعه(کسروی، ۱۳۵۷، ص ۴تا۱۷) و ردّ جاودانگی و معجزه‌ی قرآن بود. او با مخاطبان و طرفداران مکتب فکری خود فقط از طریق کتاب و روزنامه ارتباط برقرار نمی‌کرد بلکه با برپایی مجالس مختلف و ایجاد باشگاه‌های ورزشی و تفریحی در سطح بسیار گسترده به جذب نیروهای جوان مشغول بود.

– جشن کتاب سوزی

از بدعت‌های مذموم کسروی در مجالس طرفداران جنبش پاک دینی جشن کتاب سوزی بود. او در این جنبش که هرساله برگزار می‌گردید کتب مهم دینی را در آتش می‌سوزاند و در نوشته‌های خود به آن افتخار می‌کرد. در برابر تمام هجمه‌هایی که از سوی وی به دین و باورهای مذهبی مردم وارد می‌آمد، بسیاری از علما و دلسوزان دینی مبارزات قلمی را با او آغاز کردند.

– انتشار کتاب شیعه‌گری

انتشار کتب کسروی به خصوص شیعه‌گری در محافل دینی و حوزه‌های علمیه‌ی ایران و عراق موجی از اعتراضات را علیه او برانگیخت.او در این کتاب بسیاری از اصول وارزش‌های دینی را زیر سؤال برد واز همه بدتر سبب گرایش برخی از روحانیون به سوی اوشد. (رک.حسینیان، ۱۳۸۱، ص۸۴)

–  مبارزه با فتنه‌ی کسروی

نواب صفوی معتقد بود کسروی یک بازیچه و ساخته و پرداخته‌ی ایادی مزدور و بیگانگان است که با عَلَم نمودن او علما و اندیشمندان ملت مسلمان ایران را سرگرم گفتگو در اطراف مسائل او می‌نمایند تا از این رهگذر مجالی برای تفکر و تصمیم‌گیری درباره نقشه‌های شوم جهان‌خوران علیه ملل مسلمان باقی نماند. (خوش‌نیت، ص۲۳)

نواب صفوی بعد از دریافت حکم ارتداد احمد کسروی از مجتهدینی چون شیخ عبدالحسین امین،آیت الله قمی،شیخ محمد حسن‌ کاشف‌الغطا و… از سوی حوزه‌ی علمیه‌ی نجف اشرف برای مقابله با جریان احمد کسروی رهسپار ایران گشت. او اولین سخنرانی خود را در شهر آبادان که مرکز رواج افکار کسروی و فساد و فحشاء در ایران بود در وسط خیابان بر روی یک چهارپایه ایراد کرد. نواب صفوی پس از این سخنرانی دستگیر شد، ولی بر اثر حمایت‌های گسترده‌ی مردمی پس از چند ساعت توقیف آزاد شد. (رک،قیصری، ص۳، میزبانی، ص۲۷و۲۸)

او سپس به تهران آمد و در بازار این شهر جهت ردّ ادعاهای کسروی سخنرانی نمود. (حسینیان، ص۲۸۶) وی برای مبارزه با افکار ضد دینی کسروی، روش مناظره با او و افراد جنبش پاک‌دینی را اتخاذ کرد.

نواب صفوی در کلوپ ورزشی احمدکسروی ساعت‌ها در مورد هدف خلقت، وضعیت ایران از جهت سیاسی، کارهای کسروی و ایجاد تفرقه در جامعه توسط وی صحبت نمود و به صورت پرسش و پاسخ به روشنگری جوانان پرداخت. هم‌چنین او در میان طرفداران کسروی درکلوپ ورزشی وابسته به روزنامه‌ی پرچم به مناظرات رودررو با احمد کسروی پرداخت. (مقدسی، ص۲۳و۲۴) اما لجاجت و عناد احمد کسروی در طول مناظرات راه هرگونه هدایت را بر او مسدود کرد. با توجه به خطر جدی احمد کسروی در تهاجم به دین و انحرافات جوانان و بیم فتنه‌ای هم‌چون فتنه‌ی بهائیت، موجب شد نواب صفوی با اجازه‌ی علما تصمیم به برداشتن این مهره‌ی استعماری از سر راه اسلام بگیرد.

از طرف دیگر اعلامیه‌ها، طومارها و تلگراف‌های زیادی از شهرستان‌ها و تهران برای تعقیب و مجازات کسروی به دست مأمورین دولت می‌رسید که موجب شد دولت پرونده‌ای تشکیل داده و او را به دادگاه بکشاند. اما کسروی به جهت عدم تأمین جانی از حضور در بازپرسی خودداری کرد. (میزبانی، ص۴۹)

در بیست اسفند۱۳۲۴ کسروی با تعداد زیادی سرباز برای حفاظت از خود به دادگستری آمد. فداییان اسلام با برنامه‌ای از پیش تعیین شده و جلوی چشمان مأمورین نظامی او را در دادگاه اعدام انقلابی کردند. (همان، ص۴۳ تا۴۶)

قتل کسروی موجی از شادی را در کشور به وجود آورد. بازاریان تهران از مرگ کسروی به عنوان عید مسلمین یاد کردند. تلگراف‌های بسیاری جهت آزادی قاتلین وی به دربار فرستاده شد و با راهنمایی قُضات بیش از صد نفر خود را شریک جرم معرفی کردند و دولت مجبور شد پنج نفر از عاملین قتل کسروی را آزاد نماید؛ اما سید حسین امامی و سیدعلی‌محمد امامی هم‌چنان به عنوان متهمین اصلی در زندان بودند. (حسینیان، ص۲۸۹) نواب‌صفوی به طور مخفیانه به مشهد عزیمت کرد سپس به نجف اشرف رفت.(خوش‌نیت، ص۲۵)

ورود نواب‌صفوی به نجف اشرف مصادف با وفات مرجع جهان تشیع حاج ابوالحسن اصفهانی(رحمه‌الله علیه) بود. هیأت ایرانی مرکب از اعضای برجسته‌ی مملکتی برای عرض تسلیت به نجف اشرف آمده بودند. در مجلس ختم، علمای بزرگ همه گرد آمده بودند و نارضایتی خود را از حکومت ایران جهت زندانی شدن قاتلین کسروی اظهارداشتند. هیأت اعزامی پس از بازگشت از نجف اشرف پس از دو روز مرحوم سید حسن امامی و برادرش را با تجلیل و تکریم خاصی آزاد کردند. (میزبانی، صص۵۱تا۵۳)

 

 سخن پایانی

آگاهی وبیداری به مسائل زمان در کنار شناخت مبانی دین مبین اسلام  مقوله‌ای است که می‌تواند نقش مهمی در تحقق مدینه فاضله اسلامی ایفا کند. شهید نواب صفوی از معدود روحانیون زمان خود بود که توجه ویژه‌ی به مسایل کشور و حتی جهان اسلام داشت و یکی از وظایف خود را به عنوان یک روحانی دخالت در مسائل سیاسی می‌دانست. وی برای اصلاح ناهنجاری‌های اخلاقی و دینی در جامعه از طریق اشاعه‌ی امر به معروف و نهی از منکر  قدم به میدان تبلیغ گذاشت او با شیوه‌های نوین تبلیغی و روشنفکری توانست در جذب نیروی جوان و تربیت اسلامی آن‌ها موفق باشد.

وقتی از ایشان خواسته شد آخرین وصیت خودشان را بگویند، در جواب گفت: ما شهید می‌شویم اما بدانید از هر قطره‌ی خون ما مجاهدی تربیت خواهد شد و ایران را اسلامی خواهد کرد.

 منابع

۱. امینی، داود، چالش‌های روحانیت با رضاشاه( بررسی علل چالش‌های سنت‌گرایی با نو گرایی عصر رضا شاه.

۲. امینی، داوود، جمعیت فداییان اسلام و نقش آن در تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ص۱۲۳.

۳. جعفریان، رسول، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی سیاسی ایران از روی کار آمدن محمد رضا شاه تا پیروزی انقلاب اسلامی، چاپ۵، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی و سازمان انتشارات پژوهش‌گاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۳.

۴. حسینیان، روح الله، بیست سال تکاپوی اسلامی شیعی در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱.

۵. خسرو شاهی، سید هادی، زندگی و مبارزات نواب صفوی، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶.

۶. خوش نیت،  سید حسین، نواب صفوی، اندیشه‌ها، مبارزات و شهادت او.

۷. دوانی، علی، نقد عمر زندگی و خاطرات علی دوانی، تهران، رهنمون،۱۳۸۲.

۸. سیدکباری، سید علی رضا، دیدار با ابرار نواب صفوی سفیر سحر، ج۱۸، بی جا، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲.

۹. طبری،  احسان، آورندگان اندیشه‌ی خطا، تهران، انتشارات کیهان، ۱۳۷۷.

۱۰. قدیانی،  عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، تهران، ج۲، انتشارات آرون، ۱۳۸۱.

۱۱. قیصری، مهدی، رهبری به نام نواب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۸۴.

۱۲. کسروی، احمد، در پاسخ بدخواه، داوود، امینی، اندیشه و عملکرد فداییان اسلام.

۱۳. کسروی، احمد، راه رستگاری، تهران، انتشارات مجید، ۱۳۷۸.

۱۴. گل محمدی، احمد، جمعیت فداییان اسلام به روایت اسناد، ج۱.

۱۵. مرکز بررسی اسناد تاریخی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب بیست و هفتم، قامت استوار شهید حجه الاسلام فضل الله مهدی زاده محلاتی.

۱۶. میزبانی، مهناز، خاطرات شهیدسید محمد واحدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی. 

۱۷. نواب صفوی، سیدمجتبی، فداییان اسلام تاریخ عملکرد اندیشه، به کوشش هادی خسروشاهی، بی‌جا، بی‌نا، ۱۳۴۵.

آخرین مقالات

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا